تبیان، دستیار زندگی

چطور ثروتمند شویم؟

آدم‌های متفاوت با رویکردهای متفاوت به مطالعه علم اقتصاد می‌پردازند. شاید یک‌نفر به اقتصاد انرژی علاقه پیدا کند و بخواهد که تاجر نفت شود. دیگری به قواعد حاکم بر شرکت‌ها توجه نشان دهد و تصمیم به راه‌اندازی کسب‌وکار بگیرد. فرد دیگر می‌خواهد ثروت خودش را بیشتر کند درحالی‌که دیگری خواهان افزایش ثروت و رفاه ملی است. همه این‌ها یک وجه شبه دارند و آن هم واژه "ثروت" است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اکونومیست
دیوید ریکاردو، اقتصاددان مشهور، وقتی کتاب ثروت ملل آدام اسمیت را خواند به این فکر کرد که بدون داشتن ارث، زمین‌های فراوان و دسترسی به کلیسا هم می‌تواند ثروتمند شود. او تلاش کرد که نظریات اسمیت را (که باعث تحول اقتصاد انگلستان شده بود) به سطح خرد و زندگی شخصی وارد کند و ثروتی به دست بیاورد.

ثروت یک فعل جمعی

اگر دوست ما بجای آلمان به سومالی برود، قدرت خریدش از شرایطی که در ایران دارد بیشتر می‌شود. اما این روش ثروتمند شدن برای او دل‌چسب نیست. درست است که او حالا می‌تواند گوشت و گندم بیشتری خریداری کند، اما در سومالی به اندازه کافی گوشت و گندم مرغوب وجود ندارد.

مثلا تصور کنید که او هوس کند یک فنجان قهوه خوب بخورد. ازآنجایی‌که عموم مردم سومالی قادر به‌خرید قهوه گران‌قیمت نیستند، قهوه خوبی هم به این کشور وارد نمی‌شود. درست است که با بردن دارایی‌اش به سومالی، وضعش از عموم مردم بهتر می‌شود اما این وضع خوب، زندگی مرفهی را برایش رقم نمی‌زند.

اگر وضع تمام همسایگانم بدتر شود، احتمالا در کوچه کثیف‌تر، با مشکلات بیشتری زندگی خواهم کرد. درحالی‌که زندگی در کنار افرادی که وضعشان از من بهتر است، لذت بیشتری خواهد داشت: کوچه تمیز، باغچه‌های آراسته، کالا و خدمات کافی در مغازه‌ها و البته همسایگانی که خوشحال‌تر هستند، زندگی من را هم بهتر می‌کند.

خودخواهی از جنس آدام اسمیت

بی‌تردید که نقش دولت در تنظیم بازار و نظارت به تخلفات غیرقابل‌انکار است. اما نمی‌توانیم تمام تقصیر را گردن دولت بیندازیم.

بیشتر مردم در مورد باورهای آدام اسمیت اشتباه می‌کنند. آدام اسمیت باور داشت که خالص ثروت یک ملت نه به منابع طبیعی فراوان، که به خالص کار آن ملت مربوط است. یعنی ملتی که تولید بیشتری داشته باشد (GDP) ثروتمندتر از ملتی با منابع فراوان الماس و طلا است.

برای بررسی این موضوع می‌توانیم اقتصاد آلمان و اقتصاد سیرالئون را مقایسه کنیم. سیرالئون بزرگ‌ترین منابع الماس جهان را دارد و فقیرترین کشور دنیا است. سیرالئون و آلمان به ما می‌آموزند که با الماس و گنج نمی‌شود ثروتمند شد. راه ثروت از کار می‌گذرد.

آدام اسمیت می‌گفت بجای آن‌که یک فرد تمام کارها را خودش انجام بدهد، بهتر است در یک رشته متخصص شود. مثلا بجای آن‌که یک کارگر از ابتدا تا انتهای تولید سوزن را برعهده بگیرد و در روز ۸ سوزن تولید کند، ۱۰۰ کارمند در کنار هم و با تقسیم وظایف قادر به تولید ۸۰۰ هزار سوزن می‌شوند. تولید سوزن بیشتر درآمد کارمندان را هم بیشتر می‌کند.

بیل گیتس در شرایطی ثروتمند می‌شود که به جامعه اطرافش خیر می‌رساند. کمک او به توسعه کامپیوتر، وضع مردم را بهتر می‌کند و حالا آن‌ها راحت‌تر ویندوز و مایکروسافت آفیس می‌خرند.

یک مثال معروف مقایسه وضع زندگی یک کارگر انگلیسی با پادشاه قبیله‌ای وحشی است. کارگر انگلیسی به برق، تلفن همراه، اتوبوس، پوشاک، آنتی‌بیوتیک و تلویزیون دسترسی دارد. درحالی‌که پادشاه بدوی پابرهنه است و در خانه‌ای حصیری زندگی می‌کند.

پارادوکسی به نام خسیس بودن

آیا با نخوردن و پول روی پول گذاشتن و ریال به ریال پس‌انداز می‌شود ثروتمند شد؟ پارادوکس خسیس بودن دو مشکل اساسی (خرد و کلان) ایجاد می‌کند. اول آن‌که فرد خسیسی که لباس خوبی نمی‌خرد، در مجامع شرکت نمی‌کند و با رفتار خود موجبات آزار دیگران را فراهم می‌آورد، به‌سختی می‌تواند با موقعیت‌های شغلی جدید مواجه شود.

دیدگاه دوم به اقتصاد کلان بازمی‌گردد. اگر یک ملت به‌جای مصرف شروع به پس‌انداز کنند، کالاهای کم‌تری خریداری می‌شود، تولید کالا و خدمات هم کم‌تر می‌شود، مشاغل کاهش می‌یابند، درآمدها کم می‌شود و درنهایت مردم پول کم‌تری برای پس‌انداز کردن خواهند داشت.

خوب است بدانید که ایران ششمین کشور خسیس دنیا است و بیشتر مردم بجای خرید کالاهای مصرفی  و FMCG (مثل کالاهای سوپرمارکتی) ترجیح می‌دهند کالاهای سرمایه‌ای بخرند.

البته نداشتن پس‌انداز بازنشستگی و خرج کردن تمام درآمد هم خوب نیست و رسیدن به ثروت را به تعویق می‌اندازد. من اگر پس‌انداز کافی نداشته باشم، نمی‌توانم زندگی خود را ارتقا دهم، سرمایه‌گذاری کنم، جریان دوم و سوم درآمد ایجاد کنم و همیشه در همین نقطه‌ای که هستم خواهم ماند.

ثروت و نظریه مصرف

فکر کنید که یک پلیور پشمی ارزان‌قیمت می‌خرید. برای تهیه این پلیور، چوپانی گوسفندها را به چرا برده، یکی پشم‌ها را چیده، دیگری آن‌ها را رنگ‌آمیزی کرده و فردی دیگر به بافتن آن مبادرت کرده است. راننده‌ای پلیورها را به بازار آورده و عده زیادی درگیر پخش آن شده‌اند تا درنهایت شما با استفاده از کارت بانکی (که کارمندهای زیادی را درگیر کرده) خرید کنید.

رنگی که پشم‌ها با آن رنگ‌آمیزی می‌شود، از نفت درست شده است. کارگران شرکت نفت، پالایشگاه، رانندگان کامیون و فروشنده رنگ هم در این فرایند سهم داشته‌اند.

ماشین بافتنی در جای دیگری از استخراج آهن و تولید فولاد و کابل‌های برق و قطعات پلاستیکی تولید می‌شود. اما ساختن کارخانه فولاد هم محتاج آجر و سیمان است…

ثروت و مسئله واردات

شاید فکر کنید که این حرف‌ها مال کشوری است که در آن بیشتر کالاها تولید داخل هستند. این اندیشه که به آن مرکانتلیسم می‌گوییم، استدلال می‌کند که مازاد تقاضای ناشی از مصرف، با واردات خنثی می‌شود و نه با تولید.

اما بار دیگر به تولید سوزن فکر کنید. وقتی کارها تقسیم می‌شود و هرکس به تخصص خودش می‌رسد، وضع هر کس بهتر می‌شود. به‌خصوص که این متخصص نیازی ندارد که شب غذایش را از مزرعه درو کند و وقتش فقط صرف تخصص در سوراخ‌کردن سوزن‌ها می‌شود.

اگر متخصص تولید سوزن بخواهد کشاورزی هم کند، نه در تولید سوزن موفق می‌شود نه در کشاورزی. او تولید غذا را به کشاورز می‌سپرد و در وقت آزاد شده، سوزن بیشتر می‌سازد. به‌این‌ترتیب هم وضع کشاورز بهتر می‌شود و هم وضع او.

تجارت بین‌الملل برای کشورها هم همین اثر را دارد. ایتالیایی‌ها در تولید خودروهای اسپرت ماهر می‌شوند درحالی‌که با ماشین ژاپنی (تویوتا) به سر کار (شرکت فراری) می‌روند. واردات تویوتا نه‌تنها به کارگران فراری صدمه نمی‌زند، بلکه وضع آن‌ها را بهتر می‌کند.

از نظر علم اقتصاد واردات و صادرات به یک اندازه رفاه جامعه را افزایش می‌دهند. این مطلب در مقاله تجارت بین‌الملل مفصل تشریح شده است.

چطور ثروتمند شویم؟

برای ثروتمند شدن نمی‌گویم نگرش خود را عوض کنید و با انرژی مثبت و زبان بدن مناسب سعی کنید ماشین تصادفی خود را با قیمت بالا به خلق‌الله بیندازید. هرگز.

دسته‌ای از کلاغ‌ها را تصور کنید که بجای جمع‌آوری چوب و ساختن لانه، از لانه هم چوب می‌دزدند. این کلاغ‌ها در فصل جفت‌گیری بیشتر وقت خود را به جنگ‌ودعوا می‌گذرانند و تخمی گذاشته نمی‌شود و جوجه‌ای به‌هم نمی‌رسد. نسل این کلاغ‌ها منقرض خواهد شد.

بی‌تردید که نقش دولت در تنظیم بازار و نظارت به تخلفات غیرقابل‌انکار است. اما نمی‌توانیم تمام تقصیر را گردن دولت بیندازیم.

منبع: تجارت نیوز