تبیان، دستیار زندگی
مصاحبه با مهندس ملكی، مسئول ثبت مذاكرات ایران و عراق، مهندس عباس ملكی، سال ها  معاون آموزشی و پژوهشی وزارت امور خارجه و رئیس دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی این وزارتخانه بوده است. در باره مذاكرات ایران و عراق پس از پذی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نا گفته های مذاكرات پس از قطعنامه 598

مصاحبه با مهندس ملكی، مسئول ثبت مذاكرات ایران و عراق،

مهندس عباس ملكی، سال ها  معاون آموزشی و پژوهشی وزارت امور خارجه و رئیس دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی این وزارتخانه بوده است. در باره مذاكرات ایران و عراق پس از پذیرش قطعنامه می گوید.

او در این گفتگو از 270 هزار شهید جنگ گفت كه یكی از آنها برادر خودش است. از ستاد سیاسی جنگ تحمیلی گفت تا حكایت دكتر ولایتی كه پس از مدتها برای كنترل اعصاب در حضور پرزدكوئیار دبیر كل وقت سازمان ملل، سیگار روشن می كند. از حمله منافقین گفت و حضور رئیس جمهوروقت آیت الله خامنه ای كه از منطقه باز نگشت تا غائله خوابید و از اعتراف صدام تا مذاكرات سه جانبه.

می گوید حزب بعث همیشه طلبكار است و هیچ گاه به برابری تن نمی دهد گفتگوی ما زمانی انجام شد كه دیگر از حزب بعث عراق خبری نیست.

.آقای ملكی! مقطع بعد از پذیرش قطعنامه در تاریخ دفاع مقدس ما، برهه حساس و قابل توجهی است. با توجه به آن كه شما در آن زمان در وزارت امور خارجه بودید، چه نقشی داشتید و چه تحلیلی ارائه می دهید؟

من در دوره ی جنگ تحمیلی در وزارت امور خارجه، رئیس دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی بودم، اما در خیلی از مسائل با آقای دكتر ولایتی، وزیر امور خارجه همكاری داشتم. مثلاً در دوره مذاكرات ایران و عراق پس از پذیرش قطعنامه، مسؤول ثبت تمام مطالبی بودم كه رد و بدل می شد كه این مطلب در كتابی چاپ شده است و آقا ی دكتر ولایتی در مقدمه آن نوشته اند كه در بین همكاران، كسی كه نقش مهمی در ثبت این مطالب داشت، عباس ملكی بود كه به ویژه در هنگام پذیرش آتش بس و مذاكرات سرنوشت ساز ما در نیویورك، حتی مذاكرات تلفنی مرا با آقای
دبیركل سازمان ملل ثبت می كرد. ثبت این مطالب باعث شد كه مقام معظم رهبری در نامه ای  در تاریخ 9/8/69 به آقای دكتر ولایتی، ایشان و همه كسانی را كه در مقطع خطیر مذاكرات به كشور خدمت كردند، مورد تفقد قرار دهند.

اما برگردیم به آن دوران.

باید عرض كنم، در این منطقه سه واقعه دیده شده است. یكی جنگ عراق و كویت كه چهار ساعت بیشترطول نكشید و یكی هم حمله آمریكا به عراق كه مدت زمانش را دیدیم. ولی جنگ ایران و عراق از جهت مقاومت مردم و جوانان ما و این كه 8 سال طول كشید بسیار حائز اهمیت است. ما در جنگ 270 هزار شهید داشتیم كه نشان از مقاومت مردمی ماست. و نكته دیگر این كه در انتهای جنگ، ایران و عراق به نوعی در خلیج فارس می جنگیدند.

.ابتدا جنگ ایران و عراق بود كه البته به جنگ مستقیم ایران و امریكا كشیده شد.

بله، همین طور است. در 25 تیر 67 جلسه ای در تهران با حضور سران سه قوه، اعضای مجلس خبرگان، شورای نگهبان، شورای عالی قضائی و دو نماینده از طرف حضرت امام یعنی مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی و آیت الله توسلی و آیت الله مهدوی كنی تشكیل شد.

چهار گزینه در آن زمان وجود داشت. یكی بحث میانجیگری الجزایر بود. دیگری پیشنهاد پاكستان به واسطه گری. و بعد هیأت میانجیگری سازمان كنفرانس اسلامی كه در تهران به سر می برد و گزینه چهارم پذیرش قطعنامه بود. همان طور كه می دانید در كل جنگ 12 قطعنامه و 10 بیانیه از طرف شورای امنیت صادر شد. به هر حال در این جلسه كه وزیر امور خارجه هم به دلیل مسافرت حضور نداشت و نماینده ای هم از وزارت خارجه نبود، نتیجه این شد كه پذیرش قطعنامه 598 بهتر از راههای دیگر است.

قطعنامه 598 كه مهمترین قطعنامه جنگ ایران و عراق بود، در 30 تیر 66 صادر شد.

و مشخص است كه این جلسه حدود یك سال بعد ازصدور قطعنامه تشكیل شده است. گفتنی است عراق در همان زمان صدور قطعنامه، آن را پذیرفته بود. پذیرش قطعنامه را آیت الله خامنه ای رئیس جمهور وقت در نامه ای به دكوئیار، دبیر كل وقت سازمان ملل در 26 تیر 67 اعلام كردند و 27 تیر 67 ساعت 14 بود كه در اخبار رادیو پخش شد و یك باره موجی در ایران و دنیا ایجاد شد كه چگونه ایران این قطعنامه را قبول كرد و حتی برخی از رزمندگان به حال یأس و ناامیدی رسیدند.

.بین نامه نوشتن ایران و پخش این نامه از رادیو حدود 24 ساعت فاصله است. دلیل خاصی دارد؟

نامه 26 تیرماه ساعت 12 شب به آقای دكوئیار نوشته شد و روز بعد بود كه ساعت 14 در اخبار سراسری رادیو پخش شد. اما 29 تیرماه بود كه امام آن پیام تاریخی خود را صادر كردند كه قبول قطعنامه برای شان نوشیدن جام زهر بوده است.

بعد از آن این سؤال مطرح شد كه تا به حال جنگ در دست نیروهای مسلح بوده است، ولی مسؤلیت مذاكرات چه می شود كه بالاخره سردار سرلشگر رضایی از حضرت امام(ره) در این باره سؤال كرد كه امام(ره) فرمودند به عهده وزارت امور خارجه است.

به هر حال 2 مرداد 67 به نیویورك رفتیم و من صبح بود كه آقای دكتر ولایتی را دیدم و در اتومبیل بحث داده شدن مسئولیت مذاكرات به وزارت خارجه مطرح شد. من گفتم كه ستادی تشكیل دهیم و همان جا نامش را« ستاد سیاسی و جنگ تحمیلی »گذاشتیم كه تا انتهای مذاكرات هم این نام باقی ماند. 4 مرداد 67 اولین ملاقات ما با رئیس برزیلی شورای امنیت اتفاق افتاد كه آقای دكتر ولایتی به آن فرد گفتند كه اطلاع پیدا كرده ایم كه عراق دوباره به ما حمله كرده است و او گفت در این باره تحقیق خواهد كرد.

ساعت ده و 57 دقیقه بود. برای دیدار با آقای دبیركل سازمان ملل می رفتیم كه سفیر كشورمان در سازمان ملل، آقای محمد جعفرمحلاتی به ما اطلاع داد كه شب گذشته منافقین به ایران حمله كرده اند و بخش وسیعی از خاك ما را گرفته اند و در برخی مناطق تا 100 كیلومترجلو آمده اند و الان هم در 30 كیلومتری باختران هستند. اوضاع عجیبی بود. به هر حال یك فكر این بود كه این فریبی برای ایران است تا نیروهای خود را به این منطقه یعنی غرب كشور وارد كند تا دوباره از جنوب آنها (عراقی ها ) حمله كنند.

جلسه ما با آقای دبیر كل شروع شد و آقای دكتر ولایتی كه شاید در 25 سال اخیر سیگار نمی كشیدند، از شدت عصبانیت به خاطر شنیدن خبر حمله منافقین و برای كنترل خودشان، جلوی آقای دبیر كل سیگار روشن كردند و این مطلب هم به دبیركل گفته شد.

بعد از آن جلسه، نشست خصوصی دكتر ولایتی و آقای دكوئیار انجام شد كه دبیر كل از ایران خواسته بود كه به او فرصت داده شود تا در این باره تحقیق كند. آقای دكوئیار به یكی از معاونان خود تلفن میزند كه از آمریكائی ها بخواهید تا صحت و سقم این مسأله را روشن كنند، شما می دانید كه آمریكائی ها در آن زمان هواپیماهای جاسوسی خود را در منطقه پرواز می دادند و حتی را مسفلد هم اعتراف كرد كه اطلاعات این جاسوسی ها را در اختیار عراق می گذاشتند.

عصر همان روز ساعت 6، دومین ملاقات با دبیركل انجام شد و آقای دكوئیار گفت كه آمریكائی ها می گویند ایران درست می گوید. به هر حال آقای دكوئیار گفت: من با اعضای شورای امنیت صحبت می كنم تا از عراق بخواهند از این كارها دست بكشد.

درباره قطعنامه 598 و قطعنامه های جنگ تحمیلی تا یادم نرفته بگویم كه اولین قطعنامه از 12 قطعنامه كل جنگ، 6 مهر 59 منتشر شد و از طرفین نخواسته بود كه به مرزهای بین الملی بازگردند، بلكه خواسته بوددر همان جا كه هستند متوقف شوند. قطعنامه بعدی 22 ماه بعد صادر شد. هدف من آن است كه بگویم این مسأله نشان می دهد كه سكوت 22 ماهه شورای امنیت نشان از تسلط عراقی ها در آن زمان از نظر دیپلماتیك بر شورای امنیت بود.

ما در 15 روزی كه در نیویورك بودیم،10 جلسه با دبیركل و جلسات زیادی با رئیس شورای امنیت و خود شورای امنیت داشتیم.

.آن موقع از ایران خبرهایی نمی رسید كه بر روند مذاكرات تأثیر بگذارد؟

خبرها زیاد بود كه البته از این به بعد ما از عملیات مرصاد و عقب نشینی منافقین شنیدیم و عموم خبرهایی كه می رسید، خوشحال كننده بود. البته لازم به ذكر است كه عراق خودش عقب ننشست و شجاعت جوانان ما بود كه او را عقب نشاند.جالب آن كه در طی این مدت هم آیت الله خامنه ای رئیس جمهور وقت به تهران بازنگشتند و در تمام مدت غائله در منطقه بودند.

.با توجه به سنت عراقی ها در زیر پا گذاشتن تعهدات و نتیجه مذاكرات، چه تدبیری اندیشیدید تا این مسأله تكرار نشود؟

این مسأله به روانشناسی عراقی ها بر می گردد. روانشناسی سیاسی حزب بعث این بود كه همیشه طلبكار باشد و هیچ وقت حالت برابری را قبول نكند. حتی مذاكرات« ناجی صبری» در تهران در سال گذشته هم همین را نشان می دهد. بنابراین خوی عراقی ها، ایران هم حضور نیروهای مردمی را داشت و هم حضور همه جانبه دستگاه دیپلماسی را كه از طرفی با عراق مشغول مذاكره بود و ازجنبه های دیگر با سازمان ملل و شورای امنیت. به هر حال حزب بعث این خصلت را همیشه داشت كه در شعار، كم نیاورد.

برگردیم به بحث مذاكرات

بله، نكته دیگر در بحث مذاكرات این بود كه مبنای فعالیت ما در مذاكرات چه چیزی است. برخی
می گفتند تفاهم با عراق كافی است و برخی معتقد بودند كه باید مبنایی وجود داشته باشد. برخی از افرادی كه اعتقاد داشتند مذاكرات باید مبنای خاصی داشته باشد، آن مبنا را معاهده حسن همجواری و مرزهای دولتی ما بین ایران و عراق منعقده در سعد آباد تهران در سال 1975 می دانستند كه مذاكرات صدام حسین و شاه در الجزایر بود ولی در تهران به امضاء رسیده بود، اما برخی دیگر می گفتند كه به توافق و معاهده جدیدی با عراق نیاز داریم.

. آیا تضمینی وجود داشت كه عراق به این توافقات پایبند بماند؟

به هر حال ما در شرایطی هستیم و بوده ایم كه همسایگی با عراق را باید بپذیریم. استراتژی ما پس از جنگ هم یك استراتژی همه جانبه بود و توافقات زیادی با عراق در زمینه امنیت مرزی، میله گزاری و ... داشته ایم. حتی پالایشگاه آبادان را به ظرفیت قبل از جنگ بر نگرداندیم. نه به این دلیل كه نمی توانستیم، بلكه استراتژی بر این قرار گرفت كه لازم نیست این تأسیسات كلان در كنار مرز باشد. یا استفاده های مشروع انرژی اتمی خود را كه در« دارخوین» بود به جای دیگر منتقل كردیم.

.

مبنای مذاكرات بالاخره چه شد؟در مورد مبنای مذاكرات، تلكسی به تهران فرستادیم و از حضرت امام(ره) خواستیم كه اظهار نظر فرمایند كه ایشان هم فرمودند قرارداد 1975 ملاك باشد و این هم باعث خوشحالی ما شد.

به هر حال پس از 10 جلسه با دبیر كل و جلساتی با اعضای شورای امنیت، 3 شهریور 67 به تهران بازگشتیم و بعد از این مذاكرات دو جانبه و جداگانه ما و عراقی ها با دبیركل سازمان ملل، بحث مذاكرات سه جانبه ژنو پیش آمد كه خاطراتی جالبی را از آن زمان دارم.

مذاكرات در مقر اروپایی سازمان ملل ژنو انجام شد. سالنی در این مقر بود كه یك میز سه گوشه داشت و برای مذاكرات سه جانبه آن جا رفتیم. در یك ظلع هیأت سازمان ملل می نشست و در قسمت دیگر هیأت ما و در قسمت سوم هیأت عراقی. هیأت ایران درست مثل جامعه خودمان بود. یعنی هم روحانی داشت، هم دیپلمات، هم نظامی، هم افراد دیگر، اما عراقی ها یك دست بودند و همه وقتی می ایستادند، می شد دید كه یك كلت كمری همراه دارند.

در حقیقت یك تیم كاملاً امنیتی و نظامی به رهبری« طارق عزیز» بودند.

در مذاكرات سه جانبه، هیأت عراق همیشه می گفت كه باید از بغداد دستور بگیرد. اما برای ما تلكسی آمد كهامام فرموده بودند، به ولایتی بگویید او در مذاكرات اختیار كامل دارد، به هر ترتیبی كه مصلحت می داند، همان طور عمل كند. این پیام امام باعث شد دست مان باز باشد و جای مانور در مذاكرات داشته باشیم.

نكته دیگر این بود كه طارق عزیز لفظشط العرب را بر زبان می راند و آقای دكتر ولایتی ازاروندرود نام می برد. زمانی كه این مسأله پیش آمد، طارق عزیز با بی احترامی پرسید: این آقا (خطاب به دكتر ولایتی ) چه كلمه ای گفت؟ همان طور كه متوجه هستید« طارق عزیز» این سؤال را مستقیماً از هیأت ایرانی نپرسید، بلكه از آقای« دكوئیار» سؤال كرد تا در حقیقت مستقیماً با ما صحبت نكند.

به هر حال گفت: این اروندرود كلمه آشنایی برای من نیست و آقای دكتر ولایتی هم در جواب گفت كهاز هزاران سال قبل این بخش از این رود به نام اروندرود معروف است و دلیل آن هم این شعرفردوسی در شاهنامه است كه « تو اروند را به تازی ... »

طارق عزیز پرسید:« این شعر را كی گفته؟» و پاسخ ما این بود كه فردوسی. بعد گفت:« اسم كتابش را دوباره بگویید» و ما گفتیم:« شاهنامه.» اینجا بود كه طارق عزیز به دكوئیار رو كرد و گفت: اینها اگر اسم این كتاب را در ایران بر زبان بیاورند، اعدام می شوند. در حقیقت او فكر كرده بود كه شاهنامه بحث هایی را در باره دوران پهلوی و شاه مخلوع ایران مطرح می كند كه این استنباط او باعث خنده همه شد.

.

بعد از مذاكرات سه جانبه چه شد؟پس از آن ما دوباره برای دو هفته به نیویورك رفتیم. آقای دكوئیار در آن زمان نماینده ای را از طرف خود به نام آقاییان الیاسون تعیین كرده بود تا مذاكرات را ادامه دهد. یان الیاسون سفیر سابق سوئد در سازمان ملل بود كه بعد از آن معاون وزیر امور خارجه سوئد شد.

به هرحال جا دارد یاد كنیم از آقای دكوئیار و یكی از دستیاران ایشان كه زحمات زیادی در طول مذاكرات كشیدند. دستیار آقای دكوئیار هم كتابی درباره ی مذاكرات نوشته است كه امید دارم روزی به فارسی ترجمه شود.. مذاكرات ادامه پیدا كرد تا از طریق سفرای ایران و عراق پیگیری شد وبرزان تكریتی، برادر صدام هم پس از آن سفیر عراق در ژنو شد كه میانجیگری كرد و نامه هایی بین رئیس جمهور وقت ایران و صدام حسین رد و بدل شد كه به صورت كتاب هم چاپ شده است. در آن نامه هاست كه صدام ( در یكی از آخرین نامه هایش ) اعتراف می كند كه ایران به آنچه
 می خواست، رسید.

.آقای دكوئیار الآن چه می كند؟

ایشان در حال حاضر باید پیرمردی باشد. مردی كه در آخرین روز یا یك روز به پایان حیات سیاسی خود در سازمان ملل در نقش دبیركلی اعلام كرد كه علیرغم حملات لفظی و مقطعی دو كشور ایران و عراق قبل از 31 شهریور 59 ولی تجاوز گسترده را عراق شروع كرده است و این كشور را باید مسئول مخاصمه دانست.فكر می كنم حق دكوئیاراین است كه از او قدردانی شود. چرا كه قطعنامه 598 هم می خواست كه متجاوز شناخته شود و وی بالاخره این شهامت را به خرج داد و این مسأله را مطرح كرد.

.

حرف های پایانی شما را بشنویم.بحث ها واقعاً زیاد است و امیدوارم در مصاحبه های بعدی بتوانم باز هم از اوضاع آن دوران بگویم.

باید گفت ایران در انتهای جنگ از همه لحاظ ، یعنی هم از نظر بسیج نیروها و هم از نظر دیپلماتیك و هم از نظر تكنولوژی ادوات به بلوغ رسیده بود

اگر چه 270 هزار شهید دادیم اما با صبر و تحمل و پشتكار و رهبری امام (ره) و جان فشانی مردم، الحمد الله كشورمان حفظ شد.