نماد تاریخی عدد 4 برای امارات؛
شکستی ورزشی که تداعیگر یک رویداد سیاسی بود
روز گذشته اما در جریان دیدار تیمهای ملی قطر و امارات در ورزشگاه محمد بنزاید در ابوظبی، در کمال ناباوری امارات متحمل شکست سنگینی شد؛ شکستی تاریخی با 4 گل خورده. 4 (رابعه) در فرهنگ سیاسی معاصر جهان عرب یادآور حوادث میدان رابعه در شهر قاهره است، جایی که هوادارن رئیس جمهور مرسی تا پای جان از رای خود مقابل ارتش مصر دفاع کردند.
سیاوش فلاحپور؛ کارشناس مسائل جهان عرب// در سایه تضعیف نقش تاریخی کشورهای بزرگ عربی، از جمله مصر، سوریه یا عراق که در اثر بحرانهای اقتصادی و نظامی، دیگر قادر به ایفای نقشی تعیینکننده در تحولات منطقه غرب آسیا نیستند، کشورهای مجموعه شورای همکاری خلیج فارس با تکیه بر درآمدهای گسترده حاصل از فروش منابع انرژی، فضای بیشتری برای نقش آفرینی در تحولات سیاسی-نظامی منطقه به دست آوردهاند؛ به گونهای که مبالغه نیست اگر بگوییم قطر و امارات طی یک دهه گذشته بیشترین تاثیر را از میان کشورهای جهان عرب بر تحولات منطقه داشتهاند.
در این میان امارات علاوه بر تلاش برای تاثیرگذاری در سایر کشورهای منطقه، روندی را دنبال میکند که از سوی بسیاری از تحلیلگران و متفکران عربی و یا حتی غیر عربی با عنوان «کشورگشایی نوین» از آن یاد میشود؛ روندی که اگرچه در آن خبری از لشکرشی آشکار نیست، اما در نتیجه آن عملا مرزهای سیاسی یا حتی گاها جغرافیایی کشور مورد نظر توسعه مییابد.
بهترین مثال در این زمینه سیاست امارات در استانهای جنوبی یمن است؛ در شرایطی که ظرفیتهای محدود جغرافیایی امارات همخوانی چندانی با سیاستهای بلندپروازانه رهبران این کشور ندارد، آنها تلاش میکنند با استفاده از جنگ یمن و ارسال نیروهای مزدور به مناطق جنوبی این کشور، کنترل سواحل جنوبی و غربی یمن، مشرف به تنگه بابالمندب و همچنین دریای سرخ را به دست آورند. مجموعه این تناقضها میان اهداف و ظرفیتهای امارات، رهبران این کشور را در مسیری قرار داده که تا پیش از این به نوعی خط قرمز در جهان عرب و اسلام به شمار میآمد؛ برقراری ارتباط همهجانبه با اسرائیل یا آنطور که در زبان عربی از آن یاد میشود تطبیع (عادیسازی روابط) با هدف کسب حمایتهای امنیتی، اقتصادی و حتی شاید نظامی این رژیم.
به این ترتیب امارات طی سالهای گذشته با تکیه به امتیازاتی که لابیهای صهیونیستی جهانی در اختیار این کشور گذاشتهاند به دخالت در امور داخلی سایر کشورها و حتی گاها تجاوز علیه آنها پرداخته است، از آفریقا گرفته (امارات اصلیترین صادرکننده سلاح به جنگ داخلی لیبی است) تا تلاش برای کودتا در قطر، دخالت در امور داخلی عربستان، کودتا در مصر، توطئه علیه نیروهای مختلف محور مقاومت در عراق، سوریه و فلسطین، تلاش برای کودتا در ترکیه و البته تجاوز نظامی به یمن.
با این حال نگاهی به موقعیت فعلی امارات و دستاوردهایی که در تمامی پروندههای مذکور و یا غیر از آنان داشته نشان میدهد مسیری که این کشور طی یک دهه گذشته در حوزه سیاست خارجی پیموده نه تنها موفق نبوده بلکه امارات را وارد بحرانهای جدیدی کرده که میتواند تبعاتی جبران ناپذیر برای کشوری با چنین ظرفیتهای محدود داشته باشد. اولین پیامد عملکرد یک دهه اخیر امارات در حوزه سیاست خارجی در اقتصاد این کشور خود را نشان داده است؛ به گونهای که سرمایهگذاری خارجی در امارات به اندازه قابل توجهی کاهش داشته و علی رغم تمام اقدامات امیر دبی برای بازگرداندن وضعیت به حالت عادی، از جمله تعریف معافیتهای مالیاتی متعدد برای سرمایهگذاران خارجی، همچنان به گفته بلومبرگ، «سیاست خارجی امارات سرمایهگذاران را فراری میدهد».
این در حالی است که برای اولین بار طی دو دهه گذشته، بحران اقتصادی امارات در کنار کاهش قیمت نفت منجر به شکلگیری پدیدهای در این کشور شده که فایننشالتایمز با عنوان «مهاجرت معکوس» از آن یاد میکند؛ خروج نسل اول مدیران آمریکایی و اروپایی هتلها و شرکتهای بزرگ امارات از این کشور به دلیل ناتوانی از پرداخت حقوق این افراد.
اگرچه ناکامیها محدود به ابعاد اقتصادی نیست، اکنون نزدیک به دو سال از آغاز محاصره قطر میگذرد، اقدامی که با به کار گیری نفوذ امارات در عبرستان سعودی صورت گرفت و نه تنها هیچ نتیجهای برای این کشور به دنبال نداشته، بلکه اکنون تبدیل به نوعی تهدید برای اقتصاد امارات نیز شده است. از سوی دیگر سیاستهای تند امارات در قبال قطر و ترکیه (با توجه به نقش امارات در کودتای سال 2016 علیه دولت اردوغان) منجر به افزایش فشارهای دوحه، آنکارا و متحدان اسلامگرای این دو در منطقه علیه ابوظبی شده است، وضعیتی که بارزترین نمود آن در رویکرد رسانههای انگلیسی و عربی وابسته این به کشورها و گروهها علیه امارات قابل مشاهده است.
تمام اینها در حالی است که امارات در نتیجه ناتوانی در بستن پرونده نظامی الحدیده و بندر استراتژیک این شهر ناچار به ورود به مذاکراتی شده که بر اساس آن عملا جنبش انصارلله را به عنوان گروهی دارای مشروعیت سیاسی در آینده یمن به رسمیت میشناسد. اگرچه بررسی بحرانهای سیاسی امارات، از واشنگتن گرفته (طرح نام مقامات ارشد این کشور در پرونده دخالت در انتخابات و پولشویی در ستاد ترامپ) تا دمشق (بازگشایی سفارت در سوریه در حالی که نظام بشار اسد تغییر نکرده) به مجال بیشتری نیاز دارد.
روز گذشته اما در جریان دیدار تیمهای ملی قطر و امارات در ورزشگاه محمد بنزاید در ابوظبی، در کمال ناباوری امارات متحمل شکست سنگینی شد؛ شکستی تاریخی با 4 گل خورده. 4 (رابعه) در فرهنگ سیاسی معاصر جهان عرب یادآور حوادث میدان رابعه در شهر قاهره است، جایی که هوادارن رئیس جمهور مرسی تا پای جان از رای خود مقابل ارتش مصر دفاع کردند. از آنجا که نظامهای عربستان و امارات اصلیترین حامیان کودتای مصر بودند، عدد 4 به نمادی برای اعلام مخالفت با سیاستهای این دو کشور نیز بدل شد. حالا و با شکست 4 بر هیچ امارات، به نظر میرسد این نماد معنای تازهای یافته است؛ معنایی که اگرچه این بار ورزشی است، اما باز هم حکایت از شکست امارات دارد.
در این میان امارات علاوه بر تلاش برای تاثیرگذاری در سایر کشورهای منطقه، روندی را دنبال میکند که از سوی بسیاری از تحلیلگران و متفکران عربی و یا حتی غیر عربی با عنوان «کشورگشایی نوین» از آن یاد میشود؛ روندی که اگرچه در آن خبری از لشکرشی آشکار نیست، اما در نتیجه آن عملا مرزهای سیاسی یا حتی گاها جغرافیایی کشور مورد نظر توسعه مییابد.
بهترین مثال در این زمینه سیاست امارات در استانهای جنوبی یمن است؛ در شرایطی که ظرفیتهای محدود جغرافیایی امارات همخوانی چندانی با سیاستهای بلندپروازانه رهبران این کشور ندارد، آنها تلاش میکنند با استفاده از جنگ یمن و ارسال نیروهای مزدور به مناطق جنوبی این کشور، کنترل سواحل جنوبی و غربی یمن، مشرف به تنگه بابالمندب و همچنین دریای سرخ را به دست آورند. مجموعه این تناقضها میان اهداف و ظرفیتهای امارات، رهبران این کشور را در مسیری قرار داده که تا پیش از این به نوعی خط قرمز در جهان عرب و اسلام به شمار میآمد؛ برقراری ارتباط همهجانبه با اسرائیل یا آنطور که در زبان عربی از آن یاد میشود تطبیع (عادیسازی روابط) با هدف کسب حمایتهای امنیتی، اقتصادی و حتی شاید نظامی این رژیم.
به این ترتیب امارات طی سالهای گذشته با تکیه به امتیازاتی که لابیهای صهیونیستی جهانی در اختیار این کشور گذاشتهاند به دخالت در امور داخلی سایر کشورها و حتی گاها تجاوز علیه آنها پرداخته است، از آفریقا گرفته (امارات اصلیترین صادرکننده سلاح به جنگ داخلی لیبی است) تا تلاش برای کودتا در قطر، دخالت در امور داخلی عربستان، کودتا در مصر، توطئه علیه نیروهای مختلف محور مقاومت در عراق، سوریه و فلسطین، تلاش برای کودتا در ترکیه و البته تجاوز نظامی به یمن.
با این حال نگاهی به موقعیت فعلی امارات و دستاوردهایی که در تمامی پروندههای مذکور و یا غیر از آنان داشته نشان میدهد مسیری که این کشور طی یک دهه گذشته در حوزه سیاست خارجی پیموده نه تنها موفق نبوده بلکه امارات را وارد بحرانهای جدیدی کرده که میتواند تبعاتی جبران ناپذیر برای کشوری با چنین ظرفیتهای محدود داشته باشد. اولین پیامد عملکرد یک دهه اخیر امارات در حوزه سیاست خارجی در اقتصاد این کشور خود را نشان داده است؛ به گونهای که سرمایهگذاری خارجی در امارات به اندازه قابل توجهی کاهش داشته و علی رغم تمام اقدامات امیر دبی برای بازگرداندن وضعیت به حالت عادی، از جمله تعریف معافیتهای مالیاتی متعدد برای سرمایهگذاران خارجی، همچنان به گفته بلومبرگ، «سیاست خارجی امارات سرمایهگذاران را فراری میدهد».
این در حالی است که برای اولین بار طی دو دهه گذشته، بحران اقتصادی امارات در کنار کاهش قیمت نفت منجر به شکلگیری پدیدهای در این کشور شده که فایننشالتایمز با عنوان «مهاجرت معکوس» از آن یاد میکند؛ خروج نسل اول مدیران آمریکایی و اروپایی هتلها و شرکتهای بزرگ امارات از این کشور به دلیل ناتوانی از پرداخت حقوق این افراد.
اگرچه ناکامیها محدود به ابعاد اقتصادی نیست، اکنون نزدیک به دو سال از آغاز محاصره قطر میگذرد، اقدامی که با به کار گیری نفوذ امارات در عبرستان سعودی صورت گرفت و نه تنها هیچ نتیجهای برای این کشور به دنبال نداشته، بلکه اکنون تبدیل به نوعی تهدید برای اقتصاد امارات نیز شده است. از سوی دیگر سیاستهای تند امارات در قبال قطر و ترکیه (با توجه به نقش امارات در کودتای سال 2016 علیه دولت اردوغان) منجر به افزایش فشارهای دوحه، آنکارا و متحدان اسلامگرای این دو در منطقه علیه ابوظبی شده است، وضعیتی که بارزترین نمود آن در رویکرد رسانههای انگلیسی و عربی وابسته این به کشورها و گروهها علیه امارات قابل مشاهده است.
تمام اینها در حالی است که امارات در نتیجه ناتوانی در بستن پرونده نظامی الحدیده و بندر استراتژیک این شهر ناچار به ورود به مذاکراتی شده که بر اساس آن عملا جنبش انصارلله را به عنوان گروهی دارای مشروعیت سیاسی در آینده یمن به رسمیت میشناسد. اگرچه بررسی بحرانهای سیاسی امارات، از واشنگتن گرفته (طرح نام مقامات ارشد این کشور در پرونده دخالت در انتخابات و پولشویی در ستاد ترامپ) تا دمشق (بازگشایی سفارت در سوریه در حالی که نظام بشار اسد تغییر نکرده) به مجال بیشتری نیاز دارد.
روز گذشته اما در جریان دیدار تیمهای ملی قطر و امارات در ورزشگاه محمد بنزاید در ابوظبی، در کمال ناباوری امارات متحمل شکست سنگینی شد؛ شکستی تاریخی با 4 گل خورده. 4 (رابعه) در فرهنگ سیاسی معاصر جهان عرب یادآور حوادث میدان رابعه در شهر قاهره است، جایی که هوادارن رئیس جمهور مرسی تا پای جان از رای خود مقابل ارتش مصر دفاع کردند. از آنجا که نظامهای عربستان و امارات اصلیترین حامیان کودتای مصر بودند، عدد 4 به نمادی برای اعلام مخالفت با سیاستهای این دو کشور نیز بدل شد. حالا و با شکست 4 بر هیچ امارات، به نظر میرسد این نماد معنای تازهای یافته است؛ معنایی که اگرچه این بار ورزشی است، اما باز هم حکایت از شکست امارات دارد.