تبیان، دستیار زندگی

«ادبیات ضعف» در کجا ریشه دارد؟

رضا اسماعیلی در یادداشتی از «ادبیات ضعف» نوشته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
رضا اسماعیلی شاعر
این شاعر در یادداشتی بیان کرده است:

استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری در یکی از کتاب‌های خود بحث جالبی را مطرح می‌کند با عنوان «مکتب ضعف». او می‌گوید «ضعف» در شعر و ادبیات ما به یک ارزش تبدیل شده است! و برای اثبات ادعای خود نمونه‌هایی از شعر شاعران بزرگ - از جمله سعدی - می‌آورد، آن‌جا که سعدی می‌گوید: «من آن مورم که در پایم بمالند / نه زنبورم که از نیشم بنالند / کجا خود شکر این نعمت گزارم / که زور مردم‌آزاری ندارم» (۱)

استاد مطهری با اشاره به این ابیات می‌گوید: «نه آقای سعدی! مگر امر دایر است که انسان یا باید مور باشد و یا زنبور که می‌گویی من از میان مور بودن یا زنبور بودن، مور بودن را انتخاب می‌کنم؟ تو نه مور باش که زیر دست و پا له شوی و نه زنبور باش که به کسی نیش بزنی. سعدی این‌طور باید می‌گفت: نه آن مورم که در پایم بمالند / نه زنبورم که از نیشم بنالند / چگونه شکر این نعمت گزارم / که دارم زور و آزاری ندارم.

اگر آدم زور داشته باشد و آزاری نداشته باشد، جای شکر دارد، والّا اگر زور نداشته باشد و آزار هم نداشته باشد، مثل این می‌شود که شاخ ندارد و شاخ هم نمی‌زند. اگر شاخ داشتی و شاخ نزدی، آن وقت هنر کرده‌ای.... ما از این نوع دستورالعمل‌ها و اخلاق‌های ضعیف‌پرور و دنی‌پرور در گوشه و کنار ادبیات خودمان زیاد داریم، ولی باید توجه داشته باشیم که بشر اشتباه می‌کند و همیشه در حال افراط و تفریط است.» (۲)

متأسفانه در پیشینه ادبیات هزارساله‌پارسی، از این نمونه‌ها کم نیست. از همین‌رو «تحقیر قدرت» و «تقدیس ضعف» در جامعه ما به یک فرهنگ تبدیل شده است. علت این امر نیز «قدرت‌گزیدگی» جامعه ایرانی است. واقعیت این است که مردم همواره از اربابان قدرت و ثروت در طول تاریخ زخم خورده‌اند. به خاطر همین سابقه بد ذهنی، این باور رفته‌رفته در عمق جان و جهان آنان ریشه دوانده است که «قدرت» به طور مطلق چیز بدی است و انسانی که طالب عاقبت به‌خیری، رستگاری و نام نیک است، بهتر است که هرگز پایش به طرف «قدرت» و «قدرت‌طلبی» نلغزد تا مردم از شرش در امان باشند!

آری، از آن‌جا که در طول تاریخ و در نظام‌های غیرانسانی سلطنتی، فئودالی (ارباب و رعیتی) - که با نظام‌های بربری و برده‌داری هیچ تفاوتی ندارند - موجودات مستبد و آزادی‌خواری چون شاه، ارباب و خان نماد «قدرت» و «اقتدار» جامعه ایرانی بوده و مردم همواره تازیانه ظلم آنان را بر گرده‌های نحیف خود حس کرده‌اند، «قدرت‌هراسی» و بدبینی و بی‌اعتمادی آنان به صاحبان «زر و زور» روزبه‌روز بیشتر شده است. از همین رو، واژه «قدرت» در ذهن و زبان مردم همواره با اختناق و دیکتاتوری مترادف و همراه بوده است. به همین دلیل، در شعر و ادبیات نیز شاعران و ادیبان همواره از قدرت بد گفته و برای در امان ماندن از «مصائب قدرت»، مردم را به خزیدن در پیله «ضعف و انفعال» و «درویشی و بی نیشی» تشویق کرده‌اند: «دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال / بی‌تکلف بشنو دولت درویشان است» (۳)

بنابراین می‌توان گفت که «ادبیات ضعف» در «قدرت‌هراسی» جامعه ایرانی ریشه دارد. بی هیچ تردیدی، سیاست‌مداران و دولت‌مردان دشمن‌نواز و مردم‌ستیزی که - بی هیچ پروایی - خود را صاحب جان و مال و ناموس مردم می‌دانستند، در پروار کردن و تعمیق این پدیده اعتمادسوز در جامعه استبدادزده ایران نقشی بسزا داشته‌اند.

مصداق‌های دیگری از فرهنگ ضعف و انفعال را می‌توان در ادبیات اجتماعی و گفتمان عمومی مردم کوچه و بازار مورد مداقه و بررسی قرار داد. برای مثال کاربرد واژگانی همچون واژگان زیر در محاورات روزانه - که مردم برای اظهار فروتنی و عرض ارادت به کار می‌برند - یکی دیگر از نشانه‌های حاکمیت فرهنگ «ضعف» در جامعه ایرانی است: «عبدم، عبیدم، نوکرم، چاکرم، غلامم، کنیزم، پسرم را به غلامی قبول کنید، دخترم را به کنیزی بپذیرید، و…» حال آن‌که اظهار ارادت و فروتنی در مقابل دیگران باید در راستای احیای کرامت‌های انسانی، عزّت نفس و به دور از تملق و چاپلوسی و ذلت‌پذیری باشد.

البته ناگفته نماند در کنار اشعاری که خزیدن در پیله «ضعف و درویشی» را مایه آرامش جان و جهان آدمی می‌دانند، آثار ارجمند و فاخری از بزرگان در کارنامه هزارساله شعر و ادب پارسی وجود دارد که در این اشعار ضعف و ناتوانی به عنوان امری مذموم و «قدرت» به عنوان ارزشی انسانی مورد ستایش قرار گرفته است، شعرهایی که به جای «تقوای پرهیز»، ما را به «تقوای ستیز» و پایداری و مقاومت در مقابل ستمگران و ظالمان زمانه دعوت می‌کنند. از جمله این بیت معروف از علی‌اکبر آزادی متخلص به «گلشن آزادی» که در بین مردم کوچه و بازار ضرب‌المثل شده است: «برو قوی شو اگر راحتِ جهان طلبی / که در نظام طبیعت ضعیف پامال است »(۴)

در حکوت اسلامی اما دلیلی برای «قدرت‌هراسی» وجود ندارد، چرا که حکوت اسلامی مبتنی بر «مشروعیت الهی» و «مقبولیت مردمی» است. آن‌چه از آیات قرآنی و متن روایات و احادیث اسلامی برداشت می‌شود این است که «قدرت» اگر با نظارت مردمی کنترل و مهار شود و در مسیر صلاح، رشد و سازندگی جامعه باشد، نه تنها امری ناپسند و مذموم نیست، بلکه به عنوان یک ارزش انسانی مورد ستایش هم قرار گرفته است. چنان که در حدیثی از رسول اکرم (ص) می‌خوانیم: «انّ الله یبغض المؤمن الضّعیف: خدا از آدم‌های سست و ناتوان بدش می‌آید.» (۵) مرامنامه حکومت علوی «عدالت» و «مردم‌داری» است و «قدرت» ابزاری برای تحقق این مهم. نقد و نظارت مردمی «قدرت» در حکومت اسلامی یکی از اصول کلیدی و محوری است که از فساد قدرت‌مداران پیشگیری می‌کند، چنان که مولی الموحدین علی (ع) می‌فرماید: «لن تُقَدّسَ أُمة لا یُؤْخَذ للضعیف فیها حقّه من القویّ غیرمُتَتَعْتِعٍ» (۶)، هیچ امتی مقدس و منزه نیست، مگر آن‌که در آن امت ضعیفان بتوانند حق خود را بدون لکنت زبان از قدرتمندان بگیرند.»

پانوشت:

۱ – گلستان سعدی، باب سوم، حکایت دوم.

۲ - مجموعه آثار شهید مطهری. ج ۲۳، صص ۱۷۳ تا ۱۷۶.

۳ - حافظ

۴ - علی‌اکبر گلشن آزادی تربتی (۱۳۱۹ ه. ق - ۱۳۵۳ ه. ش)، متخلص به گلشن (گلشنِ آزادی) روزنامه‌نگار، شاعر و نویسنده ایرانی بود. او سال‌ها روزنامه‌ای به نام «آزادی» در خراسان منتشر می‌کرد. وی در سن ۷۳ سالگی روی در نقاب خاک کشید و در آرامستان عمومی خواجه ربیع مشهد به خاک سپرده شد. تذکره‌ای با عنوان «صد سال شعر خراسان» از او به همت احمد کمال‌پور به چاپ رسیده است.

۵ - وسایل الشیعه / ج /۱۶ ص ۱۲۵.

۶ - نهج البلاغه / نامه ۵۳.

منبع: ایسنا