تبیان، دستیار زندگی

درباره «روزهای نارنجی» نخستین ساخته سینمایی آرش لاهوتی

مصائب زن پرتقال فروش

آرش لاهوتی باسابقه خوبی در حوزه مستندسازی نخستین فیلم داستانی خود را تجربه کرده است و می‌توان رگه‌هایی از همان نگاه مستندگونه را در اینجا ردیابی کرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
روزهای نارنجی
قصه «روزهای نارنجی» البته واجد ایده خوبی است و ظاهراً متأثر از یک اتفاق و موقعیت واقعی بوده که کارگردان ابتدا خواسته درباره‌اش مستند بسازد اما آن را به فیلم سینمایی تبدیل کرده. «روزهای نارنجی»، روایت آبان (هدیه تهرانی) زن میان‌سالی است که واسطه استخدام زنان کارگر فصلی برای چیدن میوه‌ها است و در محیطی مردانه، با همه نامردی‌ها و کارشکنی‌ها رقابت می‌کند و حضور همسر منفعلش، مجید (علی مصفا) در کنار او هم دردی از او دوا نمی‌کند.

مشکلی که بسیاری از فیلم‌های زن محور و فمینیستی ما دارند (این به معنای این نیست که روزهای نارنجی فمینیستی است) این است که برای نمایش اقتدار و استقلال زنانه و اینکه زنی بااراده را نشان دهند زنانگی را در او حذف می‌کنند. رویکردی که موجب می‌شود یا آن زن به مرد بدل شود یا ضد مرد!

البته جنس بازی هدیه تهرانی هم در شکل‌گیری این تصویر بی‌تأثیر نیست و شاید اشتباه استراتژیک لاهوتی برای شخصیت‌پردازی آبان، انتخاب او باشد. به نظر می‌رسد که چهره سنگی و سیمانی هدیه تهرانی دلیلی بود تا کارگردان او را برای نقش آبان که زنی مقتدر است انتخاب کند اما موقعیت‌های مختلف حسی و عاطفی که آبان در آن قرار می‌گیرد به واکنش‌های متفاوتی نیاز دارد که چهره هدیه تهرانی به آن پاسخ نمی‌دهد. او در همه موقعیت‌ها شادی و غم و استرس و خشم تقریباً یک ری اکشن دارد. ضمن اینکه چهره و استایل شهری او برای بازی در نقش یک زن روستایی هیچ تناسبی ندارد!

روزهای نارنجی روایتگر جنگیدن و مقاومت زنی است که می‌خواهد در یک فضا و موقعیت مردانه، هویت و اقتدار خود را حفظ کند وزندگی خود را پیش ببرد. درواقع روزهای نارنجی روایتی است از تلاش و جنگیدن زنی برای اثبات خود اما مصالح داستانی درام برای بازنمایی این موقعیت کم است که هم ریتم فیلم را کند می‌کند و هم بیخودی قصه را کش می‌دهد. استفاده زیاد از دوربین روی دست و کلوزآپ که برای بازنمایی دنیای مضطرب درونی زن قصه استفاده‌شده آزاردهنده است.

فیلم تأکید زیادی از حیث تصویری روی آبان دارد و او را به شکل افراطی به نقطه کانونی قصه بدل می‌کند. شاید اگر به‌جای هدیه تهرانی بازیگر دیگری برای این نقش انتخاب می‌شد کارگردان بهتر می‌توانست موقعیتی که از درام در ذهن دارد را به تصویر بکشد. روزهای نارنجی فیلمی طولانی است و البته این معضل بسیاری از فیلم‌های جشنواره امسال است که موجب ملال و خستگی مخاطب می‌شود.

فیلم یک علی مصفای همیشگی هم دارد؛ مردی منفعل که ناگهان متحول می‌شود. تحول ناگهانی او که ظاهراً طغیانی است به حس زیر سلطه بودن به منطق روان‌شناختی بیشتری نیاز داشت. بااین‌حال خود قصه و موقعیت شخصیت اصلی فیلم به‌عنوان یک قصه زنانه بد نیست اما اجرا و استفاده غلط در انتخاب بازیگر آن را به هدر می‌دهد.