تبیان، دستیار زندگی

جواز غیبت

حد و مرز رازداری و پرده‌پوشی در اسلام

اگر كسى پرده دیگران را ندرد و آشكارا به گناه دست نیندازد، خداوند پرده‌‏اش را نمى‏‌درد؛ بنابراین، كسى كه با قلم و بیان و اندیشه‌‏هاى ناصواب خود آبروى دین خدا و مردم را مى‏‌برد، به‌جایی مى‌‏رسد كه شایسته نیست خداوند متعال آبروى او را حفظ كند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
رازداری
از نظر اسلام آیا همیشه و در همه حال باید رازداری و پرده پوشی کنیم؟
نکته اول؛ از بعضی آیات قرآن کریم که سرنوشت اخروی مجرمان را مطرح می‌کند و آیاتی که عذاب دنیایی بعضی از تبه‌کاران را بیان نموده، استفاده می‌شود که ستارالعیوب بودن پروردگار به‌طور مطلق نبوده و درباره همگان به یک معنا نیست بلکه ظهور عیب بعضی از افراد، معلول نوع عملکرد اختیاری خود آن‌ها است و ستارالعیوب بودن حضرت حق به چنین عیوبی تعلق نمی‌گیرد.

در روایات ما از این گناهان اسم برده شده است: شراب‌خواری، بازی نمودن با آلات قمار، انجام دادن کار لغو و بیهوده برای خنداندن مردم، عیب‌های مردم را آشکار نمودن، هم‌نشینی با افرادی که اهل شک و تردید هستند، اسراف، بخل نمودن برای اهل‌وعیال، بداخلاقی، بی‌صبری، اهانت به متدینان، تنبلی و سستی(حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 519 - 520).

علاوه آن‌که معقول نیست عده‌ای هر معصیتی را مرتکب شوند و از ظهور و آشکار شدن آن نیز ابایی نداشته باشند و از طرفی ستارالعیوب بودن حضرت حق مانع ظهور عیوب آنان باشد. پس ستارالعیوب بودن خداوند نسبت به افرادی است که عیب آنان و عمل آن‌ها همراه با تکرار عمدی و بی‌پروایی از آشکارشدن عیب و گناه نباشد؛ به‌عبارت‌دیگر ستارالعیوب بودن در مراحل اولیه خطای انسان است تا او فرصت توبه داشته باشد اما اگر بی‌پروا بود رسوا می‌شود.

خداوند متعال كه ستارالعیوب است، مى‏‌داند كجا پرده‌پوشی و ستارى كند و كجا ستارى نكند. اگر كسى مخفیانه مرتكب گناهى شود، ذات اقدس اله اجازه نخواهد داد اسرارش نزد دیگران افشا شود. اگر كسى پرده دیگران را ندرد و آشكارا به گناه دست نیندازد، خداوند پرده‌‏اش را نمى‏‌درد؛ بنابراین، كسى كه با قلم و بیان و اندیشه‌‏هاى ناصواب خود آبروى دین خدا و مردم را مى‏‌برد، به‌جایی مى‌‏رسد كه شایسته نیست خداوند متعال آبروى او را حفظ كند. در این موقعیت، خداى سبحان اجازه مى‌‏دهد صاحبدلان ببینند او چه كرده است و حتى احتمال دارد در همین دنیا در مقابل دیگران رسوا شود.

نکته دوم؛ غیبت به‌خودی‌خود و به‌ عنوان اولی حرام و گناه كبیره است ولی گاهی عنوان ثانوی و تازه آن عنوان اولی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و در موارد خاصی غیبت مجاز یا واجب می‌گردد و این درجایی است كه پای مصلحت مهم‌تری در كار باشد به‌گونه‌ای كه حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد.

از جمله مواردی كه داخل در این استثنا است موارد زیر است:
1- در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق كه اگر شخص مظلوم افشاگری نكند كسی به داد او نمی‌رسد و حق او پایمال می‌گردد. این همان چیزی است كه قرآن كریم می‌فرماید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله سمیعا بصیرا؛ خداوند دوست ندارد كسی با سخنان خود بدی‌ها را اظهار كند مگر آن‌کس كه مظلوم واقع‌شده خداوند شنوا و دانا است» (نساء، آیه 148).

2- در مورد بدعت‌گذاران و توطئه گران و كسانی كه بر ضد مصالح مسلمین نقشه می‌کشند كه اگر كار آن‌ها برملا و آشكار گردد مردم به پا می‌خیزند و جلوگیری كامل یا نسبی می‌کنند، غیبت این‌گونه افراد نیز جایز بلكه واجب است.

3- در مورد مسلمانی كه جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرارگرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلكه گاهی واجب است.

4- در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا كه كسی می‌خواهد مثلاً با دیگری ازدواج كند یا شركتی تشكیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال می‌کند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا می‌کند آنچه را می‌داند و در مورد آن برنامه تأثیری گذارد افشا كند چون پرده‌پوشی در این‌گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست.

5- در مورد شهادت دادن درجایی كه از انسان تقاضای شهادت كنند، نیز غیبت كردن جایز است چون مصلحت شهادت قوی‌تر است.

كسى كه با قلم و بیان و اندیشه‌‏هاى ناصواب خود آبروى دین خدا و مردم را مى‏‌برد، به‌جایی مى‌‏رسد كه شایسته نیست خداوند متعال آبروى او را حفظ كند. در این موقعیت، خداى سبحان اجازه مى‌‏دهد صاحبدلان ببینند او چه كرده است و حتى احتمال دارد در همین دنیا در مقابل دیگران رسوا شود


6- طرف متجاهر به فسق باشد؛ یعنى، هیچ‌گونه پروایى نداشته باشد كه علناً به گناه و معصیتى دست بزند، كه در خصوص گناه علنى او غیبت جایز است.

7- ممكن است فردى را براى سمتى نظیر نمایندگى یا ریاست قسمتى خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان مى‏‌تواند اگر نقطه‌ضعفی را اطلاع دارد كه خداى ناخواسته با پیدا كردن آن سمت، به اسلام و انقلاب ضربه مى‏‌زند، به مسئولین گوشزد كند.

8- فرض کنید بیمارى است كه نمى‏‌خواهد بعضى از اسرارش نزد طبیب فاش شود و از طرفى چاره‌‏اى نیست و طبیب براى معالجه باید بداند. در اینجا نیز مى‌‏توان على‌‏رغم خواست بیمار، پزشک معالج او را در جریان امر قرارداد. غیبت نسبت به گناهان پنهانى جایز نیست و در نتیجه اگر شخص مبتلا به ارتكاب گناهى است كه دیگران از آن خبر ندارند، ذكر آن گناه حرام است.

9- اگر در مورد خاصى احتمال منحرف شدن شخصى در اثر هم‏نشینى و عدم اطلاع از مفاسد وى وجود دارد، مى‏‌توانیم شخص موردنظر را از معاشرت با آن گنه‏كار منع كنیم. در این راستا باید كمال احتیاط را رعایت نمود؛ یعنى، در مرحله اول تنها مى‌‏توانیم بگوییم كه «این معاشرت به صلاح شما نیست» و حق بازگو كردن معایب و گناهان آن شخص را نداریم، پس باید این كار را مرحله‌به‌مرحله و به‌ صورت تدریجى انجام دهیم.

10- کسی که ادعای منصبی را داشته باشد که صلاحیت آن‌ را ندارد مثلاً شخص بی‌لیاقتی ادعای فقاهت می‌کند و متصدی اموری می‌شود که اهلیت و صلاحیت آن را ندارد می‌توان مردم را به نواقص او توجه داد. در مورد شنیدن غیبت اگر شخصی که مورد غیبت واقع‌ شده نشناسید شنیدن برای شما اشکال ندارد و اما از آن‌ جهت که جلسه گناه محسوب است در صورت امکان از آن خارج شوید. همین مقدار كه به آن‌ها می‌فهمانید كه به خاطر غیبت كردن آن‌ها را ترک می‌کنید، می‌تواند بهترین نوع برخورد با غیبت كننده باشد و انشاالله تأثیر خواهد داشت؛ و یا می‌توانید مسیر صحبت را تغییر دهید و کاری کنید که موضوع دیگری مورد گفت‌وگو واقع شود.

ضمناً بازگو کردن عیوب فردی که دیگران از آن باخبرند، جایز نیست و آگاه بودن دیگران از این عیب مجوز بیان آن نیست، به‌ خصوص اگر موجب ناراحتی آن فرد گردد. اگرچه حکم غیبت را ندارد اما حکم آزار مؤمن و متنفر کردن دیگران از مؤمن را به دنبال دارد.

نکته سوم؛ افشای سر دیگران به‌ منظور تحقیر و سرزنش و تلافی و هر منظوری که نوعی اذیت و آزار طرف مقابل محسوب شود از گناهان بزرگ است و در روایات به‌شدت نهی شده و آثار بسیار بد دنیوی و اخروی خواهد داشت.
منبع: مرکز مشاوره تبیان