تبیان، دستیار زندگی

جهان‌های موازی در شعر نو فارسی و کردی

اظهار پیشگویانه گوته درباره محدودیت ادبیات‌های ملی و آغاز عصر ادبیات جهان در دو قرن پیش ظهور ساختار نوینی را با عنوان «جهان ادبیات»( World of letters) نوید می‌داد که عرصه نسبتاً مستقلی را از قلمروهای سیاسی و اجتماعی به خود اختصاص داده و دینامیسمی فراتر از قوانین سیستمی مرکز حاشیه و سیستم - ضد سیستم را در بر می‌گرفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شعر نو

در نظر گرفتن ساختار جهانی ادبیات به‌عنوان یک فضای میانجی (mediating space) از تقلیل امر ادبی به امر تاریخی و همچنین گسستن رابطه ارگانیک آن‌ها با یکدیگر جلوگیری به عمل می‌آورد؛ بنابراین استفاده از نمونه آرمانی جهان بین‌المللی ادبی یا جهان ادبیات، تصور سیستم سلسله مراتبی و تمرکزگرایانه‌ی ادبیات جهانی را به چالش کشیده و ادبیات هر ملتی را در رابطه با این فضا و نحوه موضع‌گیری و مقریابی در ساختار آن تعریف و تبیین می‌کند.

تحلیل آثار سرچشمه گرفته از این مناطق مصداق بارز انواع این استراتژی‌های پیچیده مقریابی است و نشان می‌دهد که چگونه بسیاری از انقلاب‌های ادبی در حاشیه و در مناطق تحت انقیاد به وقوع پیوسته‌اند، از جمله جویس، کافکا، ایبسن، بکت، داریو و بسیاری دیگر» (کازانووا، ۹۳، ص ۴۱) بدون شک گوران (۱۹۶۲-۱۹۰۴) و سواره (۱۹۷۵-۱۹۳۷) به‌عنوان سردمداران جریان نوگرایی در شعر کردی تحت تأثیر جریان‌های ادبی نوگرایانه در زبان‌های فارسی، عربی و ترکی قرار داشتند اما این تأثیر و تأثر را نمی‌توان صرفاً به‌گونه‌ای سلسله مراتبی و یا تطبیقی بررسی کرد. سرآغاز جریان نوگرایی در شعر کردی اگرچه بیشتر از طریق ترجمه و آشنایی با آثار نوگرایانه زبان‌های مورد اشاره محقق گردید اما دینامیسم و تحول تدریجی آن در ارتباط با همان زیست جهان ادبی‌ای صورت گرفته است که اساساً هستومندی و توپولوژی هر نوع ادبیات ملی‌ای را ممکن کرده است. بر این اساس وزن و جایگاه ادبیات کردی و فارسی را نمی‌توان با مقیاس خطی نسبت و فاصله از یکدیگر و یا حتی فاصله از مرکز ادبیات جهانی تبیین کرد بلکه وضعیت و جایگاه هرکدام از آن‌ها بر مبنای مواجهه‌ای گفتمانی تعین می‌یابد که همواره امر ادبی جهانی را به چالش کشیده و به ساخت یابی و بازپیکربندی آن می‌انجامد. ادبیات کردی را نیز همچون همه‌ی ادبیات‌های دیگر باید از منظر تکینگی تقلیل ناپذیر(irreducible | singularity) آن نگریست که هرچند در ارتباط با  امر کلی جهانی (قواعد و فرم‌های ادبی جهان‌شمول) امکان تحقق و تحول را کسب می‌کند اما همچنان از ویژگی‌های نسبتاً مستقل و دینامیسم درونماندگاری برخوردار است که عدم توجه به آن‌ها هرگونه تحلیل و سنجشی را عقیم و ناقص خواهد گذاشت. بنابراین می‌توان مفهوم نوگرایی را بر اساس منطق مشارکت، جذب و بهره‌برداری از عناصر کلی جهان ادبی بازتعریف نمود که طی آن از ترکیب خلاقانه فرم‌های خارجی و مواد بومی اشکال نوین ادبی‌ای با تأثیری ماندگار حاصل آمده است. در مقابل، روش‌های تقلید صرف و مکانیکی در مواجهه با ادبیات دیگری به‌عنوان واکنش‌هایی مقطعی و ناپایدار از حیطه‌ی استراتژی‌های نوگرایانه خارج شده و از ایجاد جریانی ماندگار و بنیادی باز می‌مانند.

جریان پسانوگرای شعر کردی، در مقطعی ویژه تجربه مدرنیته و مواجهه با امر ادبی جهانی را به میانجی آوانگاردیسم شعر فارسی سامان داد اما پس از این تجربه، ماندگاری تأثیر این واسطه‌ها به حالت تعلیق در آمده و کارکرد پنهان آن‌ها به‌مثابه یک میانجی ناپدید شونده آشکار شده است.

رابطه‌ی آوانگاردیسم دهه ۷۰ شعر نو فارسی و همچنین پسانوگرایی نسل چهارمی شعر کردی اگرچه بر اساس مبادله‌ای نابرابر و بیشتر یک‌سویه تعریف می‌شود اما نافی منطق نوگرایی‌ای نخواهد بود که همه‌ی ادبیات‌های ملی جهان بر اساس آن با یکدیگر رابطه برقرار نموده و از طریق دست‌اندازی و از آن خودسازی آمر ادبی جهانی تحول یافته و به عرصه آمده‌اند. بنابراین می‌توان گفت جریان فرانوگرایانه شعر کردی به‌واسطه آوانگاردیسم شعر فارسی که خود از طریق میانجی‌هایی با فضای «جهان ادبی» پیوند یافته بود، موقعیت خود را با امر ادبی جهانی تعیین کرده و از این طریق صداها و روایت‌های خود را تولید کرده است. آوانگاردیسم دهه ۷۰ شعر فارسی سوژه نوینی تولید کرد که مؤید تجربه‌ی جدیدی در عرصه شهرنشینی، مواجهه با دیگری و تحقق پراکتیس سیاسی بود. این سوژه پساانقلابی که از بستر تضادهای زندگی روزمره‌ی کلان‌شهری سر برآورده بود با گذار از رابطه کلاسیک دوست دشمن رابطه نوینی را با دیگری تجربه کرده و از طریق نوعی استراتژی رفرمیستی، کنش سیاسی خود را باز سازماندهی نمود. پراکتیس شعری این سوژه اگر چه شهرنویسی متفاوتی را ارائه می‌داد اما کماکان پدیده شهر را نه به‌عنوان جوهر و مفهوم بلکه به‌عنوان ظرف و مکانی توپوگرافیک تجربه می‌کرد... (احمدی آریان، 93، ص 115)

سوژه‌ی جریان پسانوگرای شعر کردی (نسل چهارمی) اگرچه همواره با سوژه‌ی برساخته‌ی آوانگاردیسم شعر فارسی دمخور بوده است اما از اتوس و شوناس (هویت) متفاوتی برخوردار بوده است. این سوژه اگرچه توانسته است فضای شهری را به‌مثابه‌ی ظرف و مکان، در مقیاس محدودتری نسبت به سوژه‌ی شعر فارسی تجربه نماید اما همواره در مواجهه با یک امر ناممکن به فراسوی امر مکانمند شهری قدم نهاده و سعی کرده است فرایند مفهوم‌سازی شهری را در فقدان امر شهری در پراکتیس شعری تجربه کند. فقدان امر شهری به‌مثابه‌ی جوهر، نوپردازی ادبیات کردی را به سمت تحقق رادیکال آن در عرصه متن سوق داده و اگر چه در مواردی به‌نوعی زبان پریشی براندازانه قواعد و هنجارهای متعارف انجامیده است اما در عین حال نوآوری‌ها و فرم‌های ابتکاری متنوعی را نیز تولید نموده است. سوژه بر ساخته این پراکتیس‌های شعری در ادبیات کردی، برخلاف شعر فارسی در مسیر تبدیل رفرم به فرم حرکت نمی‌کند بلکه عدم امکان امر شهری و کنش سیاسی همبسته آن را به‌مثابه یک رخداد فرم زدایی کرده و فرزندان ناهمگون آن را از آن خود می‌کند. سوژه آوانگاردیسم شعر فارسی بر اساس منطق زمانی گاهشمارانه به انتظار پایان ماجرا می‌نشیند و بنابراین روایت خود را امیدوارانه و بیشتر با نگاهی پس‌نگرانه به پیش خواهد برد. در مقابل، سوژه شعر کردی ناشوین» (ناکجا) ]نسل چهارمی یا متفاوت[ منتظر پایانی موهوم و ناموجود نمی‌ماند و سعی دارد با به چنگ آوردن زمان کایروسی در لحظه اکنون، رستگاری (تجربه امر نو) را از طریق روایت‌ها و فرد پردازی‌های انقلابی محقق سازد. سوره برساخته آوانگاردیسم دهه ۷۰ شعر فارسی شاید بیشتر از هر جای دیگری شعار ویژه خود را در این شعر یدالله رؤیایی بازشناسد که می‌گوید:
«می مانم می مانم
تا عابر بگذرد
و طفل عبور در نگاه من
مقصود نیامدن گردد
ماندن گردد»
در مقایسه با این اینرسی ماندانگارانه که همواره توجیهی برای ماندن و انتظار کرونولوژیکال برای خود می‌تراشد، سوژه پسانوگرایانه شعر «ناشوین»، پیشاپیش خود را از جا کنده و بی‌خانمان تصور می‌کند و بنابراین از طریق چنگ‌اندازی‌های چریکی زبان را برای تحقق امر ناممکن و ظهور امر مسیانیک مشوش و توفانی می‌گرداند.
«این جا
از اقلیم باز نایستادن
 آغاز می‌شود
در وزش «ناکجا» به سوی باد
بگیر باد را... گیر... را... باد گیر
بمیر
تا مرگ باز ایستادن
آغاز می‌شود.» (ترجمه از کردی)

شعر

مکان در این شعر اساساً از سیالیت رفتن و بازنایستادن تجسد و هستی می‌آید و استیلا بر چرخه بادی که همه چیز را بی‌بنیاد و بی‌مکان می‌گرداند. همچنین درنهایت مرگ در جهت مرگ ماندن و باز ایستادن به پیش رفته و نوعی بازگشت جاودان را ممکن می‌گرداند جریان پسانوگرای شعر کردی، در مقطعی ویژه  تجربه مدرنیته و مواجهه با امر ادبی جهانی را به میانجی آوانگاردیسم شعر فارسی سامان داد اما پس از این تجربه، ماندگاری تأثیر این واسطه‌ها به حالت تعلیق در آمده و کارکرد پنهان آن‌ها به‌مثابه یک میانجی ناپدید شونده آشکار شده است. در اشاره  به شباهت‌ها و تجربه‌های مشترک می‌توان گفت نقطه اشتراک آوانگاردیسم در شعر فارسی و شعر کردی وضعیت بحران» است؛ وضعیتی استثنایی که به‌گونه‌ای متناقض هم عرصه را بر فرایند تولید و مصرف متون شعری تنگ کرده است و هم فرصتی نابهنگام را برای جهش‌ها و نوآوری‌های بیشمار مهیا نموده است، وضعیت قطعه‌قطعه شدن جهان واقعی و از هم گسیختگی زیست جهان شاعران، فرایند تبدیل مخاطب مستتر متن شعری به مخاطب عینی را مختل کرده و تثبیت فرم‌ها و روایت‌های دیگر گونه را با مشکل مواجه کرده است.

سوژه‌ی جریان پسانوگرای شعر کردی (نسل چهارمی) اگرچه همواره با سوژه‌ی برساخته‌ی آوانگاردیسم شعر فارسی دمخور بوده است اما از اتوس و شوناس (هویت) متفاوتی برخوردار بوده است.

از طرفی آن‌ها که خبر فاجعه را به گوش جان شنیده و به محال بودن ذاتی ادبیات واقف گشته‌اند، مرعوب وجه منفی آموزه «عدم امکان سرودن شعر پس از بحران به نشده و تلاش می‌کنند اصل بحران و ضرباهنگ‌های آن را در فرم ادبی استحاله کرده و در عین حال تنش‌ها و تکانه‌های رهایی‌بخش آن را حفظ کنند. در این وضعیت بحرانی، آوانگاردیسم شعر کردی و فارسی هر دو دست‌اندرکار تبدیل معنا به فرم و تغییر رابطه بازنمایی با تأکید بر ابزارها و وسایل به‌عنوان وسایل بدون هدف و ژست‌هایی تنی هستند اما بدون شک تجربه مزبور را هر کدام با توجه به موقعیت گفتمانی و بستر تاریخی ویژه خود به‌گونه‌ای متفاوت از سر می‌گذرانند. آواتار دیسی شعر فارسی که تجربه نوگرایانه خود را در سایه استیضاح سنتی دیرپا به پیش می‌برد بیشتر از جریان مشابه در شعر کرد: به خاستگاه و خیال بازگشت به اصل وفادار مانده است، خط اسیر این خاطره سوگوارانه را می‌توان از چشم‌به‌راهی» نیما، حسرت روزهای رفته و «هفت‌سالگی» فروغ، «شرف طبیعی» و «خانه پدری» اخوان، زبان آرکانیک شاملو و... تا نوستالژی‌های مبهم و گاه پست‌مدرنیستی شاعران متأخرتر پیگیری کرد. در این مورد میراث‌ها و گنجینه‌های وزین تاریخی بار گرانسنگی است که گسست‌ها و فراروی‌ها را به تعویق می‌اندازد و حدوث بالقوگی‌ها را در جبریت تحقق‌یافتگی تباه می‌گرداند. آنچه نفس‌های پسانوگرایی شعر «ناشوین» کردی را مدام تازه‌تر می‌کند همان فقدان اعظمی است که تقدیر زبان و تاریخش را به روی امکان‌های بی‌شمار، گشوده و باز نگه داشته است
منابع:
احمدی آریان، امیر (۱۳۹۳) شعارنویسی بر دیوار کاغذی تهران: نشر چشمه کازانووا، پاسکال و مورتی، فرانکو و(۱۳۹۳) ادبیات و جهان، ترجمه شاپور اعتماد، تهران: نشر آگه.

منبع: همشهری جوان؛
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .