داستان خانم گل لیگ برتر فوتبال؛ از علی بودن تا گل سرسبد فوتبال بانوان شدن
کریس رونالدوی بانوان ایرانی
وقتی یک لیگ فوتبال یا حالا هر لیگ دیگری تمام میشود، بعضیها بیشتر توی چشم هستند. مثل بهترین مربی، بهترین پاسور، بهترین دروازهبان یا مدافع و البته بهترین گلزن....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1398/04/30 ساعت 12:00
حرفهای زیادی برای گفتن دارد، این شما و این گفتوگوی اختصاصی همشهری جوان با این بانوی فوتبالیست ایرانی.
زهرا خانم، خانم گل بودن چه حس و حالی دارد؟ُ
تا خانم گل نباشید متوجه حسی که من دارم نمیشوید. اینکه یک فصل تلاش میکنی و درنهایت منجر به خانم گلی میشود خیلی حس شیرینی است. لذتی دارد که نمیتوانیم آن را توصیف کنم.
برای دومین بار خانم گل شدی؟
بله، امسال برای دومین بار خانم گل شده، فقط با این تفاوت که امسال با 51 گل در ۱۸ بازی رکورد هم زدم رکورد قبلی ۴۶ گل بوده است.
میگفتند علی دایی سر طلایی دارد که خیلی گل میزند، تو چطوری این همه گل را زدی؟
فکر کنم خیلی فرصتطلبم حتی مقابل تیمهای ضعیف هم با تمام توان بازی میکردم و اگر سه فرصت برایم پیش میآمد هر سه را تبدیل به گل میکردم، رمز موفقیتم این بوده که در هر لحظه و در هر شرایطی گل میزدم.
چقدر پنالتی قاطی این گلهایت بود؟
فکر میکنم دو یا سه پنالتی، در کل در طول لیگ زدم خوشبختانه همه مدل گل داشتهام، هم کاشته و هم ایستگاهی زدم.
چرا فوتبال را انتخاب کردی؟
فوتبال عشق است. برای خیلیها عجیب است که چرا فوتبال؟ من از بچگی فوتبال را شروع کردم و در کوچه و خیابان فوتبال بازی میکردم، درواقع خاک خورده این رشتهام. علاقه خاصی از همان بچگی به فوتبال داشتم، با برادرم و بچههای محل فوتبال بازی میکردیم، اول با فوتسال شروع کردم و سال ۱۳۸۷ به فوتبال آمدم بچه که بودم در محل ما یک باشگاه بود. گفتند فردا میخواهند تست فوتبال بگیرند. من هم لباس پسرانه پوشیدم و با بقیه پسرها رفتم تست دادم، استرس داشتم که نفهمند من دخترم.
یادت هست چه اسمی برای خودت گذاشته بودی؟
من به چند نفر گله کردم گفتم این همه اتفاقهای قشنگ در لیگ بانوان افتاد پوشش ندادید تا یک دعوا شد همهجا کار کردید! در بازیهای آقایان بدتر از این بارها اتفاقاً افتاده اما متأسفانه حاشیههای بانوان را خیلی بازتاب میدهند و به اصل کار بانوان نمیپردازند.
آره، اسمم را علی گفتم و با پسری که از من چهار پنج سال بزرگتر بود، تست دادم و توانستم او را شکست دهم، مربی خیلی از بازی من خوشش آمد و گفت دو روز دیگر با شناسنامهات بیای من خیلی ناراحت شدم و کلی گریه کردم با پدر هم رفتیم، گفتیم شاید قبول کنند که من تمرین کنم ولی مربیام گفت نمیتواند چنین کاری کنند، میگفت اصلاً باورم نمیشود که این دختر است و این مدلی فوتبال بازی میکند.
خانوادهات مخالف نبودند؟
نهتنها مخالف بودند بلکه مشوقان اصلیام بودند. میتوانم بگویم اگر مادرم نبود فوتبالیست نمیشدم. ۱۳-۱۲ سالم که بود باید مسافت دوری برای تمرین میرفتیم، مادرم همراهم میآمد و تمام طول تمرین در کنارم بود. حمایت خانوادهام باعث شد عمیقتر به فوتبال فکر کنم.
چه خوب که خانوادهات حمایت کردند...
تمام عنوانهایی که به دست میاورم فقط به خاطر پدر و مادرم است. امسال رکورد که زدم تقدیم کردم به مادرم چون میدانم چقدر خوشحال میشود. آنهایی که مرا میشناسند میدانند که لحظهبهلحظه فوتبالم را با مادرم گذراندم. گاهی که مادرم همراهم نیست دوستانم میپرسند مادرت کجاست؟ چرا نیست؟
عجیبترین برخوردی که با تو بهعنوان یک فوتبالیست زن شده چه بوده؟
شاید عجیبترین این بود که میگفتند مگر خانمها هم میتوانند تکل بزنند؟ فوتبال را چه به خانمها و مگر فوتبال بانوان هم داریم؟ مگر خانمها هم میتوانند با این لباس و حجاب بدوند؟ برای خیلیها سؤال بود و اینکه نمیدانستند فوتبال بانوان هست و ما فوتبالیستیم، خیلی دردناک بود وقتی میبینی این همه زحمت میکشی اما بقیه حتی نمیدانند که فوتبال بانوان هم وجود دارد انگیزههای ما کم میشد.
حالا واقعاً این حجاب چطور است؟
من اهل شعار دادن نیستم، اوایل شاید کمی اذیت میشدیم اما الآن دیگر عادت کردهایم. طوری شده که با هم رفیق شدیم و با هم کنار آمدهایم، مانعی برای ما نبوده است.
تیمهای خارجی وقتی شما را با این پوشش میدیدند چه واکنشی نشان میدادند؟
اوایل برایشان خیلی عجیب بود که ما چطور با این لباسها میتوانیم بدویم و بازی کنیم. به ما میگفتند چرا خودتان را پلمب کردهاید؟ شما چطور بازی میکنید؟ بههرحال ما خیلی لباس میپوشیم و یک وزن اضافی نسبت به بقیه تیمها داریم که روی سرعتمان تأثیر میگذارد و آنها هم تعجب میکردند.
جنس لباسهایتان چطور است؟
متأسفانه جنس لباسهایمان مناسب نیست. برای تیم ملی به نظرم نباید جنس لباس خانمها با آقایان فرق کند. ما هم مثل آقایان نماینده کشورمان هستیم و این خیلی بد است که لباسهای ما از جنسی بد است و آبروی ایران میرود.
الآن که خانم گل هستی چقدر درآمد داری؟
(میخندد) ما که درآمدی نداریم. خیلی کم است. آنقدر پایین است که رویم نمیشود بگویم من که بالاترین قرارداد را دارم ۶۰ میلیون گرفتهام. اصلاً منصفانه نیست.
مسابقات جام جهانی زنان در حال برگزاری است و شاهدیم که بازیکنانی مثل مگان چطور دارند به تبعیض بین قراردادهای زن و مرد اعتراض میکنند، قراردادهای شما که نسبت به آنها هم فاجعه است...
واقعاً همینطور است. حالا شما این را در نظر بگیرید که این بازیکنان حداقل امکاناتشان با آقایان برابر است و الآن دارند تلاش میکند تا درآمدشان با مردان یکی شود، ما که هیچی نداریم گفتم حتی جنس لباسهایمان هم افتضاح است چه برسد به قراردادها! شاید ما نتوانیم هیچوقت با آقایان برابر شویم اما میتوانیم شرایطمان را بهتر کنیم و فاصلهها را کمتر کنیم. ما هم مثل آقایان روح و جسمشان درگیر فوتبال است. وقتی یک بازیکن مصدوم میشود واقعاً نمیداند هزینه درمانش را باید از کجا بیاورد. ما فوتبال را کنار بگذاریم هیچچیز نداریم و باید به فکر آیندهمان هم باشیم. ما در ایران نه امکانات داریم نه پول، خیلی مظلوم واقع شدهایم.
چرا شما مثل مگان اعتراض نمیکنید؟
مگان بههرحال بازیکن بزرگی است. البته ما هم اعتراض کردیم ولی کسی واقعاً توجه نمیکنند، بعضی مشکلات را باید گفت تا رفع شود اما بعضی مشکلات هم قانون است و نمیشود درباره آنها صحبت کرد و ما هم آنها را پذیرفتهایم.
حالا با یک میلیارد برای بانوان میتوان چه کاری کرد؟
برای کادر فنی تیم ملی آقایان ۱۰۰ میلیارد هزینه کردهاند اگر یک میلیارد آن را برای بانوان هزینه کنند کلی از مشکلات را حل میشود. اگر این باشگاهها که بازیکن نیمکتنشینشان یک میلیارد میگیرد یک تیم بانوان بهجای آن یک بازیکن بدهند اتفاقی میافتد؟ با یک یا یک و نیم میلیارد میتوانیم یکه تیم خوب در لیگ بانوان داشته باشیم. خانمها دل دارند، فکر کنید جای ما با آقایان فرق میکرد آنها چه حسی داشتند؟ آنها هم دوست دارند دیده شوند، ما را حتی بازیکنان تیم ملی آقایان هم نمیشناسند و این خیلی بد است، من دوست ندارم زیاد معروف شوم چون سختیهای خودش را دارد؛ اما وقتی زحمت میکشیم دوست داریم دیده شویم و این حرف همه بچههای تیم است.
گل چند بازیکن در برنامه ۹۰ پخش شد. این به دیده شدن شما کمی کمک نکرد؟
اتفاق خیلی قشنگی بود و برایم افتخار بود که بین هشت نامزد گل من سوم شد، اما امیدوارم این اتفاق بیشتر شود، چون ما خیلی گلهای قشنگ میزنیم اما کیفیت دوربینها پایین است و گلهای ما قشنگ فیلمبرداری و عکاسی نمیشود. خیلی قشنگ بود اگر دورتادور زمین ما هم پر از عکاس و فیلمبردار بود. چه ایرادی دارد؟ خیلی قشنگ میشود که به ما هم بها دهند و دیده شویم.
گفته میشود که حتی خانمها هم از لیگ فوتبال بانوان حمایت نمیکنند. این درست است؟
فکر میکنم اگر رسانهها لیگ بانوان را هم پوشش دهند خانمها باخبر میشوند و میآیند. چند تیم داریم که تماشاگران خوبی دارند مثل ملوان، سیرجان، بم و... وقتی خبر ندارند چطور توقع داریم که حمایت کنند؟ اطلاعرسانی نقش مهمی دارد.
اما وقتی دعوا کردید رفتید روی جلد روزنامهها...
آفرین! من به چند نفر گله کردم گفتم این همه اتفاقهای قشنگ در لیگ بانوان افتاد پوشش ندادید تا یک دعوا شد همهجا کار کردید! در بازیهای آقایان بدتر از این بارها اتفاقاً افتاده اما متأسفانه حاشیههای بانوان را خیلی بازتاب میدهند و به اصل کار بانوان نمیپردازند. امیدوارم صحنههای قشنگ ما را هم بازتاب دهند.
مشکل اصلی که در لیگ امسال با آن دستوپنجه نرم کردید چه بود؟
در خانمها سیلوا و مورگان را خیلی دوست دارم در مردان هم کریستیانو رونالدو را خیلی دوست دارم و به نظرم مثل این بازیکن دیگر پیدا نمیشود
اول اینکه به نظرم سطح کیفی داوران باید بالا برود تا لیگ بهتری داشته باشیم، آنها خیلی زحمت میکشند اما باید در این زمینه بیشتر پیشرفت کنیم دوم اینکه وقتی تیمی هزینه رفتوآمد ندارد، اصلاً شرکت نکند، ما یک هفته در میان بازی میکردیم و این در روند آمادهسازی ما هم مشکل ایجاد کرده بود. در روند بازی و تفاضل گل بازیها تأثیر گذاشته بود و روزهای آخر احتمال داشت برای قهرمانی به مشکل بخوریم، یکی از معضلات هم این است که بازیهای ما ساعت ۱۰ صبح برگزار میشود و هنوز بدنهایمان خواب است.
یکی از مسئولان گفته که استفاده کردن از نور هزینه دارد و نمیتوانیم ساعت دیگری بازیها را برگزار کنیم...
من هم شنیدم و خیلی تعجب کردم، چون هزینه دارد پس دخترها بپزند حالا کسی نمیگوید شب بازیها را برگزار کنند. وقتی هوا گرم است حداقل بعدازظهرها ساعت پنج شش میشود برگزار کرد که هوا روشن است.
شاید خیلیها ندانند که تو با تیمت تمرین نمیکنی و قبل از بازی به آنها میپیوندی، کمی درباره این توضیح میدهی؟
بله، من برای بیشتر بازیها در تهران تمرین میکردم و فقط سر بازیهای مهم چند روز قبل به تیم میپیوستم. من خودم را خیلی خوب با تیم هماهنگ میکردم و هیچ مشکلی از این بابت نداشتم.
مربی پروازی و رئیس پروازی در ورزش داشتیم اما فکر کنم اولین بازیکن پروازی باشی؟
(میخندد) بله، فکر کنم اولین بازیکن پروازی بودم، در قراردادم این شرط را میگذارم. من به خاطر خانوادهام دوست دارم تهران باشیم. متأسفانه فدراسیون به بازیکنهای تیم ملی بانوان چمن هم نمیدهند که تمرین کنیم و من از جیبم هزینه میکردم و زمین چمن میگرفتم.
تجربه لژیونر شدن هم داشتی، چطور تجربهای بود؟
بله، من عراق رفتم و تجربه خوبی بود. به نظرم آنها خیلی عمیق به فوتبال نگاه میکردند. امکانات و حمایت خوبی داشتند و فکر میکنم ما نسبت به خودمان کمی بیتفاوتیم.
نمیخواهی دوباره لژیونر شوی؟
من از پرتغال پیشنهاد داشتم و موقعیت خوبی بود اما به خاطر خانوادهام نرفتم. از عراق هم دوباره پیشنهاد داشتم و وابستگی به خانواده کمی دوری را برایم دشوار کرده است. انشاءالله در سالهای آینده پیشنهاد داشته باشم جدیتر بهش فکر میکنم.
تا حالا در زندگی به کسی لایی زدی؟
نه، اصلاً از این اخلاقها ندارم. من همیشه با همه طوری رفتار میکنم که دوست دارم با من رفتار کنند. من نه کسی را دور زدم، نه دروغ گفتهام. دوست ندارم زیر پای کسی را خالی کنم و خدا هم کمک کرده نیازی به این کارها نداشتم.
کسی بهت لایی زده؟
آره، خیلی هم زیاد (میخندد).
اگر در آینده ازدواج کنی و همسرت اجازه ندهد فوتبال بازی کنی چه میکنی؟
سعی میکنم با کسی ازدواج کنم که با فوتبال بازی کردنم مشکلی نداشته باشد. اگر در سن بازی کردنم باشد اولویتم فوتبال است اما اگر نزدیک دوران خداحافظیام باشد شاید با آن کنار بیایم.
با توجه به تجربهای که داری در آینده دخترت را تشویق میکنی که فوتبالیست شود؟
امیدوارم تا آن زمان این مشکلات حل شده باشد اما در کل همانطور که مادرم از من حمایت کرد من هم سعی میکنم اگر دخترم دوست داشته باشد او را حمایت کنم.
پس مشخص است از اینکه فوتبالیست شدی پشیمان نیستی؟
با همه مشکلاتی که داریم من عاشق فوتبالیم و هیچوقت پشیمان نشدم. برای آقایان معروفیت، پول و همهچیز دارد، اما برای ما هیچی ندارد، برای همین اگر کسی عاشق نباشد نمیتواند دوام بیاورد.
کدام بازیکن فوتبال را در دنیا دوست داری؟
در خانمها سیلوا و مورگان را خیلی دوست دارم در مردان هم کریستیانو رونالدو را خیلی دوست دارم و به نظرم مثل این بازیکن دیگر پیدا نمیشود.
طرفدار کدام تیمها هستی؟
یوونتوس و لیورپول را دوست دارم. به تیم ملی برزیل و اسپانیا هم علاقه دارم.
استقلال یا پرسپولیس؟
من واقعاً رنگی نیستم و بازیهای هر دو تیم را پیگیری میکنم. شاید یک خورده استقلالی باشم ولی اهل کړی نیستم و هر دو تیم را دوست دارم.
بازیکن چطور؟
کریم باقری، علی کریمی، علیرضا جهانبخش و امید ابراهیمی را دوست دارم. فکر میکنم اسطورهاند و برای فوتبال ما فوقالعاده بودهاند.
حسرتی داری؟
بله، ما موقعیت خیلی خوبی داشتیم و میتوانستیم به المپیک ۲۰۲۰ صعود کنیم و خیلی افسوس میخورم که چرا ما از آن موقعیت بهتر استفاده نکردیم. آرزو دارم در جام جهانی بازی کنم و امیدوارم به این حسرت بتوانم پایان دهم.
سقف زهرا قنبری را کجا میبینی؟
خیلی رؤیاهای بزرگ دارم و تلاش میکنم به فراتر از اینی که هستم برسم و امیدوارم بتوانم یک روز در اروپا بازی کنم.
لقب خاصی بهت دادهاند؟
به من کریس بانوان میگویند آن هم به خاطر نوع بازی و شوتهایی است که میزنم، بخصوص خوشحالی بعد از گلهایم را هم مثل کریستین رونالدو میروم. این لقب خیلی بهم انرژی میدهد.
ماجراهای باور نکردنی یک خانم گل
در کوچه و خیابان مثل پسرها دنبال توپ میدوید، عشقش فوتبال بازی کردن بود و برایش اهمیتی نداشت زمین بخورد با خاکی شود. همه فکر و ذهنش فقط توپ بود. شش سال بیشتر نداشت که با پسرهای محله تست فوتبال داد و توانست جلوی چشم مربی آنها را شکست دهد و برای تیم انتخاب شود. خودش را على معرفی کرده بود اما وقتی گفتند شناسنامهات را بیاور» همه نقشههایش خراب شد. گویی سرش محکم به دیوار اصابت کرده و تلوتلو میخورد. با خودش میگفت من که اسمم علی نیست، اگر بفهمند دختر هستم دیگر نمیتوانم فوتبال بازی کنم حالا چه کار کنم؟ آنقدر گریه کرد تا اینکه پدرش راضی شد با مربی صحبت کند. دمی دیگر است که چشمهای مربی از کاسه بیرون بیفتد اما خودش را پیدا میکند و با صدایی که بیشتر شبیه زمزمه است میگوید: «نه! باور نمیکنم. آخه مگه یه دختر میتونه اینقدر خوب باشه؟! بیشتر از همه بدوه، دقیقتر از پسرا شوت بزنه؟! مثل آب خوردن چند نفرو دریبل بزنه و نه من که باور نمیکنم مرد نگاه پر از خواهشش را به چشمهای گرد شده مربی گره میزند: «آقا.... یه کاری برای این طفل معصوم بکنین، از دو شب پیش که اومده خونه یه بند اشک میریزه خب منم پدرشم، ها؟ شما فک کن زهرا دختر خودتونه.» مربی سرش را به طرفین تکان میدهد: «سه روز پیش اینجا کولاک کرده بود! هیچکس حریفش نمیشد. فقط چند بار که پا به توپ شد کافی بود بفهمم چه استعداد نابی داره... برای همین تأکید کردم فرداش حتماً کپی شناسنامهاش رو بیاره که از همون روز ببریمش تو ٹیم و باهاش کار کنیم، ولی حالا میگی چکار کنم؟ چکار میتونم بکنم؟ من که نعوذبالله نمی تونم معجزه کنم دخترت پسر بشه! بفرستش بره بسکتبال یا هندبال و والیبال...»
زهرا با همه استعدادش باید فوتبال را کنار میگذاشت و به قول مربی دنبال یک ورزش دیگر میرفت اما دختر بودن نتوانست مانعی برای رسیدن زهرا به عشقش شود. او سالها صبر کرد تا بالاخره پای دختران هم به زمین چمن باز شد و حالا همان آقا علی تبدیل به خانم گل فوتبال ایران شده است و اگرچه دیگر دوست ندارد مثل پسرها لباس بپوشد یا اسمش را عوض کند اما هنوز هم تبعیض را حس میکند.
منبع: همشهری جوان؛
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .