تبیان، دستیار زندگی
پیامبر خداست دختری که محمد (ص) بر دستانش بوسه می زند و هر روزشان بر در خانه ی شان می ایستاد و می فرمود: این جا خانه ی اهل بیت من است هر کس آن ها را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده کرده است. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فاطمه در نگاه پیامبر (ص)

فاطمه در نگاه پیامبر

انگار هنوز صدای فرشته ی وحی در حرا طنین دارد آنگاه که رسالتی بزرگ را بر دوش محمد (ص) نهاد.

محمد (ص) از کوه سرازیر شده بود اما از این اتفاق بزرگ می لرزید او دیگر پیامبر بود. پیامبری برای جهانیان، آسمان در برابرش خشوع می کرد و زمین با هر قدم بوسه برگام هایش می زد.

مگر می شود، پیامبری که رحمة للعامین است، مهر و رحمتش فقط برای آن هایی باشد که زمانی حضور او را در میان خود درک کرده اند؟ نه، هنوز هم می توان خیر عظیمی از وجودی برد که گفته اند خاتم الانبیاء بوده است.

در کوچه پس کوچه های مدینه که قدم می زنی، فقط کافی است دلت را بسپاری به آن همه پاکی، آن وقت می بینی چرا می گویند این جا شهر پیامبر است. این شهر سفید پوش، همه جایش صدای محمد (ص) را در دل دارد. این دیوارها، این مسجد النبی، هر روز در برابر او خضوع کرده اند. این تکه از آسمان آبی مدینه همیشه پیامبر را دیده است. حرف هایش را شنیده است و حتماً با رنج هایش گریه سر داده است.

فاطمه در نگاه پیامبر

آرام تر از کنار این کوچه ها بگذر. این ها، کوچه پس کوچه های تاریخ اسلامند. هر جا سرک بکشی گوشه ای از تاریخ برایت زنده می شود.  این جا خانه ی دختر پیامبر خداست دختری که محمد (ص) بر دستانش بوسه می زند و هر روزشان بر در خانه ی شان می ایستاد و می فرمود: این جا خانه ی اهل بیت من است هر کس آن ها را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده کرده است.

خدایا، چطور می توان اندکی پس از جاهلیت که دختران معصوم خود را با دستان خود را در گور خفه می کرد مردی در مورد دختر خود چنین گوید که فاطمه پاره ی تن من است. این تنها بر زبان کسی جاری می شود که خود رحمتی است برای عالمیان مردی که عظمت در مقابلش خاضع است و جامه ای از شکوه پیغمبری در بردارد.

این کوچه ها چون ورق های کتاب خاطراتند،...

این ورق را ببین، این جا خانه ی پیامبر است، آن روز هم چون امروز او خانه نبود، آن روز اویس چون ما مهمان او بود، اویس از راه دور آمده بود مادر پیری داشت که او را در خانه گذاشته بود و به شوق دیدار پیامبر خدا آمده بود و قول داده بود تا غروب برگردد، اما هر چه انتظار کشیده بود تا وجودش را با نظاره ای بر محمد (ص) لبریز از پاکی کند، او نیامده بود، غروب نزدیک بود که اویس برگشت، پیامبر که آمد، پرسید: بوی بهشت می آید چه کسی این جا بوده! وقتی قصه ی اویس را شنید گفت: درود خدا بر کسی که به مادرش این چنین احترام کند که قول خود را حتی برای دیدار پیامبر خدا نشکند.

سرتاسر زندگی پیامبر چون کلاس اخلاقی است هر روزش درس هایی دارد که اسلام مجسم را نشانمان می دهد. روزهایش پر است از دعوت به دوستی و محبت و کنار گذاشتن اختلافات، کلامش را که بخوانید از بخشش و عفو می گوید رفتارش را که بنگری گفتارش را تصدیق می کند. وجودی چون آب، روان و زلال که به همه جا و همه کس خیر و برکت می رساند.

فضیلت مسجد النبی

نهایت یک انسان، الگوی تمام و کمال در آخرین درجه ی انسانیت، انگار خداوند اراده کرده است موجودی شبیه به تمام ظرفیت انسانی خود دست یابد تا باورمان شود که گوهر انسانیت که درون هر یک از ما نهفته است چه ارزشی دارد.

اگر روزی گذرت بر شهر پاکی ها و سپیدی ها افتاد، به جای تمام مسلمان های همیشه تاریخ بگو السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته، سلامی که هر مسلمانی روزی پنج مرتبه بر روان پاک نبی خدا می فرستد.

گروه مدرسه اینترنتی سایت تبیان - تهیه: منیره سیف اللهی

تنظیم: نوربخش