تبیان، دستیار زندگی

ورزشکارانی که فرار را بر قرار ترجیح دادند

پناهندگی ایستگاه پایانی قهرمانان ورزشی است

مهاجرت قصه تلخ زندگی این روزهای بشر هزاره سوم است. اگرچه از دیر باز این امر به اشکال مختلف مطرح بوده اما این روزها رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. اما آن روی سکه مهاجرت‌، پناهندگی است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : عارف چراغی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ورزشگاران، مهاجرت، ورزشکار، مهاجرت،
پناهنده شدن همواره و در هر کشوری تقبیح می‌شد چرا که به‌عنوان آخرین راهکار برای شهروندی استفاده می‌شد که در کشور خود حتی امنیت جانی هم ندارد. با این وجود امروزه این راهکار سیاسی به‌عنوان ترفندی برای ضربه زدن به وطن استفاده می‌شود. یکی از اقشاری که طی سال‌های اخیر در کشور ما پناهندگی‌های قابل‌توجهی داشتنند، ورزشکاران هستند. تاکنون ورزشکاران زیادی از کشورمان پناهنده شدند و هر کدام دچار سرنوشتی شده‌اند. آخرین آنها سعید مولایی بود. مولایی جودوکار ایرانی که به خاطر بازی نکردن مقابل حریف اسراییلی خود؛ به کشور مغولستان پناهنده شد تا شاید آنجا بتواند مدال‌های بیشتری را به چنگ بیاورد.

چه چیزی باعث می‌شود که ورزشکاران ما لذت کسب مدال زیر پرچم ایران را برای همیشه از دست داده و آن را به پرچم کشور دیگری ترجیح دهند؟  پول، احترام، دوری از منازعات سیاسی یا داشتن فضای تخصصی برای رشته‌شان؛ هر کدام از این موارد می‌تواند دلیل محکمی برای مهاجرت ورزشکاران ما باشد اما چرا برای مهاجرت راه پناهندگی را انتخاب می‌کنند؟ در سال‌های اخیر اما اغلب پناهندگی‌ها از سوی ورزشکاران به خاطر دلایل اقتصادی، درگیری‌های سیاسی و مشکلات فدراسیون‌ها اتفاق افتاده است. مهاجرت سعید مولایی در ماهه‌ای اخیر بهانه‌ای شد تا به این موضوع بپردازیم.
ورزشگاران، مهاجرت، ورزشکار،

جودوکاران فراری

مولایی حدوداً 4 ماه پیش در نیمه‌نهایی مسابقات جهانی ژاپن شکست خورد و بعد از آن اعلام کرد که این باخت عمدی بوده و خودش هم به ایران بازنگشت. وی درخواست پناهندگی به آلمان را داد و خیلی زود از سوی اداره مهاجرت آلمان درخواست مولایی پذیرفته شد. مولایی حتی زیر پرچم فدراسیون جهانی در گرند اسلم ژاپن هم مسابقه داد، با این وجود اما توفیقی به دست نیاورد. حواشی پناهندگی مولایی آن‌قدر زیاد بود که درنهایت منجر به تعلیق شدن جودوی ایران شد آن هم در سال منتهی به المپیک! طولی نکشید که مولایی به یک‌باره سر از زمین چنگیز درآورده و خبر پناهندگی‌اش به کشور مغولستان در رسانه‌ها منتشر شد. وی اعلام کرد که قصد دارد زین پس زیر پرچم این کشور به مسابقات خود ادامه دهد. مولایی در روزهای گذشته اولین بازی خود را زیر پرچم مغولستان انجام داد و شکست خورد تا این دومین شکست او بعد از رفتن از ایران باشد.

چه چیزی باعث می‌شود که ورزشکاران ما لذت کسب مدال زیر پرچم ایران را برای همیشه از دست داده و آن را به پرچم کشور دیگری ترجیح دهند؟  پول، احترام، دوری از منازعات سیاسی یا داشتن فضای تخصصی برای رشته‌شان؛ هر کدام از این موارد می‌تواند دلیل محکمی برای مهاجرت ورزشکاران ما باشد اما چرا برای مهاجرت راه پناهندگی را انتخاب می‌کنند؟



باخت دوباره ملایی در نخستین مبارزه خود سبب شد او از دور رقابت‌های «مسترز» چین حذف شود. به نظر می‌رسد حاشیه‌های زیادی که او طی ماهه‌ای اخیر پشت سر گذاشته دلیل شکست‌های پی‌درپی او باشد.

مولایی اما تنها جودوکاری نیست که تاکنون از ایران رفته است. وحید سرلک هم یکی دیگر از جودوکاران ایران است که در سال ۲۰۱۱ به کشور آلمان پناهنده شد. سرلک هم هیچ‌گاه به‌عنوان جودوکار در آلمان نتایج درخشانی کسب نکرد.

احسان رجبی هم نخستین ورزشکاری بود که به آمریکا پناهنده شد و دلیل این کار خود را بی‌توجهی فدراسیون‌ها اعلام کرد، هرچند که دوپینگ‌ پر سروصدای او در این باره نقش اساسی داشت. با این حال او هم پس از خروج از ایران به نتایج قابل‌توجهی دست نیافت. محسن غفار هم از دیگر جودوکارانی بود که در  سال ۹۱ به کشور آلمان پناهنده شد.

محمد رشنونژاد نیز از دیگری جودوکاران ایرانی است که در آبان ماه سال 96 خبر پناهنده شدن به کشور هلند منتشر شد. او توانست طی این سال‌ها برای هلند تنها یک مدال برنز کسب کند. وی در آخرین مسابقه خود در ماهه‌ای اخیر،  در جریان رقابت‌های جهانی ژاپن در همان مبارزه نخست شکست خورد و حذف شد..
ورزشگاران، مهاجرت، ورزشکار،

زیر پرچم کشورهای همسایه

اما تنها جودوکاران ایرانی نیستند که فرار را بر قرار ترجیح داده‌اند. در رشته‌های دیگر ورزشی هم بارها دیده شده که ورزشکاران به طمع یک زندگی بهتر، قید ایران سرزمین مادری‌شان را زده‌اند.

به‌طور مثال مهاجرت ورزشکاران ایرانی بخصوص کشتی‌گیران به کشور آذربایجان ده سالی است که گاها اتفاق می‌افتد. به‌طوری‌که حتی در رقابت‌های سال 2016 نیز دو تن از کشتی‌گیران ایرانی با دوبند کشور آذربایجان روی تشت حاضر شدند.

سامان طهماسبی، کشتی‌گیر سرشناس کشورمان هم یکی دیگر از پناهنده‌های ورزشی به کشورهای دیگر است. او که اوایل دهه 90 شمسی به آذربایجان پناهنده شد، اگرچه در ابتدا توانست دو مدال برای این کشور کسب کند اما مسابقات المپیک 2016 پایان راه او بود. طهماسبی در مسابقات المپیک مقابل ایران قرار گرفت و در همان دوره اول حذف شد و پس از آن برای همیشه از دنیای کشتی خداحافظی کرد.

صباح شریعتی هم از دیگر ورزشکاران بود که در رشته کشتی که برای آذربایجان در المپیک 2016 ریو کشتی گرفت و موفق به کسب مدال برنز شد. البته پناهنده شدن کشتی‌گیران به کشورآذربایجان به این دو ختم نمی‌شود و افراد دیگری هم بودند که رفتند  و در میانه راه پشیمان شده و بازگشتند.


چشم امید پارالمپیکی‌ها به جهان غرب

راحله آسمانی یکی از تکواندوکاران کشورمان بود که یک دهه پیش نام و آوازه‌اش همه‌جا پیچیده بود. اما او پس از آن که در مسابقات انتخابی المپیک پیروز نشد راهی بلژیک شد. آسمانی در المپیک ریو زیر پرچم این کشور به میدان رفت  اما موفقیتی کسب نکرد. سینا بهرامی و میلاد بیگی هم از دیگر تکواندوکارانی بودند که ایران را ترک کردند.

مینا علیزاده یکی دیگر از ورزشکارانی است که بعد از اعزام به مسابقات جهانی در سال 2009 به کشور آلمان درخواست پناهندگی داد.

علیزاده عضو سابق تیم ملی قایقرانی ایران بود که بعد از سفر همراه تیم ملی به ایران بازنگشت. او اگرچه در ایران عضو تیم ملی قایقرانی بود اما بعد از مهاجرت هرگز در این رشته موفق عمل نکرد و حالا به‌عنوان مربی بدنسازی مشغول به فعالیت است درحالی که هم رده‌های او در ایران آینده روشنی را تجربه کردند.

پوریا جلالی پور هم از آخرین ورزشکارانی است که تصمیم به ترک وطن گرفته است. جلالی پور در مسابقات پارالمپیکی سال 2020 در ژاپن موفق به کسب طلا شد اما هیچ‌گاه از ژاپن به ایران بازنگشت. شائبه‌ها از امکان پناهنده شدن این ورزشکار معلول قوت گرفت تا اینکه خود جلالی پور، خردادماه امسال اعلام کرد که به کانادا رفته و منتظر است تا موضوع مهاجرتش به آمریکا نهایی شود.

پشیمانی؛ نقطه پایان یک هدف خیالی

اینها فقط بخشی از ورزشکارانی بودند که طی سال‌های اخیر به کشورهای خارجی پناهنده شدند، نگاهی به سرنوشت آنها طی چند سال گذشته نشان می‌دهد برخلاف آنچه که برای آینده خود متصور می‌شدند، چندان هم موفق عمل نکرده و بهای سنگینی را برای آرزوهایشان پرداخته‌اند.

پذیرفتن پناهندگی ورزشکاران صرفاً به دلیل سوءاستفاده سیاسی و تحقیر ایران از سوی جهان غرب رخ می‌دهد چرا که اگر این افراد شهروندانی معمولی بودند هیچ‌گاه به این سادگی به آنها پناهندگی داده نمی‌شد


بی‌شک پناهندگی شایسته هیچ‌ کسی نیست به خصوصی فردی که به‌واسطه تلاش‌ها و موفقیت‌هایش در کشور خود محبوب و مشهور شده است اما گاهی همین تصمیمات فردی، آینده ورزشی یک کشور را تا مدت‌ها دچار چالش می‌کند.

به نظر می‌رسد بسیاری از ورزشکارانی که رفته‌اند زندگی حرفه‌ای‌شان زودتر از آنچه فکر می‌کردند به پایان رسیده است. شاید حالا وقت آن رسیده که ورزشکاران به این باور برسند که مسابقه زیر پرچم کشوری دیگر؛ آینده ورزشی آنها را تضمین نمی‌کند. می‌بایست با دقت بیشتری به تصمیم‌های این‌چنینی خود فکر کنند و دوراندیشی را سرلوحه کار خود کنند.

چرا پناهندگی؟

اما چرا این ورزشکاران فرار را بر قرار ترجیح داده و یا حتی به‌جای روش صحیح مهاجرت، راه پناهندگی را برمی‌گزینند. این اتفاق صرفاً به دلیل سوءاستفاده سیاسی و تحقیر ایران از سوی جهان غرب رخ می‌دهد چرا که اگر این افراد شهروندانی معمولی بودند هیچ‌گاه به این سادگی به آنها پناهندگی داده نمی‌شد. نمونه آن را می‌توان در میان افرادی جستجو کرد که طی چهار سال گذشته از کشورهای ایران، افغانستان و سوریه به سمت اروپا حرکت کرده و پناهنده شدند. تعداد زیادی از آنها هیچ‌گاه به کشور مقصد خود نرسیده و در بین مرزها اسیر دست قاچاقچیان آدم شدند، تعداد دیگر از آنها هم اگر سرانجام خود را به اروپا می‌رساندند حتماً تا سالیان سال در کمپ‌های بین مرزی اسکان داده می‌شدند. اما این قصه برای ورزشکاران متفاوت است. آنها با درخواست پناهندگی در واقع وطن خود را فروخته و به کشورهای غربی اجازه می‌دهند که در ازای اعطای پناهندگی به آنها؛ از آنها سوءاستفاده تبلیغاتی کرده و چهره ایران را در جهان بیش از پیش مخدوش جلوه دهند.