کتاب «دین و تکنولوژی در قرن بیست و یکم» از چه سخن میگوید
ایمان در دنیای الکترونیکی
کتاب «دین و تکنولوژی در قرن بیست و یکم» اثر سوزان جرج، سعی دارد دو عرصه بهظاهر متفاوت دین و تکنولوژی را در ساختاری همافزا (Synergic) و مرتبط با یکدیگر توصیف کند. اگر در گذشته سعی بر این بود که ارتباط دین و علم بررسی شود، سوزان جرج تأکید دارد که اکنون تکنولوژی بهعنوان محصول ملموس علم در دنیای حاضر است که باید مرکز توجه قرار گیرد.
جرج برخلاف نگاههای ضدونقیضی که یکی دین را برتر از تکنولوژی و دیگری تکنولوژی را نسبت به دین ارجح میدانند، سعی کرده است نشان دهد که هردوی این حوزهها در تأمین جنبهای از نیازهای بشری کاربرد دارند؛ تکنولوژی در خدمت نیاز انسان برای تسلط هرچه بیشتر بر طبیعت و رفع محدودیتها است و دین در خدمت پر کردن خلأها و ارائهٔ تعریفی از محدودیتهای بشر از قبیل مرگ. در ساختار همافزای میان این دو، هم تکنولوژی از بنیانهای دینی وسیعتری بهرهمند می گردد و هم دین بهواسطهٔ تکنولوژی تقویت میشود.
جرج نشان میدهد که چطور تکنولوژی طرز بیان دینی را در فرهنگهای گوناگون متحول کرده است. شکل گرفتن جماعتهای اینترنتی، گردهماییهای مجازی و دین از راه دور، معادلات گذشته را دگرگون کرده است. ارتباطات نوین هم اجتماعات گذشته را دگرگون کرده و هم کیفیتی دلخواه در خدمت آن نهاده است. از سوی دیگر دین با کمکی که در عرصهٔ هوش مصنوعی و فلسفه آن میکند، بنیانها و دادههای وسیعتری در خدمت تکنولوژی قرار میدهد. هوش مصنوعی نهتنها در پی بازتولید تواناییهای انسان است بلکه سعی دارد رفتار انسانی را نیز استعلا بخشد. بهعبارتدیگر شناخت تنها به محاسبه محدود نمیشود بلکه ملاحظهٔ جنبههای دیگر معنوی انسان از طریق مطالعه فلسفه هوش مصنوعی توسط الهیات است که تا اندازهٔ زیادی راه را روشن میکند.
در این مسیر نویسنده ابتدا نگاهی به تفاوت تکنولوژی و علم در دنیای حاضر میاندازد. برخلاف علم که در فضای آزمایشگاهها محصور است، تکنولوژی در دانشگاه، خیابان، محل کار و خانه حضور دارد. از سمتی دیگر اگر علم ادعای عینیتگرایی میکند و تمام تلاشش این است که بیطرف باشد، تکنولوژی نمیتواند خنثی باشد. بهعبارتدیگر تکنولوژی نمیتواند از این پرسش طفره برود که آیا کاربردش اخلاقی است یا خیر.
فلسفه تکنولوژی نیز از چند جهت موردتوجه است. در مرحله اول بحث جبر تکنولوژی مطرح است؛ یا بهعبارتدیگر ترس از اینکه تکنولوژی به قهر و اجبار، جامعه را به سمتی سوق دهد که خارج از اراده افراد است. با بهرهگیری از تکنولوژی ما بهطور ناخودآگاه از انتخابهای فرهنگی بهره گرفتهایم. برای نمونه احداث یک پل بین دو روستا تنها بحث حملونقل را مطرح نمیکند بلکه قلمروی کلی از وابستگیهای دیگر انسانها را نیز در برمیگیرد.
تکنولوژی به نظر میرسد که معنا را از زندگی ما زدوده است. برای نمونه درگذشته برای رنگ کردن یک اتاق ممکن بود روزها زمان لازم باشد. از چشمانداز معنایی، زمانی که صرف این کار میشد لذتبخش بود و انسان به آن معنا میبخشید. این در حالی است که هماکنون با تکنولوژی بمب رنگ، آنچه اهمیت دارد غایت است. با این تکنولوژی اتاق بهسرعت رنگ میشود بیآنکه زمانی صرف شود. بهعبارتدیگر صرف کردن زمان نوعی تلف کردن وقت تلقی میشود. ازاینرو میتوانیم بگوییم که با تکنولوژی از چشمانداز معنایی به سمت چشمانداز غایی حرکت کردهایم.
تکنولوژی همچنین در تعریف هویت جدید برای افراد جامعه نیز دخیل است. افراد در دنیای حاضر خودبسنده تر، خودکفاتر و خودمختارتر شدهاند و این تأکید بیشتری بر فردیت آنهاست که به نظر ذرهذره نیاز انسان به انسانهای دیگر را کمتر میکند. نتیجه این که هویت اشخاص نیز دچار دگرگونی و آشفتگی میشود. تکنولوژی همچنین میتواند تنزل معنوی ایجاد کند و انسانها را در جامعه تولیدی و مصرفی به ماشین تقلیل دهد.
جرج در بخش فنّاوریهای قرن بیست و یکم به تکنولوژی ICT بهعنوان ستون فقرات جامعه حاضر نظر دارد. هوش مصنوعی مجازی از دیگر تکنولوژیهایی است که در دنیای حاضر انقلابی به پا کردهاست. این روند هرروز بیشتر و بیشتر متحول میشود و پرسشهای جدیدی نسبت به انتها و غایت این جریان متحول کننده مطرح میکند. فنهراسی و ترس از استفاده از فنّاوریهای جدید از یکسو و فندوستی و استقبال از آنها از سوی دیگر و همچنین فنتنشی و اضطراب و تنش حاصل از خرابی تکنولوژیای که انسان با آن احساس نزدیکی داشته و بعد از خرابی آن احساس کرده که خودش سقوط کرده است، از مشخصههای عصر جدید بشمار میرود.
سوزان جرج با توصیف چنین جهانی که با محوریت تکنولوژی دگرگونشده است سعی دارد جایگاه الهیات و دین را نشان دهد. دین هم با چنین فضایی متحول شده و از اجتماعهای فیزیکی به اجتماعهای مجازی تغییر پیداکرده است و هم اینکه خود با ارائه فلسفه معنوی و الهیاتی توانسته شکافها و پرسشهای فلسفی در عرصه هوش مصنوعی را پاسخ گوید. جرج همزیستی دو حوزه دین و تکنولوژی را در دوازده فصل با بهرهگیری از نظریهپردازان و اتکا به نمونههای عینی برای مخاطب خود ترسیم میکند و وادی جدیدی را مقابل دیدگان مخاطب خود نمایان میکند.
جرج نشان میدهد که چطور تکنولوژی طرز بیان دینی را در فرهنگهای گوناگون متحول کرده است. شکل گرفتن جماعتهای اینترنتی، گردهماییهای مجازی و دین از راه دور، معادلات گذشته را دگرگون کرده است. ارتباطات نوین هم اجتماعات گذشته را دگرگون کرده و هم کیفیتی دلخواه در خدمت آن نهاده است. از سوی دیگر دین با کمکی که در عرصهٔ هوش مصنوعی و فلسفه آن میکند، بنیانها و دادههای وسیعتری در خدمت تکنولوژی قرار میدهد. هوش مصنوعی نهتنها در پی بازتولید تواناییهای انسان است بلکه سعی دارد رفتار انسانی را نیز استعلا بخشد. بهعبارتدیگر شناخت تنها به محاسبه محدود نمیشود بلکه ملاحظهٔ جنبههای دیگر معنوی انسان از طریق مطالعه فلسفه هوش مصنوعی توسط الهیات است که تا اندازهٔ زیادی راه را روشن میکند.
سوزان جرج با توصیف چنین جهانی که با محوریت تکنولوژی دگرگونشده است سعی دارد جایگاه الهیات و دین را نشان دهد. دین هم با چنین فضایی متحول شده و از اجتماعهای فیزیکی به اجتماعهای مجازی تغییر پیداکرده است و هم اینکه خود با ارائه فلسفه معنوی و الهیاتی توانسته شکافها و پرسشهای فلسفی در عرصه هوش مصنوعی را پاسخ گوید.
در این مسیر نویسنده ابتدا نگاهی به تفاوت تکنولوژی و علم در دنیای حاضر میاندازد. برخلاف علم که در فضای آزمایشگاهها محصور است، تکنولوژی در دانشگاه، خیابان، محل کار و خانه حضور دارد. از سمتی دیگر اگر علم ادعای عینیتگرایی میکند و تمام تلاشش این است که بیطرف باشد، تکنولوژی نمیتواند خنثی باشد. بهعبارتدیگر تکنولوژی نمیتواند از این پرسش طفره برود که آیا کاربردش اخلاقی است یا خیر.
فلسفه تکنولوژی نیز از چند جهت موردتوجه است. در مرحله اول بحث جبر تکنولوژی مطرح است؛ یا بهعبارتدیگر ترس از اینکه تکنولوژی به قهر و اجبار، جامعه را به سمتی سوق دهد که خارج از اراده افراد است. با بهرهگیری از تکنولوژی ما بهطور ناخودآگاه از انتخابهای فرهنگی بهره گرفتهایم. برای نمونه احداث یک پل بین دو روستا تنها بحث حملونقل را مطرح نمیکند بلکه قلمروی کلی از وابستگیهای دیگر انسانها را نیز در برمیگیرد.
تکنولوژی به نظر میرسد که معنا را از زندگی ما زدوده است. برای نمونه درگذشته برای رنگ کردن یک اتاق ممکن بود روزها زمان لازم باشد. از چشمانداز معنایی، زمانی که صرف این کار میشد لذتبخش بود و انسان به آن معنا میبخشید. این در حالی است که هماکنون با تکنولوژی بمب رنگ، آنچه اهمیت دارد غایت است. با این تکنولوژی اتاق بهسرعت رنگ میشود بیآنکه زمانی صرف شود. بهعبارتدیگر صرف کردن زمان نوعی تلف کردن وقت تلقی میشود. ازاینرو میتوانیم بگوییم که با تکنولوژی از چشمانداز معنایی به سمت چشمانداز غایی حرکت کردهایم.
تکنولوژی همچنین در تعریف هویت جدید برای افراد جامعه نیز دخیل است. افراد در دنیای حاضر خودبسنده تر، خودکفاتر و خودمختارتر شدهاند و این تأکید بیشتری بر فردیت آنهاست که به نظر ذرهذره نیاز انسان به انسانهای دیگر را کمتر میکند. نتیجه این که هویت اشخاص نیز دچار دگرگونی و آشفتگی میشود. تکنولوژی همچنین میتواند تنزل معنوی ایجاد کند و انسانها را در جامعه تولیدی و مصرفی به ماشین تقلیل دهد.
جرج در بخش فنّاوریهای قرن بیست و یکم به تکنولوژی ICT بهعنوان ستون فقرات جامعه حاضر نظر دارد. هوش مصنوعی مجازی از دیگر تکنولوژیهایی است که در دنیای حاضر انقلابی به پا کردهاست. این روند هرروز بیشتر و بیشتر متحول میشود و پرسشهای جدیدی نسبت به انتها و غایت این جریان متحول کننده مطرح میکند. فنهراسی و ترس از استفاده از فنّاوریهای جدید از یکسو و فندوستی و استقبال از آنها از سوی دیگر و همچنین فنتنشی و اضطراب و تنش حاصل از خرابی تکنولوژیای که انسان با آن احساس نزدیکی داشته و بعد از خرابی آن احساس کرده که خودش سقوط کرده است، از مشخصههای عصر جدید بشمار میرود.
سوزان جرج با توصیف چنین جهانی که با محوریت تکنولوژی دگرگونشده است سعی دارد جایگاه الهیات و دین را نشان دهد. دین هم با چنین فضایی متحول شده و از اجتماعهای فیزیکی به اجتماعهای مجازی تغییر پیداکرده است و هم اینکه خود با ارائه فلسفه معنوی و الهیاتی توانسته شکافها و پرسشهای فلسفی در عرصه هوش مصنوعی را پاسخ گوید. جرج همزیستی دو حوزه دین و تکنولوژی را در دوازده فصل با بهرهگیری از نظریهپردازان و اتکا به نمونههای عینی برای مخاطب خود ترسیم میکند و وادی جدیدی را مقابل دیدگان مخاطب خود نمایان میکند.