گزارشی از سیاستمدار رکگوی فوتبال ایران
دشمنی دایی با اخراج!
سالها پیش وقتی در یکی از رسانه ها مشغول کار بودم و مطابق علاقه ام به حوزه توپ و تور بیشتر توجه داشتم، یک نیمروز گرم یکی از همکارانم را با شوق و ذوق در حال تنظیم گفت وگویش با علی دایی، سرمربی وقت پرسپولیس دیدم. از روی کنجکاوی غریزی خبرنگاری قدمهای کوتاهی برداشتم تا سر میزش برسم. از روی شانه به تودهای از کاغذ کاهی سربرگ دار نگاه کردم که با خطی بسیار ناخوانا سراسرشان پر شده بود. بدون این که نگاهش کنم پرسیدم: «مصاحبه با داییه؟» او هم با هیجان و بدون این که پاسخ دهد سر تکان داد. میان آن همه کاغذ چشمم به یک برگه تر و تمیز خورد که چند سوال با خط خوانا و بسیار خوش رویش خودنمایی می کرد، مشخص بود نویسنده این دستخط زیبا همان خالق خرچنگ قورباغههای روی کاغذهای کاهی است. پرسیدم: «سوالها رو جدا بهش دادی؟!» ته مانده چای داخل لیوانش را هورتی سرکشید، دستی به ته ریشش برد و با لبخند گفت: «آره همیشه از قبل سوالها رو میخواد. غیر از نشستای خبری که اونجا هم به هر سوالی جواب نمیده. »
اما از سیاستمداریش هربار که بگذریم او در مدت سرمربیگریاش، سه بار اخراج شده که هر سه بار آن را غیرفنی میداند و فکر میکند به خاطر این که به دنبال احقاق حق بوده، با چنین حکمی مواجه شده است، در واقع می توان گفت او هیچ گاه رابطه عادی با اخراج نداشته و آنها را نامشروع و ناروا میداند. از همین رو اخراج های علی دایی در دوران مربیگری اش را بررسی کردهایم تا متوجه شویم حق با اوست یا خیر.
اپیزود اول اخراج از تیم ملی به دستور رئیس جمهور
مورد نخست را علی آبادی و احمدینژاد بعد از شکست تیم ملی مقابل عربستان ثبت کردند. در هشتمین روز از آغاز سال ۱۳۸۸ دو تیم ایران و عربستان در ورزشگاه آزادی به مصاف یکدیگر رفتند. در چهار چوب رقابتهای مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی، تیم ملی فوتبال ایران در مقابل تیم ملی عربستان در یک دیدار پر اشتباه در حالی که با نتیجه یک بر صفر پیش افتاده بود، بازی را با نتیجه دو بر یک به حریف سنتی خود واگذار کرد تا با این شکست شانس صعود ایران به جام جهانی کم رنگ شود. دیداری که ایران تا دقیقه ۷۰ با تک گل مسعود شجاعی پیش بود و علی دایی مورد تشویق ۱۰۰ هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه قرار گرفته بود، به یکباره پس از دریافت گل تساوی و گل دوم عربستان، آوار روی سر دایی خراب شد.چهار سال پس از برکناری علی دایی از تیم ملی یعنی در سال ۱۳۹۲ محمد علیآبادی که در آن زمان ریاست کمیته ملی المپیک را بر عهده داشت بالاخره صحت ادعای علی دایی را تایید کرد.
علی دایی که از شنیدن این سوال به شدت عصبانی شده بود، در پاسخ گفت: «شما لازم نکرده برای من تصمیمگیری کنید. من از سمت خود کنارهگیری نمیکنم. اگر سوال دیگهای ندارې بشین سر جات». این بگو مگوها ادامه داشت تا فردای آن روز، هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال تشکیل جلسه داد و خیلی زود اخبار شبکه سه خبر برکناری دایی از سمت مربیگری تیم ملی ایران را اعلام کرد.
علی دایی بعد از اخراج از تیم ملی سکوت کرد ولی بعد از چند سال در مصاحبهای علت اخراجش را این گونه بیان کرد: «مرا آقای احمدینژاد سرمربی تیم ملی نکرد، او فقط در اخراجم از تیم ملی نقش داشت. من با دستور مستقیم علی آبادی به کفاشیان سرمربی تیم ملی شدم اما بعد از بازی با عربستان با دستور مستقیم احمدینژاد اخراج شدم. دلیل اخراجم هم این بود که آنها به من پیشنهاد دادند تا در ستاد انتخاباتی احمدینژاد حضور پیدا کنم اما من قبول نکردم و مرا اخراج کردند.»
پس از آن همشهری جوان نیز به مناسبت برکناری علی دایی، عکسی از فوت شدن دایی به شکل گرافیکی روی جلد خود برد که دایی در واکنش به انتشار این عکس گفت: «این متاسفانه یکی از بدترین شکستهای دوران مربیگریام بود. این اولین شکست رسمی من در مقام مربی تیم ملی بود. متاسفانه دوستان خوش ذوق رسانهایتان این را چاپ کردند و من فقط میتوانم برای این اتفاقها ابراز تأسف کنم. بازی با عربستان روز تلخی بود، هم برای من و تیم ملی و هم برای مردم.» چهار سال پس از برکناری علی دایی از تیم ملی یعنی در سال ۱۳۹۲ محمد علیآبادی که در آن زمان ریاست کمیته ملی المپیک را بر عهده داشت بالاخره صحت ادعای علی دایی را تایید کرد. علی آبادی در گفتوگویی با اشاره به زمان ریاستش در سازمان تربیت بدنی وقت (وزارت ورزش و جوانان فعلی) اظهار کرد: «آقای احمدینژاد به من گفت باید در فدراسیون فوتبال تغییراتی بسیار اساسی صورت بگیرد. منظور او تغییر دادکان نبود؛ بلکه موضوع از دید او خیلی عمیقتر از این صحبتها بود. در آن زمان احمدینژاد در خصوص انتخاب سرمربی تیم ملی نظری نداشت و صحبتی با من نکرد اما در برکناری اش پس از این که آن باختها پیش آمد، تغلرش این بود که علی دایی دیگر نمی تواند کاری انجام دهد و باید برکنار شود.»
اپیزود دوم اخراج به دستور وزیر ورزش
دومین برکناری علی دایی با تصمیم علیرضا سیاسی (مسئول بعدها دستگیر شده) پرسپولیس انجام شد. نگاه به سیر رخدادهایی که از صبح تا آخرین ساعات روز نوزدهم شهریورماه سال 1393 در باشگاه پرسپولیس روی داده، واژهای بهتر از «کودتا» را به ذهن نمی آورد کودتایی که دایی را از پرسپولیس بیرون کرد و درخشان را پس از دو سال خانه نشینی به نیمکت سرخها رساند.برای واکاوی ابعاد این ماجرا، بد نیست اندکی به قبل بازگردیم؛ جایی که وزارت ورزش و جوانان پس از بحران بزرگ مدیریتی زمان رویانیان دست به کار شد تا با تشکیل یک هیأت مدیره جدید، پرسپولیس را به ساحل آرامش برساند. در این میان، هر چند اعضای هیأت مدیره روی گزینه های نزدیک به اسپانسر برای مدیر عاملی نظر داشتند، معلوم نشد چه اتفاقی افتاد که محمدرضا رحیمی، مدیر عامل پرسپولیس معرفی شد! نخستین اختلاف هیأت مدیره با رحیمی به ماجرای ادامه همکاری با علی دایی برمی گردد. در حالی که هیأت مدیره نزدیک به حمید استیلی چندان دوست نداشتند، دایی در رأس کار باشد، محمدرضا رحیمی در همان روزهای ابتدایی خیلی محکم گفت که دایی سرمربی فصل جدید پرسپولیس می ماند. آتش اختلافات دایی و رحیمی با هیأت مدیره و در رأس آن حمیدرضا سیاسی، روز به روز بیشتر و بیشتر می شد تا این که نتایج ضعیف پرسپولیس و به ویژه سه گلی که تراکتورسازی به این تیم در تهران زد و به هرحال عدم تمکین رحیمی به نظر سیاسی موجب شد هیأت مدیره پرسپولیس در اقدامی عجیب هم مدیر عامل و هم سرمربی را از کار برکنار کند تا اتفاقی شبیه کودتا در پرسپولیس رخ بدهد.
آقای گل فوتبال دنیا اما فکر میکند آن اخراج از سوی وزیر ورزش و به خاطر مسائل غیر فنی اتفاق افتاده است. به هر حال اگرچه اخراج دایی از تیم ملی و پرسپولیس با تصمیماتی غیر فنی همراه بود اما این طور که به نظر می رسد توجیه فنی هم داشتند.
اپیزود سوم؛ اخراج به دستور مدیر ناشناخته
سومین مورد برکناری هم در جایی بیرون از باشگاه برای علی دایی رخ داد که کاملا غیر فنی بود. او در حالی از سایپا جدا شد که فقط سه هفته تا پایان مسابقات مانده و جایگاه سایپا در جدول کاملاً خوب و حتی شاید فراتر از تصور مدیران این تیم بود. دایی در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ پس از پیروزی مقابل ذوب آهن، از مدیران سایپا انتقاد کرد و گفت حقوق بازیکنان او پرداخت نمی شود آن هم در شرایطی که کارخانه سایپا قیمت همه محصولاتش را به شکلی نجومی افزایش داده و پراید ۵۰ میلیون و تیبا ۷۵ میلیون شده اما قرارداد ما بالا نرفته است و همان را هم پرداخت نمیکنند. او به کیفیت محصولات سایپا هم انتقاد کرد. صحبتهای دایی آن قدر برای مدیران باشگاه تلخ بود که دست به اخراج او زدند و با انتشار بیانیهای اعلام کردند دلیل اخراج علی دایی مراجعه مکرر کارگران کارخانه سایپا به مسئولان باشگاه بوده است که از حرفهای علی دایی در کنفرانس مطبوعاتی آزرده شدهاند او پس از اخراج هم در نشست خبری گفت: «من خودم کارگری کردهام و افتخار می کنم. آقایان شما برای کارگران چه کار می کنید؟ قیمت محصولاتتان پنج برابر شده آیا حقوق کارگران افزایش یافته است؟ اگر کارگران از اخراجم خوشحال شدهاند وجدانم راحت است که حداقل با اخراجم آنها را خوشحال کردم. شخصی به نام مصطفی مدیر برای من وجود خارجی ندارد و من چنین شخص حقیقی را نمی شناسم. من سردار غفور در جزی دورق را میشناسم. در گذشته در یکی از برنامههای نود شنیدم که شخصی با سمت رئیس شرکت توسعه و تجهیز در حال صحبت است. من تصویرش را نمیدیدم اما صدایش را می شنیدم که برایم آشنا بود. وقتی که تصویر این فرد را دیدم، متوجه شدم که همان سردار غفور خودمان است. حالا چگونه مصطفی مدیر شده است؟» دیدگاهها نسبت به اظهارنظر دایی در دو مسیر متفاوت حرکت می کند.علی دایی بعد از اخراج از تیم ملی سکوت کرد ولی بعد از چند سال در مصاحبهای علت اخراجش را این گونه بیان کرد: «مرا آقای احمدینژاد سرمربی تیم ملی نکرد، او فقط در اخراجم از تیم ملی نقش داشت
نخست منتقدان دایی هستند. آنها اعتقاد دارند على دایی که کم هم از این رفتارها نداشته، به خودروهای سایپا انتقاد کرده تا حقوقش را بگیرد اما حامیان دایی، نظر دیگری دارند. دایی در همه باشگاههایی که حاضر بوده، به چنین بنبستهایی خورده است. در صبای قم، پرسپولیس، راه آهن و سایپا همواره از این مشکلات داشته است و الان هم حقیقت را گفته و با مردم روراست بوده است. شاید صراحت شهریار در زمانهای که مصلحت اندیشی بیشتر بر افشای حقیقت چربش دارد (هرچند رک گویی و التزام به حقایق در بسیاری جوامع ارزشی اجتماعی است) این جا بدل به پاشنه آشیل او شده است. هر چند شخصیت دایی و نوع برخورد او همواره مؤید این نکته بوده که دایی یک سیاستمدار تمام عیار است، سیاستمداری که رک گویی را در دستور کارش قرار داده، هرچند این کار برایش هزینه هم داشته است.
راه میشل پلاتینی پیش روی علی دایی
امیر حاج رضایی - کارشناس فوتبالخاطرم هست، سالها پیش و زمانی که علی دایی برای نخستینبار از پرسپولیس رفت، در قالب یادداشتی به صورت ضمنی به او توصیه کردم در پست های مدیریتی فعالیت کند. آن روزها یکی از جاهلها به دایی حمله ور شده و این چهره بینالمللی ورزش ایران را مضروب کرده بود. اتفاقی بسیار ناخوشایند که به مثابه تهدیدی نگرانکننده ماهیت فوتبال ایران را هدف قرار داد. آن روزها حسرت میخوردم چرا شخصیتی مانند دایی که برای فوتبال ایران یک وزنه شناخته شده است و به نوعی هنوز هم اعتبار فوتبال این مرز و بوم است باید دانش و کاراییاش را فقط در مربیگری خلاصه کند. پیش از این هم دایی را با میشل پلاتینی، بازیکن برجسته تاریخ فوتبال فرانسه مقایسه کردم. پلاتینی که سال ۱۹۹۲ با تیم ملی فرانسه در جام ملتهای اروپا ره به جایی نبرد، به جایی رفت که بتواند از داشته هایش به بهترین شکل ممکن بهره ببرد و به ریاست اتحادیه فوتبال اروپا رسید.
در دهه ۱۳۷۰ شمسی و زمانی که روی نیمکت داغ مربیگری مینشستم سابقه کار با علی دایی را در تیم بانک تجارت تهران و پس از آن هنگام مربیگری علی پروین در تیم ملی از آنجا که در کادر فنی تیم ملی حضور داشتم باز هم با دایی کار کردم. خیلی خوب با خصوصیات او آشنا هستم و حتی می دانم دایی چقدر شیفته مربیگری است. این یک بعد قضیه است. وقتی شما به سوابق، تحصیلات و مدارجی که دایی در فوتبال روز و مدرن دنیا پیموده توجه کنید، پی به این نکته میبرید که کاراکتری مانند او استعدادهای بسیار قابل توجهی برای کار در سطوح مدیریتی دارد بحث به هیچ وجه سر کیفیت کار دایی به عنوان یک مربی روی نیمکت تیمهای باشگاهی با ملی نیست، بلکه جان کلام این است که فردی با این تحصیلات، سابقه و برشی که می تواند در ابعاد بینالمللی برای فوتبال ایران داشته باشد، نباید خود را در چهارچوب مربیگری فوتبال حبس کند که در نهایت با وجود کسب نتایج خوب فقط به خاطر دو جمله انتقادی و دفاع از حق از تیمش اخراج شود. او واقعا جایگاه بسیار بالایی برای ما دارد و از توابغ ورزش ایران است. پس دایی می تواند در پست های مدیریتی به خوبی ایفای نقش کند و همان طور که تاکنون به فوتبال ملی ایران خدمت و برایش اعتبار کسب کرده، به خدمت خود ادامه دهد.
تکرار تاریخ برای نوابغ ورزش
پس از المپیک ۱۹۶۴ زمان خداحافظی جهان پهلوان تختی از تشک کشتی فرارسیده بود اما کادر فنی و فدراسیون وقت کشتی اسطوره فراموش نشدنی ورزش ایران را باز هم روی تشک فرستاد. دو سال گذشت و حتی الکساندر مدوید (کشتی گیر افسانهای شوروی سابق) به مسئولان تیم ملی ایران می گفت این کار را نکنید و نگذارید تختی کشتی بگیرد. اما گوش کسی به این حرف ها بدهکار نبود. تختی آن زمان سی و چند سال داشت و طبیعی بود از دوران قدرتمندی جوانیاش فاصله گرفته اما او را مقابل یک جوان بیست و یک ساله روی تشک فرستادند و کاری که نباید می شد، اتفاق افتاد. دنیای تختی روی تشک کشتی با تلخی و شکست به پایان رسید و من و میلیونها مشتاق او که این وداع غمانگیز را نظارهگر بودیم برای جهان پهلوان اشک ریختیم. اگر گمان میکنیم این اتفاق دیگر برای نخبه های ما تکرار نمی شود، متاسفانه باید بگویم که اشتباه میکنیم. با علی دایی اما ما چکار کردیم؟ او را که چهره برجسته ورزش ما بود سرمربی تیم ملی فوتبال کردیم تا پاسخی به افکار عمومی بدهیم و وقتی تیم در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی در تهران مغلوب عربستان شد (هرچند دایی با تیم ملی در جده همین عربستان را با تساوی یک بر یک متوقف کرده بود) همه تقصیرها را به گردن او انداختیم. دایی را برکنار کردیم تا باز هم افکار عمومی را آرام کنیم می بینید که در طول سالیان متولی این خرده فرهنگ ما همچنان به قوت خود باقی مانده و ما همچنان چهرههای برجسته خود را قربانی می کنیم.بدون شک هنوز هم دایی می تواند با تجزیه و تحلیلی سازنده برای آینده خود و ورزش ایران تصمیماتی موفقیت آمیز بگیرد. او همواره ورزشکاری بود که روحیه برتری طلبی و میل به پیروزی در وجودش موج می زد. دایی می تواند با اتکا به همین روحیه در سطوحی بالاتر و کلانتر به فعالیتش ادامه دهد. فوتبال پس از دوران بازیگری به مربیگری ختم نمی شود و اتفاقا مدیریت فعال، نوآور و با پشتکاری که چهرهای شناخته شده و قابل اتکا باشد، به نوعی گمشده ورزش ایران است. جایگاهی که در خور دانش و شخصیت علی دایی است و می تواند تصمیمی بزرگ برای این شخصیت بزرگ ورزش ایران محسوب شود.
زبان سرخ پنج مربی، اخراج پس از مصاحبه
تعداد مربیانی که در فوتبال ایران نتوانستند جلوی زبان شان را بگیرند و مدیران بالا دستی را مورد انتقاد قرار دادهاند کم نیست، حداقل پنج مورد از آنها را ما به یاد میآوریم که پس از صحبتهای تندی که انجام دادهاند دستور اخراج آنها صادر شده است. علی دایی ۴۸ ساعت بعد از مصاحبه جنجالیاش از باشگاه سایپا اخراج شد. دایی در کنفرانس مطبوعاتی پس از بازی با ذوب آهن انتقادات زیادی نسبت به مدیران این مجموعه مطرح کرد که منجر به اخراج او شد.نتایج ضعیف هفتههای پایانی و حتی به خطر افتادن سهمیه این تیم باعث شده باشگاه تصمیم به ادامه همکاری با او نداشته باشد.
جواد نکونام بعد از این که با مدیران باشگاه نساجی به اختلاف خورد و در مصاحبه ای اعلام کرد مالكان باشگاه به خاطر مشکل با او، بازیکن نمیخرند و همین صحبت او کافی بود تا دیگر نتواند روی نیمکت نساجی بنشیند پیشتر زبان سرخ علی کریمی هم کار دست او داده بود. کریمی زمانی که سرمربی نفت تهران بود، انتقادات زیادی به نحوه اداره آن باشگاه داشت. او در صفحات مجازی علیه مدیریت باشگاه پست منتشر می کرد و در نهایت هم با انجام یک مصاحبه، به اجبار نیمکت نفت تهران را به حمید درخشان تحویل داد. کریمی گفته بود: این آقا آن زمان که دنبال عکس گرفتن با من بود و التماس می کرد سرمربی شوم، نمی توانست تحقیق کند یا با همان کادر فنی قبلی ادامه دهد؟ به نظرم بهتر است او سکوت کند تا مردم قضاوت کنند.» فرهاد کاظمی هم در لیگ پانزدهم که راه آهن سقوط کرد، بعد از یک برد از کار برکنار شد. او در پست اینستاگرامی حرفهای تندی زده بود. کاظمی نوشته بود: «دست میزنم به افتخار زده بود. کاظمی نوشته بود: «دست میزنم به افتخار کسانی که در ورزش یکرو و یکرنگ هستند. به هزار رو و هزار چهره مرد هستند و یک دل نه نامرد و پست فطرت. اینها آدم کوچولو هستند و آویزان، نمک نشناس و دروغگو و بیوجود». بعد از این صحبتهای عجیب، مدیران باشگاه راه آهن حتی با وجود برد در آن هفته هم حاضر نشدند با کاظمی ادامه دهند و حکم اخراج او را امضا کردند. محمد مایلی کهن هم زمانی که به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شده بود، قرار بود تا پایان فصل روی نیمکت سایپا بنشیند. در همان زمان هم در فاصله یک هفته مانده تا پایان لیگ، دیدار حساسی با استقلال داشت. مسابقهای که سایپا گل تساوی را در دقیقه ۹۰ زد تا سکوها حسابی از خجالت مایلی کهن در بیایند. محمد مایلی کهن هم بعد از آن روز آن قدر علیه قلعهنویی مصاحبه کرد و بیانیه داد که از نیمکت تیم ملی اخراج شد. مایلی کهن فقط دو هفته از حکم سرمربیگریاش در تیم ملی گذشته بود که از کار برکنار شد تا رکورددار کوتاه ترین زمان نشستن روی نیمکت تیم ملی شود.
لیفورد گیرنز، انسانشناس معاصر برای تحقیق بر جامعه اندونزیایی وارد جزیره بالی میشود. او برای رسیدن به روح و مختصات جامعه پژوهشاش، سراغ پشیشهای میرود که در نوع خود کم سابقه است. او مشتاق است بدانید که اجتماع ۵۰۰ نفره بالی، چگونه بازی می کنند و سرگرمی آنها چیست. حاصل کار او مقالهای معتبر در علم انسان شناسی است که باعنوان جنگ خروس در بالی شناخته می شود، گیرنز در جایی از مقاله مینویسد:
«جنگ خروس به عنوان شیوهای محبوب و وسواسگونه از اعمال قدرت در بین بالیاییها، به اندازه تمامی پدیدههای شناخته شده و مورد علاقه، در کشف پاسخ این پرسش که «یالیایی بودن چگونه است»، اهمیت دارد. همان قدر که فرهنگ امریکا در زمین بیسیال زمین های گلف، پیست مسابقات سرعت یا دور میز پوکر متجلی می شود، بخش عمده فرهنگ بالی در اطراف میدان جنگ خروس تجلی می یابد، زیرا در ظاهر این خروسها هستند که میجنگند اما در واقع مردان در حال جنگ با یکدیگرند.»
پاسخ «بالیایی بودن چگونه است» که برای گیرتز در بازی نهفته بود و پاسخ ایرانی بودن چگونه است» برای من در روح نهادهایی چون ورزش. میدانم که ادعایی بزرگ در سر دارم اما پای این ادعا ماندهام. دور از ذهن نخواهد بود که بگوییم ما در ورزش همان گونه مدیریت میکنیم که در اقتصاد، سیاست، آموزش و هر نهاد اجتماعی دیگر روح حاکم بر نهادهای اجتماعی روحی یکسر و یک مختصات است. این یک اصل بدیهی در علم جامعه شناختی است.
این در هم تنیدگی نهادی در ایران امروز، دست ما را از تفسیر و تبیین هر امر اجتماعی کوتاه کرده است و لاجرم ما را بر آن میدارد تا در فهم هر کنش و پدیدار، پای نهادهای اصلی خویش را به میدان تبیین باز کنیم. فهم هر پدیده اکنون مدیون بازخوانی نهادهایی چون سیاست و اقتصاد است و درک نادرست آنها همواره عاجز از فهم پدیدارهای به ظاهر بیربط هستیم.
در این مختصات، حوادث ورزشگاههای پرحادثه، شادیهای ورزشی، زدوبندها و تبانیها، اخراج یک مربی و استخدام یک مربی، همه و همه بیش از آن که پدیدهای تام در ورزش باشند، پدیداری هزارسر در هزارتوهای اجتماعی خواهند بود که تمام تفاسیر مربوط ممکن است هم غلط باشند و هم در عین حال، درست.
تیتر «علی دایی از تیم سایپا اخراج شد» برای ما فقط یک جمله خبری نیست، یک مثلث مفهومی از اوضاعی نابسامان است؛ ضلع اول ماجرا چهره ای است که در سالهای اخیر پیوند محکمی با حوزه عمومی دارد، او یک سرمایه اجتماعی با رویکردی انتقادی به اوضاع زمانه خویش است. کسی که حساب بانکیاش بسته میشود تا پاسخگوی مقامات بالا در نحوه خرج کرد یاریهای مردمی باشد و خدشهای بر اعتماد عمومی شود. ضلع سوم و پنهان ماجرا، مدیری است که حکم اخراج او را ضرب کرده است، اخراج بنا به درخواست کارگران مدیری که بنابر ادعای علی دایی تنها یک یک مدیر ورزشی نیست. هولوگرامی از اوضاع مدیریتهایی سلیقهای، رانتی و ضد تخصص گرایی.
تعداد مربیانی که در فوتبال ایران نتوانستند جلوی زبان شان را بگیرند و مدیران بالا دستی را مورد انتقاد قرار دادهاند کم نیست،
دایی در دوراهی تیم ملی – تراکتورسازی
این طور که شنیده میشود علی دایی احتمالا با دو پیشنهاد جدی و جذاب مواجه خواهد شد که یکی از آنها را انتخاب خواهد کرد.دایی، مربی موردنظر زنوزی برای فصل بعد تراکتور و نزدیکترین گزینه به نیمکت این تیم است ، زنوزی با توجه به تجربهای که از همکاری با توشاک و لیکنز داشته، عقیده دارد مربی خارجی مثل هندوانه سر بسته میماند و مدتی زمان میبرد تا با شرایط فوتبال ایران آشنا شود و البته ممکن است همین نا آشنایی با جو و شرایط فوتبال ایران او را از رسیدن به قهرمانی دور کند. برای همین تلاشش بر این است که اولویتش را روی گزینههای داخلی بگذارد و روی دایی نظر دارد. تراکتورسازان فصل جاری را با هدایت توشاک شروع کرده و در ادامه با محمد تقوی پیش رفتند و در نهایت جورج لیكنز را به عنوان سرمربی برگزیدند و فصل با هدایت مربی بلژیکی روی نیمکت این تیم به پایان خواهد رسید ولی زنوزی به چند دلیل از عملکرد لیکنز راضی نیست، عدم مدیریت صحیح روی تیم و بازیکنان که منجر به بروز حواشی اخیر شد، نتایج ضعیف هفتههای پایانی و حتی به خطر افتادن سهمیه این تیم باعث شده باشگاه تصمیم به ادامه همکاری با او نداشته باشد. در فاصله سه هفته مانده به پایان فصل یکی از دغدغههای زنوزی برای فصل بعد سرمربی جدید تیمی است که قرار است پرستاره باشد و از آن انتظار نتیجهگیری میرود و در این میان برخلاف پیشبینیهایی که نسبت به گزینه خارجی صورت گرفته ظاهرا باشگاه روی یک گزینه داخلی نظر دارد.
از طرف دیگر طولانی شدن پروسه انتخاب سرمربی جدید تیم ملی این ذهنیت را ایجاد کرده که مسئولان فدراسیون منتظر پایان فصل و آزاد شدن گزینه مورد نظرشان هستند و اخباری که به گوش میرسد مبنی بر انتخاب دایی روی نیمکت تیم ملی است.
با وجود این که مسئولان فدراسیون همیشه صحبت از یک گزینه مطرح خارجی و نامی بزرگتر از کیروش برای جانشینی او میکنند ولی شرایط بد اقتصادی، بالا رفتن فزاینده نرخ ارز و مشکلات تبادل پول به خاطر تحریمهای بانکی که در حال حاضر مانع پرداخت معوقات خود کی روش هم شده است باعث شده فدراسیون فعلا به فکر استخدام مربی ایرانی باشد و در حال حاضر موجهترین فرد برای جانشینی کی روش علی دایی است.
دایی در حال حاضر در دوراهی تیم ملی و تراکتورسازی قرار دارد و مشخص نیست تصمیمش برای آیندهاش چه خواهد بود. او در سالهای اخیر تیم هایی کم تماشاگر، کم حاشیه وترجیحاً تهرانی یا نزدیک به تهران را انتخاب کرده تا هم از چالش با هواداران و حاشیههای بالقوه آن در امان باشد و هم بیزینس های مختلفی را که درگیر آن است، مدیریت کند ولی حضور روی نیمکت تیم ملی یا تراکتورسازی شرایط را برای او متفاوت می سازد.
منبع: همشهری فردا