تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به رمان «مادر» اثر ماکسیم گورکی که به‌تازگی تجدید چاپ شده است

مادر انقلابی روسیه

رمان «مادر» نوشته ماکسیم گورکی آیینه‌ای از آرمان‌های معترضان سوسیالیستی است که برای محقق شدن انقلاب اُکتبر روسیه در تلاش بودند. به مناسبت تجدید چاپ کتاب، آن را مرور کرده‌ایم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
رمان مادر
رویداد پنجم ژانویه سال 1905 به‌عنوان نقطه آغاز انقلاب روسیه محسوب می‌شود. در این جنبش صدها تن از مردمان روس علیه تزار و حکومت استبدادی به مبارزه برخاستند. با گذر زمان تعداد معترضان بیشتر می‌شد و در میان این اعتراض‌کنندگان چهره‌های شاخصی نیز دیده می‌شد. در میان این شخصیت‌ها ماکسیم گورکی نویسنده‌ای که حتی فراتر از مرزهای روسیه صاحب‌نام بود نیز قرار داشت. آثار گورکی نه‌تنها موجب برانگیخته شدن احساس هرچه بیشتر مردم شد بلکه جدای از جنبه ادبی آن برای بررسی تاریخی اتفاقاتی که روی داد و ایدئولوژی اصلی اعتراض‌کنندگان حکم منبع را دارد.

در سال 1906 که گورکی برای جمع‌کردن پول برای انقلاب روسیه به آمریکا رفته بود رمان مادر را نگاشت. این رمان حکم انجیلی برای معترضان را داشت. منتقدان شوروی که گورکی را بزرگ‌ترین نویسندهٔ پرولتاریا می‌خواندند، کتاب مادر را به‌عنوان بهترین اثر قرن بیستم معرفی کردند.
داستان کتاب حول محور اتفاقات سال 1902 در کارخانهٔ سورمو در نزدیکی شهری که گورکی در آن متولد شده و بزرگ شده بود می‌گذرد. موج اعتراضاتی که در میان کارگران کارخانه شکل گرفت و به اقدامات انقلابی منجر شد و درنهایت موجب بیداری هرچه بیشتر مردم نسبت به استثمار طبقه سرمایه‌دار شد، بن‌مایه اصلی کتاب است. در طی این اعتراض‌ها شش تن از کارگران زندانی می‌شوند و محکوم‌به تبعید به سیبری می‌شوند.

کتاب با توصیفی از فضای مغموم و تاریک کارخانه و خانه‌های اطراف آن و کارگران خسته آغاز می‌شود: «هرروز در فضای شهرک کارگری که دود و غبار، آسمان آن را پوشانده بود، صدای سوت کارخانه‌ای می‌غرید و در پی آن مردانی غم‌زده با بدنی خسته و رنجور از کار و تلاش روز قبل به‌سرعت از خانه‌های کوچک خاکستری‌رنگ خود مانند سوسک‌هایی وحشت‌زده بیرون می‌دویدند...»

 

یکی از اصلی‌ترین درون‌مایه‌های کتاب نقش کلیدی زنان در گستردن زمینه‌های اصلی انقلاب اکتبر روسیه است. گورکی شخصیت‌های کلیدی انقلاب را زنانی معرفی می‌کند که هر یک برای به ثمر رسیدن میوه‌های انقلاب از توسل به احساساتی که ممکن است به خاموشی تن دهند، جلوگیری می‌کنند.


در روسیه تزاری پیشرفت‌های صنعتی چهره کشور را دگرگون کرد. درعین‌حال که به نظر باوجود تکنولوژی همه‌چیز دگرگون شده بود اما تمام منافعی که از این پیشرفت‌ها عاید کشور شده بود به جیب سرمایه‌داران و زمین‌داران سرازیر می‌شد. فاصله طبقاتی بیداد می‌کرد و حقوق ناچیزی که به کارگران داده می‌شد بر اعتراض آن‌ها دامن می‌زد. از دیگر سو تلاش قدرت بر این بود که مردم را با بی‌خبر نگاه‌داشتن هرچه بیشتر چپاول کنند. در چنین فضایی بود که جوانانی چون پاول ولاسف سعی بر بیدار کردن خود و دیگران کردند.

مادر که شخصیت اصلی کتاب است و به نظر مادر انقلاب است، پسری دارد- پاول ولاسف- که برخلاف سایر جوانان هم‌سن‌وسالش به‌جای روی آوردن به میگساری و عیاشی در روزهای تعطیل، کتاب می‌خواند و سعی می‌کند با دعوت دوستانش به خانه و بحث کردن حقیقت را بیابد. در چنین شرایطی مادر که بی‌سواد است ذره‌ذره به تشویق پسرش کتاب می‌خواند و نسبت به ظلم طبقه حاکم بر کارگران آگاه می‌شود. مادر ابتدا به‌نوعی با اکراه در برابر پسر و دوستانش که خودشان را سوسیالیست می‌خواندند و میهمانی‌های مخفیانه‌شان تسلیم می‌شود اما به‌مرور خود نیز راغب است برای آگاه کردن توده دست‌به‌کار شود و در مسیر آرمان‌ها تلاش کند.

در کتاب، جوانان و مردمی که بیدار شده‌اند به قدیسانی تشبیه شده‌اند که حاضرند برای عیان شدن حقیقت جان خود را از دست بدهند و شهید راه حقیقت شوند. گورکی سعی دارد نشان دهد که چطور قدرت برای اثبات حقانیت خود به دین متوسل شده این در حالی است که دینی که معرفی می‌شود با دین حقیقی متفاوت است. دین، افیون توده‌ها شده و در این شرایط شخصیت‌هایی مثل پاول همچون حواریون عیسی مسیح باید با دادن خون خود تاریکی نشسته بر چهره حقیقت را بزدایند.

یکی از اصلی‌ترین درون‌مایه‌های کتاب نقش کلیدی زنان در گستردن زمینه‌های اصلی انقلاب اکتبر روسیه است. گورکی شخصیت‌های کلیدی انقلاب را زنانی معرفی می‌کند که هر یک برای به ثمر رسیدن میوه‌های انقلاب از توسل به احساساتی که ممکن است به خاموشی تن دهند، جلوگیری می‌کنند. زنی که به دلیل شغل شوهرش به‌عنوان دادستان و در دستگاه قدرت بودن باوجود داشتن یک پسر طلاق می‌گیرد، دختری که از پدر و مادرش جدا می‌شود، زنی که باوجوداینکه از طبقه اشراف است اما نسبت به انقلاب و آرمان‌هایش آگاه می‌شود و از ثروت خانواده‌اش چشم می‌پوشد و در مسیر انقلاب قدم می‌گذارد و زنِ مرد روستایی‌ای که شوهرش را ترغیب می‌کند که حقیقت را دنبال کند و مبادا به خاطر او وزندگی‌شان از رفتن به این مسیر دور بماند.

بااین‌همه بعد از انقلاب، نظر گورکی نسبت به آرمان‌های گذشته‌اش تغییر می‌کند و نسبت با دوستی‌ای که با لنین داشت دچار تردید می‌شود. او بعد از به قدرت رسیدن بلشویک‌ها عملکرد آن‌ها را در روزنامه حیات جدید این‌طور توصیف می‌کند: «لنین، تروتسکی و رفقایشان، از هم‌اکنون به زهر نفرت‌انگیز قدرت آلوده شدند...لنین و هم‌دستانش مرتکب همه نوع پستی، قتل جلوی دروازه پتروگراد، تخریب مسکو، حذف آزادی بیان، بازداشت غیرقانونی- و همه نوع رذالت که زمانی مشخصه حکومت یک استولی‌پین بود- شده‌اند.»