مصاحبه اختصاصی تبیان با دکتر رجبی
تولید و خودکفایی؛ راهکار قرآن و سیره برای ایستادگی در مقابل دشمن
سال 99 توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان سال «جهش تولید» نامگذاری شد. در هر کشوری تولید، در اقتصاد حرف اول را میزند. مقام رهبری هم به نکتهای دقیق توجه کرده و دو سال است که برای نامگذاری سال، عنوان "تولید" را در نظر گرفتهاند. چرا که تولید و سرعت در تولید، کشور را به خودکفایی نزدیکتر میکند و این مهمترین اصل برای استقلال یک کشور است.
دکتر رجبی دوانی، کارشناس تاریخ اسلام در گفتوگو با تبیان، سیره اهلبیت(علیهمالسلام) و نقش آنان را در تولید در مسیر خودکفایی جامعه را تبیین کرد که در ادامه آن را میخوانید.
ما یک اصل قرآنی داریم به نام اصل نفی سبیل "وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا"(1) نباید برای کافران نسبت به مسلمانان راهی وجود داشته باشد، به این معنا که برتری یافتن کافران و تسلط بر مومنان نباید اتفاق بیافتد. این اصل ابعاد گوناگونی دارد یکی از آن ابعاد میتواند به نیازهای مسلمین و آنچه در عرصههای گوناگون است برگردد که نباید از این حیث نسبت به کافران ضعف داشته باشند و آنها دست برتر را پیدا کنند. لذا مسلمین باید به نحوی اقدام کنند که جلوی برتری و سلطه کافران بر مسلمانان گرفته شود یعنی در تامین نیازهای گوناگون باید چنان اقدام کرده و تولیدات داشته باشند که بر مبنای قاعده نفی سبیل جلوی سلطه کافران بر خود را بگیرند.
اصل دیگری هم که به همین قاعده به نوعی برمیگردد "الاسلام یعلوا ولایُعلی علیه"(2)؛ اسلام برتر است و نباید چیزی بر آن برتری یابد. این برتری همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی شامل میشود و لذا مسلمانان باید با قدرت، نیازهای خود را تولید و تامین کنند که آن برتری را نسبت به دیگران پیدا کنند.
البته این قاعده نفی سبیل و برتری جویی اسلام نسبت به دیگران به معنای عدم تعامل با دیگران و حتی کافرانی که سر جنگ با مسلمانان ندارند نیست. در تعالیم دینی داریم که اگر مسلمان چیزی مورد نیازش است که ندارد، میتواند از دیگران تامین کند اما نه به این معنا که به طور دائم وابسته به آنها باشد بلکه باید در آن عرصه به خودکفایی رسد که نیازمند به دیگران نباشد.
هر کدام از این نقلها را بگیریم نشان میدهد در سیره رسول خدا(ص) اگر مسلمین به ابزاری نیاز داشتند به صورت موقت، از غیر مسلمان تهیه میکردند و اشکالی هم نداشت. اما بعد از آن باید در آن عرصه خودکفا میشدند.
روایت دیگری از زمان حکومت پیامبر اکرم(ص) در تاریخ نقل شده که پس از تشکیل حکومت اسلامی، مدینه مرکز اسلام میشود. عموم مردم این شهر، کشاورز بودند و فقط خرما تولید میکردند که البته به خاطر حجم بالای تولید، مازاد آن را با یهودیان و کاروانهایی عبوری از آن منطقه، مبادله کرده تا سایر نیازهای خود را برطرف کنند. لذا مردم مدینه قبل از تشکیل حکومت اسلامی و هجرت پیامبر اکرم(ص) به آنجا از نظر اقتصادی شدیداً وابسته به یهودیان بودند و یهودیان بازرگانی صنعت و تجارت داشتند.
در این شرایط پیامبر برای ایجاد تولید خوراک و نیازهای اولیه جامعه و قطع وابستگی از بیگانگان، دستورالعملهایی ارائه میدهند. پیامبر فرمان میدهند هر کس زمینی دارد باید خود در آن زراعت کند یا به برادر دینی خود ببخشد تا در آن کار کند. یا هر کس زمینی که متعلق به کسی نیست را آباد کند، آن زمین متعلق به او میشود و باز فرمودند هر کس زمین موات(مرده) که چراگاه چهارپایان است را احیا کند، مالک زمین میشود.
این دستورات پیامبر بزرگوار اسلام باعث شد که همه مردم به کار و تولید واداشته شده و مزارع بدون استفاده، زیر کشت قرار گیرد و از تولید تکمحصولی که قبل از هجرت داشتن، خارج شوند و با تدابیر پیامبر، مردم مدینه بسیاری از نیازهای خود را تولید کرده و از وابستگی رها شدند.
و اما امیرالمومنین(ع) در آن 25 سال به منطقهای بنام "ینبوع" در 150 کیلومتری مدینه رفتند و زمینهای بایر آنجا را آباد و چاههای زیادی حفر کردند و نخلستانهای بسیار ارزشمندی را پدید آوردند که بعدها املاک قابل توجهی شدند. چون امیرالمومنین(ع) میدانستند که بعد از شهادتشان، توسط حاکمیت بنیامیه به خاندان حضرت و منصوبان ایشان ظلم خواهد شد و آنها حقوقی از بیتالمال نخواهند داشت؛ این املاک وسیعی که با زحمت امام به تولید انبوه رسیده بود را وقف اولاد پدری خود کردند و چاههای متعددی که حضرت خود حفر کرده بودند را نیز برای مردم وقف کردند که هم برای شرب مردم و هم آبیاری مزارع استفاده شود. اکنون بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز آن چاهها به آبار(چاهها) علی(ع) معروف است.
زمانی که امیرالمومنین به خلافت و حکومت رسیدند متأسفانه توطئه و بحرانها و فتنههای متعددی به آن وجود مقدس تحمیل شد و جنگهایی پدید آمد و امیرالمومنین آنگونه که خود در نظر داشت از اصلاح امور و رسیدگی به مسائل اساسی بازداشته شدند. با این حال با همه این مشکلاتی که وجود داشت حضرت دستورالعملهایی جهت پیشرفت در تولید ارائه میدهند و میفرمایند: در تجارتهای گوناگون شرکت کنید که باعث غنا و بینیازی شما از دیگران میشود و یا در نامه خود به امام مجتبی(ع) میفرمایند: اشتغال به کار و تولید و داشتن حرفهای همراه با عفت، بهتر از غنا و ثروتمندی همراه با فسق و فجور است.
امام در فرمان به مالک اشتر خطاب میکنند تو را در امور صاحبان صنعت و بازرگانان توصیه میکنم که به مدیران و مسئولان در مورد آنها توصیه خیر کنی. چه آن که در شهر خود اقامت دارد و چه آن که با سرمایه خود در رفت و آمد است و چه آن که با نیروی جسمانی تولید محصول میکند. چرا که در حقیقت این صنفها مایههای منفعت و آسایش جامعه هستند.
امام در فراز دیگری به تعبیر امروز دستور برداشته شدن مقررات دست و پاگیر برای تولید کننده و عرضه کننده محصول را صادر میکنند و میفرمایند: باید معاملات آسان جریان یابد و بر میزان عدالت استوار شود و با نرخهایی که در آن زیادهروی و اجحاف نباشد، صورت گیرد تا فروشنده و تولیدکننده و خریدار زیان نبینند.
این مواردی از سیره امیرالمومنین(ع) در نقلهای تاریخی است که باقی مانده و به ما رسیده است.
در تاریخ نقلی است که در عهد سلطه بنیامیه یا مربوط به دوران امام سجاد(ع) و خلافت عبدالملک مروان، یا برخی هم گفتهاند مربوط به زمان امام باقر(ع) در خلافت هشام بن عبدالملک است که متاسفانه با این که حکومت و دولت اسلام قدرت اول دنیا بود، ولی به خاطر جهالت خلفای غاصبی که در راس کار بودند، لباسهای فرم برای دربار خلافت مسلمانان از امپراتوری روم که مخالف و دشمن اسلام بود وارد میشد. حتی سکههای عالم اسلام در روم، ضرب شده و وارد بلاد اسلامی میشد. یعنی در برخی امور اقتصادی، وابسته به بیگانگان بودند و این نشان میدهد که مسلمانان از حیث اقتصادی در ضعف بودند حال آن که از حیث قدرت نظامی و سیاسی قوی بودند.
نقل است که در آن زمان خلافت عبدالملک و یا هشام بن عبدالملک بود که خلیفه متوجه شد که بر روی لباسهای فرم سربازان و درباریان خلافت مسلمین، عبارتهایی به زبان رومی نقش بسته است. مترجم میطلبد که عبارات را ترجمه کند. متوجه میشود که نوشته، شعار تثلیث مسیحیان یعنی اب، ابن و روحالقدس است. یعنی نشانه لباس دربار خلافت مسلمین، شعار معروف مسیحیان بود.
خلیفه خیلی ناراحت میشود و دستور میدهد که این لباسها دیگر از روم وارد نشود. امپراتور روم اول سعی کرد که خلیفه را بفریبد و او را وادارد که لباسها با همان شعار توسط مسلمین وارد شود و چون با مخالفت مواجه شد تهدید کرد که دیگر سکه برای شما ضرب نخواهیم کرد. در حقیقت تهدید کرد که اقتصاد شما را فلج میکنیم خلیفه هم نگران شد و از امام سجاد(ع) یا امام باقر(ع) تقاضا میکند که این امر مهم را تدبیر کنند.
در نقل تاریخی داریم امام با فرمول ریاضی دقیقی راهنمایی فرمود که سکه چگونه و با چه عیاری ضرب شود و چه نشانی داشته باشد و چه مواردی در رو و پشت سکه حک شود. در این زمان بود که ضرابخانهها در عالم اسلام تأسیس شدند و به این ترتیب امام با این که در حاکمیت خلفای جبار اموی بودند؛ اما حکومت اسلامی را از وابستگی اقتصادی دشمن خارجی، رها کردند.
پینوشت:
1- نساء، 141
2- بحارالانوار، ج 39، ص 47
ما یک اصل قرآنی داریم به نام اصل نفی سبیل "وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا"(1) نباید برای کافران نسبت به مسلمانان راهی وجود داشته باشد، به این معنا که برتری یافتن کافران و تسلط بر مومنان نباید اتفاق بیافتد. این اصل ابعاد گوناگونی دارد یکی از آن ابعاد میتواند به نیازهای مسلمین و آنچه در عرصههای گوناگون است برگردد که نباید از این حیث نسبت به کافران ضعف داشته باشند و آنها دست برتر را پیدا کنند. لذا مسلمین باید به نحوی اقدام کنند که جلوی برتری و سلطه کافران بر مسلمانان گرفته شود یعنی در تامین نیازهای گوناگون باید چنان اقدام کرده و تولیدات داشته باشند که بر مبنای قاعده نفی سبیل جلوی سلطه کافران بر خود را بگیرند.
اصل دیگری هم که به همین قاعده به نوعی برمیگردد "الاسلام یعلوا ولایُعلی علیه"(2)؛ اسلام برتر است و نباید چیزی بر آن برتری یابد. این برتری همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی شامل میشود و لذا مسلمانان باید با قدرت، نیازهای خود را تولید و تامین کنند که آن برتری را نسبت به دیگران پیدا کنند.
البته این قاعده نفی سبیل و برتری جویی اسلام نسبت به دیگران به معنای عدم تعامل با دیگران و حتی کافرانی که سر جنگ با مسلمانان ندارند نیست. در تعالیم دینی داریم که اگر مسلمان چیزی مورد نیازش است که ندارد، میتواند از دیگران تامین کند اما نه به این معنا که به طور دائم وابسته به آنها باشد بلکه باید در آن عرصه به خودکفایی رسد که نیازمند به دیگران نباشد.
امیرالمومنین به تعبیر امروز دستور برداشته شدن مقررات دست و پاگیر را صادر میکنند و میفرمایند: باید معاملات آسان جریان یابد و بر میزان عدالت استوار شود و با نرخهایی که در آن زیادهروی و اجحاف نباشد، صورت گیرد تا فروشنده و تولیدکننده و خریدار زیان نبینند
سیره پیامبر اکرم(ص) در تولید و خودکفایی چگونه بود؟
در نقل تاریخی داریم که در هنگام غزوه طائف، پیامبر و سپاهش به سمت شهر طائف رفتند که مرکز دشمنان اسلام بود. جنگ به پا شد و شهر محاصره شد. این شهر برج و بارو داشت و مسلمانان امکانات کوبیدن برج و بارو را نداشتند. در مورد ادامه جنگ دو نقل روایت شده است. یک نقل این است که پیامبر از همانجا عدهای را به یمن که کشور کافری بود فرستادند که تجهیزات و منجنیق خریداری کنند چرا که نیاز فوری بود برای عملیات نظامی با کفار. نقل دیگر حاکی از آن است که سلمان فارسی در آن جنگ در معیت پیامبر اکرم(ص) بود، با فن ساخت منجنیق آشنایی داشت. پس همانجا این ابزار جنگی را تولید کرده و از تولید خود در جنگ استفاده کردند.هر کدام از این نقلها را بگیریم نشان میدهد در سیره رسول خدا(ص) اگر مسلمین به ابزاری نیاز داشتند به صورت موقت، از غیر مسلمان تهیه میکردند و اشکالی هم نداشت. اما بعد از آن باید در آن عرصه خودکفا میشدند.
روایت دیگری از زمان حکومت پیامبر اکرم(ص) در تاریخ نقل شده که پس از تشکیل حکومت اسلامی، مدینه مرکز اسلام میشود. عموم مردم این شهر، کشاورز بودند و فقط خرما تولید میکردند که البته به خاطر حجم بالای تولید، مازاد آن را با یهودیان و کاروانهایی عبوری از آن منطقه، مبادله کرده تا سایر نیازهای خود را برطرف کنند. لذا مردم مدینه قبل از تشکیل حکومت اسلامی و هجرت پیامبر اکرم(ص) به آنجا از نظر اقتصادی شدیداً وابسته به یهودیان بودند و یهودیان بازرگانی صنعت و تجارت داشتند.
در این شرایط پیامبر برای ایجاد تولید خوراک و نیازهای اولیه جامعه و قطع وابستگی از بیگانگان، دستورالعملهایی ارائه میدهند. پیامبر فرمان میدهند هر کس زمینی دارد باید خود در آن زراعت کند یا به برادر دینی خود ببخشد تا در آن کار کند. یا هر کس زمینی که متعلق به کسی نیست را آباد کند، آن زمین متعلق به او میشود و باز فرمودند هر کس زمین موات(مرده) که چراگاه چهارپایان است را احیا کند، مالک زمین میشود.
این دستورات پیامبر بزرگوار اسلام باعث شد که همه مردم به کار و تولید واداشته شده و مزارع بدون استفاده، زیر کشت قرار گیرد و از تولید تکمحصولی که قبل از هجرت داشتن، خارج شوند و با تدابیر پیامبر، مردم مدینه بسیاری از نیازهای خود را تولید کرده و از وابستگی رها شدند.
سیره امیرالمومنین علی(ع) در تولید و پیشرفت اقتصادی چگونه بود؟
پس از رحلت نبی مکرم و غصب خلافت، حضرت علی(ع) 30 سال امامت داشتند که فقط 5 سال آخر حکومت به دست ایشان افتاد. امام حسن(ع) هم فقط ۶ ماه در مسند حکومت بودند و به سبب جنایات معاویه مجبور به کنارهگیری میشوند. ائمه دیگر هم هیچ یک بر مسند حکومت نبودهاند که بتوانیم سیره آنها را در مدیریت جامعه در امر تولید مورد بررسی قرار دهیم. اما به شهادت تاریخ، امیرالمومنین و سایر ائمه(علیهمالسلام) از جمله امام حسین، امام باقر و امام صادق(علیهمالسلام) در امر تولید، در عرصه کشاورزی از فعالان جامعه بودند و برای پیشرفت مسلمین فعالیت میکردند. چه بسا اگر حکومت دست ایشان بود قطعا مسلمانان در صنعت پیشرفت بسیاری میداشتند.و اما امیرالمومنین(ع) در آن 25 سال به منطقهای بنام "ینبوع" در 150 کیلومتری مدینه رفتند و زمینهای بایر آنجا را آباد و چاههای زیادی حفر کردند و نخلستانهای بسیار ارزشمندی را پدید آوردند که بعدها املاک قابل توجهی شدند. چون امیرالمومنین(ع) میدانستند که بعد از شهادتشان، توسط حاکمیت بنیامیه به خاندان حضرت و منصوبان ایشان ظلم خواهد شد و آنها حقوقی از بیتالمال نخواهند داشت؛ این املاک وسیعی که با زحمت امام به تولید انبوه رسیده بود را وقف اولاد پدری خود کردند و چاههای متعددی که حضرت خود حفر کرده بودند را نیز برای مردم وقف کردند که هم برای شرب مردم و هم آبیاری مزارع استفاده شود. اکنون بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز آن چاهها به آبار(چاهها) علی(ع) معروف است.
امیرالمومنین(ع) میفرمایند در تجارتهای گوناگون شرکت کنید که باعث غنا و بینیازی شما از دیگران میشود
ایجاد اشتغال حضرت علی(ع)
امیرالمومنین در دوران غصب خلافت، مناطق دیگری را نیز از جمله منطقه "وادی القری" را آباد کرده بودند. در زمان حکومت عمر، سردار بزرگ ایرانی به نام هرمزان اسیر شد و حکم اعدام او را صادر کردند که با تدبیر امام نجات یافت و مسلمان شد و به خدمت حضرت درآمد. حضرت در منطقه "وادی القری" ایجاد اشتغال کرده و هرمزان و چند تن دیگر را در آنجا در امر تولید به کار گماشتند.زمانی که امیرالمومنین به خلافت و حکومت رسیدند متأسفانه توطئه و بحرانها و فتنههای متعددی به آن وجود مقدس تحمیل شد و جنگهایی پدید آمد و امیرالمومنین آنگونه که خود در نظر داشت از اصلاح امور و رسیدگی به مسائل اساسی بازداشته شدند. با این حال با همه این مشکلاتی که وجود داشت حضرت دستورالعملهایی جهت پیشرفت در تولید ارائه میدهند و میفرمایند: در تجارتهای گوناگون شرکت کنید که باعث غنا و بینیازی شما از دیگران میشود و یا در نامه خود به امام مجتبی(ع) میفرمایند: اشتغال به کار و تولید و داشتن حرفهای همراه با عفت، بهتر از غنا و ثروتمندی همراه با فسق و فجور است.
امام در فرمان به مالک اشتر خطاب میکنند تو را در امور صاحبان صنعت و بازرگانان توصیه میکنم که به مدیران و مسئولان در مورد آنها توصیه خیر کنی. چه آن که در شهر خود اقامت دارد و چه آن که با سرمایه خود در رفت و آمد است و چه آن که با نیروی جسمانی تولید محصول میکند. چرا که در حقیقت این صنفها مایههای منفعت و آسایش جامعه هستند.
امام در فراز دیگری به تعبیر امروز دستور برداشته شدن مقررات دست و پاگیر برای تولید کننده و عرضه کننده محصول را صادر میکنند و میفرمایند: باید معاملات آسان جریان یابد و بر میزان عدالت استوار شود و با نرخهایی که در آن زیادهروی و اجحاف نباشد، صورت گیرد تا فروشنده و تولیدکننده و خریدار زیان نبینند.
این مواردی از سیره امیرالمومنین(ع) در نقلهای تاریخی است که باقی مانده و به ما رسیده است.
تاسیس ضرابخانهها در زمان امام باقر(ع) و ایجاد خودکفایی در ضرب سکه
ائمه ما اگرچه به سبب ظلمهایی که به ساحت آنها شد در مصدر قدرت، قرار نگرفتند اما در همان زمان خلفای غاصب هم به خاطر عزت اسلام اگر موقعیتی پیش میآمد که از وابستگی مسلمانان به بیگانگان جلوگیری کند دریغ نمیکردند.حضرت امیر(ع) چاههای متعددی را که حفر کرده بودند را برای مردم وقف کردند که هم برای شرب مردم و هم آبیاری مزارع استفاده شود. اکنون بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز آن چاهها به آبار(چاهها) علی(ع) معروف است
در تاریخ نقلی است که در عهد سلطه بنیامیه یا مربوط به دوران امام سجاد(ع) و خلافت عبدالملک مروان، یا برخی هم گفتهاند مربوط به زمان امام باقر(ع) در خلافت هشام بن عبدالملک است که متاسفانه با این که حکومت و دولت اسلام قدرت اول دنیا بود، ولی به خاطر جهالت خلفای غاصبی که در راس کار بودند، لباسهای فرم برای دربار خلافت مسلمانان از امپراتوری روم که مخالف و دشمن اسلام بود وارد میشد. حتی سکههای عالم اسلام در روم، ضرب شده و وارد بلاد اسلامی میشد. یعنی در برخی امور اقتصادی، وابسته به بیگانگان بودند و این نشان میدهد که مسلمانان از حیث اقتصادی در ضعف بودند حال آن که از حیث قدرت نظامی و سیاسی قوی بودند.
نقل است که در آن زمان خلافت عبدالملک و یا هشام بن عبدالملک بود که خلیفه متوجه شد که بر روی لباسهای فرم سربازان و درباریان خلافت مسلمین، عبارتهایی به زبان رومی نقش بسته است. مترجم میطلبد که عبارات را ترجمه کند. متوجه میشود که نوشته، شعار تثلیث مسیحیان یعنی اب، ابن و روحالقدس است. یعنی نشانه لباس دربار خلافت مسلمین، شعار معروف مسیحیان بود.
خلیفه خیلی ناراحت میشود و دستور میدهد که این لباسها دیگر از روم وارد نشود. امپراتور روم اول سعی کرد که خلیفه را بفریبد و او را وادارد که لباسها با همان شعار توسط مسلمین وارد شود و چون با مخالفت مواجه شد تهدید کرد که دیگر سکه برای شما ضرب نخواهیم کرد. در حقیقت تهدید کرد که اقتصاد شما را فلج میکنیم خلیفه هم نگران شد و از امام سجاد(ع) یا امام باقر(ع) تقاضا میکند که این امر مهم را تدبیر کنند.
در نقل تاریخی داریم امام با فرمول ریاضی دقیقی راهنمایی فرمود که سکه چگونه و با چه عیاری ضرب شود و چه نشانی داشته باشد و چه مواردی در رو و پشت سکه حک شود. در این زمان بود که ضرابخانهها در عالم اسلام تأسیس شدند و به این ترتیب امام با این که در حاکمیت خلفای جبار اموی بودند؛ اما حکومت اسلامی را از وابستگی اقتصادی دشمن خارجی، رها کردند.
پینوشت:
1- نساء، 141
2- بحارالانوار، ج 39، ص 47