نگاه جنسیتى به زن
زن و نگاه جنسیتى به او ، موضوعى است كه امروزه در فرهنگ هاى گوناگون سراسر جهان مى توان ردپایى از آن گرفت؛ از آمریكا گرفته تا همین تهران خودمان.
از فرهنگ هایى كه خود را به سلطه ی غرب فروخته اند، انتظارى جز این نیست كه از سویى ، برخى حقوق مدنى را براى زنان تعریف مى كنند و در جامعه جا مى اندازند كه زن و مرد برابر و یكسانند ، اما از سوى دیگر از زنان انتظار دارند كه نقش یك كالاى جنسى را بازى كنند.
براى اثبات این ادعا كافى است به عرصه هایى كه قرار است زنان و مردان نقشى برابر ایفا كنند، توجه كنیم تا در یابیم كه حتى در چنین مواردى نیز زن نقشى برتر از یك ویترین جنسى ندارد.
در فرهنگ سنتى و حتى مدرن ما نیز كیفیت برداشت عمومى جامعه از زنان، فراتر از این نیست، چه آنگاه كه زن قرار است فقط در زوایاى خانه تعریف شود، چه آن زمان كه مانند عروسكى در كوچه و خیابان و محل كار به خودنمایى مى پردازد.
آنانى كه در پیروى از نگرش غربى، در پى اثبات تساوى حقوق زن و مرد، مبناى اسلام را به سخره مى گیرند، در عمل زن را در اسباب تفریح و خوش آمد مردان تعریف مى كنند، چرا كه تا زنى در پى زیباتر جلوه كردن در چشم مردان به تزئین و آرایش خود مى پردازد، خود را از مراتب انسانى پائین كشیده و نقش كالا را بازى كرده است.
در جامعه ما، "مرد " چنان تعریف شده كه با شنیدن این كلمه، وظیفه همسرى و پدرى را در نظر نمى گیریم بلکه نقش اجتماعى و مسئولیت هاى فراوان او را در ذهن مجسم مى كنیم، حال آن كه كلمه" زن "، مترادف همسر است و جایگاه اجتماعى پیدا نمى كند.
آیا اگر زنان متناسب با توان و تحصیلات خود امكان رشد در موقعیت هاى اجتماعى مى داشتند و فرصت رقابت با مردان هم تراز شان كه سال ها پس از آنان وارد عرصه هاى اجتماعى شده اند فراهم بود و همچون مردان فرصت آزمون و خطا پیدا مى كردند، بدون آن كه زیر ذره بین باشند و پدیده اى به نام «سقف شیشه اى» در مسیر ارتقاى شغلى آنان وجود نمى داشت، آیا باز هم خیل عظیمى از زنان، احساس مى كردند كه باید در نقش یك كالاى جنسى خود را در معرض خریداران قرار دهند؟
آیا اگر چنین تقاضایى از سوى مردان جامعه نمى بود و اصولاً زن حتى در بستر خانواده به شكل یك كالاى جنسى تعریف نمى شد، باز هم شاهد چنین فاجعه اى بودیم؟
و آیا مگر هر پدیده اى در جامعه از قاعده عرضه و تقاضا پیروى نمى كند؟
آیا چنین برداشتى از زن در دین مبین اسلام و در كلام خدا نیز هست؟
نگاهى به زنانى كه قرآن معرفى مى كند و نقشى كه براى آنان قائل است، رهنمود خوبى براى ماست ، تا ببینیم چقدر به آیات الهى پایبند بوده ایم:
داستان آسیه، داستان عجیبى است. او زنى است كه اتفاقاً در جایگاه همسرى تعریف نمى شود، چرا كه قرار است نقش اجتماعى بزرگى بازى كند و از طرفى شوهرش مردى نیست كه لیاقت زنى چون او را داشته باشد. آسیه فراتر از فهم و درك بسیارى از مردان عصر خود به پیامبر زمانش، موسى، ایمان مى آورد و در این مسیر، نه تنها از دست دادن تمامى موقعیت هاى اجتماعى خود را به عنوان همسر فرمانروا به هیچ مى گیرد كه شكنجه و مرگ را به زندگى در بارگاه فرعون ترجیح مى دهد و خداوند به این جهت است كه او را مى ستاید.
مریم ، زن دیگرى است كه در جایگاهى فراتر از نقش همسرى و حتى مادرى تعریف مى شود. خانه این دختر جوان قرارگاه ملائكه است و میوه هاى بهشتى او تعجب و غبطه ذكریا را برمى انگیزاند. مریم در جایگاه مادرى نیز نقشى كاملاً اجتماعى بازى مى كند، او خاستگاه رسالت است.
اما ملكه سبا، بلقیس، زنى مشرك است كه به سوى توحید مى آید. كافى است كه این فرمانروا را با دیگر فرمانروایان كه در قرآن از آنها نام برده شده و همگى مرد هستند مقایسه كنیم، مردانى مثل فرعون و نمرود. سرزمین آباد سبا را ببیند در مقابل سرزمین هاى غرق ظلم و جور این حاكمان. حكومت دارى عاقلانه و منصفانه بلقیس را كه پس از شنیدن پیام سلیمان، به مشورت با درباریانش مى نشیند و مدبرانه به آنها مى گوید كه وقتى سرزمینى تصاحب شد، امراى آن ذلیل و خوار مى شوند، مقایسه كنیم با رفتار مستبدانه فرعون و نمرود با اطرافیانش.
ادب و متانت بلقیس را در برابر سلیمان در كنار طغیانگرى آن مردان فرمانروا در برابر معجزات پیامبران قرار دهیم. حجب او را مى بینیم در دربار سلیمان زمانى كه به اشتباه دامنش را بالا مى گیرد تا از آب بگذرد و بعد پى مى برد كه پا روى شیشه گذاشته است و مقایسه كنیم با تكبر فرعون. نگوییم شكوه دربار سلیمان او را خاضع كرده است كه رفتار انسانى او را پیش از آن نیز دیده ایم و مگر نه این كه شكوه موسى در ماجراى اژدها بر فرعون نیز ظاهر شد و مگر نه این كه نمرود گلستان شدن آتش بر ابراهیم را دید؟
بلقیس به پیامبرى سلیمان ایمان آورد و سركشى نكرد، اما مردان فرمانروا تا آخرین دم زندگى و با دیدن معجزات پیاپى، به جنگ با پیامبران عصر خود ادامه دادند.
راستى هدف قرآن از این مثال ها چیست؟ آیا قرآن نقش جنسیتى براى زن تعریف مى كند؟ پس چرا در میان تمامى فرمانروایان نام برده شده در قرآن فقط یك نفر و آن هم یك زن است كه چنین نقش اجتماعى بزرگى بازى مى كند؟
چرا در میان آن همه مردان متكبر، خودسر، مستبد و ناتوان، فقط یك زن به چنین نمادى از عقل، تدبر و اطاعت فرمان خدا تبدیل مى شود؟
خداوند هیچ گاه مردم سرزمین سبا را جز به جهت آن كه مشرك بوده اند، به دلیل دیگرى سرزنش نمى كند و مثلاً نمى گوید چه مردم نادانى كه حكومت زنى را پذیرفته اند.
در این خطوط پایانى به جملاتى از سخنان رهبر معظم انقلاب كه در دیدار گروهى از بانوان عنوان شده و راهنما و سرمشق من بوده است، اشاره مى كنم:
« فاطمه زهرا (س) در قله بشریت قرار دارد و كسى بالاتر از او نیست و مى بینیم كه آن بانوى مسلمان، این فرصت و قدرت را یافت كه خودش را به این اوج برساند. پس فرقى بین زن و مرد نیست و به خصوص شاید از همین جهت است كه خداى متعال در قرآن كریم، آن وقتى كه راجع به نمونه ی انسان هاى خوب ،و نمونه ی انسان هاى بد مثال مى زند: و ضرب الله مثلاللذین امنوا امراة فرعون (تحریم آیه ۱۱) در مقابل هم در مورد انسان بد و كج رفتار و انسانى كه در جهت غلط حركت مى كند ، به زن نوح و لوط مثال مى زند. در همه قرآن وقتى مى گوید: ضرب الله للذین آمنوا یا ضرب الله للذین كفروا، در هر ۲ مورد از زن مثال مى زند. آیا این به معناى آن نیست كه ما باید از دیدگاه اسلام، به برداشت غلط و متأسفانه مستمر در تاریخ بشریت نسبت به جایگاه زن پاسخ بدهیم؟
اسلام مى خواهد بایستد و این برداشت و روش و فهم غلط از مسأله زن را- كه در طول تاریخ هم وجود داشته است- تصحیح كند.
من تعجب مى كنم- جز استثناءها- چرا این گونه بوده است؟ چرا بشریت همواره درباره مسأله زن و مرد، كج فكر كرده است و مى خواهد در مقابل این بایستد؟
شما از تعلیمات انبیاء كه بگذرید، در همه برداشت ها و تحلیل ها و تفكرات بشرى، جایگاه زن و مرد، جایگاه غلطى مى باشد. حتى در تمدن هاى خیلى بلند پایه دنیاى باستان- مثل تمدن روم و ایران- برداشت از زن، یك برداشت غلط است كه ذکر جزئیات و بیان تفاصیل دیگر از حوصله ی این مقاله خارج است. باشد در فرصتی دیگر...
نویسنده : سمیرا اصلان پور