ماشین عروس یا تریلی مخارج
مراسمی که آغاز یک زندگی مشترک را جشن میگیرد، مهم و ضروری است باید برای آغاز یک رابطه حلال و الهی جشن گرفت و آن را به زیبایی و شکوه تبلیغ نمود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1398/04/17 ساعت 10:32
مراسم عروسی به جهت آن است که با هم بودن و در کنار هم زندگی کردن گرامی داشته شود. ازدواج، چنان کار شایسته و محبوبی است که باید آن را با صدای بلند و افتخار و شادمانی در کوچههای شهر جار زد و دیگران را در شادی آن میهمان کرد. این ارزش دیگر خواهی و تقسیم زندگی با دیگران است. خدا دوست دارد وقتی دو بندهٔ مسلمان با هم پیوند آسمانیشان را شروع میکنند این پیوند را به اطلاع دیگران برسانند. ازدواج را گرامی بدارند. برای آن شأن و مرتبت قائل باشند. شادی خود را اظهار و دیگران را در شادیاش شریک کنند. ازدواج حضرت زهرا و علی علیهماالسلام و مراسم ساده ازدواجشان نمونهای از یک پیوند آسمانی بود که مورد رضای خدا و مصداق بهترین راه و رسم عروسی بود؛ که علی رغم تصور بعضیها بی سر و صدا و بی مخارج نبود بلکه مراسمی داشت دلنشین، هر چند ساده بود، صدای هلهله و شادیاش در کوچههای مدینه پیچیده بود. همهٔ اهالی مدینه میهمان عروسی مبارک این دو زوج بزرگوار بودند.
بنابراین مراسم عروسی به خودی خود مراسم مبارک و مهمی است که باید ارج نهاده شود. پیوند یک دختر و پسر نباید بی اهمیت و چنان بی سر و صدا باشد که برای اثباتش نیاز به گواهی شاهدان باشد. یا چنان بی حال و حوصله باشد که رد پای شادمانی در آن دیده نشود. ازدواج جوانان باید همیشه باشکوه و پرشور برگزار شود تا دل هر جوان دم بختی برای تجربهٔ آن مراسم پر بزند.
پس اگر فلسفهٔ مراسم ازدواج، تبلیغ و بزرگداشت امر مقدس ازدواج است، تا موجب رونق آن باشد، بدیهی است که رسم و رسومات و خرج و برجهایی که در جهت عکس این هدف کار میکنند، از دایره میمنت و برکت این مراسم خارجاند؛ یعنی اگر مراسم را به اندازهای سخت گرفتیم که به جای رونق بازار ازدواج باعث رکود آن شد دیگر این مراسم یک مراسم مقدس و مستحب نیست بلکه عین نکبت و بدبختی است. امروزه آنقدر به یال و کوپال مراسم ازدواج چیز آویزان کردهاند که مرکبش دیگر دیده نمیشود. کار به جایی رسیده که اگر بخواهیم هزینههای این مراسم را جای دیگری خرج کنیم میتوانیم ماشین بخریم یا ...
امروزه هزینههای ازدواج میدانی فراهم کرده که بسیاری از سودجویان در آن سرمایه گذاری میکنند با تبلیغات کذایی جزئیات غیر ضروری و پرهزینهای به آن اضافه میکنند که روز به روز بر شیب این گردنه افزوده میشود و از قدرت بالاروندگان کاسته میشود. تا جایی که بسیاری از جوانان و والدینشان تأخیر ازدواجشان را ناشی از همین روند شوم و هزینههای سرسام آور آن میدانند. گویا هیچ کس این شرایط را دوست ندارد اما کمتر کسانی هم پیدا میشوند که شهامت شکستن این رسمها و سانسور خرجها را داشته باشند و بتوانند با خلاقیت مراسم ساده و در عین حال شاد و باشکوهی برگزار کنند.
مریم سه سال پیش نامزد کرده ولی هنوز به دلیل تمام نشدن جهیزیه و هزینههای مراسم عروسی به خانهٔ خود نرفته است. اکنون بعد از این مدت مریم میگوید دوست ندارم به سختیهای این چند سال فکر کنم. هم خودم هم نامزدم و هم والدینم خیلی اذیت شدیم.
از مریم پرسیدم چرا از امکانات ازدواج آسان استفاده نکردید پاسخ داد: «اولاً این امکانات با کیفیت پایینی ارائه میشود و مورد پسند ما نبود. ولی مشکل اصلی ما که از این امکانات استفاده نکردیم این بود که نمیخواستیم بقیه بفهمند که ما از این امکانات استفاده کردیم!»
از نظر زهرا خانم مادر مریم چشم و هم چشمیها و پز دادنهای بیهوده وبال گردن شده است. او میگوید چرا باید شام عروسی دو سه نوع غذا باشد. ولیمه عروسی مستحب است. خیر و برکت است. وقتی سختش میکنند و منوهای رنگین به آن اضافه میکنند دیگر وبال گردن است. جوانها همیشه چیزهایی را در نظر میگیرند که اهمیتی ندارد اما این چیزها را به موقع نمیفهمند. ای کاش مثل قدیمها، بزرگترهای باتجربهتر عهده دار انجام این کارها میشدند. جوانها دائماً نظر و سلیقهٔ دوستانشان را در نظر میگیرند. وقتی به دخترم می گویم فلان چیز لازم نیست چه اهمیتی دارد میگوید فلانی و فلانی داشتند من خجالت میکشم نداشته باشم. این مشکل جوانهای ماست. خودش هم دلش راضی به این هزینهها نیست؛ اما خجالت میکشد. مشکل این جاست که جوانهای ما معنای آبرو داری را درست نمیدانند.
مریم میگوید: وقتی تصور میکنم دوستانم و بعضی از اقوام که با آنها رو دربایستی دارم در مراسم حضور دارند دلم میخواهد کوچکترین کمبودی وجود نداشته باشد. بلکه دوست دارم یک سر و گردن هم بالاتر باشم.
برای مریم و همسرش سامان خیلی مهم بود که همه چیز ایده آل و به قول خودشان آبرومند باشد. آنها زمان زیادی صرف تحقیقات راجع به چگونگی مراسم کرده بودند. راجع به هر چیزی از کیف و کفش عروس بگیر تا ماشین شاسی بلند و ... کلی نظر داشتند.
اما حامد و سهیلا از امکانات ازدواج آسان استفاده کردهاند و راضی بودند. آنها می گویند کسانی که خیلی در قید و بند حرفهای مردم و رعایت مو به موی رسومات عرفی و سنتی هستند آزادی فکری ندارند. سهیلا گفت مراسم عروسی ما چیزی از مراسم عروسی دختر خالهٔ مادرم که با هزینههای چند برابر ما انجام شد نداشت. تازه من خشگل تر هم شده بودم. این حرف را دیگران گفتهاند.
حامد گفت هر کسی خانمی مثل سهیلای من داشته باشه زندگی براش آسون می شه. اصلاً سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش. دنیا رو هر جوری بگیری همونه. من کمی پس انداز داشتم که می تونستم یه عروسی توپ باهاش بگیرم اما با سهیلا توافق کردیم با ازدواج آسان هزینهها مونو خیلی کم کنیم و با بقیه پولمون یه سفر خارج بریم.
سهیلا حرف حامد رو قطع کرد گفت ولی حالا فکر میکنیم بهتره اصلاً این پولو برای خرید خونه پس انداز کنیم.
سهیلا و حامد چند تا از عکسهاشون رو به ما نشون دادند. انصافاً مراسم عروسی اونها هیچی کم نداشت.
سادهتر از عروسی حامد و سهیلا، در داستان زندگی فرهاد نقل شد. آقا فرهاد اکنون سی و شش ساله است او بیست و چهار سالگی ازدواج کرده و مراسم سادهای داشته که خودش از آن به عنوان یک موفقیت یاد میکند. فرهاد میگوید خیلیها به من میگفتند تا یه پول تپل پس انداز نکردی به ازدواج فکر نکن؛ اما من از قبل با خانمم صحبتهامو کردم و بهش گفتم جز برای خرید یک حلقه و یه مراسم خانگی کوچک عقد، پول ندارم او هم قبول کرد.
همسر فرهاد میگوید وقتی قبول کردم با آن مراسم ساده ازدواج کنم خواهرم گفت بعداً پشیمان میشوی و حسرت میخوری اما حالا بیشتر، از کاری که کردهام خوشحالم ما مثل خیلی از زوجها تا سالها بعد از ازدواجمان قسطهای خرج و مخارج عروسیمان را نمیدادیم. من حالا با همسر و دو فرزندم زندگی خوبی دارم. بعدها چند بار آتلیه رفتم و عکسهای یادگاری گرفتم که از عکسهای عروسی دوستانم بالاتر نباشد پایینتر نیست.
همسر فرهاد نزدیکتر شد و درگوشی گفت ولی آن خواهرم که مرا منع میکرد الان سی و هشت ساله است و هنوز ازدواج نکرده و خودم می دانم که قلبا ناراحت است.
اما بعضیها هم بودند که پز عروسیهای سطح بالایشان را دادند و از قیمتهای کذایی تالار و شام عروسی و لباس عروس و... گفتند و گفتند و گفتند و هنوز هم دارند می گویند.
در این میان یک نفر را هم پیدا کردیم که با همسرش اعتقادات خاص و فوق العاده ای داشتند آنها فقط با تبادل یک حلقه و یک عقد ساده در محضر ازدواج کرده بودند و سی میلیون تومانی که برای مراسم عروسی میخواستند هزینه کنند را صرف یک کار خیر بزرگ کردند تا به قول خودشان اول زندگی مایه برکت و رفع بلایشان باشد. خلاصه از این قبیل هم پیدا میشوند؛ اما...
نهایتاً تصمیم و نتیجهگیری در مورد چگونگی برگزاری مراسم عروسی به عهدهٔ خود عروس و دامادها میگذاریم؛ و معتقدیم که صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
همراهان عزیز، با توجه به گسترش سامانه همسان گزینی تبیان، لازم است جهت استفاده از خدمات همسانگزینی یا مشاوره اپلیکیشن همدم را از طریق لینک زیر دریافت و نصب نمایید، این سامانه در سراسر کشور فعال است.
بخش همسان گزینی تبیان
بنابراین مراسم عروسی به خودی خود مراسم مبارک و مهمی است که باید ارج نهاده شود. پیوند یک دختر و پسر نباید بی اهمیت و چنان بی سر و صدا باشد که برای اثباتش نیاز به گواهی شاهدان باشد. یا چنان بی حال و حوصله باشد که رد پای شادمانی در آن دیده نشود. ازدواج جوانان باید همیشه باشکوه و پرشور برگزار شود تا دل هر جوان دم بختی برای تجربهٔ آن مراسم پر بزند.
پس اگر فلسفهٔ مراسم ازدواج، تبلیغ و بزرگداشت امر مقدس ازدواج است، تا موجب رونق آن باشد، بدیهی است که رسم و رسومات و خرج و برجهایی که در جهت عکس این هدف کار میکنند، از دایره میمنت و برکت این مراسم خارجاند؛ یعنی اگر مراسم را به اندازهای سخت گرفتیم که به جای رونق بازار ازدواج باعث رکود آن شد دیگر این مراسم یک مراسم مقدس و مستحب نیست بلکه عین نکبت و بدبختی است. امروزه آنقدر به یال و کوپال مراسم ازدواج چیز آویزان کردهاند که مرکبش دیگر دیده نمیشود. کار به جایی رسیده که اگر بخواهیم هزینههای این مراسم را جای دیگری خرج کنیم میتوانیم ماشین بخریم یا ...
امروزه هزینههای ازدواج میدانی فراهم کرده که بسیاری از سودجویان در آن سرمایه گذاری میکنند با تبلیغات کذایی جزئیات غیر ضروری و پرهزینهای به آن اضافه میکنند که روز به روز بر شیب این گردنه افزوده میشود و از قدرت بالاروندگان کاسته میشود. تا جایی که بسیاری از جوانان و والدینشان تأخیر ازدواجشان را ناشی از همین روند شوم و هزینههای سرسام آور آن میدانند. گویا هیچ کس این شرایط را دوست ندارد اما کمتر کسانی هم پیدا میشوند که شهامت شکستن این رسمها و سانسور خرجها را داشته باشند و بتوانند با خلاقیت مراسم ساده و در عین حال شاد و باشکوهی برگزار کنند.
پای صحبت بعضی از جوانان
گپ و گفتگویی با بعضی از جوانان داشتیم تا هزینههای یک مراسم عروسی را از دید کسانی که به آن نزدیکتر و به تازگی با آن درگیرند، بررسی کنیم.مریم سه سال پیش نامزد کرده ولی هنوز به دلیل تمام نشدن جهیزیه و هزینههای مراسم عروسی به خانهٔ خود نرفته است. اکنون بعد از این مدت مریم میگوید دوست ندارم به سختیهای این چند سال فکر کنم. هم خودم هم نامزدم و هم والدینم خیلی اذیت شدیم.
از مریم پرسیدم چرا از امکانات ازدواج آسان استفاده نکردید پاسخ داد: «اولاً این امکانات با کیفیت پایینی ارائه میشود و مورد پسند ما نبود. ولی مشکل اصلی ما که از این امکانات استفاده نکردیم این بود که نمیخواستیم بقیه بفهمند که ما از این امکانات استفاده کردیم!»
از نظر زهرا خانم مادر مریم چشم و هم چشمیها و پز دادنهای بیهوده وبال گردن شده است. او میگوید چرا باید شام عروسی دو سه نوع غذا باشد. ولیمه عروسی مستحب است. خیر و برکت است. وقتی سختش میکنند و منوهای رنگین به آن اضافه میکنند دیگر وبال گردن است. جوانها همیشه چیزهایی را در نظر میگیرند که اهمیتی ندارد اما این چیزها را به موقع نمیفهمند. ای کاش مثل قدیمها، بزرگترهای باتجربهتر عهده دار انجام این کارها میشدند. جوانها دائماً نظر و سلیقهٔ دوستانشان را در نظر میگیرند. وقتی به دخترم می گویم فلان چیز لازم نیست چه اهمیتی دارد میگوید فلانی و فلانی داشتند من خجالت میکشم نداشته باشم. این مشکل جوانهای ماست. خودش هم دلش راضی به این هزینهها نیست؛ اما خجالت میکشد. مشکل این جاست که جوانهای ما معنای آبرو داری را درست نمیدانند.
مریم میگوید: وقتی تصور میکنم دوستانم و بعضی از اقوام که با آنها رو دربایستی دارم در مراسم حضور دارند دلم میخواهد کوچکترین کمبودی وجود نداشته باشد. بلکه دوست دارم یک سر و گردن هم بالاتر باشم.
برای مریم و همسرش سامان خیلی مهم بود که همه چیز ایده آل و به قول خودشان آبرومند باشد. آنها زمان زیادی صرف تحقیقات راجع به چگونگی مراسم کرده بودند. راجع به هر چیزی از کیف و کفش عروس بگیر تا ماشین شاسی بلند و ... کلی نظر داشتند.
اما حامد و سهیلا از امکانات ازدواج آسان استفاده کردهاند و راضی بودند. آنها می گویند کسانی که خیلی در قید و بند حرفهای مردم و رعایت مو به موی رسومات عرفی و سنتی هستند آزادی فکری ندارند. سهیلا گفت مراسم عروسی ما چیزی از مراسم عروسی دختر خالهٔ مادرم که با هزینههای چند برابر ما انجام شد نداشت. تازه من خشگل تر هم شده بودم. این حرف را دیگران گفتهاند.
حامد گفت هر کسی خانمی مثل سهیلای من داشته باشه زندگی براش آسون می شه. اصلاً سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش. دنیا رو هر جوری بگیری همونه. من کمی پس انداز داشتم که می تونستم یه عروسی توپ باهاش بگیرم اما با سهیلا توافق کردیم با ازدواج آسان هزینهها مونو خیلی کم کنیم و با بقیه پولمون یه سفر خارج بریم.
سهیلا حرف حامد رو قطع کرد گفت ولی حالا فکر میکنیم بهتره اصلاً این پولو برای خرید خونه پس انداز کنیم.
سهیلا و حامد چند تا از عکسهاشون رو به ما نشون دادند. انصافاً مراسم عروسی اونها هیچی کم نداشت.
خدا دوست دارد وقتی دو بندهٔ مسلمان با هم پیوند آسمانیشان را شروع میکنند این پیوند را به اطلاع دیگران برسانند. ازدواج را گرامی بدارند. برای آن شأن و مرتبت قائل باشند. شادی خود را اظهار و دیگران را در شادیاش شریک کنند
سادهتر از عروسی حامد و سهیلا، در داستان زندگی فرهاد نقل شد. آقا فرهاد اکنون سی و شش ساله است او بیست و چهار سالگی ازدواج کرده و مراسم سادهای داشته که خودش از آن به عنوان یک موفقیت یاد میکند. فرهاد میگوید خیلیها به من میگفتند تا یه پول تپل پس انداز نکردی به ازدواج فکر نکن؛ اما من از قبل با خانمم صحبتهامو کردم و بهش گفتم جز برای خرید یک حلقه و یه مراسم خانگی کوچک عقد، پول ندارم او هم قبول کرد.
همسر فرهاد میگوید وقتی قبول کردم با آن مراسم ساده ازدواج کنم خواهرم گفت بعداً پشیمان میشوی و حسرت میخوری اما حالا بیشتر، از کاری که کردهام خوشحالم ما مثل خیلی از زوجها تا سالها بعد از ازدواجمان قسطهای خرج و مخارج عروسیمان را نمیدادیم. من حالا با همسر و دو فرزندم زندگی خوبی دارم. بعدها چند بار آتلیه رفتم و عکسهای یادگاری گرفتم که از عکسهای عروسی دوستانم بالاتر نباشد پایینتر نیست.
همسر فرهاد نزدیکتر شد و درگوشی گفت ولی آن خواهرم که مرا منع میکرد الان سی و هشت ساله است و هنوز ازدواج نکرده و خودم می دانم که قلبا ناراحت است.
اما بعضیها هم بودند که پز عروسیهای سطح بالایشان را دادند و از قیمتهای کذایی تالار و شام عروسی و لباس عروس و... گفتند و گفتند و گفتند و هنوز هم دارند می گویند.
در این میان یک نفر را هم پیدا کردیم که با همسرش اعتقادات خاص و فوق العاده ای داشتند آنها فقط با تبادل یک حلقه و یک عقد ساده در محضر ازدواج کرده بودند و سی میلیون تومانی که برای مراسم عروسی میخواستند هزینه کنند را صرف یک کار خیر بزرگ کردند تا به قول خودشان اول زندگی مایه برکت و رفع بلایشان باشد. خلاصه از این قبیل هم پیدا میشوند؛ اما...
نهایتاً تصمیم و نتیجهگیری در مورد چگونگی برگزاری مراسم عروسی به عهدهٔ خود عروس و دامادها میگذاریم؛ و معتقدیم که صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
همراهان عزیز، با توجه به گسترش سامانه همسان گزینی تبیان، لازم است جهت استفاده از خدمات همسانگزینی یا مشاوره اپلیکیشن همدم را از طریق لینک زیر دریافت و نصب نمایید، این سامانه در سراسر کشور فعال است.
بخش همسان گزینی تبیان