محمد درویش از شدت گرفتن بیابانزایی در ایران و جهان میگوید
بیابان؛ پاسخ طبیعت به زیستبوم
برای مهار بیابانزایی و جلوگیری از مرگ سرزمینی، به نظر میرسد نیازمند تغییر نگرشها در حوزه سیاستگذاریهای اقتصادی، سیاسی و بهطورکلی تغییر رویکردهای توسعهای نسبت به طبیعت هستیم. شواهد تخریب سرزمینی نشان میدهد،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1398/04/02 ساعت 14:53
به بهانه روز جهانی بیابان، آیا ایران جزو کشورهایی است که از نظر رشد بیابانزایی و گسترش پهنههای بیابانی در جهان در رتبههای بالایی قرار دارد؟
بله، ما یکی از بدترین کشورها از نظر گسترش بیابان هستیم. لااقل از منظر دو معیار این ادعا قابل راستی آزمایی است؛ یکی از منظر فرونشست زمین است که میزان نشست زمین در ایران بالاترین حد در کل کره زمین است. آخرین گزارش سازمان زمینشناسی ایران اشاره میکند که در استان فارس در فاصله پین دشت صفا و جهرم فرونشست زمین به رقمی حدود ۵۴ سانتیمتر در سال رسیده است، رقمی که ۱۴۰ برابر آن چیزی است که از آن بهعنوان شرایط بحرانی نام میبرند. نشست زمین مساله مهمی است که برای درمان آن به ۵۰ تا ۷۰ هزار سال زمان نیاز داریم. در واقع میتوانیم بگوییم منطقهای که دچار نشست زمین میشود، منطقهای مرده است. نرخ فرسایش خاک نیز منظر دومی است که نشان میدهد ایران یکی از بدترین کشورها در بیابانزایی است. نرخ فرسایش خاک در ایران نیز یکی از بالاترین نرخها در جهان است. بر اساس گزارش سازمان ملل در سال ۲۰۱۸، گل فرسایش خاک در جهان ۲۴ میلیارد تن است که یک دوازدهم این رقم یعنی دو میلیارد تن به تنهایی در ایران تولید میشود. در حالی که ایران فقط یک درصد خشکی جهان را دارد. بنابراین میزان فرسایش خاک در ایران به نسبت مساحت آن، هشت برابر متوسط جهانی است. از این نظر هیچ کشوری یارای رقابت با ایران را متأسفانه ندارد. در حوزه افزایش شوری خاک و افزایش چشمهای تولید گردوخاک، جنگل تراشی، تغییر کاربری اراضی، افزایش س یل و متأسفانه ایران یکی از رکورددارهاست. در دو مورد اول بالاترین رکورد متعلق به ایران است.
ایران یکی از بدترین کشورها از نظر گسترش بیابان هستیم. لااقل از منظر دو معیار این ادعا قابل راستی آزمایی است؛ یکی از منظر فرونشست زمین است که میزان نشست زمین در ایران بالاترین حد در کل کره زمین است.
بیابانزایی در ایران سبقه تاریخی دارد یا اینکه متعلق به دورههای متأخر است؟ با توجه به اینکه کشور ما کشور گرم و خشکی است آیا بیابانزایی محصول فرآیندهای جدید انسانی است؟
بعد از پایان جنگ هشت ساله (جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که ما متوجه شدیم باید عقب افتادگی ناشی از جنگ را جبران کنیم واقعیت این است که ما در این دوران چشممان را به روی ملاحظات محیط زیستی و پایداری توسعه بستیم و این دوران روند بیابانی ایران تشدید شد بر روی هر رودخانهای سد زدیم و تالابهای پاییندست رودخانهها را خشک کردیم، تالابهای باقیمانده را زهکشی کردیم تا بتوانیم به گسترش کشاورزی کمک کنیم، تالاب کمجان در استان فارس یک نمونه از این تالابهاست و تالاب خان میرزا در استان چهارمحال و بختیاری نیز از این دست تالابهاست که قربانی توسعهطلبی و گسترش کشاورزی در آن سالها شدند. بهاینترتیب شتاب بهرهبرداری از سفرههای آب زیرزمینی به شکل غیرعادی افزایش پیدا کرد. ما آن زمان اجازه دادیم تا چاههای عمیق و نیمه عمیق فراوانی به بهانه کشاورزی حفر شود بدون اینکه کشاورزی را ارتقای نرمافزاری داده باشیم. در دورههای مختلف در وزارت کشاورزی بزرگترین خسارتها به آب و محیط زیست کشور وارد شد. متأسفانه کمترین میزان سرمایهگذاری برای ارتقای فناوری نیز در بخش کشاورزی صورت گرفته است. صنایع آب بر و انرژی بر در کشور گسترش پیدا کردند. صنایعی که متناسب با توان اقلیمی و بومشناختی ما نبودند. تمام این موارد باعث شده که سطح آب زیرزمینی ما بهشدت کاهش پیدا کند. گسترش شهرها و افزایش جمعیت، یکی دیگر از مؤلفههایی است که شتاب فوقالعاده زیادی در برداشت آب و بهتبع آن گسترش تخریب سرزمین ایجاد کرده تا اوایل دهه ۸۰ رشد جمعیت را شاهد بودیم در اوایل دهه ۸۰ متولدین دهه ۶۰ کار و اشتغال، مسکن و ازدواج و میخواستند این انفجار جمعیت و دو برابر شدن جمعیت با خودنیازهای زیستی و غیر زیستی آورد. این اتفاق سبب شد بخشهای دیگری از سرزمین تحت تأثیر این مساله قرار بگیرد و تغییر کاربری اراضی برای تأمین این نیازها سبب شد رویشگاههای اطراف شهرهای مخصوص رویشگاههای جنگلی در شمال و رویشگاههای جنگلی در زاگرس و در جنوب و جنوب غرب ایران آسیب جدی ببیند. علاوه بر اینها پدیده تغییرات اقلیمی نیز ایران را متأثر کرد. باید این تغییرات اقلیمی را نیز به مساله گسترش بیابان در ایران اضافه کنیم که بارشهای ما را از برف به باران تغییر داد. همچنین خشکسالیهای بزرگی که در میان رودان در منطقه بینالمللی ایران، عراق و جنوب ترکیه رخ داد. دلیل این خشکسالی سدسازیهای بیرویه دولت ترکیه بر روی رودخانههای دجله و فرات بوده که عراق و ایران را بسیار شکنندهتر کرده است. اینها سبب شده که چشمههای تولید گردوغبار فراوانی استانهای زیادی را در ایران در نیمههای مرکزی و غربی کشور مورد تهدید قرار دهد. همه این عوامل دستبهدست هم داد تا بیابانزایی در ایران در یکی از بدترین وضعیتهای ممکن قرار بگیرد.
شما در اظهاراتتان کمتر به بعد تاریخی سرزمین ما که سرزمینی خشک و نیمهخشک است، اشاره کردید، آیا بیابانزایی مسئلهای متأخر است؛ یعنی در دوران فعالیت صنعتی و کشاورزی مدرن در ایران گسترش پیدا کرده یا اینکه از گذشتههای دور ایران با بحران بیابانزایی روبهرو بوده است؟
تعریفی که سازمان ملل برای معرفی بیابانزایی ارائه کرده میگوید؛ بیابانزایی همان تخریب سرزمین یا همان Land Degradation است و ناشی از مؤلفههای طبیعی یا مؤلفههای انسانی است. آن چیزی که در ایران دارد اتفاق میافتد درصد بالایی از آن یعنی حدود ۹۰ درصد آن ناشی از مؤلفههای طبیعی است. منشأ تاریخی بیابانزایی در ایران طبیعی است، شتاب تخریب سرزمین اما به پایان جنگ هشت ساله برمیگردد. قبل از آن نسبتاً بین برداشتهای آب زیرزمینی، سطح زیر کشت، جمعیت و با تخریب سرزمین تناسبی وجود داشت. ما ذخیره آب هزارساله خود را در چند دهه مصرف کردیم جنگلهای ما در طول ۳۰ سال اخیر بهشدت تخریب شده است. گسترش کشاورزی و دامپروری باعث شده است مناطق مرتعی و جنگلی ما بهسرعت در آستانه تخریب و درنهایت بیابانی شدن قرار بگیرد. ساخت ویلاهای مختلف شتاب گرفته است و در بالاترین ارتفاعات جنگلی بهراحتی ویلا ساخته میشود و کنترلی بهظاهر بر این حجم ویرانی سرزمینی نیست.
سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا ما در تولید بیابان و به تعبیری بیابانزایی سرعت عمل داریم و کشور با شتاب به سمت بیابانی شدن پیش میرود اما در مهار بیابان و بیابانزدایی عملکرد موفقی نداریم؟
بهطورکلی بیابان در جایی که وجود دارد. بهترین پاسخ طبیعت به شرایط زیست بوم است، بهطورکلی بیابانزدایی به معنای زدودن بیابانهای طبیعی کار اشتباهی است این اتفاق نباید بیفتد بلکه ما باید مهار بیابان را در دستور کار قرار دهیم، یعنی اجازه ندهیم دیگر اکوسیستم های کشور و سرزمین غیر بیابانی تبدیل به بیابان شود. واقعیت این است که اکوسیستم های جنگلی، مرتعی، کوهستانی و تالابی ما نیز مستعد بیابانی شدن هستند. ما باید مانع از دست رفتن توان تولید اکوسیستم های دیگر سرزمین شویم این اتفاق دارد در کشور میافتد. متأسفانه سازمان های متولی مانند سازمان حفاظت از محیط زیست و سازمان منابع طبیعی کشور، اصولا بهرغم اینکه در قوانین موجود کشور از قدرت بازدارندگی بالایی برخوردار هستند، اما عملا چون زیر نظر دولت اداره می شوند و دولت برای پیشبرد اهداف دیگر خود نیاز به همراهی چنین نهادهایی دارد، کارایی این س ازمان های متولی طبیعت نیز کار کردی غیرقابل قبول است. دولت ها به خاطر اولویت های دیگرشان در ابعاد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی برای محیط زیست و حفظ طبیعت ارزشی قائل نیستند. دولت ها طول عمر کوتاه چهار تا هشت ساله دارند، بنابراین تنها به دنبال منافع کوتاه مدت برای پیشبرد اهداف سیاسی خود هستند. همیشه محیط زیست و منابع طبیعی کشور قربانی چنین سیاستهای کوتاه مدت و بخشی و مقطعی مدیرانی بوده که منافع چندساله دولت را از منظر رای و نهادهای بالادست می بینند و به محیط زیست و منابع طبیعی، به دلیل نداشتن بینش توسعه پایدار و مدیریت سرزمین، توجهی نمیکننده محیط زیست و منابع طبیعی همیشه قربانی بوده اند. اگر در طول این بالها مدیر دلسوزی هم مثل آقا سلاجقه در سازمان جنگل ها مدیر شده، یکسال کمتر در این سمت مدیریتی دوام آورده است. خانم ابتکار به دلیل مخالفت با طرح انتقال آب از خزر به سمنان از سمتش برکنار شده اینها همه نشان دهنده این است که سازمان هایی مانند محیط زیست و سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری به معنای واقعی کلمه حیاط خلوت دولتها هستند و هرگز اجازه پیدا نمیکنند که اولویت کشور را به سمت ملاحظات محیط زیستی سوق دهند.
شما به این مساله اشاره کردید که مهار بیابان بر بیابانزدایی ارجحیت دارد. منظور شما این است که بیابانزدایی امر غیرممکنی است و برای اینکه به ورطه بیابانزدایی نرسیم. بهتر است از بیابانی شدن مناطق و اکوسیستم های غیربیابانی جلوگیری کنیم؟
هر اکوسیستمی واجد تنوع زیستی و گونه های گیاهی و جانوری مختص خود است وقتی ما می خواهیم بیابانزدایی کنیم بسیاری از گونه های گیاهی گوشتی مثل کاکتوسها و بسیاری از گونههای جانوری مثل خزندهها، مارها، عقرب ها و... را نابود می کنیم، این گونه ها خزانه ژنتیکی کشور هستند. پس بیابان در جای خودش درست است. این اکوسیستم باید محفوظ بماند، سرزمینهایی که دچار بیابانزایی شدهاند توان تولید خود را از دست میدهند و باید مرمت شوند. این مناطق باید احیا شود. جنگل ها تخریب شده موانع از بین رفته، تالابها خشک شده و آنها باید احیا شوند و جلوی تخریب بیشتر آنها گرفته شود. این اقدام به مهار بیابانزایی معروف است.
بعد از پایان جنگ هشت ساله (جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که ما متوجه شدیم باید عقب افتادگی ناشی از جنگ را جبران کنیم واقعیت این است که ما در این دوران چشممان را به روی ملاحظات محیط زیستی و پایداری توسعه بستیم و این دوران روند بیابانی ایران تشدید شد
در مقایسه با ایران، چه کشورهایی در دنیا روند بیابانزایی در آنها شدید است؟ آن کشورها چه اقداماتی انجام داده اند؟
بدترین وضعیت بیابانزایی در دنیا را کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا دارند. در حقیقت این کشورها به دلیل تنگناهای اقلیمی و رشد جمعیت بالا مجبور هستند شرایط جدیدی را تجربه کنند. این سرزمینها دچار فرایندی به نام ورشکستگی اکولوژیک شدهاند عربستان سعودی وضعیت بسیار نگرانکنندهای دارد. حتی منابع آبهای زیرزمینی و فسیلی این کشور مصرف شده است. امارات متحده عربی حتی یک قطره آب در سفرههای آب زیرزمینی ندارد. آنها صد درصد به آبشیرینکنها وابسته شدهاند. خلیجفارس و دریای عمان محل تأمین آب شیرین این کشورهاست که با آبشیرینکنها دچار آلودگی و شوری بیش از اندازه شدهاند. این کشورها سالانه ۱۰ میلیارد مترمکعب آب شیرین میکنند و بیش از سه میلیون هکتار از اراضی کشور عربستان که در اواخر قرن بیستم گندم کاشته بودند، اکنون به چشمههای تولید گردوغبار تبدیل شدهاند. این مناطق به دلیل واقع شدن در موقعیت جغرافیایی و در جهت وزش باد، کانونهای خارجی تولید گردوغبار هستند که به سمت عراق و ایران تودههای گردوغبار را میفرستند که این اتفاق فوقالعاده خطرناک است. بعد از این کشورها و کشورهایی مثل لیبی و... در شمال آفریقا، باید به کشورهای آسیای میانه اشاره کرد که تحت تأثیر خشک شدن دریاچه آرال بهشدت خشک شدهاند و بیابانزایی رو به تزاید در این کشورها در حال رشد است. این اتفاق به دلیل سکوت سنگین خبری که در اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت و البته بعد از آن نیز این سکوت ادامه یافت و همچنین به دلیل جمعیت کمی که در این مناطق زندگی میکنند، کمتر مورد توجه بوده و کمتر نسبت به وضعیت خطرناک آنها صحبت شده است، وضعیت این مناطق وحشتناک است، بیش از ۴۰۰ هزار هکتار از پنبهکاریها در این مناطق نابود شد و مردم بسیار زیادی در این مناطق بیکار شدند. مهاجرت بسیاری در این سرزمینها شکل گرفت همچنین باید به خاورمیانه توجه کرد، بخشهای بسیار زیادی از کشورهای سوریه و عراق در زمره مناطقی است که بهشدت تحت تأثیر بیابانزایی است که متأسفانه سدسازی بیرویه دولت ترکیه نیز به وضعیت خطرناک این مناطق دامن زده است. پیش از چهار میلیون هکتار از اراضی کشاورزی در این دو کشور از حیز انتفاع خارج شد و جنگها و درگیریهای فرقهای و گسترش تروریسم در این دو کشور نیز تا حدود زیادی به مساله خشکسالی و گسترش بیابان مرتبط بوده است. در سودان، در اتیوپی و در بخشهایی از لیبی و الجزایر و مراکش و وضعیت اصلاً خوب نیست. در سرزمینهای اشغالی فلسطین ما شاهد فرونشست شدید خاک هستیم. یکی از مهمترین تالابهای اسرائیل که برای یهودیان مقدس بوده است کاملاً خشک شد و آنها مجبور شدند از آبشیرینکن استفاده کنند تا آب مورد نیاز این دریاچه را به دلیل اهمیت مذهبی آن تأمین کنند. بهرغم اظهارات پوچ نخستوزیر اسرائیل که ادعا کرد ما میتوانیم بحران کمبود آب شیرین را حل کنیم، آنها با بدترین بحران کمبود آب شیرین در طول یک قرن اخیر مواجه شدهاند و علاوه بر ظهور پدیده نشست زمین و تشکیل فرو چالهها، دریاچههای آنها در آستانه خشکی کامل قرار گرفته است. به نحوی که میخواهند با گرانترین شیوه ممکن، یعنی شیرین کردن آب دریای مدیترانه و انتقال آن به دریاچه طبریه، این پهنه آبی را از خطر خنک شدن کامل نجات دهند تا دچار مشکلات ایدئولوژیک و تشدید شک در بین یهودیان افراطی در اسرائیل نشوند! برنامهای که دولت اسرائیل برای احیای دوباره دریاچه مقدس دارد، در جهان بیسابقه بوده و تاکنون هیچ کشوری برای احیای یک دریاچه خشک شده، اقدام به چنین پروژه گرانقیمتی نکرده است. زیرا فرآیند نمکزدایی و شیرین کردن آب دریا حدود ۲ / ۸ دلار در هر مترمکعب هزینه دارد و آنگاه رها کردن چنین آب گرانقیمتی در پهنهای که حدود چهار هزار میلیمتر تبخیر سالانه دارد، اوج نابخردی و هدر رفت سرمایه و رفتاری کاملاً ضد محیط زیستی محسوب میشود. جالب آنکه در یک بررسی پژوهشی (منتشرشده در سپتامبر گذشته) پژوهشگرانی از دانشگاه بن گوریون اعلام کردند که افت بیسابقه سطح آب در دریاچه طبریه - Sea of Galilee- به دلیل مصرف بیش از اندازه و نه خشکسالی ناشی از تغییر اقلیم است.
بخشهایی از آمریکا در ایالت آریزونا دچار یک فروچاله بزرگ در زمین در این سرزمین نشست کرد، در مکزیکوسیتی، پایتخت مکزیک، سالانه ۳۲ سانتیمتر زمین در حال نشست است. این یکی از بالاترین میزانهای نشست زمین در جهان است. بخشی از آمازون در برزیل نیز دچار بیابانزایی است که به Green Desert شهره است و به آن بیابان سبز میگویند. آخرین گزارش سازمان ملل نیز تأییدی بر روند بیابانزایی در سراسر جهان است که میگوید: یک میلیون گونه زنده جهان در حال انقراض است و کره زمین در حال فروپاشی است و تغییرات اقلیمی بهسرعت در حال عمل کردن بر سرزمین شکننده و آسیبپذیر است. متأسفانه ارادهای نیز در دنیا برای مدیریت این وضعیت وجود ندارد بهخصوص بعد از روی کار آمدن جمهوریخواهان و دونالد ترامپ در آمریکا روند مقررات بینالمللی و کنوانسیونهای محیط زیستی جهان دچار مشکلات و تغییرات اساسی شده است. چشمانداز امیدبخشی برای تحقق اهداف محیط زیستی در آمریکا و دیگر کشورهای دنیا وجود ندارد. زمین عملاً دارد به دست مدیران نابخرد ضد محیط زیستی در غرب و شرق عالم از بین میرود.
منبع: تجارت فردا
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .