چرا این بار قرعه ستارهسوزی به نام مزدک افتاد؟
سؤالهای بی جواب / سؤالهای همیشگی
فصل جدید لیگ برتر فوتبال آغاز میشود اما کی، هنوز مشخص نیست. باید همهچیز سر جایش قرار بگیرد تا این رقابتهای پرحاشیه و جنجالی، برگ جدیدی در تاریخ فوتبال کشور رقم بزنند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1398/05/23 ساعت 16:40
از رفتن زنان به ورزشگاهها گرفته تا داشتن ورزشگاههای استاندارد مدنظر فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا، دو مبحثی که منافشه های بسیاری را در بطن خود دارد اما انگار مثل همیشه نقصی وجود دارد. این بار هم مجموعه ناقص است. یک کمبود مشهود، یک نبودن که از این پس به نبودنی دیگر پیوند خواهد خورد. نشنیدن صداهای آشنا، صداهایی که معلوم نیست کی و چه وقت مخاطبان فوتبال میتوانند بار دیگر نه فقط صدا که چهرهشان را هم ببینند. چهرهها و صداهایی که ۲۰ سال میدیدند و میشنیدند اما امسال دیگر دیدنی و شنیدنی نیستند، این روزها همه درباره رفتن مزدک میرزایی» به خارج از کشور، و نهتنها مهاجرتش و مقیم شدن در یک کشور دیگر که از همکاری با شبکه تلویزیونی خاص صحبت میکنند.
سؤالهای بیپاسخ
چرا این مهاجرت ابعاد گستردهای به خود گرفت؟ رفتن مزدک بازتابی از چه اتفاقی بود؟ آیا ما ستارههایمان را میسوزانیم یا آنها را فراری میدهیم؟ آیا کسی را که به نام ستاره خلقش میکنیم، بال و پرش میدهیم، انتظار داریم فرازمینی و فراانسانی رفتار کند و مدتها مخاطب را مجاب میکنیم که رودرروی یک ستاره نشسته است، واقعاً در قالب یک ستاره قرار میگیرد که اگر خلاف آن عمل کرد مغموم، ناراحت و حتی غافلگیر شویم به استانداردهایی که ما برای سلبریتیهای ورزشی و هنری مینویسیم بر مبنای کدام اصول و قواعد هستند؟ چه کسانی آنها را مینویسید؟ در دستورها نوشته شده مگر ستارهها حق ندارند برای زندگیشان تعیین تکلیف کنند؟ اختیار زندگی آنها همدست ماست؟تحلیلهای ریز و درشت دیگران
این روزها همه از رفتن مجری برنامههای فوتبالی تلویزیون صحبت میکنند. از چرایی رفتنش میگویند. بعضی از همکارانش او را دلشکسته دیدهاند. بعضی دیگر معتقدند که او باید میماند. مبارزه میکرد و عدهای هم بر این باورند که ضعفهای اساسی در بدنه یک رسانه که نام ملی را یدک میکشد، همه این رفتنها را رقم میزند. اگر در دنیای مجازی بگردید و سرگی به زندگی ستارهها در عرصه هنر بکنید، میبینید که بسیاری از آنها بارها اعلام کردهاند که به دلیل بیمهریهای انجام شده از دنیای حرفهای خداحافظی کردهاند. منظور آنها از بیمهری چیست؟ چه کسی بیمهر بوده؟ چرا بازیگران سینما و تئاتر که روزگاری بر پرده و در صحنه می درخشیدند باید خانهنشین شوند؟ این گوشه عزلت گزیدن و پا به فرار گذاشتن چرا بیشتر یقه چهرههای مردمی را میگیرد؟شاید با نبودن فردوسیپور و میرزایی بار کیفی گزارشگری فوتبال به نازلترین حد خود برسد. جایی حالا که تلویزیون یک مجری خوب دیگری را از دست داده، باید برای جمع کردن مخاطبانی که بهسوی دیگری هلشان داده است، به فکر چاره باشد.
چرا دستشان را نگرفتیم؟
آخرین ستارهای را که سوزاندیم «مزدک میرزایی» نبود. پیام صادقیان بود که در بیستوهفت سالگی پی زندگیای رفت که میتواند عاقبت خوبی نداشته باشد. صادقیان در صفحه اینستاگرامش نوشته که برای بازگشت به پرسپولیس «التماس» کرده ولی این اتفاق نیفتاده. قبل از صادقیان هم مجاهد نمونهای از یک ستاره آیندهداری بود که «جزغاله»اش کردیم ما از چه سازوکاری استفاده میکنیم که چهرهها را به این روز مینشانیم؟ چرا کسی دستشان را نمیگیرد؟ چرا نمیتوانیم خامی و جوانی آنها را تحمل کنیم؟ ما که همیشه دم از معلم اخلاق بودنمان میزنیم و سر تا پای نوشتههایمان نصیحت و پیام اخلاقی است چرا سر بزنگاهی که یک ستاره رو به خاموشی است به دادش نمیرسیم؟
این حقیقت تلخ
چندی قبل «حشمتالله فلاحت پیشه»، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس دلیل تعطیلی برنامه نود را از نهادهای امنیتی پرسیده و آنها گفتهاند «محبوبیت»! چرا امیر حاج رضایی هم گفته که دیگر فوتبال نگاه نمیکند؟ نود و مجموعهاش که بارها در عرصه اخلاق قدمهای بزرگ برداشتند. میرزایی و فردوسی پور که به گواه مدیران سازمان و اهل رسانه جزو پاکترینها بودند. چرا آنها را سوزاندید؟ پروژه ستاره خاموش کنی همیشه بخشی از تفکر و عملکرد ما بوده، تاریخ گویای این حقیقت است. از بهترین ستارههای فوتبال این آب و خاک تنها تلی خاطره به جا مانده و مشتی افسوسی و غمبادی که در گلوی آنها گیر کرده. حالا که مزدک میرزایی هم به آن سوی مرزها رفته، به دنبال چرایی اقدامی هستیم که انجام داده است.همه این ها حرف است
شاید با نبودن فردوسیپور و میرزایی بار کیفی گزارشگری فوتبال به نازلترین حد خود برسد. جایی حالا که تلویزیون یک مجری خوب دیگری را از دست داده، باید برای جمع کردن مخاطبانی که بهسوی دیگری هلشان داده است، به فکر چاره باشد. اما چه چارهای؟ آیا مدیران صداوسیما از رفتن میرزایی به یک کشور دیگر و یک شبکه تلویزیونی «پوزیسیون» ناراحتند یا از رفتن و خالی شدن عرصه حرفهایشان آنها که میخواهند برای برگشت میرزایی با درمانی کنید با تمام رویکرد به این ماجرا نگاه میکنند این ریش گرو گذاشتن برای بازگشت برنامه نود و فردوسیپور هم انجام میشود؟ آیا کسی برای دوشنبههای بدون نود میانجیگری میکند؟ پس ناراحتی از بابت از دست دادن میرزایی نیست که اگر بود، پیش از آن باید برای از دست رفتن مهره سنگینی مثل فردوسیپور میانجیها خودشان را به آبوآتش میزدند اما به نظر میرسد همه این گفتهها فقط «حرف» هستند، حرفی که نمیتواند تصمیمی را تغییر دهد. صدای مزدک میرزایی هم به صدای عادل فردوسیپور گره خورد تا در گوشه ذهن مخاطبان فوتبال جایی در کنار همکار خود بخشی از تاریخ فوتبال را شکل دهد.منبع: همشهری جوان؛
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .