همبستگی دیرینه بهائیت و اسرائیل
ارتباط بهائیت با استعمارگران یا روابط جاسوسی آنان با معاندان اسلام و ایران، موضوعی است که بارها بهواسطه مصادیق مختلف مورد واکاوی قرار گرفتهاست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1398/04/30
ارتباط دوستانه بهائیت با اسرائیل و در حقیقت جریان صهیونیسم، ریشهای دارد به قدمت تاریخ تأسیس هر دوی آنها،هرچند پرداختن به ارتباط تنگاتنگ و همسوی اسرائیل و بهائیت، با وجود نمونههای حائز اهمیت معاصر، خود گویای به هم پیوستگی این فرقه با رژیم بهغایت غاصب صهیونیستی است.
حادثهای که به عنوان نقطه عطف رهبری این تشکیلات محسوب می شود، ماجرای ترور ناموفق ناصرالدین شاه توسط بابیان است. طی این واقعه، "حسینعلی نوری" (اولین سرکرده بهائیت که خود را بهاءا... نامیده بود) نیز به عنوان یکی از عوامل اصلی دستگیر شده و قاعدتاً در انتظار اشد مجازات بود اما پس از چهار ماه از زندان آزاد شد. هرچند بهائیان معتقدند آزادی نوری در پی اثبات بیگناهی وی بودهاست، اما این ادعا با توجه به اعدام دیگر همترازان و موارد مشابه بابی که در آن جریان مورد عفو واقع نشدند، امری است بعید. به تأیید تمام منابع، از جمله کتاب مورد تأیید بهائیان، "تاریخ نبیل زرندی"(1) وی مورد حمایت کامل کنسول روسیه بود و در حقیقت همین اقدامات سفارت روسیه در حمایت از حسینعلی نوری، موجبات آزادی وی را فراهم آورد. ضمن اینکه در صورت صحتِ ادعای اثباتِ بیگناهی، دیگر نیازی به تبعید نبود، در حالیکه آزادی وی مشروط بر ترک ایران ظرف مدت یک ماه صورت پذیرفت. پس تا اینجا درمییابیم که تمایل اصلی حکومت ایران، صدور حکم اعدام وی بود که به ناچار با تبعید، جایگزین شد و پس از آن حسینعی به عراق و عثمانی تبعید شد.
با صدور فرمان عثمانی در آگوست 1868 میلادی حسینعلی به همراه خانواده و اطرافیانش به عکا تبعید شدند. عکا از شهرهای مهم فلسطین اشغالی، واقع در قسمت شمالی این کشور و در کرانه مدیترانه است. مطابق شواهد تاریخی، این ناحیه از جمله مناطقی بود که رژیم اشغالگر صهیونیستی، گسترش تصرف خود را با خرید زمینهایی از آنجا و "حیفا" (شهر مهمی در نزدیکی عکا) آغاز کرد.
هرچند تأسیس دولت نامشروع اسرائیل در سال 1948میلادی یعنی زمان عباس افندی(نوه حسینعلی نوری) صورت پذیرفت، اما مقدماتش بازمیگردد به سالها پیش از آن؛ سایههایی از ارتباطات پشت پرده و بعضاً آشکار این فرقه با اشغالگران را میتوان در مژدهی حسینعلی نوری به "تجمع و عزتیابی یهود در ارض موعود" ملاحظه نمود، چیزی که بعدها بهعنوان اهرمی تبلیغی در رسانههای غربی منعکس گردید. پس از حسینعلی نوری، عباس افندی نیز ارتباطات دوستانه خود را با پایهگذاران رژیم صهیونیستی حفظ کرده و سالها پیش از شکلگیری اسرائیل غاصب، اصطلاحاً پیشگوییهایی در این زمینه ارائه داده بود: «روزی آید اسرائیل، نومید در ظل ربالجنود در ارض مقدسه سر و سامان یابد و از اقالیم بعیده توجه به صیهون فرمایند. ذلیلان عزیز گردند و مستمندان توانگر شوند... ستایش تو را که اسباب سرور حاصل شد... اسرائیل عنقریب جلیل گردد و این پریشانی به جمع مبدل شود...پرتو هدایت بر اسرائیل زد تا از ارضهای دور با نهایت سرور به ارض مقدس ورود یابند.»(2)
"شوقی افندی"، نوه مقطوعالنسل عباس افندی نیز خودباختگی بهصهیونیسم را به عنوان میراث پدرانش نیکو داشته و طی نامهای به رئیس کمیته بررسی مسئله فلسطین اذعان داشت: «تنها یهودیان هستند که علاقه آنها نسبت به فلسطین تا اندازهاى قابل قیاس با علاقهی بهائیان به این کشور است؛ زیرا که در اورشلیم، بقایاى معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبى و سیاسى آنان بوده است... .»(3)
پس از تأسیس دولت نامشروع اسرائیل نیز با وجود اهمیت زیاد اراضی منطقه برای صهیونیستها، بهائیت از تسهیلات و امتیازهای ویژهاى از جمله معافیت از پرداخت عوارض، گمرک و مالیات در فلسطین برخوردار بود.
صمیمیت گسترده میان اسرائیل و قاطبه بهائیان، ضمن دیدار با نخستوزیر این دولت جعلی، "بن گوریون" در نشریه رسمى محفل ملى بهائیان به این شکل تشریح شده: «با نهایت افتخار و مسرّت، بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیاى امور دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان میرسانیم و در ملاقات با بنگوریون، احساسات صمیمانه بهائیان را براى پیشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفتهاست: از ابتداى تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت اسرائیل داشتهاند.»(4)
هرچند صهیونیستهای متعصب، هیچگاه به واقع، بهائیت را به عنوان یک دین نپذیرفتند، اما به جهت مطامع مشترک با این تشکیلات، همواره آن را در انظار عمومی ستوده و تا جای ممکن امکانات نشر و توسعه این فرقه را، بهویژه در دیگر کشورها فراهم آوردند. حتی پس از عباس افندی، شوقی به کمک دادگاههای اسرائیل توانست مخالفانش را سرکوب و زمینهایشان را غصب نماید.(5) در حرکتی نمادین، "بنزوی"(6) (رئیسجمهور وقت اسرائیل) نیز ضمن دیدار از اماکن بهائی و شوقی، به تمجید از تشکیلات و اذعان به همکاری متقابل آنان با یکدیگر پرداخت: «امید است مرکز جهانى بهائى در اسرائیل بتواند در ترقى و تعالى مملکت و سعادت اهالى، مستمراً متزایداً مؤثر واقع شود ... بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت و بلدیه حیفا داشته اند.»(7)
در حقیقت رژیم صهیونیستی، هرگز بهائیت را به عنوان یک دین به رسمیت نشناخته و آن را تنها تشکیلاتی میداند که به علت فایده ابزاریاش برای این دولت، قابل توجه است. همچنانکه بناهای بهاصطلاح مذهبی فرقه را با عنوان اماکن توریستی به جهانیان معرفی میکند. میتوان گفت، بهائیت اگر تابع اسرائیل هم نباشد، همکار و شریک این دولت غاصب است که بهمثابه "کالت" در قالب فرقهای بهاصطلاح دینی، شعبههای خود را در کشورهای مختلف مستقر کرده و شبکه جهانشمول عملیات عظیم مالی آن به شدت استتار میشود. این شراکت و امتیازهای دو طرفه، موجب شده بهائیت با هدف بقا و به هر قیمتی، در طول تاریخ همصدا با اسرائیل پیش برود؛ در حالیکه اسرائیل از زمان تأسیس تاکنون در پی غصب کشورهای مختلف بوده و تشت رسوایی کودک کشی و جنایاتش از همان سالهای آغازین، نقش بر زمین شدهبود.
طبیعی است جمهوریاسلامی ایران نسبت به تشکیلاتی که نه فقط ابنیهی تاریخی یا مذهبی آن، بلکه مهمترین مرکز اداری و فعالش نیز در اسرائیل و تحت حمایت آن است، حساس بوده و از هرگونه اشراف اطلاعاتی بر شهروندان ایرانی از جانب چنین تشکیلاتی جلوگیری به عمل آورد. با التفات به جمله ای معروف از "روحیه ماکسول"، همسر سومین سرکرده بهائیان، عمق اهداف مشترک این دو جریان آشکار شده و ظرفیت دفاعی برای بهائیت و اقدامات تشکیلاتی آن باقی نمیگذارد: «من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان [بهائیت] از تازهترین کشورهای جهان [اسرائیل] نشو و نما نماید و در حقیقت، باید گفت آینده ما [یعنی بهائیت و اسرائیل] چون حلقههای زنجیر به هم پیوسته است».(8)
*پینوشت:
1. کتابی است در مورد تاریخ بهائیت، نوشته ملا محمد زرندی مشهور به نبیل زرندی، مورخ بهائی که در دوران حسینعلی نوری میزیسته و یکی از 19 حواری اولیه، موسوم به "حروف حی" محسوب میشود.
2. مؤید، حبیب، خاطرات حبیب، مؤسسه مطبوعات امری، 118بدیع، ص20؛ نیز رک: آهنگ بدیع، سال 1330، ش3، صص54-53.
3. اخبار امری، آبان 1326، ص130؛ بهائی نیوز، سپتامبر 1947؛ همچنین رک: نجفی، سیدمحمدباقر، بهائیان، چاپ اول، طهوری، 1357، صص698-691.
4. منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج1، ص332 به نقل از: اخبار امری، سال 1330، ش5، صص 8 و 14.
5. اخبار امری، خرداد ــ تیر 1331؛ برای شرح ماجرا رک: نامه مفصل هیئت بینالمللی بهائی، مورخ 1 ژوئیه 1952 (10 تیر 1331) به محفل روحانی ملی بهائیان ایران (اخبار امری، شهریور ماه1331، ش5).
6. Yitzhak Ben-Zvi، دومین رئیس جمهور رژیم غاصب صهیونیستی.
7. اخبار امری، ش1 و 2 (اردیبهشت ــ خرداد1333)، ص15.
8. اشراق خاوری، عبدالحمید، گنجینه حدود و احکام، ص334.
حادثهای که به عنوان نقطه عطف رهبری این تشکیلات محسوب می شود، ماجرای ترور ناموفق ناصرالدین شاه توسط بابیان است. طی این واقعه، "حسینعلی نوری" (اولین سرکرده بهائیت که خود را بهاءا... نامیده بود) نیز به عنوان یکی از عوامل اصلی دستگیر شده و قاعدتاً در انتظار اشد مجازات بود اما پس از چهار ماه از زندان آزاد شد. هرچند بهائیان معتقدند آزادی نوری در پی اثبات بیگناهی وی بودهاست، اما این ادعا با توجه به اعدام دیگر همترازان و موارد مشابه بابی که در آن جریان مورد عفو واقع نشدند، امری است بعید. به تأیید تمام منابع، از جمله کتاب مورد تأیید بهائیان، "تاریخ نبیل زرندی"(1) وی مورد حمایت کامل کنسول روسیه بود و در حقیقت همین اقدامات سفارت روسیه در حمایت از حسینعلی نوری، موجبات آزادی وی را فراهم آورد. ضمن اینکه در صورت صحتِ ادعای اثباتِ بیگناهی، دیگر نیازی به تبعید نبود، در حالیکه آزادی وی مشروط بر ترک ایران ظرف مدت یک ماه صورت پذیرفت. پس تا اینجا درمییابیم که تمایل اصلی حکومت ایران، صدور حکم اعدام وی بود که به ناچار با تبعید، جایگزین شد و پس از آن حسینعی به عراق و عثمانی تبعید شد.
با صدور فرمان عثمانی در آگوست 1868 میلادی حسینعلی به همراه خانواده و اطرافیانش به عکا تبعید شدند. عکا از شهرهای مهم فلسطین اشغالی، واقع در قسمت شمالی این کشور و در کرانه مدیترانه است. مطابق شواهد تاریخی، این ناحیه از جمله مناطقی بود که رژیم اشغالگر صهیونیستی، گسترش تصرف خود را با خرید زمینهایی از آنجا و "حیفا" (شهر مهمی در نزدیکی عکا) آغاز کرد.
هرچند تأسیس دولت نامشروع اسرائیل در سال 1948میلادی یعنی زمان عباس افندی(نوه حسینعلی نوری) صورت پذیرفت، اما مقدماتش بازمیگردد به سالها پیش از آن؛ سایههایی از ارتباطات پشت پرده و بعضاً آشکار این فرقه با اشغالگران را میتوان در مژدهی حسینعلی نوری به "تجمع و عزتیابی یهود در ارض موعود" ملاحظه نمود، چیزی که بعدها بهعنوان اهرمی تبلیغی در رسانههای غربی منعکس گردید. پس از حسینعلی نوری، عباس افندی نیز ارتباطات دوستانه خود را با پایهگذاران رژیم صهیونیستی حفظ کرده و سالها پیش از شکلگیری اسرائیل غاصب، اصطلاحاً پیشگوییهایی در این زمینه ارائه داده بود: «روزی آید اسرائیل، نومید در ظل ربالجنود در ارض مقدسه سر و سامان یابد و از اقالیم بعیده توجه به صیهون فرمایند. ذلیلان عزیز گردند و مستمندان توانگر شوند... ستایش تو را که اسباب سرور حاصل شد... اسرائیل عنقریب جلیل گردد و این پریشانی به جمع مبدل شود...پرتو هدایت بر اسرائیل زد تا از ارضهای دور با نهایت سرور به ارض مقدس ورود یابند.»(2)
"شوقی افندی"، نوه مقطوعالنسل عباس افندی نیز خودباختگی بهصهیونیسم را به عنوان میراث پدرانش نیکو داشته و طی نامهای به رئیس کمیته بررسی مسئله فلسطین اذعان داشت: «تنها یهودیان هستند که علاقه آنها نسبت به فلسطین تا اندازهاى قابل قیاس با علاقهی بهائیان به این کشور است؛ زیرا که در اورشلیم، بقایاى معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبى و سیاسى آنان بوده است... .»(3)
پس از تأسیس دولت نامشروع اسرائیل نیز با وجود اهمیت زیاد اراضی منطقه برای صهیونیستها، بهائیت از تسهیلات و امتیازهای ویژهاى از جمله معافیت از پرداخت عوارض، گمرک و مالیات در فلسطین برخوردار بود.
صمیمیت گسترده میان اسرائیل و قاطبه بهائیان، ضمن دیدار با نخستوزیر این دولت جعلی، "بن گوریون" در نشریه رسمى محفل ملى بهائیان به این شکل تشریح شده: «با نهایت افتخار و مسرّت، بسط و گسترش روابط بهائیت با اولیاى امور دولت اسرائیل را به اطلاع بهائیان میرسانیم و در ملاقات با بنگوریون، احساسات صمیمانه بهائیان را براى پیشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفتهاست: از ابتداى تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت اسرائیل داشتهاند.»(4)
هرچند صهیونیستهای متعصب، هیچگاه به واقع، بهائیت را به عنوان یک دین نپذیرفتند، اما به جهت مطامع مشترک با این تشکیلات، همواره آن را در انظار عمومی ستوده و تا جای ممکن امکانات نشر و توسعه این فرقه را، بهویژه در دیگر کشورها فراهم آوردند. حتی پس از عباس افندی، شوقی به کمک دادگاههای اسرائیل توانست مخالفانش را سرکوب و زمینهایشان را غصب نماید.(5) در حرکتی نمادین، "بنزوی"(6) (رئیسجمهور وقت اسرائیل) نیز ضمن دیدار از اماکن بهائی و شوقی، به تمجید از تشکیلات و اذعان به همکاری متقابل آنان با یکدیگر پرداخت: «امید است مرکز جهانى بهائى در اسرائیل بتواند در ترقى و تعالى مملکت و سعادت اهالى، مستمراً متزایداً مؤثر واقع شود ... بهائیان همواره روابط صمیمانه با دولت و بلدیه حیفا داشته اند.»(7)
در حقیقت رژیم صهیونیستی، هرگز بهائیت را به عنوان یک دین به رسمیت نشناخته و آن را تنها تشکیلاتی میداند که به علت فایده ابزاریاش برای این دولت، قابل توجه است. همچنانکه بناهای بهاصطلاح مذهبی فرقه را با عنوان اماکن توریستی به جهانیان معرفی میکند. میتوان گفت، بهائیت اگر تابع اسرائیل هم نباشد، همکار و شریک این دولت غاصب است که بهمثابه "کالت" در قالب فرقهای بهاصطلاح دینی، شعبههای خود را در کشورهای مختلف مستقر کرده و شبکه جهانشمول عملیات عظیم مالی آن به شدت استتار میشود. این شراکت و امتیازهای دو طرفه، موجب شده بهائیت با هدف بقا و به هر قیمتی، در طول تاریخ همصدا با اسرائیل پیش برود؛ در حالیکه اسرائیل از زمان تأسیس تاکنون در پی غصب کشورهای مختلف بوده و تشت رسوایی کودک کشی و جنایاتش از همان سالهای آغازین، نقش بر زمین شدهبود.
طبیعی است جمهوریاسلامی ایران نسبت به تشکیلاتی که نه فقط ابنیهی تاریخی یا مذهبی آن، بلکه مهمترین مرکز اداری و فعالش نیز در اسرائیل و تحت حمایت آن است، حساس بوده و از هرگونه اشراف اطلاعاتی بر شهروندان ایرانی از جانب چنین تشکیلاتی جلوگیری به عمل آورد. با التفات به جمله ای معروف از "روحیه ماکسول"، همسر سومین سرکرده بهائیان، عمق اهداف مشترک این دو جریان آشکار شده و ظرفیت دفاعی برای بهائیت و اقدامات تشکیلاتی آن باقی نمیگذارد: «من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان [بهائیت] از تازهترین کشورهای جهان [اسرائیل] نشو و نما نماید و در حقیقت، باید گفت آینده ما [یعنی بهائیت و اسرائیل] چون حلقههای زنجیر به هم پیوسته است».(8)
*پینوشت:
1. کتابی است در مورد تاریخ بهائیت، نوشته ملا محمد زرندی مشهور به نبیل زرندی، مورخ بهائی که در دوران حسینعلی نوری میزیسته و یکی از 19 حواری اولیه، موسوم به "حروف حی" محسوب میشود.
2. مؤید، حبیب، خاطرات حبیب، مؤسسه مطبوعات امری، 118بدیع، ص20؛ نیز رک: آهنگ بدیع، سال 1330، ش3، صص54-53.
3. اخبار امری، آبان 1326، ص130؛ بهائی نیوز، سپتامبر 1947؛ همچنین رک: نجفی، سیدمحمدباقر، بهائیان، چاپ اول، طهوری، 1357، صص698-691.
4. منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج1، ص332 به نقل از: اخبار امری، سال 1330، ش5، صص 8 و 14.
5. اخبار امری، خرداد ــ تیر 1331؛ برای شرح ماجرا رک: نامه مفصل هیئت بینالمللی بهائی، مورخ 1 ژوئیه 1952 (10 تیر 1331) به محفل روحانی ملی بهائیان ایران (اخبار امری، شهریور ماه1331، ش5).
6. Yitzhak Ben-Zvi، دومین رئیس جمهور رژیم غاصب صهیونیستی.
7. اخبار امری، ش1 و 2 (اردیبهشت ــ خرداد1333)، ص15.
8. اشراق خاوری، عبدالحمید، گنجینه حدود و احکام، ص334.
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .