تبیان، دستیار زندگی

هویت محلی را چگونه باید حفظ کرد؟

کودکان در دنیای چند زبانه

کودکان در بازه سنی 3 تا 5 سال اولین مراحل کسب هویت خود را آغاز می‌کنند و خود را از دیگران تمیز می‌دهند. درحالی که ممکن است تصور شود کودکان در این رده سنی درک درستی از شناخت و هویت ندارند اما نوجوانانی که در دوارن بلوغ دچار اختلال هویت می‌شوند یا به فرقه، گروه، اعمال و رفتارهای ناهنجار گرایش پیدا می‌کنند، در دوران کودکی و به هنگام کسب هویت ناکام مانده‌اند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهرا جمشیدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کودکان، لهجه
هویت در مفاهیم روانشناسانه تصویر ذهنی است که فرد نسبت به خود یا دیگری دارد. این تصور او را از سایرین متمایز می‌سازد. مفهوم هویت را می‌توان بر اساس زبان، گویش، لهجه، موقعیت جغرافیایی- تاریخی، اجتماعی، دینی و... مشخص کرددر واقع قرار گرفتن در یک مکان جغرافیایی و صحبت کردن به یک زبان، گویش یا لهجه  می‌تواند بخشی از هویت یک فرد را تشکیل دهد. هویت در سطح کلان و خرد نیز قابل تقسیم است؛ هویت بومی و محلی در سطح خرد و هویت ملی در سطح کلان. آنچه که به آن خواهیم پرداخت هویت محلی است که ترکیبی از گرایش‌ها، احساسات و وابستگی‌های فرد نسبت به عناصر و ارزش‌های محلی و قومی آن را شکل می‌دهد.

تعلق داشتن به یک قومیت مساوی با آداب و رسوم، سبک زندگی، لهجه و.... است. فرد از کودکی با تولد در یک قومیت از همان سنین پایین با اعتقادات و زبان و گویش به عنوان عامل اصلی هویت‌بخش آشنا می‌شود. 

سبک زندگی جدید در پی یکسان کردن همه به یک شکل، زبان، رفتار و گفتار است. از این رو در ایران با وجود تنوع زبانی و گویشی، شاهد تکلم همه قومیت‌ها با زبان و لهجه خاص خود به زبان فارسی نیستیم. مادران از کودکی یا فرزندانشان را از یادگیری زبان محلی و بومی منع می‌کنند یا به صورت محدود اجازه صحبت کردن در موقعیت‌های خاص و خصوصی به آن‌ها می‌دهند؛ کودکان در بزرگسالی یا زبان بومی خود را اصلاً متوجه نمی‌شوند و یا در بهترین حالت چند کلمه اصلی و کاربردی از آن را بلد هستند.

از این رو باید پرسید، آیا با این تفکر دیگر شاهد صحبت کردن کودکان به زبان‌های محلی نخواهیم بود؟ و برای زنده ماندن زبان‌های بومی و محلی به عنوان بخشی از هویت فرد و اجتماع نقش خانواده و سیاستگذاری چیست؟

در ایران 6 زبان فارسی، کردی، ترکی، بلوچی، ارمنی و عربی که هر کدام در بخش‌های وسیعی از جنوب تا شمال و شرق تا غرب کشور وجود دارد. . لهجه‌ها معمولاً به گونه‌های مبتنی بر معیارهای جغرافیایی اطلاق می‌شود. به انواع هر گویش، لهجه می گویند، گویش‌ها از نظر آوایی، واژگانی و دستوری با هم تفاوت‌های بسیاری دارند و فهم آن‌ها نیاز به آموزش دارد، ولی لهجه‌های هر گویش معمولاً تنها تفاوت‌های آوایی و واژگانی دارند و فهم آن‌ها نیاز به آموزش چندانی ندارد. برای مثال گویش فارسی دارای لهجه‌های تهرانی، اصفهانی، شیرازی، کرمانی و غیره است و گویش گیلکی دارای لهجه‌های رشتی، لاهیجانی، رودسری، آستانه‌ای و … و گویش کردی دارای لهجه‌های مهابادی، سنندجی، کرمانشاهی، ایلامی و غیره است.  

یک زبان برای همه

زبان فارسی به عنوان زبان استاندارد و رسمی کشور در تمام ادارات، مکاتبات، مراکز آموزشی و... شناخته می‌شود. در تمام نقاط کشور افراد با حضور در مراکز دولتی و خدماتی حتی گاها در یک شهر که زبان یا گویش غیرفارسی دارند درصدد استفاده از زبان فارسی برمی‌آیند. استفاده از زبان رسمی در تمام طول روز و در تمام موقعیت‌های اجتماعی، فردی و خانوادگی رفته رفته موجب کمرنگ شدن زبان و لهجه محلی دربین افراد می‌شود. کمرنگ شدن استفاده از زبان محلی توسط بزرگسالان در شهرهایی که زبان و گویش خاص را دارند، به کودکان این امر را القا می‌کند زبان محلی آنها ارزش چندانی ندارد که حتماً باید به زبان فارسی تلکم کنند.

مهرداد عربستانی عضو هئیت علمی مردم‌شناسی دانشگاه تهران معتقد است: «به طور طبیعی در تمام کشورها چند لهجه و گویش وجود دارد که معمولاً یکی دو زبان، به عنوان زبان رایج و رسمی شناخته می‌شود. چند زبانه بودن در کشوری باعث می‌شود که جایگاه زبان‌ها در مناسبات روزمره تغییر کند؛ گویش‌های محلی که در اخبار، رسانه‌های، آموزش و ... نمی‌شنویم در حیطه‌های خصوصی و محیط‌های خانوادگی همچنان ادامه حیات می‌دهند. صحبت کردن به زبان فارسی استاندارد در ادارات و مراکز مختلف عمومی، شنیده شدن صدای موسیقی پاپ در شهرها و مناطق مختلف الزاماً به معنی از بین رفتن آن زبان نیست بلکه فقط از حیطه عمومی به حیطه خصوصی و خانوادگی منتقل شده است.»

عربستانی همچنین اضافه کرد: «در گذشته این احساس که همه باید به زبان استاندارد صحبت کنیم کمتر وجود داشت اما شیوه زندگی جدید این نیاز را بیشتر کرده است. البته باید اشاره کنیم که زبان استاندارد به معنی گویش تهرانی نیست؛ چرا که در گویش تهرانی اصیل در مناطق سنتی با مکالمات روزانه که ما صحبت می‌کنیم، شباهتی ندارد. پس به طور کلی این روند استفاده از زبان فارسی در همه مناطق بومی و محلی کشور امری طبیعی است که در همه دنیا و در تمام کشورهای چند زبانه اتفاق می افتد. در فرانسه نیز گویش و لهجه‌های مختلفی وجود دارد؛ پاریسی لهجه رسمی آنها محسوب می‌شود و سایر لهجه‌ها در هلدینگ‌های خصوصی و خانوادگی بیشتر به کار می‌رود.»

نباید زبان و لهجه محلی را یاد بگیری!

کودکان اغلب بیش از والدین و بزرگترها به استفاده از زبان استاندارد تشویق می‌شوند. پدر و مادرها عموماً تصور می‌کنند اگر فرزندشان در محیط‌های علمی، آموزشی و...به زبانی غیر از زبان رسمی صحبت کنند، مورد تمسخر سایرین قرار گرفته و در نهایت به ارتقا و پیشرفت اجتماعی نیز نخواهند رسید. گاهی برخی از والدین حتی مانع صحبت کردن فرزندان‌شان به زبان محلی و بومی‌ می‌شوند.

مهرداد عربستانی در این باره می‌گوید: «در مناطق دو یا چند زبانه به طور طبیعی مادران بیشتر  تمایل دارند که فرزندشان زبان رسمی و عمومی را یاد بگیرد. آن‌ها فکر می‌کنند با یادگیری زبان رسمی بچه‌ها بیشتر پیشرفت می‌کنند. اگر در یک نظر سنجی از والدین در ایران پرسیده شود که شما دوست دارید فرزندانتان فقط فارسی را یاد  بگیرند یا در کنار آن زبان انگلیسی را هم یاد بگیرند، درصد بالایی موافق یادگیری زبان انگلیسی و فارسی هستند. این امر برای زبان‌های بومی نیز وجود دارد، برای اقوامی که به غیر از فارسی استاندارد تلکم دارند نیز این تصور وجود دارد که با صحبت کردن به زبان فارسی استاندارد ارتقای شغلی، تحصیلی و اجتماعی بیشتری در انتظار آنها خواهند بود. این تفکر از سوی والدین به فرزندان منتقل می‌شود.»

عربستانی اینطور ادامه می‌دهد: «بسیاری از مردم تصور می‌کنند اگر با لهجه و زبان استاندارد صحبت کنند، ظاهراً از حیثیت اجتماعی بالاتری برخوردار می‌شوند. مثلاً در فرانسه کسی که با لهجه پاریسی حرف می زند تصور می‌کند از منزلت اجتماعی بالایی بهره مند شده است. به طور طبیعی زبان‌ها بار، معنا و سرمایه نمادینی را منتقل می‌کنند که متفاوت است. مثلاً اگر من نوعی نشان بدهم که می‌توانم به چند زبان اروپایی حرف بزنم این یک سرمایه برای من محسوب می‌شود. تبدیل زبان به یک سرمایه یا پرستیژ یک امرر طبیعی در حال رخ دادن  در دنیای جدید است.»

چه باید کرد؟

 امر طبیعی تغییر زبان‌ها و یکسان‌سازی به معنی این نیست که در حفظ زبان و لهجه‌های بومی و محلی و آموزش آنها به کودکان نباید تلاش و کوشش کرد. به عقیده این استاد مردم شناسی: «در هر زبان و لهجه محلی دانش بومی فراوانی وجود دارد، که بخشی از داشته‌های معنوی یک ملت محسوب می‌شود. تکلم کردن مردم به یک زبان بخش عمده‌ای از هویت فرهنگی‌شان به حساب می‌آید. در همه جای دنیا مردم این حق را دارند که هویت زبانی و زبان مادری خود را حفظ کنند. کسانی که منسوب به یک هویت زبانی هستند باید راجع به آن تصمیم بگیرند چگونه آن را حفظ کنند. به طور مثال من وقتی لر نباشم نمی‌توانم برای لرها تصمیم بگیرم، این سیستم اجتماعی و سیاسی است که باید کمک کند. در این زمینه باید تسهیلاتی در اختیار قومیت‌ها قرار بگیرد. هر کسی می‌خواهد فرزندش زبان محلی آنها را یاد بگیرد باید تسهیلاتی در این زمینه فراهم کند. دستور و زور به ماندن یک زبان کمک نمی‌کند و به کار بردن این شیوه سیاستی ممکن است نتیجه عکس هم بدهد. پس خود قوم‌ها باید بخواهند زبانشان را حفظ کنند و در این راستا باید سیاست‌های تشویقی انجام دهند؛ اگر من رادیو، تلویزیون را روشن کردم شاهد پخش موسیقی همه نقاط کشور باشم. نشریات، روزنامه و مطبوعات اگر به زبان محلی منتشر شود، این نیز یک سیاست تشویقی برای حفظ زبان است.»

وقتی خانواده با قومیت‌های محلی در تلاش برای حفظ زبان بومی و محلی خود باشند، کودکی که اولین مراحل هویت‌یابی خود را در آن محیط کسب می‌کند با زبان، لهجه و گویش خاص خود آشنا شده، آن را یک ارزش می‌داند، از استفاده آن در محیط‌های عمومی و مراکز آموزشی خجالت‌زده نمی‌شود و در بزرگسالی نیز برای حفظ و یاددادن آن به فرزندان خود تلاش خواهد کرد.


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.