نامههایی که بعد از نیم قرن دردسرساز شد
حجت میانجی در یادداشتی نگاهی به داستان بلند «دار واش»، اثر سپیده زمانی پرداخته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/10/29 ساعت 13:46
داستان بلند «دار واش» طی ماههای اخیر توسط نشر داستان، در 120 صفحه از سپیده زمانی منتشر شده است.
«دارِ واش» از دختر جوانى به نام شمسیه میگوید كه با خانوادهاش، بهدلیل فعالیتهاى سیاسى پدر، از تبریز به شمال ایران تبعید شده و در روستایى در اطراف سارى ساكن مىشوند. ماجرای داستان مقارن با دوره ملوکالطوایفی است. زمانى كه در مناطق مختلف ایران، زندگی رعیت، تابع نوسانات احساس طبقاتی، دستخوش تغییر دائمى بوده است.
شمسیه دختری است باسواد و شجاع که باور دارد براى بهبود وضع مردم جامعه باید امر سوادآموزى و آموزش و پرورش كودكان جدى گرفته شود. بنابراین تصمیم به تاسیس مدرسهاى در روستا مىگیرد. او در مسیر این تصمیم با ارباب روستا و خانوادهاش آشنا مىشود. با مردم روستا معاشرت مىكند و با استمرار رفت و آمدهایش به عمارت ارباب، براى كسب اجازه و دریافت كمك مالى، با رافاییل (مباشر گرجىتبار ارباب) آشنا میشود. چندى بعد این دو عاشق یكدیگر شده و نامههاى عاشقانه و هدایایى با هم رد و بدل مىكنند. نامههایى كه نیم قرن بعد، در سوى دیگر این كره خاكى، زندگى زن جوانى به نام مهتاب را دستخوش تغییر مىنمایند.
مهتاب یک عصر زمستانى، بر حسب اتفاق، صندوقچهاى حاوى نامههاى عاشقانه و هدایایى را مىیابد كه مادرش سالها قبل با خود از ایران آورده. در نامهها دو عاشق از عشق، و در میان راز و نیاز عاشقانهشان از ساخت مدرسه براى كودكان روستایى سخن میگویند. از طرفی دیگر خود مهتاب هم درگیر عشقی است که فرجامش به قصه این نامهها گره میخورد.
موضوع مهاجرت که در دنیای امروز مولفههای مختص به خود را یدک میکشد، در رمان حضوری ناگزیر دارد و از هر دو حیث، چه آنکه مهاجرت خودخواسته یا آنکه به جبر بر انسان تحمیل شده باشد، در این رمان به آن پرداخته شده. اما در كنار این دو گونه از مهاجرت، كتاب به هجرت و حركت سومى نیز مىپردازد كه همانا هجرت انسان در درون خویشتن است.
این كتاب با آیهاى از عهد عتیق (خروج ١٥:٢٦) آغاز میشود: خداوند فرمود هرآینه اگر قول یهوه، خدای خود را بشنوی، و آنچه را در نظر او راست است بهجا آوری، و احکام او را بشنوی، و تمامی فرایض او را نگاه داری، همانا هیچ یک از همه مرضهایی را که بر مصریان آوردهام بر تو نیاورم، زیرا که من یهوه، شفادهنده تو هستم.
در این آیه بر درستكارى (شرط رستگارى) تاكید شده و این مشروط بودن تداعىكننده چرخه تداوم است. شاید چیزى شبیه تداوم آنچه مهتاب در رویایش دیده اما مشروط. آیا آنچه مهتاب در رویایش دیده نیز مشروط است؟ آیا براى مهتاب گریزى از طلسمى كه بر او گذاشتهاند وجود دارد.
همچنین در زبان عبرى شفادهنده مترادف رافاییل معنى شده؛ شخصیتى كه در رمان بدون حضور او شناخت شمسیه (شخصیت اصلى رمان) غیرممكن است. دیدگاه روحانی تلفیق شده با باورهاى اساطیرى حاکم بر رمان، مبین این مفهوم است که شخصیتها در پسزمینه زندگی خود با عقاید روحانى و باور به نمادها به مصاف زندگی میروند تا با بازتاب هرآنچه بر آنها میگذرد در این وادی به قضاوت نشسته شوند. توجه به نمادها و نشانهها كه در سراسر كتاب از آن بهره گرفته شده مىتواند باب داستانى دیگر، پنهان در لابهلای سطور كتاب، بر خواننده بگشاید.
پرداختن به آداب و مفاهیم فولكوریک، یكى دیگر از مولفههایی است كه بدان توجه شده. تركیب آداب قومى و رفتارهاى فولک كه در جاى جاى ایران بخش بزرگى از رفتارها را متاثر مىسازد در رمان كاركرد قابل توجهى دارد.
نام این كتاب (دارِ واش) در گویش مازندرانى به معنى گیاهان سبزی است كه بر روى درختان مىرویند و نیز به معنى علفهاى هرزی است كه در اطراف درختان مىرویند.
از مولفههای ممتاز این کتاب میتوان به توصیفات بسیار دقیق صحنهها، حوادث و روابط انسانی اشاره کرد. بر همین مبنا شکل روایی این رمان را بیشتر باید توصیفگر دانست تا بیانی. و البته تمام رمان از زاویه دید دانای کل روایت شده است.
منبع: ایبنا /حجت میانجی