تبیان، دستیار زندگی

تورم یک پدیده پولی است

هر پدیده‌ای تنها در صورتی قادر به ایجاد و تداوم تورم خواهد بود که با رشد حجم پول و نقدینگی فراتر از نیاز اقتصاد همراه باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تورم
به یک دستفروش در یک شهر کوچک برای خرید انجیر کوهی مراجعه می‌کنم و متوجه می‌شوم نسبت به پاییز پارسال قیمت آن ۵۰ درصد افزایش یافته است و می‌دانم که او انجیر کوهی را خود چیده است و به‌عنوان یک مصرف‌کننده معمولی(نه یک اقتصادخوانده) ممکن است برآشفته شوم که قیمت انجیر کوهی چیده شده توسط خود دستفروش چرا باید افزایش یافته باشد.
 
اینکه دیگر نیاز به ارز برای واردات نداشته است یا محدودیت‌های تجاری خرید مواد اولیه آن را دشوار نکرده و در تامین سرمایه در گردش هم با مشکل روبه‌رو نشده است. این مثالی است از ده‌ها و صدها مثال از کالاهایی که نه ربطی به نرخ ارز دارند و نه تحریم‌های ایالات متحده، اما قیمت آنها کم وبیش مشابه بقیه قیمت‌ها افزایش یافته است. چه نتیجه‌ای از این مثال‌ها راجع به تورم می‌گیریم.

اقتصاددان شهیر آمریکایی میلتون فریدمن در جمله‌ای کوتاه این موضوع را برای ما روشن می‌کند، آنجا که می‌گوید: «تورم همه جا و در همه زمان‌ها یک پدیده پولی است.» آشکار است که فریدمن در تحلیل برخی مسائل اقتصاد کلان اشتباه داشته است (از جمله در مورد قاعده مناسب سیاست پولی) و ذکر این جمله به معنی ساختن بت از اقتصاددان بزرگی چون او نیست.

متاسفانه با وجود آثار تورمی رشد‌های بالای حجم پول و نقدینگی از سال ۱۳۵۰ تاکنون(یعنی حتی مدت‌ها قبل از انقلاب و جنگ و تحریم و...)، برخی از اقتصاد‌خوانده‌های عزیز همچنان با خلط موضوعات مرتبط به اندیشه‌های سیاسی با تحلیل اقتصادی به دنبال نادیده گرفتن حقایق مسلم آماری و ارائه تفسیرهای متفاوت از پدیده تورم هستند.

وقایع حدود یک سال اخیر باید همان اندک تردیدهای ما در مورد پولی بودن منشأ تورم را زدوده باشد. قبل از دهه ۱۳۸۰ تاکید زیادی بر این موضوع می‌شد که چون عامل رشد نقدینگی کسری بودجه دولت است سبب ایجاد تورم می‌شود. در اینکه کسری بودجه بالا منجر به رشد پایه پولی و نقدینگی تورم‌زا است تردیدی نیست. اما از ۱۳۸۰ به بعد و بسیار شدیدتر از ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۶ نقش به اصطلاح ضریب فزاینده خلق نقدینگی در رشد نقدینگی تشدید شد و در شرایطی که تصور می‌شد این گونه رشد نقدینگی تورم‌زا نخواهد بود، در عمل تفاوتی حاصل نشد و تورم‌زایی رشد نقدینگی نهایتا اتفاق افتاد(سوخت و سوز نداشت).

بخش قابل توجهی از افزایش همه قیمت‌ها در طول بیش از یک سال گذشته(قیمت ارز و طلا، قیمت سهام، قیمت مسکن و مستغلات و قیمت کالاها و خدمات) همگی معلول پدیده واحدی هستند و نه اینکه یکی علت دیگری بوده باشد. با این حال، هم از نظر تقدم زمانی و هم از نظر شدت بین افزایش انواع قیمت‌ها و از جمله قیمت انجیر کوهی مورد اشاره بنده تفاوت‌هایی وجود داشته است که همگی بر اساس نظریه اقتصادی قابل توضیح است. به‌عنوان نمونه، ارز و به تبع آن طلا و همچنین کالاهای با نیاز شدید به مواد اولیه وارداتی رشد قیمتی بیشتری را تجربه کرده‌اند، زیرا تحریم‌های ایالات متحده بخش قابل توجهی از افزایش آنها را توضیح می‌دهد و آن هم با نظریه متعارف اقتصاد کلان بررسی شوک‌های سمت عرضه قابل توضیح است.

اما اگر بپذیریم که تورم یک پدیده پولی است و تداوم رشد نقدینگی فراتر از نیاز حقیقی اقتصاد دیر یا زود خود را در قیمت‌ها تخلیه کرده و تورم ایجاد می‌کند، پرسش بعدی این است که چرا اجازه می‌دهیم رشد نقدینگی فراتر از نیاز اقتصاد رخ دهد؟ با وجود ظاهر ساده آن، پاسخ این سوال چندان آسان نیست. از نظر یک اقتصاددان که دنبال مقصر نمی‌گردد بلکه به دنبال نیروی درون‌زایی می‌گردد که این تداوم رشد نقدینگی و به دنبال آن تداوم تورم را به بار می‌آورد، به نوعی تک تک آحاد جامعه در ایجاد آن نقش دارند.

هنگامی که دولت و شرکت‌های تولیدی با تنگنای شدید مالی روبه‌رو بودند و ما در خواست افزایش حقوق و دستمزد و مستمری بیش از نرخ تورم کردیم و مطلقا فکر نکردیم که از کجا تامین می‌شود، به‌طور غیر مستقیم در ایجاد نیروی رشد نقدینگی و تورم کنونی نقش داشتیم.

هنگامی که ما به‌عنوان نماینده مجلس سعی کردیم به هر قیمتی شده است پروژه‌هایی به‌ویژه در حوزه انتخابیه در بودجه بگنجانیم حتی اگر پروژه هیچ توجیه اقتصادی نداشته باشد و مطلقا فکر نکردیم که از کجا تامین می‌شود، به‌طور غیرمستقیم در شکل دادن نیروی رشد نقدینگی و تورم کنونی نقش داشتیم. هنگامی که ما به‌عنوان نماینده مجلس یا مقام اجرایی بانک‌ها را تحت فشار قرار دادیم که منابعی را صرف تسهیلاتی کنند که احتمال بازگشت آن ناچیز بوده است، به‌طور غیر مستقیم در شکل دادن نیروی رشد نقدینگی و تورم نقش داشته‌ایم.

اما اگر چنین به مسائل بنگریم، بلافاصله این پرسش مطرح می‌شود که چرا در غالب کشورهای دنیا چنین نیست؟ پاسخ آن است که بسیاری از ما چه به‌عنوان شهروند و چه به‌عنوان مسوول و سیاست‌گذار درک صحیح از موضوع نداریم. نمونه آن عدم‌آگاهی از اثر رشد نقدینگی در ایجاد تورم و عدم آگاهی از این است چگونه خواسته‌ها و سیاست‌های ما قطعا منجر به رشد نقدینگی می‌شود. 

یکی از دلایل ناتوانی ما در حل این مشکل چند دهه‌ای آن است که به دنبال راهی برای حل مشکل هستیم که به سرعت به بهبود اقتصادی بینجامد و نه‌تنها دوره‌ای از دشواری را تحمل نکنیم بلکه حتی انتظار کاهش تحمل دشواری و حل دائمی تورم به‌طور همزمان را داریم و این همان چیزی است که حل این معضل را به تاخیر می‌اندازد و رنج و درد ما را تداوم می‌بخشد.
منبع: اقتصاد نیوز
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .