جریان اصیلی که برآمده از مردم بود
آنچنانکه لاشایی در پاسخ به این پرسش که هیچ فکر میکردی ممکن است انقلابی رخ دهد؟ میگوید: «هیچ فکر نمیکردم. فکر میکردیم ناآرامیها فروکش خواهد کرد. اما وقتی روشن شد نیروهای مذهبی چیرگی یافتهاند، معتقد بودیم رژیم کودتای نظامی خواهد کرد».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1397/12/01
قدرت واقعی از آنِ که بود و حاملان انقلاب چه کسانی بودند؟ این پرسشی است که روند، جهت و پویش جنبش انقلابی را در طی فرایند حداقل یک دهه پیش از به ثمر رسیدن «انقلاب اسلامی»، که بهوقوع پیوست برای ما آشکار میکند. انقلابی که برگرفته از جبههای فراگیر از احزاب، سازمانها و شخصیتهایی ملی، مذهبی و چپ است که همگی زیر چتر مبارزه امام خمینی در یک هدف واحد، که آن هم رفتن شاه و نظام سلطنت است، گرد هم میآیند و خود را متصل و وفادار به مفاهیم استقلال، آزادی و ضد استکباری قرار میدهند.
با نگاهی ژرفتر به مسیر تاریخی جریانات سیاسی در فراز و فرودها و پیوند و گسستها با حاملان اصلی انقلاب، یعنی جبهه مردمی، مستضعفان و یا به قول امام «پابرهنهها»؛ با یک شکاف مکتبی مواجهیم که طیفهای دیگر را اعم از ملیگرا، و چپگرا، ناچار و ناگزیر میکند که به این سیل عظیم و واقعی توده انقلابی بپیوندند و خود را با آن «همراه» و «هماهنگ» کنند. در این مقاله قصد داریم این قدرت واقعی را در کنار دیگر طیفهای سیاسی مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم و به بررسی گوشهای از تاریخ معاصر ایران بپردازیم.
همچنانکه با مشاهده تاریخ شفاهی بعضی از فعالان چپ، همچون خانبابا تهرانی، محسن رضوانی و کوروش لاشایی؛ در اعتراف به برتری گروههای مذهبی گفته میشود، آنچنانکه لاشایی در پاسخ به این پرسش که هیچ فکر میکردی ممکن است انقلابی رخ دهد؟ میگوید: «هیچ فکر نمیکردم. فکر میکردیم ناآرامیها فروکش خواهد کرد. اما وقتی روشن شد نیروهای مذهبی چیرگی یافتهاند، معتقد بودیم رژیم کودتای نظامی خواهد کرد».
و یا نورالدین کیانوری در پاسخ به اسکندری که دید منفی و نومیدانهای به انقلاب داشت میگوید: «باید دید کدام نیرو واقعا ضد استبداد شاه و ضد امپریالیسم آمریکاست و کدام نیرو این توان را دارد که اکثریت توده مردم را بسیج کند. این نیرو، آیتالله خمینی و طرفداران او در ایران است». بنابراین این طیف در خوشبینانهترین حالت، نمیتوانست در برابر فرهنگ دینی و ایرانی که حاوی سنتها و آیینهای صدر اسلام و ایران است، غلبه یابد.
از جمله دغدغههای این طیف، باید در چارچوب قانون اساسی فعالیت کرد یا بیرون از آن؟ این پرسشی است که این طیف را به دو قسمت جبهه ملی و احزاب درون آن اعم از حزب ملت ایران، حزب مردم ایران و نهضت آزادی تقسیم میکند.
افرادی نظیر کریم سنجابی، شاهپور بختیار و داریوش فروهر، نامههایی سرگشاده به شخص شاه منتشر نمودند. در این نامهها انجام برخی اصلاحات و رعایت حقوق بشر در قالب پایبندی به قانون اساسی مشروطیت مورد تاکید قرار میگرفت. مثلا شاپور بختیار اذعان میکند که «در این نامه ضمانت اجرای قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد را از شاه درخواست نمودیم». و یا در جای دیگر داریوش فروهر بیان میکند: «[امام] خمینی سنگهای بزرگ برمیدارد ولی ما کارمان را در چهارچوب قانون اساسی انجام میدهیم».
بنابراین، با ناباوری از انقلاب، مبارزه در درون چارچوب قانون اساسی را پیگیری مینمودند. نهضت آزادی، با حضور مهندس مهدی بازرگان، که توامان دغدغه دین و تجدد را با هم پیگیری مینمود، تفاوتهایی با ملیگرایان در اولویت بین «ایران» و «اسلام» قائل میشد. اگر دیگران، ایرانی بودن را مقدم بر اسلام قرار میدادند، نهضت آزادی، با مفاهیمی «چون شورا و بیعت قرائت دموکراتیک و مدرنی از اسلام بیان مینمود. اعتقاد به تکامل تدریجی، استفاده از الگوی دموکراسی و در نهایت حکومت دموکراتیک سکولار، از اهداف پایهای نهضت آزادی بود».
امام خمینی در واکنش به این جریان اظهار داشتند: «یک دسته غربزده هستند که اینها الان فکر این هستند که این جمهوری، اسلامیاش نباشد؛ همان جمهوری باشد. یک جمهوری دموکراتیک باشد. اینها پیشرفت در حقوق بشر غربی را در مادیت میبینند. این پیشرفت انسانی نیست. اما قرآن و مکتب اسلام، انسانساز است».6 بنابراین این دو طیف جریان راستگرا نیز، نتوانستند این «باور» به انقلاب را در خود پروش دهند. این پویش نیاز به یک جریان فراگیر و قاطع داشت و آن امام بود.
اکثر شعارهای انقلاب برگرفته از شعائر دینی و مذهبی است: «در میان 4153 شعار انقلاب اسلامی، 390 شعار حاوی مضمونهای جهاد و شهادت وجود دارد. تجزیه و تحلیل این مضمونها نشان میدهد که حدود 21 درصد آنها مربوط به ارزشهای غایی، و حدود 23 درصد آنها مربوط به ارزشهای ابزاری جهاد وشهادت هستند. بقیه مضمونها نیز در اعلام آمادگی برای جانبازی و شهادت در راه امام خمینی، خاستگاه اجتماعی شهیدان، فداکاری و جانبازی در فرایند بسیج تودهای انقلاب است».
به عنوان مثال اکثر شعارهای انقلاب برگرفته از شعائر دینی و مذهبی است: «در میان 4153 شعار انقلاب اسلامی، 390 شعار حاوی مضمونهای جهاد و شهادت وجود دارد. تجزیه و تحلیل این مضمونها نشان میدهد که حدود 21 درصد آنها مربوط به ارزشهای غایی، و حدود 23 درصد آنها مربوط به ارزشهای ابزاری جهاد وشهادت هستند. بقیه مضمونها نیز در اعلام آمادگی برای جانبازی و شهادت در راه امام خمینی، خاستگاه اجتماعی شهیدان، فداکاری و جانبازی در فرایند بسیج تودهای انقلاب است».
بنابراین، مطابقت ایدئولوژی اسلامی (با نگاهی ویژه به اسلام سیاسی) با ارزشهای اسلامی بعینه دیده میشود.، همچنانکه امام خمینی در فردای پیروزی گفتند: «فرق انقلاب ما با دیگر انقلابها در "اسلامی" بودن و "انسانی" بودن آن است».
ریشههای «اسلامی» انقلاب ایران، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، نشان برتری چشمگیر بر سایر گروهها و طیفهای سیاسی است که اقتدار و مشروعیت امام را در رهبری و فراگیری آن را در تمامی سطوح طبقاتی، قومی، جنسی و سنی (و به زبان ساده مردمی بودن آن) میپذیرند و ناچار خود را با «قدرت واقعی» همراه و متصل میکنند. این انقلاب توانست هر دو طیف را زیر چتر اسلام جمع کند و با وحدت کلمه به پیروزی برساند!
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
با نگاهی ژرفتر به مسیر تاریخی جریانات سیاسی در فراز و فرودها و پیوند و گسستها با حاملان اصلی انقلاب، یعنی جبهه مردمی، مستضعفان و یا به قول امام «پابرهنهها»؛ با یک شکاف مکتبی مواجهیم که طیفهای دیگر را اعم از ملیگرا، و چپگرا، ناچار و ناگزیر میکند که به این سیل عظیم و واقعی توده انقلابی بپیوندند و خود را با آن «همراه» و «هماهنگ» کنند. در این مقاله قصد داریم این قدرت واقعی را در کنار دیگر طیفهای سیاسی مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم و به بررسی گوشهای از تاریخ معاصر ایران بپردازیم.
طیف چپگرا: از نظریه تا عمل
بیمسما نیست که این طیف را، که ترکیبی از نظریات مارکسیسم، لنینیسم و مائوئیسم است، «شورشیان آرمانخواه» بنامیم. طیفی که از حزب توده آغاز میشود و به سازمانهای چریکی مسلح ختم میشود. یک طرف بر نظریات محض مارکسیستی پای میفشرد و دیگری انقلاب قهری را بهعنوان مشی مبارزه خود انتخاب مینماید. اعضا و هواداران این احزاب، معدودی کارگران، دانشجویان و روشنفکرانی بودند که تئوریهای طبقاتی و اهداف اقتصادی را برای طرح و ایجاد انقلاب بهکار میگرفتند. این گروهها چنان سرگرم توهم مبارزه رمانتیک انقلابی قرار داشتند که به ذهنشان خطور نمیکرد که اسلام نیز توان بالقوهای بر بسیج سیاسی و ایدئولوژی انقلابی داشته باشد.همچنانکه با مشاهده تاریخ شفاهی بعضی از فعالان چپ، همچون خانبابا تهرانی، محسن رضوانی و کوروش لاشایی؛ در اعتراف به برتری گروههای مذهبی گفته میشود، آنچنانکه لاشایی در پاسخ به این پرسش که هیچ فکر میکردی ممکن است انقلابی رخ دهد؟ میگوید: «هیچ فکر نمیکردم. فکر میکردیم ناآرامیها فروکش خواهد کرد. اما وقتی روشن شد نیروهای مذهبی چیرگی یافتهاند، معتقد بودیم رژیم کودتای نظامی خواهد کرد».
و یا نورالدین کیانوری در پاسخ به اسکندری که دید منفی و نومیدانهای به انقلاب داشت میگوید: «باید دید کدام نیرو واقعا ضد استبداد شاه و ضد امپریالیسم آمریکاست و کدام نیرو این توان را دارد که اکثریت توده مردم را بسیج کند. این نیرو، آیتالله خمینی و طرفداران او در ایران است». بنابراین این طیف در خوشبینانهترین حالت، نمیتوانست در برابر فرهنگ دینی و ایرانی که حاوی سنتها و آیینهای صدر اسلام و ایران است، غلبه یابد.
طیف راستگرا: در چارچوب قانون اساسی
مطابقت ایدئولوژی اسلامی (با نگاهی ویژه به اسلام سیاسی) با ارزشهای اسلامی بعینه دیده میشود.، همچنانکه امام خمینی در فردای پیروزی گفتند: «فرق انقلاب ما با دیگر انقلابها در "اسلامی" بودن و "انسانی" بودن آن است».
افرادی نظیر کریم سنجابی، شاهپور بختیار و داریوش فروهر، نامههایی سرگشاده به شخص شاه منتشر نمودند. در این نامهها انجام برخی اصلاحات و رعایت حقوق بشر در قالب پایبندی به قانون اساسی مشروطیت مورد تاکید قرار میگرفت. مثلا شاپور بختیار اذعان میکند که «در این نامه ضمانت اجرای قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد را از شاه درخواست نمودیم». و یا در جای دیگر داریوش فروهر بیان میکند: «[امام] خمینی سنگهای بزرگ برمیدارد ولی ما کارمان را در چهارچوب قانون اساسی انجام میدهیم».
بنابراین، با ناباوری از انقلاب، مبارزه در درون چارچوب قانون اساسی را پیگیری مینمودند. نهضت آزادی، با حضور مهندس مهدی بازرگان، که توامان دغدغه دین و تجدد را با هم پیگیری مینمود، تفاوتهایی با ملیگرایان در اولویت بین «ایران» و «اسلام» قائل میشد. اگر دیگران، ایرانی بودن را مقدم بر اسلام قرار میدادند، نهضت آزادی، با مفاهیمی «چون شورا و بیعت قرائت دموکراتیک و مدرنی از اسلام بیان مینمود. اعتقاد به تکامل تدریجی، استفاده از الگوی دموکراسی و در نهایت حکومت دموکراتیک سکولار، از اهداف پایهای نهضت آزادی بود».
امام خمینی در واکنش به این جریان اظهار داشتند: «یک دسته غربزده هستند که اینها الان فکر این هستند که این جمهوری، اسلامیاش نباشد؛ همان جمهوری باشد. یک جمهوری دموکراتیک باشد. اینها پیشرفت در حقوق بشر غربی را در مادیت میبینند. این پیشرفت انسانی نیست. اما قرآن و مکتب اسلام، انسانساز است».6 بنابراین این دو طیف جریان راستگرا نیز، نتوانستند این «باور» به انقلاب را در خود پروش دهند. این پویش نیاز به یک جریان فراگیر و قاطع داشت و آن امام بود.
اکثر شعارهای انقلاب برگرفته از شعائر دینی و مذهبی است: «در میان 4153 شعار انقلاب اسلامی، 390 شعار حاوی مضمونهای جهاد و شهادت وجود دارد. تجزیه و تحلیل این مضمونها نشان میدهد که حدود 21 درصد آنها مربوط به ارزشهای غایی، و حدود 23 درصد آنها مربوط به ارزشهای ابزاری جهاد وشهادت هستند. بقیه مضمونها نیز در اعلام آمادگی برای جانبازی و شهادت در راه امام خمینی، خاستگاه اجتماعی شهیدان، فداکاری و جانبازی در فرایند بسیج تودهای انقلاب است».
رهبری و انقلاب: امام خمینی
امام خمینی در قامت معمار و ایدئولوگ، کارکردهایی مانند تدوین راهبردها و تاکتیکهای حرکت انقلابی در اعلامیهها و سخنرانیها و نیز در شعارهای سرداده شده در تظاهرات و راهپیماییها، که چونان آیینهای بازتاب واقعیات و خواستهای توده انقلابی بودند، اسلامخواهی، اتکال به خداوند، شهادتطلبی و وحدت ملت بر مبنای اسلام و اعتماد به نفس را، مبنای حرکت خود قرار داد و توانست با وحدت کلمه، بر قدرت ظاهری شاه فائق آید. اینکه انقلاب ماهیتی «اسلامی» و در مسیر فکری، روحی و نیازهای مردم ایران قرار داشت، توسط تحلیلگران داخلی و محققان خارجی بیان شده است، اما اینکه چگونه میتوان به این شناخت رسید باید آن را از چند راه مورد بررسی قرار داد.الف. کیفیت و حمل کنندگان انقلاب
«گروههای زیادی تلاش کردند رهبری نهضت را برعهده بگیرند، ولی توفیقی کسب نکردند زیرا رهبری امام مذهبی و اسلامی؛ بههمراه روشنبینی و قاطعیت باعث شد نه تنها یک طبقه، بلکه همه مردم را مخاطب خود قرار دهد.»7 برخلاف دیگر احزاب که به طیف فکری خاص، طبقه خاص و اهداف خاصی را تعلق داشتند.ب. ماهیت انقلاب
معنویت، برابری، عدالت، آزادیخواهی، رفع تبعیضهای اجتماعی و شکافهای طبقاتی از عناصر اصلی متن تعلیمات اسلامی است که نه تنها در احادیث و روایات اسلامی وجود دارد بلکه در سخنرانیها، مصاحبهها، مجموعه درسهای ایشان در قم و در تبعید (نجف و پاریس)، بارها توسط امام بازنمایی شده است. بهعنوان مثال مفاهیم «عدالت» و «مبارزه با امپریالیسم، استعمار و استکبار»، توانست گروهیایی را که داعیه پرچمداری این مولفهها دارند، خلع سلاح کند و رهبریت او را بپذیرند.ج. فرهنگ سیاسی شیعه
در فرهنگ سیاسی شیعه، امام به معنای پیشواست که با فقاهتی که درباره علوم قرآنی و دینی دارد میتواند زمام امور را در تاسیس، رهبری و اجرای شریعت در دست بگیرد. سادهزیستی، بیاعتنایی به دنیا، اخلاص و برگزاری آیینها و مناسک شیعه، نشان پیوند اسلام و سیاست است. این درهمتنیدگی در سرتاسر تحولات سیاسی معاصر از مشروطه تا انقلاب که اوج آن در تاسوعا و عاشورا است؛ سبب شده است، این پیوند همچنان به قوت خود پایدار بماند.به عنوان مثال اکثر شعارهای انقلاب برگرفته از شعائر دینی و مذهبی است: «در میان 4153 شعار انقلاب اسلامی، 390 شعار حاوی مضمونهای جهاد و شهادت وجود دارد. تجزیه و تحلیل این مضمونها نشان میدهد که حدود 21 درصد آنها مربوط به ارزشهای غایی، و حدود 23 درصد آنها مربوط به ارزشهای ابزاری جهاد وشهادت هستند. بقیه مضمونها نیز در اعلام آمادگی برای جانبازی و شهادت در راه امام خمینی، خاستگاه اجتماعی شهیدان، فداکاری و جانبازی در فرایند بسیج تودهای انقلاب است».
بنابراین، مطابقت ایدئولوژی اسلامی (با نگاهی ویژه به اسلام سیاسی) با ارزشهای اسلامی بعینه دیده میشود.، همچنانکه امام خمینی در فردای پیروزی گفتند: «فرق انقلاب ما با دیگر انقلابها در "اسلامی" بودن و "انسانی" بودن آن است».
ریشههای «اسلامی» انقلاب ایران، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، نشان برتری چشمگیر بر سایر گروهها و طیفهای سیاسی است که اقتدار و مشروعیت امام را در رهبری و فراگیری آن را در تمامی سطوح طبقاتی، قومی، جنسی و سنی (و به زبان ساده مردمی بودن آن) میپذیرند و ناچار خود را با «قدرت واقعی» همراه و متصل میکنند. این انقلاب توانست هر دو طیف را زیر چتر اسلام جمع کند و با وحدت کلمه به پیروزی برساند!
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران