سینمای ایران با اینهمه هیاهوی رسانهای و خبررسانی و برنامههای سینمایی شرایط خوبی ندارد. تعداد فیلمهای سینمایی به معنی سینما، از انگشت یکدست تجاوز نمیکند. درباره این مسئله بیشتر خواهیم نوشت. در این مجال به ارزیابی کوتاه از فیلمهای نیمه اول جشنواره خواهیم پرداخت.
شاید نخستین فیلمی درباره اسرای ایرانی است که به دل مینشیند. 23 نفر از فیلمهای دلنشین سینمای ایران است. مهدی جعفری کارگردان بسیار خوبی است و چون مستندی درباره بیستوسه نفر معروف ساخته است، تسلط خوبی به قصه دارد. فیلم شعاری نیست، کمدی خوب منعطفی دارد. ریتم فیلم با توجه به رفتوبرگشت فیلم از کمدی به تراژدی و از تراژدی به کمدی، تماشاگر عام را خسته نمیکند و لحظات کمدی فیلم به جرات میتوان گفت بینظیر است.
شبی که ماه کامل شد/ نرگس آبیار
اگر در داوری جشنواره فیلم فجر اتفاق خاصی نیفتد و بیعدالتی بر این جشنواره حاکم نشود. بی ترید آخرین ساخته این کارگردان زن سینما مستحق دریافت تمامی جوایز اصلی جشنواره است. سعید روستایی با شش و نیم متر همچنان در مود بازتکرار روایتی درباره اعتیاد است و محمدحسین مهدویان، پایان سانسور شده ماجرای نیمروز یک را بازتکرار کرده است. درنتیجه فیلم آبیار به دلیل، اعتبار روایی، طراوت خاصی دارد. این فیلم اجرای تکنیکال و محتوایی بینقصی دارد. برخلاف ادعاهایی بسیاری از منتقدان، فیلم برای برترین شدن در جشنواره فیلم فجر هیچ نقصانی ندارد. نکته جالب این است که سلیقههای سیاسی متنوعی، فیلم را پسندیدهاند و اگر این فیلم جوایز اصلی را دریافت نکند، شأن جشنواره زیر سؤال میرود.
ناگهان درخت/ صفی یزدانیان
فیلم نخست صفی یزدانیان، «در دنیای تو ساعت چند است» یک عروس بزککرده بود با موسیقی و نوستالژی و رنگ و تصویر و ... دقیقاً مثل یک عروس آرایشکرده بود. این آرایش طبیعی اجازه نمیداد، مخاطب جانمایه پر ضعف فیلم را ارزیابی کند. چون محو موسیقی و فضای پرطراوت فیلم میشد. در فیلم ناگهان درخت ایدههای قبلی وجود ندارد و ضعفهای یزدانیان در کارگردانی، هدایت بازیگران، فیلمبرداری بسیار ضعیف، قاببندیهای ابتدایی به چشم میآید. کارگردان کلاژ ساخته است و به هر فیلم نوستالژیکی ناخنکزده است درنتیجه در پایان فیلم با این سؤال روبرو خواهیم بود که فیلم ناگهان درخت صفی یزدانیان را تماشا کردیم یا فیلم درخت زندگی ترنس مالیک را؟
درخونگاه/ سیاوش اسعدی
سیاوش اسعدی با حوالی اتوبان شروع نسبتاً خوبی داشت اما فیلم درخونگاه، یک عقبگرد بزرگ برای او محسوب میشود. این فیلم رونویسی از روی دست استاد مسعود کیمیایی و رجوع به دورانی است که اطلاعات مؤلف از آن دوران تیتر وار است. زمان رخدادهای فیلم یعنی سال 1370، سیاوش اسعدی 8 ساله بوده است. شاید اگر فیلم سیاسی - جنگی میساخت که وقایع مرتبط با آن دوران، در جراید ثبتشده بود، به او چندان خرده نمیگرفتیم. اسعدی نه آن دوران تجربه کرده است، نه تاریخ را خوب میداند. بهعنوان نمونه کمیته انقلاب اسلامی قبل از 1370 منحل میشود و این نهاد با شهربانی، ژاندارمری و آگاهی ادغام میشود و نیروی انتظامی شکل میگیرد. همین غلط املایی تاریخی، ثبت وقایع وارونه اجتماعی آن دوران اثبات میکند. دیالوگهای تصنعی و قصه کاملاً یکخطی است و بنیان فیلم با دیالوگهای شبه کیمیایی پرشده است و فیلم خالی از ماجراست.
مردی بدون سایه/ علیرضا رئیسیان
چهلسالگی، دوران عاشقی و حالا مردی بدون سایه بازتکرار یک قصه مشابه است؛ قصهای درباره عشق و خیانت در روابط زناشویی. رئیسیانتم آثارش را نمیتواند تغییر دهد و درجا میزند؛ یعنی همچنان ظن و شک و آزمون وفاداری را در این روابط زناشویی چاشنی درام میکند. شخصیتپردازی و توسعه روایت از خانه به اجتماع هم پراشتباه است. ساختار پلیسی و قضایی فیلم در مورد بازجویی انتهایی فیلم، عدم شناخت کارگردان را هویدا میکند.
جاندار/حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری
فیلم داستان تکاندهندهای دارد اما تکاندهنده در آغاز؛ پایان خوبی برای فیلم طراحی نشده است. الگوی این دو فیلمساز نورسیده مبتنی بر ایجاد صحنههای تنشزا است، اما فیلمی که در تمامی سکانسهایش، جدل و تنش دارد، چرا بدون هیچ تنشی به پایان میرسد در صورت که هرکدام از این شخصیتهای ملتهب میتوانستند پایان زیبایی را برای فیلم رقم بزنند.
آشفتگی / فریدون جیرانی
جیرانی توی مسیر خاکی در سینما حرکت میکند؛ پس از عمری فعالیت در سینمای بدنه، حال و هوای روشنفکری به سر جیرانی زده است و متأسفانه فیلم جدید او «آشفتگی» یکی از بدترین فیلمهای جشنواره است. ریختشناسی فیلم با مخاطب ارتباط نخواهد گرفت. الگوهای روایی مثل رقابت دو برادر دوقلو در صدها فیلم خارجی تکرار شده است. فم فتال(زن اغواگر) فیلم شکل سادهانگارانهای دارد. وقتی اسم دریا مشرقی را از زبان بردیا (بهرام رادان) میشنویم، از همان ابتدای فیلم حدس خواهیم زد که زن اغواگر همین شخصیت است. جیرانی همواره کارگردان تحت تأثیری است. همانطور که سال سریال 24 را در مرگ تدریجی یک رؤیا لحاظ کرد، در فیلم مشخص است که خیلی تحت تأثیر شهر گناه رابرت رودریگوئز بوده است. صحنه رانندگی دو برادر در شب و حرکت بهسوی شمال و معرفی شخصیتهای با سایه بزرگشان در کنار دیوار آجری نشان میدهد جیرانی همچنان در مورد شهر گناه است.
ایده اصلی/ آزیتا موگویی
یک فیلم آمریکایی، ایرانی شده با تم شیادی است. در تقلید فیلمهای شیادی به سبک آثار دهه نود که نمیتوان تردید کرد؛ اما فیلم کاملاً ایرانی است و از روی فیلم خاصی کپی نشده است. فیلمنامه اورجینالی دارد و اثری بشدت سرگرمکننده است. شاید این فیلم در کنار شبی که ماه کامل شد، دومین فیلم سینمایی قابلاعتنای جشنواره در نیمه اول باشد. از وضعیتهای نمایشی کلیشهای در سینمای ایران هم در متن فیلم خبری نیست. بکر بودن قصه فیلم نسبت به سینمای ایران، آن را تبدیل به اثر قابلاعتنا و سرگرمکنندهای میکند. علاقهمندان سینما میتواند با دیدن فیلم حین اکران، یک اثر تازه را تجربه کنند.
بنفشه آفریقایی/ مونا زندی حقیقی
مونا زندی حقیقی فیلمسازی کار بلدی نیست. سوژههای فیلمهایش چون از خط قرمزهای موجود عبور میکند، به چشم میآید. ژول و ژیم دو شخصیت اصلی فیلم فرانسوا تروفو با همین نام پیر شدهاند، ایرانی شدهاند و در بنفشه آفریقایی در قالب دو شخصیت جدیدی بانام رضا و فریدون در مقابلمان قرارگرفتهاند. بازی کارگردان هم این است که این عشق مثلثی را در دوران پیری سه نفر از شخصیتهایش تجربه کنند. ایده فیلم بد است و پرداخت نامناسبی دارد. اگر زندی حقیقی با دنیای فیلمسازی خداحافظی کند، پیشرفت خوبی در ساخت فیلم مستند خواهد کرد، آنهم بهشرط آنکه علیرضا شجاع نوری، همسرش او را کمک کند.
روزهای نارنجی/ آرش لاهوتی
از معدود فیلمهایی است که شایستگی دریافت یک ستاره دارد؛ اما پرهیز از قصهگویی کلاسیک و اتکا به ساخت مستند گرا و دوربین روی دست، به نقطهضعف بزرگ فیلم تبدیل میشود. بازی هدیه تهرانی در فیلم، به این فیلم لطمه فراوانی میزند و این بازیگر در نقش زنهای سرد و بیروح کلیشه شده است. از هدیه تهرانی ضعیفتر علی مصفا است. کارگردانی هم شایستگی نیم ستاره بیشتر را ندارد.
قصر شیرین/ رضا میرکریمی
میرکریمی از آن دست فیلمسازان ضد مرد است که تکرار این مضمون در آثارش اغلب، مخاطبان آثارش را خسته کرده است. تأکید روی خشونت خانوادگی، بیتوجهی و بیوفایی به همسر، دیکتاتوری مردان بزرگ خانواده و سوءاستفاده از زنان در نخستین آثارش در سالهایی که فضای سینما بازتر شده بود، برای مخاطب جذابیت داشت، اما با توجه به تکرار همین مضامین، دوران میرکریمی به پایان رسیده و آثار این فیلمساز ارزشمند کشورمان جذابیتی ندارد. دوباره در آثارش همان قضاوت یکسویه در مورد مردان وجود دارد. فیلم قصر شیرین پایان دوباره میرکریمی پس از فیلم دختر است.