گفتوگوی تبیان با حسین صیامی درباره آسیبهای شعر آیینی
در حوزه شعر فاطمی هنوز در پله اول هستیم
حسین صیامی، شاعر آیینی در گفتگو با تبیان معتقد است: در حوزه شعر فاطمی، هنوز به برخی از زوایای شخصیت و زندگانی حضرت زهرا (س) نپرداختهایم.
حسین صیامی شاعر جوان و البته پرتجربهای است که آثار او در حوزه شعر آیینی، شعر اجتماعی و عاشقانه در یک دهه اخیر مورد اقبال و توجه مخاطبان قرارگرفته است. نماهنگهایی چون خاکریز اول، بهترین رفیق، حسرت زیارت و ...بخش دیگری از فعالیت او در حوزه شعر و موسیقی است. تقارن ایام دهه فجر انقلاب اسلامی و سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) بهانهای شد تا با او درباره شعر فاطمی و شعر انقلابی به گفتگو بنشینیم.
امسال ایام فاطمیه با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی همزمان شده است. از تأثیرات متقابل انقلاب اسلامی در حوزه شعر فاطمی آغاز کنیم؟
ورود به این مطلب، به مقدمهای کوتاه نیازمند است. انقلاب اسلامی باعث شکلگیری فضایی در کشور شد که پیش از آن وجود نداشت. فضایی که فعال حوزه معارف اسلامی و دین بدون ارعاب و تهدید به فعالیت بپردازد. ضمن اینکه امکانات فرهنگی هم بهمراتب بیش از گذشته در اختیار این حوزه قرار گرفت. از طرفی انقلاب اسلامی ایران با پرچمداری یک عالِم دینی و همراهی مردم رقم خورد، انقلابی که یک پیوستگی با حضرت صدیقه طاهره (س) بهعنوان اولین قیامکننده در اسلام داشت.
در گذشته کمتر به اطلاعات و زوایای مختلف زندگی حضرت زهرا (س) دسترسی وجود داشته است. اینکه میبینید درباره امام حسین (ع)، شعر فراوانی وجود دارد مدیون ایام محرم و صفر است که یاد آن حضرت و سیره ایشان زنده نگهداشته شد درحالیکه مثلاً ایام فاطمیه در دوران قبل از انقلاب به این شکل و گستردگی برگزار نمیشد. آنچه باعث شد فضای شعر فاطمی پس از انقلاب با گذشته تفاوت اساسی داشته باشد مرهون دو علت است. یکی نگاه مکتبی و دینی پس از انقلاب که با آزادی اطلاعات و ارتباطات آمیخته شد و درنتیجه برخی از زوایای پنهان معارف اسلامی موردتوجه قرار گرفت. دیگری فضاسازی و فراهم شدن امکانات فرهنگی که اتفاقاً جزو مهمترین وظایف حکومت اسلامی است، شاعران را به پژوهش درباره زندگی حضرت فاطمه (س) و سرودن شعر ترغیب کرد.
آیا تمام ابعاد شخصیت وزندگی حضرت زهرا (س) در شعر فاطمی منعکسشده است؟
قطعاً خیر. ما در حوزه شعر فاطمی هنوز در پله اول هستیم. پله اول هم همین مدح و مرثیهای است که میبینید و میشنوید. هنوز آنچنانکه بایدوشاید درباره شخصیت و سبک زندگی حضرت فاطمه (س) ورود نکردهایم. البته کارهایی بوده که جستهوگریخته به این مساله اشارهکردهاند؛ اما انگشتشمار!
مصداقهایش را هم بگویید.
ببینید! بهعنوانمثال ما میتوانیم منشور همسرداری را از دل زندگی آن حضرت با امیرالمؤمنین (ع) استخراج کنیم. کتابهای زیادی درباره ایشان نوشته شده که میتوان در قالب هنر دربیاید. اولین سنگر هنر، شعر است. اگر اینها را در قالب شعر برای مخاطب بیان کنیم، میتوانیم در قالب موسیقی، فیلم و سریال و ... هم بیاوریم؛ اما متأسفانه در حوزه شعر این اتفاق هنوز نیفتاده. شاید یکی از علتهایش کمکاری شاعران دراینباره باشد. شاعر نباید برای سرودن شعر فاطمی تنها به تاریخِ مناسبتها، اطلاعات اندک و روضهها بسنده کند. شاعر اگر مطالعه داشته باشد، قطعاً اتفاقات مهمی در حوزه شعر میافتد.
مهمترین آسیب شعر آیینی چیست؟
برخلاف برخی که به شعر آیینی و شعر هیات میتازند، قائل به این نیستم که باید بر این نوع شعر تاخت؛ اما قطعاً باید آسیبشناسی کرد. مهمترین آفت و آسیبی که شعر آیینی دچار آن شده، این است که برخی شاعران آیینی اهل مطالعه نیستند. درواقع نیاز به مطالعه را نمیبینند.
به چه دلیل؟
بالاخره مهمترین رسانهای که در اختیار شاعران مذهبی است، هیات ها و مجالس مذهبی هستند. وقتی شاعر میبیند، شعری که وقت و مطالعه کمی صرف آن کرده، موردتوجه مداح و مجلس قرار گرفته و اصطلاحاً بهبه و چهچه هم شنیده، دیگر نیاز و انگیزهای ندارد که وقت بیشتری بگذارد یا مطالعه بیشتری کند تا بهجای سی بیت شعر معمولی، شش بیت عالی و اثرگذار بسراید.
اما فقط شاعر در به وجود آمدن چنین فضایی مقصر نیست؟
بله! مجموعه عواملی مؤثر هستند. هم شاعر و هم اطرافیان او که بیشترین تأثیر را دارند. زمانی من برای یک مداح هفت بیت شعر میگویم اما مداح میگوید با این چند بیت چه کنم. تا بخوانم، مجلس تمام است. حداقل بیست سی بیت به من برسان. درواقع نمیگوید همین هفت بیت را خوب بخوانم و جا بیندازم یا اگر در مصرعی، حرفهای ناگفتهای وجود دارد، آن را تکرار کنم وقت بیشتری بگذارم. شاعرانی وجود دارند که چند دهه است برای هیات ها، شعر میگویند اما هیچوقت کتابی منتشر نمیکنند.
چرا؟ دلیل آن چیست؟
چون رسانهای مثل هیات، قویتر از کتاب است. کتاب مجال آن شخص نیست. مجال منِ شاعر هیئت، کتاب نوشتن نیست. مقایسه شاعر هیات با شاعر عاشقانه سرا اشتباه است. چون مجال و آوردگاه این دو متفاوت است. شاعر هیات باید حرف برای گفتن داشته باشد، شعر با محتوا بگوید و مستند به روایات. البته خیلی از شاعران هم در سرایش شعر، برداشت ذوقی دارند. ببینید چه گفتگوهایی بین حضرت علی (ع) و فاطمه (س) وجود داشته است. ما حتی در وجه عاطفی قضیه هم کپی کاری میکنیم. ما اینها را در شعر نیاوردیم. چون شاعر از روی دست مداح مینویسد.
همان داستانی که شاعر میگوید این شعر را برای فلان مداح گفتهام یا فلانی نمیتواند شعر مرا در خواندن از آب بیاورد؟
البته این مساله فینفسه معضل نیست اما ایراد است. دلیل عمدهاش این است که برخی مداحان، شاعران ثابت دارند و در فضای شعر شناختهشده و معروف هستند؛ اما همین معروف بودن، میتواند بد باشد. خودم را مثال میزنم. من شاعر آقای فلان هستم. اگر شاعر او نباشم دیگر معروف نیستم. پس مجبورم شاعرش باقی بمانم. درنتیجه شعری میگویم که او خوشش بیاید و دوست دارد بخواند. یکجور کار سفارشی؛ اما اگر من نباشم یکی دیگر مینویسد. در سالهای اخیر، تعداد زیادی از حوزه شعر هیات رفتند و افراد دیگری با شعر ضعیفتر و کیفیت پایینتر وارد این حوزه شدند. در آسیبشناسی، راهش این نیست که فقط شاعر را نقد کنیم بلکه باید مداحان هم نقد شوند.
چرا در مجالس مذهبی و هیات، جای شعرخوانی آیینی خالی است؟
به دو دلیل این اتفاق بهندرت میافتد. اول اینکه اگر شاعر، شعرخوانی کند، کار مداح یا ذاکر تحتالشعاع قرار میگیرد. دوم اینکه متأسفانه تعداد شاعرانی که توانایی شعرخوانی داشته باشد، بسیار کم هستند. انگشتشمار شاعرانی هستند که هم شعر خوب بگویند و هم هنر شعرخوانی داشته باشند. مثل برادران شاعرم سید حمید برقعی یا وحید قاسمی.
نکتهای هم که وجود دارد، مخالفت برخی با سبکهای جدید در شعر آیینی است. حتی در تلفیق موسیقی با شعر آیینی هم عدهای مخالفت میکنند؟
طبعاً همیشه در هر نوآوری، مخالفتهایی هم وجود داشته است. اگر نوآوری به بدعت ختم شود، اشکال دارد. در غیر این صورت هر خلاقیت و نوآوری مفید است. کی و کجا گفتهاند که فن و سَبک همیشه یکجور باشد. هرجایی ممکن است آدابورسوم خود را داشته باشد. حتی در عزاداریها هم میبینیم که متأثر از فرهنگها و آیینهای سنتی هر منطقه است. البته این با بدعت فرق دارد. در همین موسیقی که خودش یک بحث مفصل میطلبد، واقعاً به آن ظلم شده است که ثمرهاش را میبینیم. درحالیکه ما ابونصر فارابی را داریم که هم موسیقیدان است و هم مجتهد دین. اگر از ابزاری درزمانی استفاده غیرمفید میشود، دلیل نمیشود که اصلاً از آن استفاده نکنیم وگرنه چاقو هم باعث قتل میشود و هم جان انسانی را نجات میدهد، مهم این است که دست چه کسی باشد یک قاتل یا یک جراح حاذق. نوآوری در محدوده پیوست با سنت بههیچوجه بد نیست. یک نمونه از خلاقیتها شعرخوانی شاعر در هیات است که بسیار خوب است به شرطی که بلد باشد و این احتیاج به آموزش دارد.
چه کسی باید این موارد را آموزش بدهد؟
این مطالبهای است که باید از نهادها و سازمانهای فعال در این حوزه داشت. اینها باید متولی آموزش شوند. شاعرانی که فن شعرخوانی را بلدند باید به شاعران جوان و خوش استعداد، آموزش دهند. شعرخوانی حتی از گویندگی هم سختتر است. اجرای زنده در حضور صدها نفر، فن بیان، زبان بدن، تکیهکلام و ...همه اینها نیاز به آموزش دارد. ما از شاعران آیینی، یک دنیا توقع داریم درحالیکه هیچ آموزشی هم به آنها نمیدهیم. در همین تهران، کارگاه شعر آیینی به تعداد انگشتشمار برگزار میشود. به نظر من شعر آیینی بیش از هر نوع شعر دیگری نیاز به جلسه نقد و کارگاه دارد.
دلیل این نیاز چیست؟
به دو علت. شعر عاشقانه یک سابقهای دارد که اگر شاعر به آن رجوع کند از شعر حافظ و سعدی و صائب گرفته تا اشعار قیصر و حسین منزوی، با اندکی ذوق و قریحه میتواند شعر عاشقانه بسراید؛ اما برای شاعر مذهبی چنین عقبه گستردهای وجود ندارد. به همین خاطر باید به او آموخت که چگونه شعر بگوید. شعر آیینی در حال تجربه و آزمونوخطاست. مساله دیگر اینکه حوزه معارف اسلامی بهگونهای است که نمیتوانی هر حرفی را بزنی. در شعر عاشقانه هر تشبیه و تمثیلی مجاز است، اما در شعر آیینی نمیشود. نیازی که به آموزش، نقد و هماندیشی در حوزه شعر آیینی وجود دارد، بیش از هر چیز دیگری است.
و البته برخی هم نقد شعر را تحمل نمیکنند؟
اگر منِ شاعر به این باور ذهنی برسم که نقد توهین به من نیست بلکه به شاعر هم کمک میکند دیگر جبهه نمیگیرم. خصوصاً در شعر آیینی و شعر حضرت زهرا (س) که اولین و بزرگترین محل اختلاف ما با سایر مذاهب، همین ماجرای خانم فاطمه زهرا (س) است؛ اختلافی که هست و باید تبیین شود نه اینکه تشدید یا تخفیف شود. تبیین این مساله یک کار احساسی نیست. بلکه بر عهده علما و بزرگان است. نقدی که میگوییم کارکردش همینجاست. باید بزرگتر و مرشدی در شعر باشد که یقه شاعر جوان و احساساتی را بگیرد تا خدایناکرده بهجای تبیین مساله به تفرقه و دشمنیها دامن نزند.
امسال ایام فاطمیه با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی همزمان شده است. از تأثیرات متقابل انقلاب اسلامی در حوزه شعر فاطمی آغاز کنیم؟
ورود به این مطلب، به مقدمهای کوتاه نیازمند است. انقلاب اسلامی باعث شکلگیری فضایی در کشور شد که پیش از آن وجود نداشت. فضایی که فعال حوزه معارف اسلامی و دین بدون ارعاب و تهدید به فعالیت بپردازد. ضمن اینکه امکانات فرهنگی هم بهمراتب بیش از گذشته در اختیار این حوزه قرار گرفت. از طرفی انقلاب اسلامی ایران با پرچمداری یک عالِم دینی و همراهی مردم رقم خورد، انقلابی که یک پیوستگی با حضرت صدیقه طاهره (س) بهعنوان اولین قیامکننده در اسلام داشت.
در گذشته کمتر به اطلاعات و زوایای مختلف زندگی حضرت زهرا (س) دسترسی وجود داشته است. اینکه میبینید درباره امام حسین (ع)، شعر فراوانی وجود دارد مدیون ایام محرم و صفر است که یاد آن حضرت و سیره ایشان زنده نگهداشته شد درحالیکه مثلاً ایام فاطمیه در دوران قبل از انقلاب به این شکل و گستردگی برگزار نمیشد. آنچه باعث شد فضای شعر فاطمی پس از انقلاب با گذشته تفاوت اساسی داشته باشد مرهون دو علت است. یکی نگاه مکتبی و دینی پس از انقلاب که با آزادی اطلاعات و ارتباطات آمیخته شد و درنتیجه برخی از زوایای پنهان معارف اسلامی موردتوجه قرار گرفت. دیگری فضاسازی و فراهم شدن امکانات فرهنگی که اتفاقاً جزو مهمترین وظایف حکومت اسلامی است، شاعران را به پژوهش درباره زندگی حضرت فاطمه (س) و سرودن شعر ترغیب کرد.
آیا تمام ابعاد شخصیت وزندگی حضرت زهرا (س) در شعر فاطمی منعکسشده است؟
قطعاً خیر. ما در حوزه شعر فاطمی هنوز در پله اول هستیم. پله اول هم همین مدح و مرثیهای است که میبینید و میشنوید. هنوز آنچنانکه بایدوشاید درباره شخصیت و سبک زندگی حضرت فاطمه (س) ورود نکردهایم. البته کارهایی بوده که جستهوگریخته به این مساله اشارهکردهاند؛ اما انگشتشمار!
مصداقهایش را هم بگویید.
ببینید! بهعنوانمثال ما میتوانیم منشور همسرداری را از دل زندگی آن حضرت با امیرالمؤمنین (ع) استخراج کنیم. کتابهای زیادی درباره ایشان نوشته شده که میتوان در قالب هنر دربیاید. اولین سنگر هنر، شعر است. اگر اینها را در قالب شعر برای مخاطب بیان کنیم، میتوانیم در قالب موسیقی، فیلم و سریال و ... هم بیاوریم؛ اما متأسفانه در حوزه شعر این اتفاق هنوز نیفتاده. شاید یکی از علتهایش کمکاری شاعران دراینباره باشد. شاعر نباید برای سرودن شعر فاطمی تنها به تاریخِ مناسبتها، اطلاعات اندک و روضهها بسنده کند. شاعر اگر مطالعه داشته باشد، قطعاً اتفاقات مهمی در حوزه شعر میافتد.
مهمترین آسیب شعر آیینی چیست؟
برخلاف برخی که به شعر آیینی و شعر هیات میتازند، قائل به این نیستم که باید بر این نوع شعر تاخت؛ اما قطعاً باید آسیبشناسی کرد. مهمترین آفت و آسیبی که شعر آیینی دچار آن شده، این است که برخی شاعران آیینی اهل مطالعه نیستند. درواقع نیاز به مطالعه را نمیبینند.
به چه دلیل؟
بالاخره مهمترین رسانهای که در اختیار شاعران مذهبی است، هیات ها و مجالس مذهبی هستند. وقتی شاعر میبیند، شعری که وقت و مطالعه کمی صرف آن کرده، موردتوجه مداح و مجلس قرار گرفته و اصطلاحاً بهبه و چهچه هم شنیده، دیگر نیاز و انگیزهای ندارد که وقت بیشتری بگذارد یا مطالعه بیشتری کند تا بهجای سی بیت شعر معمولی، شش بیت عالی و اثرگذار بسراید.
اما فقط شاعر در به وجود آمدن چنین فضایی مقصر نیست؟
بله! مجموعه عواملی مؤثر هستند. هم شاعر و هم اطرافیان او که بیشترین تأثیر را دارند. زمانی من برای یک مداح هفت بیت شعر میگویم اما مداح میگوید با این چند بیت چه کنم. تا بخوانم، مجلس تمام است. حداقل بیست سی بیت به من برسان. درواقع نمیگوید همین هفت بیت را خوب بخوانم و جا بیندازم یا اگر در مصرعی، حرفهای ناگفتهای وجود دارد، آن را تکرار کنم وقت بیشتری بگذارم. شاعرانی وجود دارند که چند دهه است برای هیات ها، شعر میگویند اما هیچوقت کتابی منتشر نمیکنند.
چرا؟ دلیل آن چیست؟
چون رسانهای مثل هیات، قویتر از کتاب است. کتاب مجال آن شخص نیست. مجال منِ شاعر هیئت، کتاب نوشتن نیست. مقایسه شاعر هیات با شاعر عاشقانه سرا اشتباه است. چون مجال و آوردگاه این دو متفاوت است. شاعر هیات باید حرف برای گفتن داشته باشد، شعر با محتوا بگوید و مستند به روایات. البته خیلی از شاعران هم در سرایش شعر، برداشت ذوقی دارند. ببینید چه گفتگوهایی بین حضرت علی (ع) و فاطمه (س) وجود داشته است. ما حتی در وجه عاطفی قضیه هم کپی کاری میکنیم. ما اینها را در شعر نیاوردیم. چون شاعر از روی دست مداح مینویسد.
همان داستانی که شاعر میگوید این شعر را برای فلان مداح گفتهام یا فلانی نمیتواند شعر مرا در خواندن از آب بیاورد؟
البته این مساله فینفسه معضل نیست اما ایراد است. دلیل عمدهاش این است که برخی مداحان، شاعران ثابت دارند و در فضای شعر شناختهشده و معروف هستند؛ اما همین معروف بودن، میتواند بد باشد. خودم را مثال میزنم. من شاعر آقای فلان هستم. اگر شاعر او نباشم دیگر معروف نیستم. پس مجبورم شاعرش باقی بمانم. درنتیجه شعری میگویم که او خوشش بیاید و دوست دارد بخواند. یکجور کار سفارشی؛ اما اگر من نباشم یکی دیگر مینویسد. در سالهای اخیر، تعداد زیادی از حوزه شعر هیات رفتند و افراد دیگری با شعر ضعیفتر و کیفیت پایینتر وارد این حوزه شدند. در آسیبشناسی، راهش این نیست که فقط شاعر را نقد کنیم بلکه باید مداحان هم نقد شوند.
چرا در مجالس مذهبی و هیات، جای شعرخوانی آیینی خالی است؟
به دو دلیل این اتفاق بهندرت میافتد. اول اینکه اگر شاعر، شعرخوانی کند، کار مداح یا ذاکر تحتالشعاع قرار میگیرد. دوم اینکه متأسفانه تعداد شاعرانی که توانایی شعرخوانی داشته باشد، بسیار کم هستند. انگشتشمار شاعرانی هستند که هم شعر خوب بگویند و هم هنر شعرخوانی داشته باشند. مثل برادران شاعرم سید حمید برقعی یا وحید قاسمی.
نکتهای هم که وجود دارد، مخالفت برخی با سبکهای جدید در شعر آیینی است. حتی در تلفیق موسیقی با شعر آیینی هم عدهای مخالفت میکنند؟
طبعاً همیشه در هر نوآوری، مخالفتهایی هم وجود داشته است. اگر نوآوری به بدعت ختم شود، اشکال دارد. در غیر این صورت هر خلاقیت و نوآوری مفید است. کی و کجا گفتهاند که فن و سَبک همیشه یکجور باشد. هرجایی ممکن است آدابورسوم خود را داشته باشد. حتی در عزاداریها هم میبینیم که متأثر از فرهنگها و آیینهای سنتی هر منطقه است. البته این با بدعت فرق دارد. در همین موسیقی که خودش یک بحث مفصل میطلبد، واقعاً به آن ظلم شده است که ثمرهاش را میبینیم. درحالیکه ما ابونصر فارابی را داریم که هم موسیقیدان است و هم مجتهد دین. اگر از ابزاری درزمانی استفاده غیرمفید میشود، دلیل نمیشود که اصلاً از آن استفاده نکنیم وگرنه چاقو هم باعث قتل میشود و هم جان انسانی را نجات میدهد، مهم این است که دست چه کسی باشد یک قاتل یا یک جراح حاذق. نوآوری در محدوده پیوست با سنت بههیچوجه بد نیست. یک نمونه از خلاقیتها شعرخوانی شاعر در هیات است که بسیار خوب است به شرطی که بلد باشد و این احتیاج به آموزش دارد.
چه کسی باید این موارد را آموزش بدهد؟
این مطالبهای است که باید از نهادها و سازمانهای فعال در این حوزه داشت. اینها باید متولی آموزش شوند. شاعرانی که فن شعرخوانی را بلدند باید به شاعران جوان و خوش استعداد، آموزش دهند. شعرخوانی حتی از گویندگی هم سختتر است. اجرای زنده در حضور صدها نفر، فن بیان، زبان بدن، تکیهکلام و ...همه اینها نیاز به آموزش دارد. ما از شاعران آیینی، یک دنیا توقع داریم درحالیکه هیچ آموزشی هم به آنها نمیدهیم. در همین تهران، کارگاه شعر آیینی به تعداد انگشتشمار برگزار میشود. به نظر من شعر آیینی بیش از هر نوع شعر دیگری نیاز به جلسه نقد و کارگاه دارد.
دلیل این نیاز چیست؟
به دو علت. شعر عاشقانه یک سابقهای دارد که اگر شاعر به آن رجوع کند از شعر حافظ و سعدی و صائب گرفته تا اشعار قیصر و حسین منزوی، با اندکی ذوق و قریحه میتواند شعر عاشقانه بسراید؛ اما برای شاعر مذهبی چنین عقبه گستردهای وجود ندارد. به همین خاطر باید به او آموخت که چگونه شعر بگوید. شعر آیینی در حال تجربه و آزمونوخطاست. مساله دیگر اینکه حوزه معارف اسلامی بهگونهای است که نمیتوانی هر حرفی را بزنی. در شعر عاشقانه هر تشبیه و تمثیلی مجاز است، اما در شعر آیینی نمیشود. نیازی که به آموزش، نقد و هماندیشی در حوزه شعر آیینی وجود دارد، بیش از هر چیز دیگری است.
و البته برخی هم نقد شعر را تحمل نمیکنند؟
اگر منِ شاعر به این باور ذهنی برسم که نقد توهین به من نیست بلکه به شاعر هم کمک میکند دیگر جبهه نمیگیرم. خصوصاً در شعر آیینی و شعر حضرت زهرا (س) که اولین و بزرگترین محل اختلاف ما با سایر مذاهب، همین ماجرای خانم فاطمه زهرا (س) است؛ اختلافی که هست و باید تبیین شود نه اینکه تشدید یا تخفیف شود. تبیین این مساله یک کار احساسی نیست. بلکه بر عهده علما و بزرگان است. نقدی که میگوییم کارکردش همینجاست. باید بزرگتر و مرشدی در شعر باشد که یقه شاعر جوان و احساساتی را بگیرد تا خدایناکرده بهجای تبیین مساله به تفرقه و دشمنیها دامن نزند.