تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به فیلم«غلامرضا تختی» ساخته بهرام توکلی

«غلامرضا تختی»؛ قهرمان‌سازی از قهرمان

در اتسمفر سینمای ایران که قهرمان ندارد و دیدن اسطوره به یک آرزو تبدیل شده، دوگونه می توان این فیلم را تحلیل کرد؛ اسطوره در خدمت فیلم است یا فیلم در خدمت اسطوره!؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مصطفی ساجدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
غلامرضا تختی
فیلم «غلامرضا تختی» تازه‌ترین اثر بهرام توکلی کارگردان با استعدادی است که سال گذشته با تنگه ابوقریب در جشنواره فیلم فجر حاضر شد و توانست با کسب 6 سیمرغ، رکوردار جشنواره سی و ششم معرفی شود. «غلامرضا تختی» در مرحله تولید با کنار گذاشتن امیرجدیدی با حاشیه رو به رو شد اما شب گذشته و با حضور جدیدی در کنار سایر بازیگران فیلم، این حواشی به پایان رسید.

اما خود فیلم، بهترین پاسخ به این سوال است که چرا امیر جدیدی که سال گذشته، سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را به خود اختصاص داده بود، کنار گذاشته شد؟ بعد از تماشای فیلم می‌توان پاسخی یک جمله‌ای به این سوال داد؛ فیلم برای توکلی از ستاره مهم‌تر است.

«غلامرضا تختی» روایت‌گر چهار دوره زندگی این قهرمان کشتی است. دوران کودکی در محله خانی آباد، دوران نوجوانی و جوانی پیش از آنکه غلامرضا شناخته شود؛ دوران جوانی و قهرمانی و در نهایت میان‌سالی و پایان زندگی او.

کارگردان اثری را خلق کرده است که از نظر میزانسن و طراحی صحنه، شباهتی به کلیشه - فیلم‌های تاریخی که آن برهه زمانی را به تصویر می‌کشند ندارد و همین باعث شده تا علاوه بر داستان و منطق، جزئیات فیلم نیز، بیش از یک ساعت و چهل دقیقه، مخاطب را به دهه بیست و سی و چهل ببرد.

در اتسمفر سینمای ایران که قهرمان ندارد و دیدن اسطوره به یک آرزو تبدیل شده، دوگونه می توان این فیلم را تحلیل کرد؛ اسطوره در خدمت فیلم است یا فیلم در خدمت اسطوره!؟ به بیان دیگر این فیلم است که اسطوره سازی می‌کند یا این اسطوره است که عیار فیلم را بالا می‌برد؟ در خصوص فیلم «غلامرضا تختی» هر دو رابطه شکل گرفته است. چون موضوع فیلم، زندگی تختی است که خود اسطوره محسوب می‌شود، شاید این تلقی در ذهن ایجاد شود که ساخت فیلمی با موضوع زندگی یک الگو، گام بزرگی در جهت الگوسازی نیست؛ در واقع کارگردان چیزی خلق نکرده است. اما باید پذیرفت که کشاندن زندگی تختی از روی کاغذ به روی پرده نقره‌ای سینما، خدمتی است که فیلم به اسطوره کرده و این هنر قابل تقدیر بهرام توکلی است.

برخی معتقدند فیلم چیزی به اطلاعات مخاطب اضافه نمی‌کند اما باید گفت مخاطب که عمدتا از نسل جدید است همین روایت مختصر و البته جذاب را که در فیلم ارائه شده است را هم نمی داند؛ و اصلا آیا فیلم قرار است زوایای پنهان زندگی و رازهای مگوی تختی را فاش کند یا یک یادآوری هنرمندانه است، از زندگی یک به اصطلاح سلبریتی که اکنون نمی‌توان همچون او را پیدا کرد؟

من کارکرد دوم را برای فیلم در نظر دارم. هدف اصلی بهرام توکلی این نیست که بگوید تختی چه بود و چه نبود! او به یک سوال پاسخ می‌دهد، تختی چگونه تختی شد؟ با مردم...

رابطه تختی با خانواده، مردم و جامعه خویش را اگرچه شاید هرساله، در سالروز فوت او، از تلویزیون و در حد گزارش‌های کلیشه‌ای که ختم به یک پایان مشترک، یعنی مرگ مشکوک می‌شوند، شنیده باشیم اما هیچگاه تختی برای نسل جدید، یک قهرمان نبود. اما فیلم بهرام توکلی همان خاطرات همیشه شنیده شده را به گونه‌ای بیان می‌کند که تختی برای نسل جدید هم «آقا تختی» می‌شود؛ تا این نسل، کنار مردم بودن را با عمل یاد بگیرند نه آنکه عدالت را در کافه و سیگار و ژست چپ‌گونه دنبال کند.
توکلی از قهرمان یک قهرمان می‌سازد.