تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به فیلم «درخونگاه» ساخته سیاوش اسعدی

درخونگاه؛ نسخه فیک آثار کیمیایی

در تیتراژ ابتدایی فیلم یک جمله توجه همه را به خود جلب می‌کند؛ «پیشکش به مسعود کیمیایی» همین یک جمله و شنیده‌های پیش از فیلم کفایت می‌کند تا حس دیدن فیلمی شبیه آثار مسعود کیمیایی را داشته باشیم، اما چنین نبود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مصطفی ساجدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلم سینمایی «درخونگاه»
در تیتراژ ابتدایی فیلم یک جمله توجه همه را به خود جلب می‌کند؛ «پیشکش به مسعود کیمیایی» همین یک جمله و شنیده‌های پیش از فیلم کفایت می‌کند تا حس دیدن فیلمی شبیه آثار مسعود کیمیایی را داشته باشیم، اما چنین نبود.

«درخونگاه» اثر سیاوش اسعدی است که برای این اثر خود عوامل خوبی را برگزیده است. انتخاب بازیگرانش خوب است و فیلمبرداری اثر هم به دست تورج اصلانی و برادرانش انجام شده؛ اما همه اینها در کنار هم نتوانسته از درخونگاه یک اثر فاخر بسازد.

اگرچه رضا (با بازی امین حیایی)، نقش اول فیلم است و با توجه به پیشکش کردن فیلم به مسعود کیمیایی، باید منتظر تنهایی او در فیلم باشیم، اما او از نظر داستانی، بی هویت است و شخصیتی شکل نگرفته دارد. وجه تمایز او با سایرشخصیت‌ها همان کارکردن در ژاپن است و بس. همین باعث می‌شود که رضا نه تنها "قهرمان" نباشد بلکه منفعل و بی‌عرضه باشد، او در بهترین حالت یک پله بالاتر از لاجوردی، داماد خانواده قرار می‌گیرد و این خیانتی است که کارگردان به مسعود کمیایی کرده.

درخونگاه می‌خواهد حمله سیاسی داشته باشد اما رسم حمله را بلد نیست. نویسنده و کارگردان تمام حجم حمله را گذاشته است برای یک سوم پایانی! آنجا که تخت رسوایی افتاده و معلوم است که چه بر سر رضا آمده است. رضا که 8 سال در ژاپن کارکرده و دستمزدش را به ایران فرستاده تا برایش ذخیره کنند، بعد از آنکه متوجه اتفاقی که برایش افتاده، می‌شود چندبار به عدد 8 اشاره می‌کند.

اشاره رضا به عدد 8 می‌تواند نمایانگر چند مفهوم باشد. در برداشت اول شاید بتوان هشت سال دفاع مقدس را متصور شد. رضا و زخم‌های تنش، مدرسه فرو ریخته، بیکار شدن پدر و کابوس‌های مادری که فرزند دیگرش در جبهه مفقود است و حجله‌های عزاداری که عکس جوانانی را به تصویر می‌کشد، تصویر ایران نابود شده بر اثر جنگ را نشان می‌دهند.

اما به حس نکردن زمان و مکان، چه آن را تاثیر مستقیم کارگردان بدانیم و چه به پای ناتوانی او از به تصویر کشاندن در نظر بگیریم به همراه یک جمله از رضا باعث می‌شود، تا برای فهم هدف کارگردان از ساخت این فیلم به سراغ برداشت دوم از فیلم برویم؛ «هشت سال به ین پول درآوردم و میخوای صدبرابرش رو به ریال به من برگردونی؟»

فیلم بیش از آنکه بخواهد با تاکید بر عدد 8 به هشت سال دفاع مقدس تاکید کند، حمله نصفه و نیمه‌ای دارد به دوران ریاست جمهوری، احتمالاًریاست جمهوری محمود احمدی نژاد؛ هرچند قصه در سال 70 روایت شده باشد. 

زخم‌های بر بدن رضا، نماد زخم‌های بر بدن جوانی است که هشت سال سختی‌ها را تحمل کرده اما هنگامی که موقع استفاده از زحماتش است همه چیز به هم ریخته. رضا در واقع از نظر کارگردان و نویسنده، نماد جامعه ایران است اما از سوی پدر، مادر، خواهر و داماد خانواده، به او خیانت و اموالش بالا کشیده شده است؛ حتی امیر، دوست دیوانه شده رضا هم از پدر خودش خیانت دیده؛ جای گذاری شخصیت‌های اطراف رضا، با شخصیت‌های سیاسی را بر عهده خودتان می‌گذارم.

اسعدی زیرکانه از نمادها برای فیلم استفاده می‌کند. عمده اتفاقات چالشی فیلم در کوچه‌ای رخ می‌دهد که بالای آن پرچم‌های ایران که ظاهراً به مناسبت دهه فجر نصب شده، دیده می‌شود و این میزانسن، عناصر هجمه دیگر این کارگردان را به نشانه‌های ملی و مفاهیم جامعه ایران شکل می‌دهد.

اما حمله دیگر اسعدی به خانواده است. نادر فلاح که نقش دوست دیوانه شده رضا را بازی می‌کند و در دیوانه خانه به سر می‌برد، تنها از یک راه اوضاعش بهبود پیدا می‌کند، زن تن فروشی که شهرزاد نام دارد؛ رضا نیز با دوست دیوانه شده‌اش نیز از همین حیث قرابت دارد و این وجه اشتراک میان این دو را در پایان فیلم می‌توان دید؛ پانته‌آ پناهی‌ها نقش زن بدکاره را ایفا می‌کند؛ صحنه‌های پنهان و نیمه آشکار اروتیک گنجانده شده در فیلم، به ما می‌گوید که کارگردان چندان از به حاشیه کشاندن فیلم بدش نمی‌آید.

اگر درباره فیلم تیغ و ترمه، بیشتر از جنبه فرم این سوال پرسیده شده بود که چرا این اثر در جشنواره حضور دارد؛ درباره درخونگاه باید پرسید چنین فیلمی از نظر محتوا چه قرابتی با جشنواره فیلم فجر دارد؟ فیلم‌ساز چه تصویری از جامعه ایرانی در دهه 60 و 70 یعنی جامعه ایدئال ایران دارد. جامعه از هم گسیخته و نامرد و شخصیت سیاه از ماموران کمیته گرفته تا خانواده، آیا تصویری درست از جامعه ایران است؟ آیا صرف حضور در پایین شهر این اجازه را به فیلمساز می‌دهد تا تصویر سخیف، ناقص و کثیف خود را از جامعه ایران نشان دهد و اسمش را فیلم اجتماعی بگذارد؟