از سوی آیت الله تحریری تبیین شد؛
درآمدی بر روش تحلیل سیاسی دینی
تولیت حوزه علمیه مروی تهران در تعریف سیاست گفت: سیاست «مدیریت جامعه برای پیاده کردن دستورات شرع مقدس در حیطه جامعه» یا «مدیریت جامعه انسانی در روابط گوناگون اجتماعی» است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1397/11/28 ساعت 08:53
به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله محمدباقر تحریری تولیت حوزه علمیه مروی تهران در نخستین جلسه از سلسله جلسات گفتوگو محور «روش تحلیل سیاسی دینی» دین را تعریف میکند و توضیح میدهد که دین به انسان درباره ارتباطش با مبدأ و هدف آفرینش و همچنین درباره زندگی، دیدگاه روشن ارائه میدهد. دین، هم راه را نشان میدهد و هم برای زندگی دنیا برنامه اجرایی دارد. دین، مجموعهای از بینشها و وظایف عملی در شئون گوناگون فرد و جامعه است که از جانب خداوند برای پیادهسازی در زندگی فرستاده شده است.
عقل میتواند کلیات عبودیت و اینکه مخلوق باید در برابر خالق عبودیت و خضوع داشته باشد را درک میکند؛ اما در عین حال ما در روش رسیدن به راه، به تعبد نیاز داریم؛ یعنی با روش عقلی، نیاز و احتیاج خود را از خداوند متعال برای راهنمایی و ارسال رسل، درخواست میکنیم. بنابراین سخنان پیامبران الهی تعبدا باید پذیرفته شود. دین در اصول اعتقادی، مسئله جدیدی نمیگوید، بلکه «راهنمایی» و «تحلیل کردن» است؛ اما همه مسائل عملیاش جدید است و برای انسان بهطور مستقل راهی برای آگاهی و فهم نسبت به آن وجود ندارد. خداوند این اعمال را بر عهده ما قرار داده و ما نیز این امور را تعبد میکنیم.
دین از جانب خداوند متعال آمده است و ساختمان وجودی ما، قسمتی از آن، یعنی مسائل اعتقادی را درک میکند. و قسمت عمدهای از آن را که درک نمیکند توسط عقل حکم میشود که تحت لوای الله قرار بگیریم؛ بنابراین خداوند دین را میآورد تا برنامههای آن اجرا شود. آیت الله تحریری سیاست را اینگونه تعریف میکند: «مدیریت جامعه برای پیاده کردن دستورات شرع مقدس در حیطه جامعه» یا «مدیریت جامعه انسانی در روابط گوناگون اجتماعی».
ایشان سپس به مسئله «نظامسازی» در عرصههای مختلف و «تبادل دستاوردهای اجتماعی» میپردازد و اساس مدیریت را «عدالت» میداند تا زندگی مادی هر شخصی به اندازه و حق خودش بچرخد.
بخش نخست مطالب مطرح شده در این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
روش تحلیل سیاسی دینی بر اساس مبانی شکل میگیرد. ما برای شناخت پدیده های سیاسی، باید چگونگی تحلیل سیاسی را بیاموزیم. همچنین باید بحث کنیم مسائل سیاسی و دینی چیست و آیا در سازمان دینی، بین مسائل سیاسی و دینی تفکیک وجود دارد یا مسائل سیاسی جزئی از دین است؟
معنای دین
ابتدا باید دین و معنای آن را مطرح کنیم. مقصود از دین، آموزهها و برنامههایی است که از جانب خداوند متعال آمده است. در قرآن کریم ـ که اساس دین باشد ـ لفظ «دین» به کار رفته است. در قرآن، دین چند معنا دارد. ما قصد استقصای معانی آن را نداریم. اینجا بیشتر معنای «جزا» مورد توجه ماست؛ «مالک یوم الدین: خداوند متعال مالک روز جزا است». «جزا» در یک دیدگاه، از فروعات و بخشهای دین محسوب میشود.
از این آیه شریفة سوره مبارکه شوری استفاده میشود که لفظ «دین» تنها برای «اسلام» نیامده، بلکه درباره دیگر ادیان الهی نیز لفظ دین به کار برده شده است: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ؛ خدا، شرع و آیینی که برای شما مسلمین قرار داد، حقایق و احکامی است که نوح را نیز به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم، موسی و عیسی نیز آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بر پا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین مکنید.
مشرکان را که به خدای یگانه و ترک بتان دعوت میکنی (قبولش) بسیار در نظرشان بزرگ میآید. (باری از انکار آنها میندیش که) خدا هر که را بخواهد به سوی خود (و مقام رسالت خویش) برمیگزیند و هر که را به درگاه خدا به تضرّع و دعا باز آید هدایت میفرماید». (شوری/13)
در این آیه شریفه، خداوند متعال، ادیان پنجگانه را بیان میکند. آنچه خداوند بر نوح وصیت کرد (که همان دین باشد) برای شما نیز تشریع شده است. در بخش اول آیه، معنای صحیح دین بهطور کامل مشخص نشده است، اما در ادامة آیه مشخص میشود. دینی که خداوند برای شما تشریع کرده و بر اقوام گذشته نیز تشریع شده بود، باید در زندگانی دنیا به پا داشته شود. وقتی مفهوم دین را اینگونه تبیین میکنید، به این نتیجه میرسید که دین، روشی است برای زندگی کردن که باید تحقق پیدا کند.
از اینجا استفاده میشود که باید دیدگاهِ به زندگی، به خود، ارتباط انسان با مبدأ، هدف آفرینش و اموری که خداوند متعال خواسته است را پیدا کنیم. محور اول دین، پیدا کردن این دیدگاهها است تا در زندگی پیاده شود. دین یک روش زندگی است. دین، مجموعهای از بینشها و وظایف عملی در شئون گوناگون فرد و جامعه است که از جانب خداوند برای پیادهسازی در زندگی فرستاده شده است. در واقع مجموعه امور اعتقادی، اخلاقی، وظیفهای و عملیِ مرتبط با هم، از دین استفاده میشود.
این امور عملی، از جانب خداوند متعال فرستاده شده است که به اعتقاد ما، خالق و رب ما است و ما را برای هدف خاصی آفریده و این روش را برای ما ارائه داده است. دین، روش عملی پیاده کردن بینشهای ماست تا در طول زندگی ارتباط بینشی خود را با خداوند متعال برقرار کنیم. حکمت خداوند اقتضا میکند تکالیف انسان با اهداف والا سنخیت داشته باشد.
راه شناخت دین
برای شناخت دین، ابتدا فرد باید مبانی اعتقادی را که مرکب از جهانشناسی و جهانبینی است، دنبال کند. جهانشناسی، مقدمه جهانبینی است؛ یعنی واقعیاتی را که در آن هستیم، درک کنیم. درک کنیم که موجودات، وابسته به حقیقت مطلقی هستند که دارای کمال و غنای مطلق و حکیم است. این حکمت اقتضا میکند این عالم و انسان دارای هدفی والا باشد؛ چون انسان، ذیشعور است و دارای اختیار و انتخاب؛ پس زندگی او نیز برای رسیدن به آن اهداف والا باید طبق وظایفی شکل بگیرد. خداوند متعال نیز طبق حکمت خود باید این وظایف را در قالب مجموعه برنامهها و قوانین ارائه دهد.
این «باید» از کمال مطلق خداوند انتزاع میشود، نه اینکه تعیین تکلیف بر او باشد. در علم کلام، به آن، قاعده لطف میگویند، اما این تعبیری که گفته شد، عمیقتر است و در مباحث عقلی از آن استفاده میشود و به آن «وجوب من الله» گفته میشود، نه «وجوب علی الله». در قرآن کریم نیز این بحث مطرح شده و حقتعالی بر خود وظیفه تعیین کرده است؛ چون خداوند کمال مطلق است و کمال مطلق بودن اقتضا میکند این وظایف را داشته باشد.
قدم نخست: شناخت «راه»
جهانبینی، به مبدأشناسی، معادشناسی و راهشناسی تقسیم میشود. بعد از آن بهطور خاص ما باید راهها را بشناسیم تا بدانیم چگونه باید زندگی کنیم. هدف اصلی خلقت، بندگی برای خداوند متعال است و برای تحقق بندگی، لازم است این روشها از جانب خدای متعال به واسطه انبیای الهی به بندگان رسانده شود. انسان در اصل خلقت خود، یک موجود اجتماعی است و در پرتو جامعه به کمالات لایق خود میرسد. این جامعه نیاز به مدیریتی دارد که از جانب خداوند متعال اعمال شود. ما معتقدیم خداوند راه را از طریق انبیای الهی به ما مینمایاند و همان پیامبران را نیز حاکم ما قرار داده است.
وقتی بشر با اختیار خود دین را بپذیرد، تحت حاکمیت این حاکمان الهی قرار میگیرد. این میشود مجموعه دین؛ که عبارت است از اعتقادات و مباحث عملی. همراه شدنِ اعتقادات و عمل، مباحث اخلاقی را به دنبال خواهد داشت و ما را به کسب فضائل اخلاقی توجه میدهد. در اینجا بحثهایی وجود دارد؛ مانند اینکه کسب فضایل اخلاقی بهطور مستقل است یا بهطور قهری تحقق پیدا میکند؟ اگر فرد به وظایف خود عمل کند باید به فضایل اخلاقی هم توجه داشته باشد. در مسائل تربیتی مستقیما به کسب فضایل توجه نمیشود، بلکه ابتدا به مسائل عملی، و در مرتبه دوم به فضایل اخلاقی توجه میشود.
این تعریف دین است. دین چارچوبی است که ساختمان وجودی انسان، تقاضامند آن است، که از آن به فطری بودن دین تعبیر میشود. خداوند ما را بهگونهای آفریده است که خواهناخواه به دنبال بینشهایی میگردیم تا با تکیه به آنها زندگی کنیم. برای انسان در چگونگی خود، عالم و ارتباط خود با عالم دیگر، همچنین درباره قبل و بعد انسان به عنوان مبدأ و معاد یکسری سؤالات مطرح میشود. مسائل اعتقادی پاسخگوی این پرسشهاست. به هر حال عقل انسان به دنبال پاسخگویی به این سؤالات فطری است.
قدم دوم: عمل
قدم دوم به کار بستن و عمل است. مجموعه دین، هم بُعد عقلانی و هم بُعد عملیِ انسان را تأمین میکند. همچنین در بُعد صفات نفسانی، انسان را راهنمایی میکند که در زندگی چه صفاتی متناسب با انسان است؛ بنابراین انسانیت انسان ایجاب میکند آن صفات را داشته باشد، وگرنه مسیر انسانیت را با شاکله خاص خود نپیموده است.
این دین برای اجرا شدن نازل شده است. تنها با رسیدن به تئوریها، شخص «متدین» نمیشود. اگر شخص بخواهد متدین شود باید دارای دین و معتقد به مسائل اعتقادی باشد و آن را در حد ظرفیت و بضاعت خود پیاده کند.
تمایل به دین، فطریِ انسانهاست؛ هرچه فرد عالمتر باشد، سؤالات پیشرفتهتر میشود
تمایل به دین در تمام فطرتها وجود دارد. هم برای کشاورز این سؤالات پیش میآید و هم برای یک عالم؛ اما برای فرد عالم و دانشمند این سؤالات به صورت پیشرفتهتر ایجاد میشود و پاسخ دقیقتر میطلبد؛ بنابراین مباحث اعتقادی با روشهای مختلفی تبیین میشود، که ممکن است با روش تقلیدی، خطابی یا استدلالی باشد.
روش علمیِ رسیدن به ابعاد دین متفاوت است
روش علمیِ رسیدن به ابعاد دین متفاوت است. روش رسیدن به مباحث اعتقادی، بر اساس عقل است. کار قوه عاقله که در ما نهاده شده، رسیدن به مباحث فکری و اعتقادی و پیدا کردن بینشها است.این بینشها طبیعی و ماوراء طبیعی است. بینش علمی به معنای رسیدن به قوانین علمی حاکم بر عالم است؛ مانند قوانین فیزیکی، بیولوژیکی و روانشناسی.گاهی نیز این بینش، ماورایی است. شهید مطهری بینش طبیعی را به جهاناحساسی یا بینش تجربی تعبیر میکند.
حکم عقل و روش تعبد
عقل حکم می کند که ما برای فهم چیستی و چگونگی راه زندگی ، به تعبد نیاز داریم؛ یعنی با روش عقلی، ضرورت احتیاج خود به راهنمایی شدن و ارسال رسل از سوی خداوند متعال را درک و درخواست میکنیم. بعد از رسیدن راهنما و دریافت برنامه و شناخت راه ، عقل حکم می کند که برای دستیابی به موفقیت و نتیجه لازم است انسان خود را در عمل به این برنامه ارسالی، موظف کند. این همان حکم عقل به تعبد است. تعبد نسبت به راهنمایی راهنما. تعبد نسبت به راهنمایی متخصص. بنابراین سخنان پیامبران الهی را تعبدا باید پذیرفت.
روش تعبد نیز مختلف است؛ گاهی تقلیدی است و گاهی اجتهادی. این از بحثهای فرعیِ مسئله تعبد است، اما باید توجه داشت که شاخصه اولیه، تعبد است. ما به بحثهای علمی خاص کار نداریم که رسیدن به مسائل تعبدی نیز با روشهای عقلایی صورت میپذیرد. بحث ما پذیرفتن وظایف عملی یا راهکارهای اخلاقی بر اساس تعبد است؛ اگرچه عقل کلیات آن را ـ اینکه مخلوق در برابر خالق، عبودیت داشته باشد و خضوع کند ـ درک میکند؛ حال از هر راهی که خضوع تحقق پیدا کند؛ اما به دلیل عدم آگاهی نسبت به راه آن، عقل دستور میدهد که از خود معبود بپرسیم.
عقل، کلیات و گاهی اوقات جزئیاتی از مباحث اعتقادی را درک میکند. این ادراکات بنیههای دین را شکل میدهد. اینکه «دین، ما را به اعتقاد نسبت به یگانگی خداوند متعال دعوت میکند»، باید با عقل درک شود؛ ازاینرو دین، دائما عقل را تحریک میکند. بیانات دینی، استدلال میکند و این استدلالها، قوه عقل را تحریک میکند که به مقتضای خود برگردد. دین در اصول اعتقادی، مسئله جدیدی نمیگوید، بلکه کارش «راهنمایی» و «تحلیل کردن» است؛ اما در عرصه عمل، همة مسائل عملیاش جدید است.
برای انسان بهطور مستقل راهی برای فهم نسبت به چگونگی این مسائل عملی وجود ندارد. خداوند این اعمال را بر عهده ما قرار داده و ما نیز این امور را تعبدا می پذیریم. دین برای اقامه و اجرا کردن است؛ با این هدف که ما متدین شویم. دین از جانب خداوند متعال آمده است و ساختمان وجودی ما، قسمتی از آن، یعنی مسائل اعتقادی را درک میکند. در آن قسمت عمدهای که قابل درک نیست، عقل حکم میکند تحت لوای الله قرار بگیریم و از او درخواست برنامه علمی و عملی برای اداره زندگی داشته باشیم.
دو محور اجرای دین؛ راهنمایی گرفتن و اجرا کردن
اساس اجرا کردن دین بر دو محور دور میزند. محور اصلی، راهنمایی گرفتن است که ما وظایف عملی خود را در شئون مختلف فرا بگیریم. این راهنمایی کردن بر عهده انبیا (علیهم السلام) است. آنها راهنمایی میکنند و ما راهنمایی میگیریم. اولِ آن نیز به عهده خداوند تعالی است؛ «انا هدیناه السبیل» (انسان/3)
محور دوم اجرا کردن است یعنی علاوه بر راهنمایی کردن، روشهایی توسط پیامبر اعمال میشود تا دستورات دین اجرا شود. پیامبر صرفا نمیگوید این کارها را انجام بدهید و خودش نیز در خانه بنشیند؛ بلکه برای عبادت مسجد میسازد و میفرماید: «صلوا کما رأیتمونی أُصلّی»؛ یعنی هم اعلام میکند و هم نماز میخواند.
اقامه دین به این است که انسان، تربیت شود؛ «و یزکیهم». این تربیت، جزء نظام رسالت انبیاء و اولیاست که شئون تربیت را باید تحقق ببخشند.
عقل میتواند کلیات عبودیت و اینکه مخلوق باید در برابر خالق عبودیت و خضوع داشته باشد را درک میکند؛ اما در عین حال ما در روش رسیدن به راه، به تعبد نیاز داریم؛ یعنی با روش عقلی، نیاز و احتیاج خود را از خداوند متعال برای راهنمایی و ارسال رسل، درخواست میکنیم. بنابراین سخنان پیامبران الهی تعبدا باید پذیرفته شود. دین در اصول اعتقادی، مسئله جدیدی نمیگوید، بلکه «راهنمایی» و «تحلیل کردن» است؛ اما همه مسائل عملیاش جدید است و برای انسان بهطور مستقل راهی برای آگاهی و فهم نسبت به آن وجود ندارد. خداوند این اعمال را بر عهده ما قرار داده و ما نیز این امور را تعبد میکنیم.
دین از جانب خداوند متعال آمده است و ساختمان وجودی ما، قسمتی از آن، یعنی مسائل اعتقادی را درک میکند. و قسمت عمدهای از آن را که درک نمیکند توسط عقل حکم میشود که تحت لوای الله قرار بگیریم؛ بنابراین خداوند دین را میآورد تا برنامههای آن اجرا شود. آیت الله تحریری سیاست را اینگونه تعریف میکند: «مدیریت جامعه برای پیاده کردن دستورات شرع مقدس در حیطه جامعه» یا «مدیریت جامعه انسانی در روابط گوناگون اجتماعی».
ایشان سپس به مسئله «نظامسازی» در عرصههای مختلف و «تبادل دستاوردهای اجتماعی» میپردازد و اساس مدیریت را «عدالت» میداند تا زندگی مادی هر شخصی به اندازه و حق خودش بچرخد.
بخش نخست مطالب مطرح شده در این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
روش تحلیل سیاسی دینی بر اساس مبانی شکل میگیرد. ما برای شناخت پدیده های سیاسی، باید چگونگی تحلیل سیاسی را بیاموزیم. همچنین باید بحث کنیم مسائل سیاسی و دینی چیست و آیا در سازمان دینی، بین مسائل سیاسی و دینی تفکیک وجود دارد یا مسائل سیاسی جزئی از دین است؟
معنای دین
ابتدا باید دین و معنای آن را مطرح کنیم. مقصود از دین، آموزهها و برنامههایی است که از جانب خداوند متعال آمده است. در قرآن کریم ـ که اساس دین باشد ـ لفظ «دین» به کار رفته است. در قرآن، دین چند معنا دارد. ما قصد استقصای معانی آن را نداریم. اینجا بیشتر معنای «جزا» مورد توجه ماست؛ «مالک یوم الدین: خداوند متعال مالک روز جزا است». «جزا» در یک دیدگاه، از فروعات و بخشهای دین محسوب میشود.
از این آیه شریفة سوره مبارکه شوری استفاده میشود که لفظ «دین» تنها برای «اسلام» نیامده، بلکه درباره دیگر ادیان الهی نیز لفظ دین به کار برده شده است: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ؛ خدا، شرع و آیینی که برای شما مسلمین قرار داد، حقایق و احکامی است که نوح را نیز به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم، موسی و عیسی نیز آن را سفارش نمودیم که دین خدا را بر پا دارید و هرگز تفرقه و اختلاف در دین مکنید.
مشرکان را که به خدای یگانه و ترک بتان دعوت میکنی (قبولش) بسیار در نظرشان بزرگ میآید. (باری از انکار آنها میندیش که) خدا هر که را بخواهد به سوی خود (و مقام رسالت خویش) برمیگزیند و هر که را به درگاه خدا به تضرّع و دعا باز آید هدایت میفرماید». (شوری/13)
در این آیه شریفه، خداوند متعال، ادیان پنجگانه را بیان میکند. آنچه خداوند بر نوح وصیت کرد (که همان دین باشد) برای شما نیز تشریع شده است. در بخش اول آیه، معنای صحیح دین بهطور کامل مشخص نشده است، اما در ادامة آیه مشخص میشود. دینی که خداوند برای شما تشریع کرده و بر اقوام گذشته نیز تشریع شده بود، باید در زندگانی دنیا به پا داشته شود. وقتی مفهوم دین را اینگونه تبیین میکنید، به این نتیجه میرسید که دین، روشی است برای زندگی کردن که باید تحقق پیدا کند.
از اینجا استفاده میشود که باید دیدگاهِ به زندگی، به خود، ارتباط انسان با مبدأ، هدف آفرینش و اموری که خداوند متعال خواسته است را پیدا کنیم. محور اول دین، پیدا کردن این دیدگاهها است تا در زندگی پیاده شود. دین یک روش زندگی است. دین، مجموعهای از بینشها و وظایف عملی در شئون گوناگون فرد و جامعه است که از جانب خداوند برای پیادهسازی در زندگی فرستاده شده است. در واقع مجموعه امور اعتقادی، اخلاقی، وظیفهای و عملیِ مرتبط با هم، از دین استفاده میشود.
این امور عملی، از جانب خداوند متعال فرستاده شده است که به اعتقاد ما، خالق و رب ما است و ما را برای هدف خاصی آفریده و این روش را برای ما ارائه داده است. دین، روش عملی پیاده کردن بینشهای ماست تا در طول زندگی ارتباط بینشی خود را با خداوند متعال برقرار کنیم. حکمت خداوند اقتضا میکند تکالیف انسان با اهداف والا سنخیت داشته باشد.
راه شناخت دین
برای شناخت دین، ابتدا فرد باید مبانی اعتقادی را که مرکب از جهانشناسی و جهانبینی است، دنبال کند. جهانشناسی، مقدمه جهانبینی است؛ یعنی واقعیاتی را که در آن هستیم، درک کنیم. درک کنیم که موجودات، وابسته به حقیقت مطلقی هستند که دارای کمال و غنای مطلق و حکیم است. این حکمت اقتضا میکند این عالم و انسان دارای هدفی والا باشد؛ چون انسان، ذیشعور است و دارای اختیار و انتخاب؛ پس زندگی او نیز برای رسیدن به آن اهداف والا باید طبق وظایفی شکل بگیرد. خداوند متعال نیز طبق حکمت خود باید این وظایف را در قالب مجموعه برنامهها و قوانین ارائه دهد.
این «باید» از کمال مطلق خداوند انتزاع میشود، نه اینکه تعیین تکلیف بر او باشد. در علم کلام، به آن، قاعده لطف میگویند، اما این تعبیری که گفته شد، عمیقتر است و در مباحث عقلی از آن استفاده میشود و به آن «وجوب من الله» گفته میشود، نه «وجوب علی الله». در قرآن کریم نیز این بحث مطرح شده و حقتعالی بر خود وظیفه تعیین کرده است؛ چون خداوند کمال مطلق است و کمال مطلق بودن اقتضا میکند این وظایف را داشته باشد.
قدم نخست: شناخت «راه»
جهانبینی، به مبدأشناسی، معادشناسی و راهشناسی تقسیم میشود. بعد از آن بهطور خاص ما باید راهها را بشناسیم تا بدانیم چگونه باید زندگی کنیم. هدف اصلی خلقت، بندگی برای خداوند متعال است و برای تحقق بندگی، لازم است این روشها از جانب خدای متعال به واسطه انبیای الهی به بندگان رسانده شود. انسان در اصل خلقت خود، یک موجود اجتماعی است و در پرتو جامعه به کمالات لایق خود میرسد. این جامعه نیاز به مدیریتی دارد که از جانب خداوند متعال اعمال شود. ما معتقدیم خداوند راه را از طریق انبیای الهی به ما مینمایاند و همان پیامبران را نیز حاکم ما قرار داده است.
وقتی بشر با اختیار خود دین را بپذیرد، تحت حاکمیت این حاکمان الهی قرار میگیرد. این میشود مجموعه دین؛ که عبارت است از اعتقادات و مباحث عملی. همراه شدنِ اعتقادات و عمل، مباحث اخلاقی را به دنبال خواهد داشت و ما را به کسب فضائل اخلاقی توجه میدهد. در اینجا بحثهایی وجود دارد؛ مانند اینکه کسب فضایل اخلاقی بهطور مستقل است یا بهطور قهری تحقق پیدا میکند؟ اگر فرد به وظایف خود عمل کند باید به فضایل اخلاقی هم توجه داشته باشد. در مسائل تربیتی مستقیما به کسب فضایل توجه نمیشود، بلکه ابتدا به مسائل عملی، و در مرتبه دوم به فضایل اخلاقی توجه میشود.
این تعریف دین است. دین چارچوبی است که ساختمان وجودی انسان، تقاضامند آن است، که از آن به فطری بودن دین تعبیر میشود. خداوند ما را بهگونهای آفریده است که خواهناخواه به دنبال بینشهایی میگردیم تا با تکیه به آنها زندگی کنیم. برای انسان در چگونگی خود، عالم و ارتباط خود با عالم دیگر، همچنین درباره قبل و بعد انسان به عنوان مبدأ و معاد یکسری سؤالات مطرح میشود. مسائل اعتقادی پاسخگوی این پرسشهاست. به هر حال عقل انسان به دنبال پاسخگویی به این سؤالات فطری است.
قدم دوم: عمل
قدم دوم به کار بستن و عمل است. مجموعه دین، هم بُعد عقلانی و هم بُعد عملیِ انسان را تأمین میکند. همچنین در بُعد صفات نفسانی، انسان را راهنمایی میکند که در زندگی چه صفاتی متناسب با انسان است؛ بنابراین انسانیت انسان ایجاب میکند آن صفات را داشته باشد، وگرنه مسیر انسانیت را با شاکله خاص خود نپیموده است.
این دین برای اجرا شدن نازل شده است. تنها با رسیدن به تئوریها، شخص «متدین» نمیشود. اگر شخص بخواهد متدین شود باید دارای دین و معتقد به مسائل اعتقادی باشد و آن را در حد ظرفیت و بضاعت خود پیاده کند.
تمایل به دین، فطریِ انسانهاست؛ هرچه فرد عالمتر باشد، سؤالات پیشرفتهتر میشود
تمایل به دین در تمام فطرتها وجود دارد. هم برای کشاورز این سؤالات پیش میآید و هم برای یک عالم؛ اما برای فرد عالم و دانشمند این سؤالات به صورت پیشرفتهتر ایجاد میشود و پاسخ دقیقتر میطلبد؛ بنابراین مباحث اعتقادی با روشهای مختلفی تبیین میشود، که ممکن است با روش تقلیدی، خطابی یا استدلالی باشد.
روش علمیِ رسیدن به ابعاد دین متفاوت است
روش علمیِ رسیدن به ابعاد دین متفاوت است. روش رسیدن به مباحث اعتقادی، بر اساس عقل است. کار قوه عاقله که در ما نهاده شده، رسیدن به مباحث فکری و اعتقادی و پیدا کردن بینشها است.این بینشها طبیعی و ماوراء طبیعی است. بینش علمی به معنای رسیدن به قوانین علمی حاکم بر عالم است؛ مانند قوانین فیزیکی، بیولوژیکی و روانشناسی.گاهی نیز این بینش، ماورایی است. شهید مطهری بینش طبیعی را به جهاناحساسی یا بینش تجربی تعبیر میکند.
حکم عقل و روش تعبد
عقل حکم می کند که ما برای فهم چیستی و چگونگی راه زندگی ، به تعبد نیاز داریم؛ یعنی با روش عقلی، ضرورت احتیاج خود به راهنمایی شدن و ارسال رسل از سوی خداوند متعال را درک و درخواست میکنیم. بعد از رسیدن راهنما و دریافت برنامه و شناخت راه ، عقل حکم می کند که برای دستیابی به موفقیت و نتیجه لازم است انسان خود را در عمل به این برنامه ارسالی، موظف کند. این همان حکم عقل به تعبد است. تعبد نسبت به راهنمایی راهنما. تعبد نسبت به راهنمایی متخصص. بنابراین سخنان پیامبران الهی را تعبدا باید پذیرفت.
روش تعبد نیز مختلف است؛ گاهی تقلیدی است و گاهی اجتهادی. این از بحثهای فرعیِ مسئله تعبد است، اما باید توجه داشت که شاخصه اولیه، تعبد است. ما به بحثهای علمی خاص کار نداریم که رسیدن به مسائل تعبدی نیز با روشهای عقلایی صورت میپذیرد. بحث ما پذیرفتن وظایف عملی یا راهکارهای اخلاقی بر اساس تعبد است؛ اگرچه عقل کلیات آن را ـ اینکه مخلوق در برابر خالق، عبودیت داشته باشد و خضوع کند ـ درک میکند؛ حال از هر راهی که خضوع تحقق پیدا کند؛ اما به دلیل عدم آگاهی نسبت به راه آن، عقل دستور میدهد که از خود معبود بپرسیم.
عقل، کلیات و گاهی اوقات جزئیاتی از مباحث اعتقادی را درک میکند. این ادراکات بنیههای دین را شکل میدهد. اینکه «دین، ما را به اعتقاد نسبت به یگانگی خداوند متعال دعوت میکند»، باید با عقل درک شود؛ ازاینرو دین، دائما عقل را تحریک میکند. بیانات دینی، استدلال میکند و این استدلالها، قوه عقل را تحریک میکند که به مقتضای خود برگردد. دین در اصول اعتقادی، مسئله جدیدی نمیگوید، بلکه کارش «راهنمایی» و «تحلیل کردن» است؛ اما در عرصه عمل، همة مسائل عملیاش جدید است.
برای انسان بهطور مستقل راهی برای فهم نسبت به چگونگی این مسائل عملی وجود ندارد. خداوند این اعمال را بر عهده ما قرار داده و ما نیز این امور را تعبدا می پذیریم. دین برای اقامه و اجرا کردن است؛ با این هدف که ما متدین شویم. دین از جانب خداوند متعال آمده است و ساختمان وجودی ما، قسمتی از آن، یعنی مسائل اعتقادی را درک میکند. در آن قسمت عمدهای که قابل درک نیست، عقل حکم میکند تحت لوای الله قرار بگیریم و از او درخواست برنامه علمی و عملی برای اداره زندگی داشته باشیم.
دو محور اجرای دین؛ راهنمایی گرفتن و اجرا کردن
اساس اجرا کردن دین بر دو محور دور میزند. محور اصلی، راهنمایی گرفتن است که ما وظایف عملی خود را در شئون مختلف فرا بگیریم. این راهنمایی کردن بر عهده انبیا (علیهم السلام) است. آنها راهنمایی میکنند و ما راهنمایی میگیریم. اولِ آن نیز به عهده خداوند تعالی است؛ «انا هدیناه السبیل» (انسان/3)
محور دوم اجرا کردن است یعنی علاوه بر راهنمایی کردن، روشهایی توسط پیامبر اعمال میشود تا دستورات دین اجرا شود. پیامبر صرفا نمیگوید این کارها را انجام بدهید و خودش نیز در خانه بنشیند؛ بلکه برای عبادت مسجد میسازد و میفرماید: «صلوا کما رأیتمونی أُصلّی»؛ یعنی هم اعلام میکند و هم نماز میخواند.
اقامه دین به این است که انسان، تربیت شود؛ «و یزکیهم». این تربیت، جزء نظام رسالت انبیاء و اولیاست که شئون تربیت را باید تحقق ببخشند.