تبیان، دستیار زندگی

بررسی تفاوت حکومت‌های وابسته و مستقل

«رضاخان» متفاوت‌ترین پادشاه ایران

نظام پادشاهی در ایران با قدمت بیش از 2500 سال، سلسله‌های پادشاهی بسیاری همچون اشکانیان، ساسانیان، زندیه و قاجاررا به خود دیده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
رضاخان
به گواه تاریخ، هرگاه پادشاهان از امور مردم غفلت کرده و به خود مشغول می‌شدند، اوضاع مملکت درهم می‌ریخت و پادشاه بعدی با شمشیر او را کنار می‌زد و بر تخت می‌نشست. اما رضا پهلوی سرگذشت متفاوتی نسبت به دیگر پادشاهان ایران داشت.

«عباسقلی غفاری‌فرد» در کتاب تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، درباره سقوط این سلسله می‌نویسد: «شاه سلطان حسین مقصر اصلی سقوط سلسله صفویه است. زیرا ضعف نفس و بی‌اعتنایی او به امور کشوری و لشگری باعث به هم ریختن اوضاع آن زمان شد. تا جایی که افغان‌ها اصفهان را محاصره کردند و او حاضر به گردآوری نیرو برای جنگ نشد... محمود افغان پس از محاصره یک‌ساله شهر، سلطان حسین را تسلیم کرد و تاج‌وتخت را به تصرف خود درآورد.»

به قدرت رسیدن قاجار نیز با کشته شدن کریم‌خان زند و تصرف تهران توسط آقا محمدخان شروع شد. او سال‌ها با شاهزادگان زند جنگید تا توانست پس از 15 سال سلسله قاجار را درسال 1208 هجری قمری بنا کند.
اواخر حکومت قاجار نیز از روزهای سخت و فراموش‌نشدنی تاریخ ایران است. زیرا محمدعلی شاه که پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان به سفارت روسیه پناهنده شده بود، از سلطنت خلع ید شد و مجلس عالی، احمدمیرزای 12 ساله را موقتاً شاه اعلام کرد. او در سال 1304 رسماً پادشاه شد.

پادشاهی که آداب داشت

هم‌زمانی جنگ جهانی اول با حکومت احمدشاه و اشغال ایران توسط قوای متخاصم روس و انگلیس، حوادث زیادی را برای ایران رقم زد. ازجمله انعقاد قرارداد موسوم به 1919 با انگلیس (با دادن رشوه کلان به وثوق‌الدوله) سبب شد تا امورات کشوری و لشگری ایران به‌طور کامل زیر نظر مستشاران انگلیسی قرار بگیرد. اما افشاگری علما ازجمله سید حسن مدرس و اعتراضات مردم ، وثوق‌الدوله را مجبور به لغو آن کرد.

عباس‌ سلیمی‌نمین، رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران، درباره نقش مردم در مقبولیت شاهان ایران، به «تبیان»می گوید:
«در طول تاریخ میزان پذیرش پادشاهان و سلسله‌ها، بستگی مستقیم به ارتباط آن‌ها با مردم داشت. یعنی داشتن پایگاه اجتماعی برای شاه و حکومت او بسیار مهم بود. حتی میزان قدرتشان هم رابطه مستقیمی با این امر داشت. لذا شاهان، اولاً به داشته‌ها و باورهای ملت احترام گذاشته و به آن‌ها تعرض نمی‌کردند، ثانیاً تلاش می‌کردند تا خود را به مبانی فکری و اعتقادی مردم نزدیک‌تر کنند. صحبت کردن به فارسی بلیغ و آموختن فن خطابه و زیبانویسی با خط فارسی برایشان اهمیت داشت، تا جایی که نایب‌السلطنه را نیز با این توانمندی‌ها پرورش می‌دادند. در دوران قاجار، شهر تبریز محل پرورش و تربیت ولیعهد بود. در آنجا با استفاده از معلمان متبحر به نایب‌السلطنه آموزش‌های لازم را می‌آموختند و او را آماده می‌کردند تا با توانایی کافی که در طی مدت طولانی فراگرفته، به حکومت برسد.»

نسخه انگلیسی برای دربار ایرانی

جنگ جهانی اول برای ایران، بسیار خسارت‌بار بود. تا جایی که براثر قحطی گسترده‌ای که با برنامه‌ریزی انگلیس‌ها راه افتاده بود، شمار بسیاری از ایرانیان به کام مرگ کشانده شدند. حضور قوای متخاصم روس و انگلیس، نابسامانی همه‌جانبه اجتماعی ایجاد کرده و عرصه زندگی را مردم تنگ کرده بود.
با به پایان رسیدن جنگ، روسیه بلشویکی درگیر اختلافات و مسائل درونی شد و از ایران خارج شد. در این دوران، راه سیطره همه‌جانبه انگلیس بر ایران هموار شد و حفظ منافع بریتانیا در تصرف منابع نفتی، ایجاب می‌کرد تا در ایران بماند.

«سرمورتیمر دوراند» وزیرمختار وقت انگلیس در تهران، اوضاع حکومت ایران را به کشورش چنین گزارش کرد: «دولت مرکزی ضعیف است. ارتش، گروهی از عوام‌الناس هستند که نه اسلحه و مهمات به‌دردبخور دارند و نه چیزی به اسم نظم و انضباط، در کشور هیچ محکمه قضایی قابل‌اعتمادی نیست. عملاً جاده‌ای وجود ندارد، درنتیجه گسترش تجارت با موانع بسیاری روبه‌رو است.
سرانجام، مملکت پر است از پول بی‌ارزشی که باعث کمبود بیشتر و فشار بیشتر بر فقرا است و این منجر به شورش‌هایی برای نان شده است. ازجمله عوامل عمده این وضعیت، حرص و آز و بی‌عرضگی شاه است. البته شاه تنها مقصر نیست، ولیعهد هم شخصیت ضعیفی دارد و موجب شده است ایالت شمالی‌اش، آذربایجان بد اداره شود. ظل‌السلطان هم اوضاع را به حال خود گذاشته و بی‌نظمی جنوب کشور را فراگرفته است، البته اگر خودش در این بی‌نظمی نقش نداشته باشد.» (1)

شرط پادشاهی برای رضا پهلوی

با شکست قرارداد 1919، دولت انگلیس درصدد چاره‌اندیشی برای استمرار فعالیت‌های خود درآمد و ژنرال «آیرو‌نساید» رئیس وقت نیروی زمینی انگلیس را به ایران فرستاد تا ببیند که چه باید کرد؟ «آیرونساید» بر این باور بود که دیکتاتوری نظامی در ایران تمام مشکلات دولت انگلیس را حل خواهد کرد. پس طرح کودتا تصویب شد و بسترسازی‌ لازم با فراری دادن احمدشاه به خارج و ایجاد فضای ترس از جنگ با شوروی و دامن زدن به هرج‌ومرج اجتماعی، آغاز شد.
از سوی دیگر شناسایی نیروهای مستعد برای انجام کودتا، انگلیسی‌ها را به رضاخان میرپنج، سرکرده قزاق‌ها که به خشونت و جاه‌طلبی مشهور بود، رساند.
«آیرونساید» در مدت چهار ماه، رضاخان را به فرماندهی کل قزاق‌ها ترفیع داد. او در خاطراتش می‌نویسد: «با رضا گفتگو کردم و مأموریتش را به او تفهیم کردم و با او شرط کردم که به بریتانیا خیانت نکند و شاه را هم از سلطنت خلع نکند.» درنهایت رضاخان که چشم به دهان اربابان بود، در سال 1304 به حکومت رسید.

عباس‌ سلیمی‌نمین درباره علت انتخاب رضاخان برای پادشاهی ایران می‌گوید: «سلسله‌ی پهلوی، با کودتای بیگانه و بدون داشتن هیچ‌گونه قابلیت یا بر اساس قاعده‌ای که در داخل کشور شکل‌گرفته باشد، با دخالت نظامی بیگانه و کودتا، به روی کارآمد و همه قواعد قبل از خود را برهم زد. او برای مردم و داشته‌های آنان هیچ احترامی قائل نبود، چراکه پایگاه خود را بر اراده ملت نمی‌دید و مستقیماً خود را دست‌نشانده بیگانه می‌دانست و به آن‌ها متعهد بود. لذا رابطه با مردم برایش اهمیتی نداشت .
اگرچه حکومت‌های قبل از پهلوی و قاجار هم دارای زیاده‌خواهی و آفت‌های اخلاقی بودند اما هرگز در ظاهر با اعتقادات و آداب‌ورسوم مردم مخالفت نمی‌کردند. حتی در ظاهر سعی می‌کردند تا به داشته‌های ملت احترام بگذارند. مثلاً در دوران صفویه و قاجار، تمامی وزرا در صف اول نماز جماعت، جای مخصوص به خود داشتند، ولو این‌که در برخی موارد در خفا به عقاید مردم بی‌توجهی می‌کردند.
اما این موارد در دوران پهلوی برعکس شد. چون پهلوی به جای ملت به انگلیسی‌ها تعهد داده بود، در مسیر تأمین خواسته بیگانه قرار گرفت. بیگانه‌ای که منشأ کودتا در ایران بود، برای استقرار و ماندنش در کشور، از او مطالباتی داشت. ازجمله هجمه به اعتقادات مردم زیرا ملت ایران، برای خودشان شأن و منزلت قائل بودند. فرهنگ و مبانی اعتقادی قوی و هویت مستقل، به آن‌ها اجازه تسلط بیگانه بر خود را نمی‌داد.
حتی اگر بیگانه‌ای هم در برای سلطه به ایران تمایل داشت، در برابرش می‌ایستاد. بر همین اساس، با قراردادهای زیادی که در زمان قاجار بسته شد، مخالفت می‌کرد. زیرا آن‌ها را در مسیر پایمال شدن شئون خود می‌دید و شاه را وادار به لغو قراردادهایی مانند: رژی، رویترز، 1919 می‌کرد. اما در دوران پهلوی دیگر ما چنین مقاومت‌هایی را نمی‌بینیم. بلکه بیگانه‌ای که ملت را دارای منزلت بالا می‌دید درصدد، تحقیر آن برآمد تا مقاومت او را درهم بشکند.
انگلیس، در رأس غرب سرمایه‌داری در تقابل با فرهنگ ملت ایران قرار گرفت و سنت‌های آنان را کاملاً در هم را ریخت. معماری و موسیقی سنتی از بین رفت. لباس مردان در کوچه‌ها قیچی شد و دستور داد که اگر می‌خواهید آدم باشید باید لباس و کلاه‌فرنگی بپوشید. پس از تخریب هویت ملت، آنچه را که جایگزین کرد چون به ایران تعلق نداشت، بازهم ملت را تحقیر کرد.
مثل جایگزین کردن به‌زور لباس اروپایی و درآوردن به‌زور لباس سنتی. طبیعتاً این نوشدن، مردم را نه‌تنها مدرن نکرد بلکه جامعه با همه شئوناتش تخریب شد. سپس با این روش، انگلیسی‌ها توانستند به خواسته‌های خود، در چارچوب قراردادهایی که قبلاً ملت آن‌ها را نپذیرفته بود، از طریق استبداد پهلوی اول، برسند.
مانند احداث راه‌آهن شمالی جنوبی که دربند 2 قرارداد رویترز آمده بود، که توسط رضاخان اجراشد. زیرا یکی از راه‌های استراتژیک انگلیسی‌ها برای تأمین امنیت هند بود.»

پادشاهی که انگلیسی‌ها عزلش کردند

پایان کار رضاخان زمانی به وقوع پیوست که او از انگلیس به آلمان متمایل شد. «حسین فردوست» در خاطرات خود، در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی می‌نویسد: «باید بگویم رضاخان به آلمان گرایش داشت. از مدت‌ها قبل نزدیکی‌های سیاسی بین آن‌ها ایجادشده بود. او در اتاقش نقشه‌ای نصب‌کرده و در آن شهرهایی که توسط آلمان‌ها اشغال می‌شد را علامت‌گذاری می‌کرد. او به من دستور داد که از طریق رادیو به‌وسیله سنجاق پیشرفت لحظه‌به‌لحظه جنگ را در نقشه منعکس کنم...»

انگلیسی‌ها این چرخش رضاخان را تاب نیاوردند و در شهریور 1320 او را مجبور به استعفا کردند و درحالی‌که به دنبال راهکاری برای پایان دادن به تهدید منافع خود در پایان دوره‌ی رضاخان بودند، از پیشنهاد فروغی آخرین نخست‌وزیر رضاشاه استقبال کرده و محمدرضا را به سلطنت رساندند.
عباس میلانی در کتاب «نگاهی به شاه» می‌نویسد: «ریدر بولارد» سفیر وقت انگلیس در ایران، به وزارت خارجه دولت متبوع خود گوشزد کرد که اگر برفرض شاه، مناسب از کار درنیاید، می‌توان به‌راحتی او را از کار برکنار کرد.»

پی‌نوشت:
1- گزارش سِر مورتیمر دوراند (اسنادی درباره وضعیت ایران در دهه پایانی قرن نوزدهم)»، ترجمه احمد سیف، ۱۳۳ صفحه، نشر نی، ۱۳۹۲