تبیان، دستیار زندگی

کانن دویل، هنری جیمز، بکت، دوچرخه و ادبیات

آرتور کانن دویل و همسرش هم از طرفداران دوچرخه‌سواری بودند و حتی هنری جیمز با وجود اضافه‌وزن و کهولت 20 مایلی را بین ساعت ناهار تا چای عصر رکاب می‌زد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
دوچرخه سواری

پیوند میان قلم زدن و قدم زدن که روانشناسی جغرافیایی زیاد به آن می‌پردازد، بسیاری را شیفته کرده و حتی تبدیل به‌نوعی کیش شده است و آهنگ قدم و قلم چنان درهم‌تنیده که پیوندشان ناگسستنی می‌نماید. اما به ازای آن نویسندگان نام‌آوری که پا به راه‌هایی باسابقه‌اند و خرامان در خیابان‌ها پرسه می‌زنند و پی‌درپی به این میدان و آن میدان سرک می‌کشند - شاهد مثالش ویرجینیا وولف - هستند نامداران اهل قلمی که آهنگ گردش چرخ دوچرخه هم در زندگی شخصی شور در نهادشان می‌نهد و هم در زندگی حرفه‌ای کمک کارشان می‌شود. دوچرخه به‌خصوص در شکل مدرنش با بدنه لوله‌ای و چرخ‌های کوتاه و تایر بادی، آزادی وصف‌ناپذیری را با خود برای مردمان سال‌های آخر قرن نوزدهم به ارمغان آورد.

جان گالزورثی در ۱۹۳۰ در شرح نقش و اهمیت دوچرخه تا آنجا پیش رفت که گفت از زمان چارلز دوم چیزی به‌اندازه دوچرخه در تحول اخلاقی و رفتاری بشر تأثیرگذار نبوده است. پس قدم زدن را فراموش کنید، حالا دیگر نویسنده‌ها دوچرخه‌سوار شده‌اند. به عصر طلایی دوچرخه و پیشگامان دوچرخه‌سواری در عالم ادب بپردازیم تامس هاردی انگلیسی و همسرش، إما، از برجسته‌ترین گروندگان به دوچرخه هستند، اما هاردی رکاب زدن را در ده‌سالگی آموخت و می‌توانست رکورد سن و سال را در یادگیری دوچرخه‌سواری از آن خود کند، اگر تولستوی در میدان رقابت نمی‌بود. کنت تولستوی در آستانه ۷۰ سالگی یاد گرفت دوچرخه‌سواری کند. در هر حال اِما هاردی بود که نویسنده بزرگ انگلیسی و خالق «جود گمنام» را ترغیب کرد تا در ژانویه ۱۸96 پا بر رکاب دوچرخه بگذارد. تامس هاردی به گفته خود چنان مجذوب دوچرخه شد که نزدیک بود ادبیات را از یاد ببرد. آرتور کانن دویل و همسرش هم از طرفداران دوچرخه‌سواری بودند و حتی هنری جیمز با وجود اضافه‌وزن و کهولت ۲۰ مایلی را بین ساعت ناهار تا چای عصر ركاب می‌زد. البته عصر طلایی دوچرخه، تصادف و چپ کردن و سقوط هم کم نداشته.

دوچرخه به‌خصوص در شکل مدرنش با بدنه لوله‌ای و چرخ‌های کوتاه و تایر بادی، آزادی وصف‌ناپذیری را با خود برای مردمان سال‌های آخر قرن نوزدهم به ارمغان آورد.

مارک تواین در جستار «رام کردن دوچرخه» از دست و بال شکسته و زیر گرفتن سگ و غیره می‌گوید و در انتها چنین توصیه می‌کند: «یک دوچرخه برای خودتان جور کنید. پشیمان نمی شوید، البته اگر زنده بمانید.» نویسندگانی که نام بردیم و بسیاری دیگر از غول‌های ادبی سال‌های آخر قرن ۱۹ و ابتدای قرن ۲۰ در نوشتن از دوچرخه و دوچرخه‌سواری در رمان و داستان هایشان تجربه زیسته خود را به کار می گرفتند؛ مثلا امیل زولا و اچ. جی. ولز هم رکاب‌زنان ماهری بودند و خوب می‌دانستند خواننده را شریک چه تجربه نابی می‌کنند. زولا در پاریس زیاد سواری می کرد و در سال‌های 4 ۱۸۹ - ۱۸۹۲ چندین شرح و کاریکاتور از او سوار بر دوچرخه کشیدند. عصر طلایی را که رد کنیم، در قرن ۲۰ به نامه‌ای درخشان زیادی بر می‌خوریم که عاشق ركاب زدنند و چه در نامه‌ها و چه در آفریده‌های هنری از عشق و التهابشان می‌نویسد اما در این میان دو نفر هستند که حیف است از رویکردشان به دوچرخه ساده بگذری: دو ایرلندی صاحب سبک (دو ضلع تثلیث مقدس ادبیات ایرلند) که در عالم ادبیات دوچرخه‌هایی به نام خود ثبت کرده‌اند - دوچرخه بکتی و دوچرخه اویراینی - و باور دارند دوچرخه داشتن یا نداشتن خیلی چیزها را درباره شخصیت آشکار می‌کند. بعضی از شخصیت‌های بکت که از نداشتن آزادی به میان آمده‌اند، به جاده می‌زنند تا از وضعیت کشنده خود بگریزند و تنها چیزهایی را با خود می‌برند که بخشی از شخصیت آن‌ها را بر خواننده آشکار می‌کند. مهم‌ترینش، دوچرخه است، به‌خصوص زمانی که اساس پیرنگ، حرکت و جابه جایی است و البته تردید بر سر حرکت یا سکون گریبان شخصیت را گرفته. ایماژ دوچرخه، چه حاضر باشد چه غایب، چه با سوار و چه بی سوار، مصادف می‌شود با تغییر در موقعیت مکانی شخصیت و حتی لحن روایت و از آنجا که دوچرخه به سوار وابسته است، شهادتی می‌شود بر وجود انسان و دغدغه دستیابی به ایده آل همراهی و نزدیکی و موزونی و یکی شدن و البته ناکامیابی.
فلن اوبراین هم در «سومین پلیس» تصویری ایده‌آل گرایانه از دوچرخه دست می‌دهد؛ در صحنه‌ای که روی دوچرخه‌ای را می‌دزدد و با شور ظاهرش را وصف می‌کند و از زیبایی و رنگ و تمیزی و درخشندگی‌اش می‌گوید و در ادامه دوچرخه‌سواری را به رقص دو بالرین تشبیه می‌کند که چابک و بی‌هیچ اشتباهی، در کمال هماهنگی، شریک حرکت هم می‌شوند. او براین بر خلاف بکت به همین رضایت می‌دهد و کاممان را با اصرار بکتی بر نادستیابی ایده آل وحدت تلخ نمی‌کند.
منبع: مجله کرگدن؛
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .