تبیان، دستیار زندگی

«دیدن این فیلم جرم است» رضا زهتابچیان چگونه بود؟

دارای تاریخ انقضا، نسخه فیک آژانس شیشه‌ای

در مجموع فیلم را باید حاصل یک بغض فروخورده‌ای دانست که در تجربه وضعیت موجود جامعه به دست آمده. اگرچه در پایان فیلم تماشاگران راضی از سالن بیرون آمدند اما این رضایت بیش‌تر حاصل تخلیه هیجانات بود، نه پیروزی گفتمان نزدیک به قهرمان بر گفتمان مخالفان او.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مصطفی ساجدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
دیدن این فیلم جرم است

«دیدن این فیلم جرم است» ساخته رضا زهتابچیان و محصول حوزه هنری است. واکنش‌ها نسبت به فیلم متفاوت است، برخی آن را مثبت، ساختارشکن و جسورانه نامیده‌اند و برخی دیگر با نگاهی منفی از اثر به‌عنوان یک فیلم مهاجم به برخی از نهادها و مفاهیم یاد می‌کنند؛ این دوگانگی حتی در جمع‌هایی که شاید به شخصیت‌های فیلم قرابت داشته باشند هم دیده می‌شود، دوگانگی از جنس اختلافی که در طول فیلم شاهدش بودیم.

بعد از تماشای فیلم یک حس به مخاطب دست می‌دهد؛ من این فیلم را قبلاً دیده‌ام. مخاطب بعد از تماشای «دیدن این فیلم...» تصور نمی‌کند که با یک اثر یونیک و دست‌اول روبه‌رو است. به دو علت این اتفاق رخ می‌دهد؛ یک قرابت فیلمنامه و کارگردانی با آژانس شیشه‌ای و دو مشاهده مستمر گفتمان و گفت‌وگوهای فیلم در فضای کنونی.

قرابت با آژانس شیشه‌ای در فرم و محتوا

«دیدن این فیلم جرم است»، بیش از آنکه خودش باشد، «آژانس شیشه‌ای» است. اگر در آژانس شیشه‌ای روند روایت داستان، با شیب ملایم و شکل دادن موقعیت‌های مختلف پیش می‌رود و سپس تضاد میان شخصیت‌های آغاز می‌شود، در «دیدن این فیلم جرم است» کارگردان حوصله چندانی برای روایت ابتدایی ندارد و از ثانیه‌های اول مخاطب را وسط داستان قرار می‌دهد، تصمیمی که باعث شده تا یک‌سوم ابتدایی فیلم چندان برای مخاطب باورپذیر نباشد.  او هنوز قانع نشده؛که چرا این اتفاقات در حال رخ دادن است لذا «دیدن این فیلم...» را به‌عنوان کاریکاتوری از آژانس شیشه‌ای می‌شناسد.

علاقه کارگردان به شاهکار ابراهیم حاتمی‌کیا، موجب شده تا او در تیپ‌سازی، دیالوگ و خلق موقعیت نیز آژانس شیشه‌ای را دهه 90 با دقت بازسازی کند. سکانس‌های گرفتن اسلحه، تیراندازی، آزاد کردن فرد قالپاق‌دزد؛ میزانسن‌های مشابه و یا دیالوگ‌هایی همچون «من اهل اسلحه نیستم، این‌ها سلاح رو به دستم دادند» آن‌قدر با دیالوگ «جگرم سوخت، شیشه شکست، نامور آوردند، اسلحه چسبید به دستم» آژانس شیشه‌ای قرابت دارد که مخاطب خودش را کاملاً در اتمسفر آژانس متصور می‌شود.

زهتابچیان کارگردان «دیدن این فیلم جرم است»، برخلاف حاتمی‌کیا، کارگردان آژانس شیشه‌ای، محافظه‌کار است. او جرأت ورود به بدنه جامعه و تیپ‌سازی از افراد جامعه برای نقد به آن‌ها را ندارد، جامعه‌ای که در به وجود آمدن وضعیت "امیر" چه از نظر مشکلات شخصی و چه از نظرگاه مسائل ملی بی‌تقصیر نبوده است؛ کاری که حاتمی کیا در آژانس شیشه‌ای انجام داد و باعث شد تا فیلم در هردوره‌ای از پخش، همچنان گفتمانی را که گاهی از سوی مردم حمایت می‌شوند را به چالش بکشد.

قهرمان در «دیدن این فیلم جرم است»، بیش از آنکه یک قهرمان فعال، هدف‌دار و کنش‌مند بر اساس "آرمان" باشد، یک فرد احساسی، دارای اهداف نه‌چندان مشخص و دارای کنش‌های حاصل از سرخوردگی است؛ سرخوردگی خاصی که گویا کارگردان آن را در فضای رسانه‌ای و تلگرامی تجربه کرده. به همین دلیل کنش‌‎های رفتاری امیر که مهدی زمین پرداز نقش آن را ایفا می‌کند، برگرفته از رفتارهای سطحی و احساسی است؛ او در رفت‌وبرگشت‌ها و درگیری‌ها تصمیماتش مدام تغییر می‌کند و همواره در حال اشک ریختن است و در اینکه می‌خواهد چه‌کاری انجام دهد تردید دارد.
دیدن این فیلم جرم است

کنش‌های آشنا، فیلم دارای تاریخ انقضا

علاوه بر کپی‌برداری از آژانس شیشه‌ای، عامل دیگری که موجب می‌شود تا مخاطب احساس کند با یک اثر دست‌اول مواجه نشده را در خود داستان و کنش‌های شکل‌گرفته میان افراد باید جست‌وجو کرد. کارگردان به‌جای خلق اثری جدید که با گفتمان او، قرابت داشته باشد به دنبال بازنمایی نمادین حرف‌هایی است که چندان تازگی ندارند و مخاطب پیش‌تر در فضای مجازی آن‌ها را شنیده است. این نگاه کارگردان موجب می‌شود تا اثری حرفی برای گفتن نداشته باشد و نهایت کارکرد آن برای زمانه کنونی مناسب باشد نه برای تقابل دائمی میان دو گفتمان؛ همچون آژانس شیشه‌ای. سطحی و یا به عبارتی تلگرامی بودن فهم کارگردان و نویسنده از مفاهیمی چون انسداد اجتماعی، در سکانس‌هایی که قهرمان فیلم کودکانه در حال فیلم‌برداری از کارهای خود است، می‌توان دید. قهرمان بازنمایی از شخصیت کارگردان و نویسنده است که چون انسداد را در فضای مجازی تجربه کرده‌اند، راه خروج از آن را هم در همین فضا جستجو می‌کنند.

فیلم چه می‌خواهد بگوید؟

فیلم مفهوم درستی دارد؛ مفهومی که در میان نسل جدید با هر نوع تفکر سیاسی، مطالبه می‌شود. نویسنده و کارگردان از حرف‌هایی سخن می‌گویند و آن را به تصویر می‌کشند که در داخل کشور با کلیدواژه منافع ملی و خواست مردم سرکوب می‌شود و در نگاه بین‌المللی از ترس بی‌بی‌سی و نگاه‌های دیپلماتیک به مسلخ کشیده می‌شود. اگرچه حرف‌هایی که در فیلم زده می‌شود و تیپ‌سازی‌های انجام‌شده در آن، درست و خوب است اما لزوماً مسیر درستی برای انتقال این مفاهیم انتخاب نشده است.

در تیپ‌های داخل فیلم در سطوح مختلف، هیچ نشانه‌ای از باز بودن مسیر برای بهبود اوضاع مشاهده نمی‌شود؛ حتی سردار(با بازی امیر آقایی) نیز هنگامی‌که در «ساختار» قرار می‌گیرد، انفعال را تجربه می‌کند و هنگامی توانایی رسیدن به هدف را دارد که انفرادی و خارج از قواعد ساختار، راه رسیدن به آن را دنبال می‌کند.

داستان دیدن این فیلم جرم است یک ضعف بزرگ دارد. در دیالوگ میان امیر و یکی از دوستان بسیجی خود که درک درستی از موقعیت ندارد و آن را با جریان تسخیر سفارت انگلیس مقایسه می‌کند، امیر می‌گوید که در قضیه سفارت به افراد به قانون تعدی کرده‌اند و در موضوع پیش‌آمده، قانون به دنبال تعدی به حرمت افراد است. اگرچه این دوگانه درست است اما فیلم‌نامه توانایی اقناع مخاطب برای پذیرش این وضعیت را ندارد؛ چون تلاش درستی از امیر برای حل قانونی وضعیت نمی‌بیند و همین موجب می‌شود تا مخاطب نتواند رفتارهای او را درک کند! رفتارهایی که به‌زعم عموی امیر که شخصیت مثبت ساختار است، به‌دوراز عقلانیت توصیف می‌شود.

در مجموع فیلم را باید حاصل یک بغض فروخورده‌ای دانست که در تجربه وضعیت موجود جامعه به دست آمده. اگرچه در پایان فیلم تماشاگران راضی از سالن بیرون آمدند اما این رضایت بیش‌تر حاصل تخلیه هیجانات بود، نه پیروزی گفتمان نزدیک به قهرمان بر گفتمان مخالفان او.