پسر کو ندارد نشان از پدر؛
معکوس؛ ملغمهای از سینما، بازی و شعار
معکوس سعی داشته است تا ژانری اجتماعی داشته باشد و تضاد طبقاتی را عاملی برای برهم خوردن روابط نشان دهد و در پایان جامعه بیطبقه را که دختری پولدار به پسری بیپول کمک میکند را به عنوان یک جامعه ایده آل به تصویر بکشد.
معکوس فضایی اکشن دارد. داستان فیلم روایتگر زندگی دو دوست قدیمی و ناگفتههای میان زندگی این دو است. یکی فعال سیاسی که ثروتمند شده و دیگر مکانیک است و عاشق خودرو.
معکوس سعی داشته است تا ژانری اجتماعی داشته باشد و تضاد طبقاتی را عاملی برای برهم خوردن روابط نشان دهد و در پایان جامعه بیطبقه را که دختری پولدار به پسری بیپول کمک میکند را به عنوان یک جامعه ایدئال به تصویر بکشد. اگرچه هدف کارگردان قابل تقدیر است اما ساخت ضعیف معکوس موجب شده تا فیلم به سندروم «کلیداسرار» دچار شود و نکات اخلاقی با مستقیم گویی و البته درشت گویی به مخاطب منتقل شود.
شخصیت پردازیها به قدری ضعیف و باورناپذیر بود که نه در بازیها و نه در دیالوگها، تفاوتی میان هیچ یک از شخصیتها به چشم نمیخورد. به عنوان مثال سالار با بازی بابک حمیدیان که جوانی مکانیک است و از کودکی وارد این حرفه شده است. او به دلیل یک خاطره تلخ، زندگیاش متفاوت شده اما به گونهای سخن میگوید که گویی یک معلم اخلاق و یا فردی با تحصیلات عالی در مقابل مخاطب نشسته است و این تیپ را در یکایک شخصیتهای فیلم میتوان دید؛ شاید به یک دلیل این اتفاق افتاده باشد، مسعود کیمیایی تهیه کننده این فیلم است و پسرش کارگردان آن.
معکوس در مجموع یک فیلم حوصله سر بر است. داستان بی آنکه گرههایش باز شود جلو میرود و کارگردان با کاتهای بی ربط و سکانسهای نامرتبط یک چیز را به مخاطب منتقل کرده است؛ من یک فیلم اولی هستم و نمیدانم چه میخواهم.
معکوس سعی داشته است تا ژانری اجتماعی داشته باشد و تضاد طبقاتی را عاملی برای برهم خوردن روابط نشان دهد و در پایان جامعه بیطبقه را که دختری پولدار به پسری بیپول کمک میکند را به عنوان یک جامعه ایدئال به تصویر بکشد. اگرچه هدف کارگردان قابل تقدیر است اما ساخت ضعیف معکوس موجب شده تا فیلم به سندروم «کلیداسرار» دچار شود و نکات اخلاقی با مستقیم گویی و البته درشت گویی به مخاطب منتقل شود.
شخصیت پردازیها به قدری ضعیف و باورناپذیر بود که نه در بازیها و نه در دیالوگها، تفاوتی میان هیچ یک از شخصیتها به چشم نمیخورد. به عنوان مثال سالار با بازی بابک حمیدیان که جوانی مکانیک است و از کودکی وارد این حرفه شده است. او به دلیل یک خاطره تلخ، زندگیاش متفاوت شده اما به گونهای سخن میگوید که گویی یک معلم اخلاق و یا فردی با تحصیلات عالی در مقابل مخاطب نشسته است و این تیپ را در یکایک شخصیتهای فیلم میتوان دید؛ شاید به یک دلیل این اتفاق افتاده باشد، مسعود کیمیایی تهیه کننده این فیلم است و پسرش کارگردان آن.
معکوس در مجموع یک فیلم حوصله سر بر است. داستان بی آنکه گرههایش باز شود جلو میرود و کارگردان با کاتهای بی ربط و سکانسهای نامرتبط یک چیز را به مخاطب منتقل کرده است؛ من یک فیلم اولی هستم و نمیدانم چه میخواهم.