تبیان بررسی کرد:
فیلم «سوءتفاهم» از نگاه تبیان
بخش سینما و تلویزیون وبسایت فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، در مقاله ای به بررسی و تحلیل فیلم «سوءتفاهم» ساخته احمدرضا معتمدی پرداخته است.
به گزارش روابط عمومی، آنهایی که احمدرضا معتمدی را میشناسند از دغدغههای فلسفی او بهویژه در عالم نظر و نظریهپردازی آگاهاند. فیلم «سوءتفاهم» حاصل بصری و سینمایی این دغدغه است.
به همین منظور در بخشی از متن این مقاله تحلیلی آمده است: «فارغ از سویههای فیلم که واجد روایتهای فلسفی است؛ فیلمساز تلاش کرده تا چندوجهی و پیچیده بودن حقیقت را از حیث فلسفی در چندلایگی و روایت تودرتو درام خود بازنمایی کند و بهنوعی مخاطب را در یک موقعیت فلسفی بگذارد. اگرچه کارگردان برای فرم این روایت به فضای معمایی-جنایی رجوع میکند و فضایی شبیه به سینمای نوآر خلق میکند اما این فضاسازیها لزوماً منطبق با زبان فیلم نوآر به معنای متعارف آن نیست و بیشتر از آن بهمثابه یک مدیوم برای پیوند فیلم و فلسفه استفاده شده است.
این تلاش البته در سینمای ما که اساساً تجربه کمی در ساخت فیلم فلسفی دارد، فارغ از ضعف و قوتهای سینمایی و فارغ از اینکه معتمدی توانسته به هدفش برسد یا نه ارزشمند است و میتوان آن را یک پیشنهاد تازه برای سینمای ایران دانست.
گاهی یک مساله یا موقعیت فلسفی، دستمایه یک قصه و درام قرار میگیرد که سینما در اینجا خاصیت بازتابی و آیینه گونه به خود گرفته است و به ابزار و زبانی برای بیان فلسفی بدل میشود. گاهی سینما بهواسطه ابزارها و تکنیکهایی که در اختیار دارد خود به خلق یک موقعیت یا مساله فلسفی دست میزند؛ در اینجا سینما نه به بازتاب که به بازنمایی و حتی فلسفیدن دستزده و به یک کنش فلسفی تبدیل میشود؛ یک کنش فلسفی بصری. در این وضعیت، سینما دیگر یک ابزار بیانی برای فلسفه نیست بلکه خود به یکزبان فلسفی تبدیل میشود و میتوان آن را یکزبان ایماژی نامید که تصویر را به بصیرتی فلسفی بدل میکند. »
گفتنی است، متن کامل مقاله اینترنتی «فلسفه روی پرده» در بخش سینما و تلویزیون وبسایت فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان قابل مشاهده است.
به همین منظور در بخشی از متن این مقاله تحلیلی آمده است: «فارغ از سویههای فیلم که واجد روایتهای فلسفی است؛ فیلمساز تلاش کرده تا چندوجهی و پیچیده بودن حقیقت را از حیث فلسفی در چندلایگی و روایت تودرتو درام خود بازنمایی کند و بهنوعی مخاطب را در یک موقعیت فلسفی بگذارد. اگرچه کارگردان برای فرم این روایت به فضای معمایی-جنایی رجوع میکند و فضایی شبیه به سینمای نوآر خلق میکند اما این فضاسازیها لزوماً منطبق با زبان فیلم نوآر به معنای متعارف آن نیست و بیشتر از آن بهمثابه یک مدیوم برای پیوند فیلم و فلسفه استفاده شده است.
این تلاش البته در سینمای ما که اساساً تجربه کمی در ساخت فیلم فلسفی دارد، فارغ از ضعف و قوتهای سینمایی و فارغ از اینکه معتمدی توانسته به هدفش برسد یا نه ارزشمند است و میتوان آن را یک پیشنهاد تازه برای سینمای ایران دانست.
گاهی یک مساله یا موقعیت فلسفی، دستمایه یک قصه و درام قرار میگیرد که سینما در اینجا خاصیت بازتابی و آیینه گونه به خود گرفته است و به ابزار و زبانی برای بیان فلسفی بدل میشود. گاهی سینما بهواسطه ابزارها و تکنیکهایی که در اختیار دارد خود به خلق یک موقعیت یا مساله فلسفی دست میزند؛ در اینجا سینما نه به بازتاب که به بازنمایی و حتی فلسفیدن دستزده و به یک کنش فلسفی تبدیل میشود؛ یک کنش فلسفی بصری. در این وضعیت، سینما دیگر یک ابزار بیانی برای فلسفه نیست بلکه خود به یکزبان فلسفی تبدیل میشود و میتوان آن را یکزبان ایماژی نامید که تصویر را به بصیرتی فلسفی بدل میکند. »
گفتنی است، متن کامل مقاله اینترنتی «فلسفه روی پرده» در بخش سینما و تلویزیون وبسایت فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان قابل مشاهده است.