تبیان، دستیار زندگی
چکیده ای از مقاله پیشین: چنانکه گذشت برخی از مفسران، برای آنکه میان این آیه و آیات دیگری که دلالت بر نزول تدریجی قرآن دارند(از جمله: ایه ی 106 از سوره اسراء)، جمع کنند، نزول قرآن در ماه رمضان را به نزول جزئی از آن حمل کرده بر آن شدند که بخشی از قرآن (ن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمی از یم "المیزان"

(7)

قرآن

سوره بقره، آیه :186

شهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَیِّنَتٍ مِّنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ فَمَن شهِدَ مِنكُمُ الشهْرَ فَلْیَصمْهُ وَ مَن كانَ مَرِیضاً أَوْ عَلى سفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِكمُ الْیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِكمُ الْعُسرَ وَ لِتُكمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكبرُوا اللَّهَ عَلى مَا هَدَاكُمْ وَ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ(185)

ترجمه:

آن ایام كوتاه ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتى از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر كس این ماه را درك كرد باید روزه اش بگیرد و هر كس مریض و یا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى دیگر بگیرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواست ه و دشوارى نخواسته و منظور اینست كه عده سى روزه ماه را تكمیل كرده باشید و خدا را در برابر اینكه هدایتتان كرد تكبیر گفته و شاید شكرگزارى كرده باشید.

چکیده ای از مقاله پیشین:

چنانکه گذشت برخی از مفسران، برای آنکه میان این آیه و آیات دیگری که دلالت بر نزول تدریجی قرآن دارند(از جمله: آیه ی 106 از سوره اسراء)، جمع کنند، نزول قرآن در ماه رمضان را به نزول جزئی از آن حمل کرده بر آن شدند که بخشی از قرآن (نخستین آیات نازل شده) در ماه رمضان و آیات دیگر به تدریج در طول سال نازل شده اند.

این سخن از نظر علامه طباطبایی درست نیست چرا که بنا بر عقیده مشهور، 5آیه ابتدایی سوره علق در27 ماه رجب بر پیامبرعلیه السلام نازل شده است. از این گذشته، آیه اول سوره قدر و نیز آیه سوم سوره دخان، دلالت صریح دارند براینکه همه ی قرآن در یک زمان( شب قدر) نازل شده اند و نه بخشی ازآن.

برخی از مفسران، برای آنکه میان این آیه و آیات دیگری که دلالت بر نزول تدریجی قرآن دارند(از جمله: آیه ی 106 از سوره اسراء)، جمع کنند، نزول قرآن در ماه رمضان را به نزول جزئی از آن حمل کرده بر آن شدند که بخشی از قرآن (نخستین آیات نازل شده) در ماه رمضان و آیات دیگر به تدریج در طول سال نازل شده اند.

ایشان آنگاه رای نهایی خویش رابرای رفع ناسازگاری ظاهری میان آیات یاد شده، چنین بیان می دارند که:

قرآن کریم یک حقیقت دارد و یک ظهور. ظهور آن همان چیزی است که اکنون نزد ماست وآنرا به صورت کتابی تفصیلی(یعنی دارای اجزا و ایاتی جدا جدا) مشاهده می کنیم.  اما قرآن به لحاظ حقیقت آن، امرى واحد و غیر تدریجى است و با اعتبار آن حقیقت، نزولش به انزال (دفعی و یکپارچه)است، نه تنزیل (نزول بتدریجی)

این معنا از آیه شریفه زیر استفاده می شود:

"كتاب احكمت آیاته ثم فصلت من لدن حكیم خبیر" (1/هود)

"چون كلمه  "احكمت "از احكام است و احكام در مقابل "تفصیل " است، و تفصیل عبارت است از اینكه كتاب را فصل فصل و قطعه قطعه كنند، در نتیجه احكام به معناى آن است كه به نحوى باشد كه جزء جزء نداشته و اجزایش از یكدیگر متمایز نباشد، چون همه اش به یك معنا بر مى گردد، كه آن معنا جزء و فصل ندارد و آیه شریفه صریح است در اینكه این تفصیل كه ما امروز در قرآن مشاهده مى كنیم تفصیلى است كه بعدها به قرآن داده شده ، و گرنه در آغاز محكم و بدون جزء و فصل بوده است ."

تفسیر:

آیات دیگرى از قرآن كه دلالت مى كند بر اینکه قرآن ابتدا دفعى و سپس تدریجى نازل شده است.

از این آیه یاد شده روشن تر، آیه "و لقد جئناهم بكتاب فصلناه على علم هدى و رحمه لقوم یومنون . هل ینظرون الا تاویله یوم یاتى تاویله یقول الدین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق "

و آیه "و ما كان هذا القرآن ان یفترى من دون الله، و لكن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل الكتاب لا ریب فیه من رب العالمین " تا آنجا كه مى فرماید: "بل كذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله "؛ چه از این آیات و مخصوصا آیه شریفه سوره یونس به خوبى استفاده مى شود كه مساءله تفصیل و جداسازى امرى است كه بعدها بر كتاب خدا عارض ‍ شده است و قبلا به این صورت نبوده. پس كتاب به خودى خود چیزى است، و تفصیلى كه عارض بر آن شده چیزى دیگر، و كفارى كه كتاب را تكذیب كردند تكذیبشان مربوط به تفصیل كتاب است، و ناشى از این است كه فراموش كردند این تفصیل به چه چیز برگشت مى كند و به زودى در قیامت مى فهمند و جز فهمیدن چاره اى ندارند، آن وقت پشیمان مى شوند در حالى كه پشیمانى سودى برایشان نداشته، و راه گریزى هم ندارند، و این آیه اشعارى هم به این معنا دارد كه كتاب اصلى تاویل كتاب خواندنى یعنى قرآن است.

كتاب مبین كه اصل قرآن است و خالى ازترجمه تفصیل و تدرج است ، امرى است غیر این قرآن نازل شده ، و قرآن به منزله لباسى است براى آن امر.و همین معنا یعنى اینكه قرآن ، نازل شده و بشرى شده كتاب مبین (كه ما آن را حقیقت كتاب مى نامیم ) باشد، و به منزله لباسى باشد براى اندام صاحب لباس ، و مثال باشد براى حقیقت و نیز به منزله مثل باشد براى غرض صاحب كلام

از آیه مورد بحث روشن تر این آیه شریفه است : "حم و الكتاب المبین، انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدینا لعلى حكیم "  چون این آیه ظهور در این معنا دارد كه قرآن قبلا در كتاب مبینى بوده كه خواندنى و عربى نبوده، و بعدها خواندنى و عربى شده، و لباس الفاظ آنهم به واژه عربیت پوشیده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همین كتاب قبلا در "ام الكتاب " كه نزد خدا مقامى بلند داشته است، بوده مقامى كه دست خرد بدان نمى رسد، كتابى كه حكیم است، یعنى مانند كتاب قرآن آیه آیه و سوره سوره نیست.

و آیات شریفه "فلا اقسم بمواقع النجوم ، و انه لقسم لو تعلمون عظیم ، انه لقرآن كریم ، فى كتاب مكنون ، لا یمسه الا المطهرون ، تنزیل من رب العالمین " نیز در سیاق آیه سوره زخرف است ، چون از ظاهر آن به خوبى بر مى آید، قرآن كریم در كتاب مكنون و پنهان ا ز دید بشر قرار داشته ، در كتابى كه جز پاكان كسى با آن تماس ندارد، و از آن كتاب كه نزد رب العالمین است نازل شده است ، و اما قبل از نازل شدن موقعیتى در كتاب مكنون داشته ، مكنون از اغیار همان كه در آیه سوره زخرف ام الكتابش خوانده ، و در سوره بروج لوح محفوظش نامیده و فرموده : "بل هو قرآن مجید فى لوح محفوظ" بلكه این لوح از این جهت محفوظ است كه دگرگونگى در آن راه ندارد، و معلوم است قرآنى كه باید به تدریج نازل شود (چون به عالمى نازل مى شود كه زمان و تدرج بر همه آن حاكم است ) هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدریج خالى نیست و این تدرج خود نوعى تبدل است ، پس كتاب مبین كه اصل قرآن است و خالى ازترجمه تفصیل و تدرج است ، امرى است غیر این قرآن نازل شده ، و قرآن به منزله لباسى است براى آن امر.و همین معنا یعنى اینكه قرآن ، نازل شده و بشرى شده كتاب مبین (كه ما آن را حقیقت كتاب مى نامیم ) باشد، و به منزله لباسى باشد براى اندام صاحب لباس ، و مثال باشد براى حقیقت و نیز به منزله مثل باشد براى غرض صاحب كلام ، خود مصحح آن است كه احیانا آن حقیقت را هم قرآن بنامیم همچنانكه در آیه شریفه : "بل هو قرآن مجید فى لوح محفوظ"و آیاتى دیگر این تعبیر آمده ، و همین نكته باعث مى شود كه آیه : "شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن "، و آیه "انا انزلنا فى لیلة القدر" و آیه " انا انزلناه فى لیلة مباركة " را كه دلالت دارند بر اینكه قرآن یك دفعه نازل شده حمل كنیم بر نازل شدن حقیقت قرآن ، یعنى كتاب مبین ، بر قلب رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در یك شب ، همچنانكه همین قرآن بعد از آن كه بشرى و خواندنى و مفصل شد، تدریجا در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.

قرآن کریم یک حقیقت دارد و یک ظهور. ظهور آن همان چیزی است که اکنون نزد ماست وآنرا به صورت کتابی تفصیلی(یعنی دارای اجزا و ایاتی جدا جدا) مشاهده می کنیم.  اما قرآن به لحاظ حقیقت آن، امرى واحد و غیر تدریجى است و با اعتبار آن حقیقت، نزولش به انزال (دفعی و یکپارچه)است، نه تنزیل (نزول بتدریجی)

این نزول تدریجى از آیات زیر استفاده مى شود: " و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضى الیك وحیه و آیات : " لا تحرك به لسانك لتعجل به ، ان علینا جمعه و قرآنه ، فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه " چون از این آیات بر مى آید كه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى دانسته چه آیه اى بر او نازل مى شود، و به همین جهت قبل از آنكه وحى آیه اى تمام شود او از پیش ، آیه را مى خوانده ، و خداى تعالى از این كار نهیش فرمود، كه ان شاء الله توضیحش در جاى مناسب خواهد آمد.

--------------------------------------

منبع:

ترجمه تفسیر المیزان ج، 2صص 23-22