برادر جان! دست از ساخت این سریالها بردار
تفاوت سریالهای ماه رمضان با دیگر سریالها باید در این باشد که مخاطب را به خدا نزدیک کند یا حداقل حال و هوای مخاطب را نسبت به این ماه تغییر دهند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1398/03/26 ساعت 16:13
طبق قانون نانوشتهای، صداوسیما امسال نیز مانند سالهای گذشته در ماه رمضان چند سریال برای ساعات پس از افطار در نظر گرفته بود. برادر جان یکی از سه سریالی بود که ماجرای درگیری دو خانواده بر سر مسائل مالی را نشان میداد. چاووش اموال خانواده بوستان را تصاحب و خانواده بوستان را با مشکلات مالی مواجه کرده است. سایه نویسندگی سعید نعمتالله مانند دیگر کارهای او بر سر سریال سنگینی میکند و سعی دارد روند داستان را با کلیگویی اجرا و بسط بیربط آن به همراه دیالوگهای مخصوص نعمتالله از یک سریال ساده و کنگی به سریالی پیچیده تبدیل کند.
اما چرا سریال «برادر جان» ساده و حتی گنگ است؟
شخصیتهای سریال بهخوبی تعریف نشدهاند و در تمام طول سریال مخاطب نمیدانید چرا چاووش توسط خواهر و برادران خود تا مرز پرستش بزرگ شده است، تا جایی که حاضرند به خاطر او حرام خدا را حلال کنند! مخاطب تا پایان سریال متوجه این نکته نمیشود که چرا چاووش آن قدر مهم است که حنیف به خاطرش همسر خود را طلاق میدهد و مرتکب جنایت میشود؟! چرا آراز که با حقیقت مواجه میشود و از همه چیز خود می گذرد، با همه مصیبتهایی که به سرش آمده دست از سر چاووشی بر نمی دارد؟ چرا چاووش در تمام طول سریال از پرداخت حق بوستان خودداری میکرد اما در پایان سریال به خاطر همسرش همه اموال خود را می بخشد؟ و چرا برای حفظ این عشق، مالی را بخشید که برای دادنش به بوستان مجبور بود به همسر خود دروغ بگوید ؟! نه به این شوری و نه به این بی نمکی.عموماً در صنعت فیلم و سریال، برخی شخصیتها و بازیگرها در تمام طول سالهای کاری خود بهعنوان قهرمان و شخصیت مثبت معرفی میشوند. تا جایی که برای مخاطب سخت است که قبول کند شخصیت مورد علاقهاش حتی در زندگی شخصی خود ویژگی اخلاقی منفی داشته باشد. اما در ایران ماجرا بهکلی متفاوت است.
طبیعتاً تفاوت سریالهای ماه رمضان با دیگر سریالها باید در این باشد که مخاطب را به خدا نزدیک کند یا حداقل حال و هوای مخاطب را نسبت به این ماه تغییر دهند. ما نمیدانیم چرا کریم بوستان از ابتدا سعی نداشت مالی و اموال خود را پس بگیرد و چرا اجازه داد تا بچههای باجناقش با مال غصبی و حرام امرارمعاش کنند؟ تنها دلیل او این بود که اگر بدری هم بود همین کار را میکرد و بچههای بدری مثل بچههای من هستند! آیا اگر بدری بود. اجازه میداد که فرزندان بوستان با مال حرام کسب درآمد کنند ؟! این چه منطقی است؟
اصولاً مخاطب باید با قهرمان فیلم همذات پنداری کند و در پایان فیلم از پیروزی او خوشحال شود و از شکست او ناراحت شود، اما ما اصلاً نمیدانیم در طول سریال با کدام شخصیت و داستانش همذات پنداری کنیم! «برادر جان» سعی داشت تا یک داستان اصلی را با چند خرده داستان پیش ببرد اما در میانه راه مسیرش را گم کرد و آخرسر مشخص نشد کدام داستان اصلی و کدام داستان حاشیه است. خانواده بوستان حقشان خورده شده و پسرشان به فلاکت افتاده است و مادر خانواده نیازمند هزینه جراحی است، اما همه شخصیتها و حتی خود کریم بوستان سعی در پیشبرد خواستهها و دستورهای چاووش داشتند و این چاووش بود که سریال پیرامون او و زندگیاش میچرخید. مخاطب باید نگران رسیدن حق بهحق دار باشد، اما جریان سریال در خدمت چاووشی است که میدانیم کارهایش حرام و حلال درستی ندارد. حال که چاووش شخصیت محوری داستان است، در پایان چطور مخاطب میتواند بهیکباره تغییر کرده و با آراز همراهی کند و از پیروزی او خوشحال شود و از شکست چاووش ناراحت نشود؟
عموماً در صنعت فیلم و سریال، برخی شخصیتها و بازیگرها در تمام طول سالهای کاری خود بهعنوان قهرمان و شخصیت مثبت معرفی میشوند. تا جایی که برای مخاطب سخت است که قبول کند شخصیت مورد علاقهاش حتی در زندگی شخصی خود ویژگی اخلاقی منفی داشته باشد. اما در ایران ماجرا بهکلی متفاوت است. آقای «حسام منظور» با حضور در نقش «شازده ارسلان» سریال «بانوی عمارت» به شخصیتی محبوب در بین جوانان بدل شد و این محبوبیت حاشیههای زیادی در فضای مجازی ایجاد کرد. اما در کمتر از یک سال با بازی در نقش چاووش (با همان تیپ و شخصیت) نمیتوان توقع داشت تا مخاطب از او شخصیتی منفی در ذهن ایجاد کند. در خوشبینانهترین حالت به نظر میرسد این کار بهمنظور جلب مخاطب صورت میگیرد اما با نگاهی به شخصیتهایی که در چند سال اخیر به سینما و تلویزیون ما وارد شدهاند متوجه میشویم گویا این به روندی عادی تبدیل شده که ما در سینما و تلویزیون شخصیتی مثبت نداشته باشیم.
اما از دیالوگنویسی عجیب و پرتکلف نعمتالله نمیتوان گذشت!
عموماً در تمام کشورهای دنیا تلویزیون و سینما نسبت به نیاز کشور و حکومت آنها ابزاری استراتژیک برای اپیدمی کردن یک فرهنگ در نظر گرفته میشود. با فرض اینکه در کشور ما نیز این رویه اعمال میشود، دلیل نگارش اینگونه دیالوگهای کوچهبازاری دوران قاجاری مخصوص جناب نعمتالله چیست؟ این نوع دیالوگنویسی که در اکثر کارهای او مشاهده میشود نشاندهنده علاقه و دغدغه او برای بازگشت به گذشته است یا صرفاً این کار را بهنوعی امضای کارهای خود قرار داده و چرا سعی میکند ذهن مخاطبان را بهجای مشغول کردن به یک داستان منسجم و منظم، بیجهت درگیر کلمات قلمبه و قلمبه کند؟کلام آخر
موضوعی است که میتوان گفت مشکل تمام سریالهای تلویزیون است و آن، کش دادن بیمورد ا داستان یا بهاصطلاح آب بستن به سریال است. سریالی که در بهترین حالت میتواند یک مینی سریال ۱۰ قسمتی باشد، با پرداخت بیمورد به جزئیات، تکرار اتفاقها و بروز رویدادهای بیربط، ماجرا را یک ماه طول میدهد و در چند قسمت پایانی سعی دارد با عجله به یک جمعبندی عجولانه برسد. در سریال برادر جان نیز در تمام طول ۲۵ قسمت ابتدایی، چاووش به هر روشی سعی در ندادن حق بوستان داشت و ما مدام از یک طرف میشنیدیم که «حقم رو بده» و در طرف دیگر میشنیدیم که «نمیدم!» اما در قسمتهای پایانی که فرصت جمع کردن داستان نبود، به یکباره و بیمنطق سروکله شخصیت جدیدی پیدا شد و درخواست کل اموال را کرد و چاووش بهصورت غیرمنطقیتر قبول کرد و همه چیز تمام شد.منبع: همشهری جوان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .