رابطههایی به سردی یخ
زن و شوهریم اما فقط روی کاغذ!
همیشه لازم نیست روی برگههای دادگاه نوشته شود طلاق. گاهی بدون امضا، پس دادن هدیهها و پرداخت مهریه، طلاق نانوشتهای انجام میشود و دفتر زندگی دو نفر در ذهنشان بسته میشود. اتفاقی که هرچند آمار دقیقی از آن نیست، ولی به نظر میرسد روز به روز بیشتر در بین خانوادههای ایرانی رواج پیدا میکند و در کنار آمار طلاق که در این سالها روند صعودی داشته، خانوادهها را تهدید میکند. حتی کارشناسان هشدار میدهند که این نوع طلاق از جدایی رسمی بسیار بیشتر زندگی و روح و روان همسران را تهدید میکند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/11/20
طلاق عاطفی وقتی به وجود میآید که رابطه زن و شوهر سرد میشود. آنها به ظاهر زیر یک سقف کنار هم زندگی میکنند و از نظر دیگران زوج هستند اما در واقع دیگر پیوند عاطفی بین شان وجود ندارد. در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر میشود به سردی تمامی روابطی که یک زوج میتوانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری. هر دو خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کردهاند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم میکند.
دکتر جعفر دارابی روانشناسی میگوید: «طلاق عاطفی میتواند تدریجی باشد یا ناگهانی اتفاق بیفتد. طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت میکند. ازدواج ما دستنخورده میماند، زیرا هنوز متاهل هستیم. »
دکتر علیرضا شریفی مشاور خانواده هم درباره دلایل طلاق عاطفی میگوید: «یکی از دلایل آن عادی شدن زن و شوهر برای یکدیگر است. یعنی بعضی از افراد در بلند مدت تغییر خاصی از نظر ظاهر، روش و منش، تفریح و ارتباط با شریک زندگی خود ایجاد نمیکنند و مانند یک آب راکد میمانند و آب راکد قاعدتا میگندد. عدم شناخت انسانها نسبت به نقش خود در روابط زن و شوهری و نقشی که طرف مقابل دارد و ناتوانی در واقع بینانه نگاه کردن به نقش طرف مقابل هم نقش زیادی در طلاق عاطفی دارد. یعنی ما گاهی برای همسر خود نقشی قائلیم که در واقع نقش غلطی است و یا همسر ما در توانش نیست که آن خواستهها را که مقداری نامتعارف است برآورده کند. بعد از این که چند بار تجربه شد که فرد در برآورده کردن این خواستهها ناتوان است آرام آرام دچار طلاق عاطفی میشود.
عامل سوم و اثر گذار بر طلاق عاطفی ناآگاهی زن و شوهرها در مقوله پاسخدهی به نیازهای جنسی همدیگر است. مشکلات و رخدادهای بیرونی مانند مشکلات اقتصادی و یا شوکهایی که از جامعه ممکن است به کانون خانواده وارد شده و باعث شود افراد تا حدی از هم فاصله گیرند هم چهارمین عامل موثر بر این مسئله است و در نهایت خواستهای نامتعارف با فرهنگ بومی پنجمین عامل است. مثلا خانمی با یک آقا که کاملا زندگی سنتی دارد ازدواج کرده است. این خانم بر اساس اطلاعاتی که از قوم و خویش و سریالهای تلویزیونی و اینترنت به دست میآورد توقع دارد که همسرش مثلا ولنتاین را بشناسد و در این روز به او هدیه دهد. در حالی که مرد این موارد را نمیشناسد. چون خانم این توقعات و انتظارات را دارد باعث میشود که آرام آرام فرد زده شود و همسرش نیز این تغییرات را حس میکند و جدایی و دوری را باعث میشود.»
اگر خانوادهای فرزند داشته باشند، اثرات و نتایج منفی این طلاق عاطفی بیشتر خودش را نشان میدهد. بچهها به خوبی این سردی رابطه بین پدر و مادر را متوجه میشوند و کم کم این مسئله روی رفتار و زندگی آنها تاثیر میگذارد. تغییر عادات غذایی، کم اشتهایی، ایجاد احساس گناه در فرزند، پناه بردن بچهها به تماسهای تلفنی طولانی با دوستان و چت کردن و وب گردیهای افراطی، افزایش ضعف درسی بچهها به علت از دست دادن تمرکز، پرخاشگری، رفتار منفی، اضطراب و استرس، مهمترین تاثیراتی است که طلاق عاطفی روی بچهها میگذارد و شاید از اینها بدتر، ممکن است بچهها با این شرایط خانهرو به بزهکاری و خلافکاری بیاورند؛ صدماتی که جبران ناپذیر است.
این نشانهها را از نگاه دکتر بهنام اوحدی، روانپزشک، بخوانید:
۱ ـ کاهش چشمگیر وقت گذاشتن برای همدیگر و ملاقاتها و سرگرمیهای دونفره
۲ ـ کاهش وابستگیها، دلبستگیها و گیراییهای همسران در رابطه با یکدیگر
۳ ـ افزایش سرگرمیهای برون زناشویی و تمرکز بر مسائل بیرون خانواده
۴ ـ بیرون از چارچوب خانواده مطرح کردن رازهای پوشیده و پنهان زندگی زناشویی از سوی یک یا هر دو همسر
۵ ـ کاهش انجام بحثهای سازنده و چالشها و بارشهای مغزی راهبردنما و راهکارآفرین بین همسران
۶ ـ کاهش نگاه، نوازش و… میان همسران که نشان از افت و از دست رفتن وابستگی و وفاداری عاطفی ـ احساسی میان همسران دارد
۷ ـ بی باور شدن همسران نسبت به هم و کاهش اعتمادشان به دیگری در رابطه با پشت سر گذاشتن دشواریها و پیشامدهای پیش بینی نشد
۸ ـ درماندگی در پیدا کردن راه حل پس از مشاجرات و ستیزهای زناشویی و خانوادگی
۹ ـ وقت گذاشتن بیش از اندازه برای فرزندان و جایگزین و سپر ساختن آنها با هدف دوری کردن از همسر
۱۰ ـ رسیدگی گزافهآمیز به نیازها و دشواریهای پدر و مادر و پرهیز از پرداختن به رابطههای زناشویی و خانوادگی
۱۱ ـ کاهش ستایش از دستاوردهای همسر و افزایش نکوهش خطاها و اشتباهات او
۱۲ ـ افزایش مقایسه همسر با همتایان و همکاران او در آشنایان و بیگانگان و به رخ کشیدن کامیابیها و سرفرازیهای آنها در برابر ناکامیها و شکستهای همسر
۱۳ ـ پرداختن بیش از اندازه به خاطرات گذشته و نوستالژیهای دوران کودکی، نوجوانی و جوانی به جای اندیشیدن به مخاطرات پیش رو
۱۴ ـ افزایش ساعات خواب و استراحت در بستر و کاهش لحظات شور و هیجان آفرینی
۱۵ ـ افزایش پرداختن به برنامههای ورزشی، سریالها و فیلمهای تلویزیون، جدا شدن از همسر و تنها به بستر رفتن در نیمههای شب
۱۶ ـ مراجعه انفرادی به مشاور خانواده و زوج درمانگر و پرهیز از چاره اندیشی دونفره نزد آنها
۱۷ ـ مطرح ساختن خواستها و گلایههای خود به عنوان سخنان مشاور و زوج درمانگر هنگام مراجعه تکی (انفرادی) و سرکوفت زدن به همسر با دستاویز کردن واژگان خودساخته
۱۸ ـ افزایش سفرهای داخلی و خارجی تکی (انفرادی) یا همراه ساختن همسر در مسافرتهای کاری، اداری و تجاری به جای سفرهای دونفره تفریحی و رمانتیک
۱۹ ـ افزوده شدن دشنامها و توهینهای رکیک به همسر و خانواده او و همچنین ضرب و شتم به مشاجرات زناشویی و خانوادگی
۲۰ ـ طفره رفتن از انجام تمرینها و تکلیفهای دونفره مشاور و زوج درمانگر و به فردا و فرداها واسپردن آنها.
درمانهای مقطعی، چشم پوشی کردن و به کار بستن توصیههای غیر کارشناسی، فقط آرامش قبل از طوفان را میسازد و ممکن است بعد از مدتی مشکلات و در نتیجه طلاق عاطفی دوباره به زندگیتان برگردد. دست و پا زدن در تعلیق نتیجهای جز اصطکاک و از بین بردن جسم و روان شما و فرزندانتان ندارد. پس حتما از مشاور کمک بگیرید.
منبع: اطلاعات
دکتر جعفر دارابی روانشناسی میگوید: «طلاق عاطفی میتواند تدریجی باشد یا ناگهانی اتفاق بیفتد. طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت میکند. ازدواج ما دستنخورده میماند، زیرا هنوز متاهل هستیم. »
دکتر علیرضا شریفی مشاور خانواده هم درباره دلایل طلاق عاطفی میگوید: «یکی از دلایل آن عادی شدن زن و شوهر برای یکدیگر است. یعنی بعضی از افراد در بلند مدت تغییر خاصی از نظر ظاهر، روش و منش، تفریح و ارتباط با شریک زندگی خود ایجاد نمیکنند و مانند یک آب راکد میمانند و آب راکد قاعدتا میگندد. عدم شناخت انسانها نسبت به نقش خود در روابط زن و شوهری و نقشی که طرف مقابل دارد و ناتوانی در واقع بینانه نگاه کردن به نقش طرف مقابل هم نقش زیادی در طلاق عاطفی دارد. یعنی ما گاهی برای همسر خود نقشی قائلیم که در واقع نقش غلطی است و یا همسر ما در توانش نیست که آن خواستهها را که مقداری نامتعارف است برآورده کند. بعد از این که چند بار تجربه شد که فرد در برآورده کردن این خواستهها ناتوان است آرام آرام دچار طلاق عاطفی میشود.
عامل سوم و اثر گذار بر طلاق عاطفی ناآگاهی زن و شوهرها در مقوله پاسخدهی به نیازهای جنسی همدیگر است. مشکلات و رخدادهای بیرونی مانند مشکلات اقتصادی و یا شوکهایی که از جامعه ممکن است به کانون خانواده وارد شده و باعث شود افراد تا حدی از هم فاصله گیرند هم چهارمین عامل موثر بر این مسئله است و در نهایت خواستهای نامتعارف با فرهنگ بومی پنجمین عامل است. مثلا خانمی با یک آقا که کاملا زندگی سنتی دارد ازدواج کرده است. این خانم بر اساس اطلاعاتی که از قوم و خویش و سریالهای تلویزیونی و اینترنت به دست میآورد توقع دارد که همسرش مثلا ولنتاین را بشناسد و در این روز به او هدیه دهد. در حالی که مرد این موارد را نمیشناسد. چون خانم این توقعات و انتظارات را دارد باعث میشود که آرام آرام فرد زده شود و همسرش نیز این تغییرات را حس میکند و جدایی و دوری را باعث میشود.»
بچهها باز هم قربانی هستند
اگر خانوادهای فرزند داشته باشند، اثرات و نتایج منفی این طلاق عاطفی بیشتر خودش را نشان میدهد. بچهها به خوبی این سردی رابطه بین پدر و مادر را متوجه میشوند و کم کم این مسئله روی رفتار و زندگی آنها تاثیر میگذارد. تغییر عادات غذایی، کم اشتهایی، ایجاد احساس گناه در فرزند، پناه بردن بچهها به تماسهای تلفنی طولانی با دوستان و چت کردن و وب گردیهای افراطی، افزایش ضعف درسی بچهها به علت از دست دادن تمرکز، پرخاشگری، رفتار منفی، اضطراب و استرس، مهمترین تاثیراتی است که طلاق عاطفی روی بچهها میگذارد و شاید از اینها بدتر، ممکن است بچهها با این شرایط خانهرو به بزهکاری و خلافکاری بیاورند؛ صدماتی که جبران ناپذیر است.اولین هشدارهای طلاق عاطفی
طلاق عاطفی نشانههایی دارد و اینطور نیست که به یک باره سر از زندگی ما در بیاورد و همه چیز را بهم بریزد. اگر این نشانهها را بدانیم با حس کردن اولین هشدارها میتوانیم با آن مبارزه کنیم و نگذاریم زندگیمان هر روز تلختر و تلختر شود.این نشانهها را از نگاه دکتر بهنام اوحدی، روانپزشک، بخوانید:
۱ ـ کاهش چشمگیر وقت گذاشتن برای همدیگر و ملاقاتها و سرگرمیهای دونفره
۲ ـ کاهش وابستگیها، دلبستگیها و گیراییهای همسران در رابطه با یکدیگر
۳ ـ افزایش سرگرمیهای برون زناشویی و تمرکز بر مسائل بیرون خانواده
۴ ـ بیرون از چارچوب خانواده مطرح کردن رازهای پوشیده و پنهان زندگی زناشویی از سوی یک یا هر دو همسر
۵ ـ کاهش انجام بحثهای سازنده و چالشها و بارشهای مغزی راهبردنما و راهکارآفرین بین همسران
۶ ـ کاهش نگاه، نوازش و… میان همسران که نشان از افت و از دست رفتن وابستگی و وفاداری عاطفی ـ احساسی میان همسران دارد
۷ ـ بی باور شدن همسران نسبت به هم و کاهش اعتمادشان به دیگری در رابطه با پشت سر گذاشتن دشواریها و پیشامدهای پیش بینی نشد
۸ ـ درماندگی در پیدا کردن راه حل پس از مشاجرات و ستیزهای زناشویی و خانوادگی
۹ ـ وقت گذاشتن بیش از اندازه برای فرزندان و جایگزین و سپر ساختن آنها با هدف دوری کردن از همسر
۱۰ ـ رسیدگی گزافهآمیز به نیازها و دشواریهای پدر و مادر و پرهیز از پرداختن به رابطههای زناشویی و خانوادگی
۱۱ ـ کاهش ستایش از دستاوردهای همسر و افزایش نکوهش خطاها و اشتباهات او
۱۲ ـ افزایش مقایسه همسر با همتایان و همکاران او در آشنایان و بیگانگان و به رخ کشیدن کامیابیها و سرفرازیهای آنها در برابر ناکامیها و شکستهای همسر
۱۳ ـ پرداختن بیش از اندازه به خاطرات گذشته و نوستالژیهای دوران کودکی، نوجوانی و جوانی به جای اندیشیدن به مخاطرات پیش رو
۱۴ ـ افزایش ساعات خواب و استراحت در بستر و کاهش لحظات شور و هیجان آفرینی
۱۵ ـ افزایش پرداختن به برنامههای ورزشی، سریالها و فیلمهای تلویزیون، جدا شدن از همسر و تنها به بستر رفتن در نیمههای شب
۱۶ ـ مراجعه انفرادی به مشاور خانواده و زوج درمانگر و پرهیز از چاره اندیشی دونفره نزد آنها
۱۷ ـ مطرح ساختن خواستها و گلایههای خود به عنوان سخنان مشاور و زوج درمانگر هنگام مراجعه تکی (انفرادی) و سرکوفت زدن به همسر با دستاویز کردن واژگان خودساخته
۱۸ ـ افزایش سفرهای داخلی و خارجی تکی (انفرادی) یا همراه ساختن همسر در مسافرتهای کاری، اداری و تجاری به جای سفرهای دونفره تفریحی و رمانتیک
۱۹ ـ افزوده شدن دشنامها و توهینهای رکیک به همسر و خانواده او و همچنین ضرب و شتم به مشاجرات زناشویی و خانوادگی
۲۰ ـ طفره رفتن از انجام تمرینها و تکلیفهای دونفره مشاور و زوج درمانگر و به فردا و فرداها واسپردن آنها.
دست و پا نزنید
اگر اولین نشانههای هشدار دهنده طلاق عاطفی را در زندگیتان حس کردهاید و البته همسر و زندگی تان را دوست دارید و نمیخواهید همه چیز بهم بریزد، به دنبال راه حل و درمان آن باشید. همه روانشناسان مراجعه به مشاور خانواده را توصیه میکنند. مشاوران میتوانند توصیههایی کنند تا رابطه شما و همسرتان بهتر شده و خیلی چیزها را از نو بسازید. در واقع باید این مشکل ریشهیابی و بعد حل شود چون یک شبه و یک روزه به وجود نیامده است.درمانهای مقطعی، چشم پوشی کردن و به کار بستن توصیههای غیر کارشناسی، فقط آرامش قبل از طوفان را میسازد و ممکن است بعد از مدتی مشکلات و در نتیجه طلاق عاطفی دوباره به زندگیتان برگردد. دست و پا زدن در تعلیق نتیجهای جز اصطکاک و از بین بردن جسم و روان شما و فرزندانتان ندارد. پس حتما از مشاور کمک بگیرید.
منبع: اطلاعات