تبیان، دستیار زندگی

کوه خواجه سیستان، زابل

کوه خواجه (کوه اوشیدا) یا (کوه رستم)، تنها عارضه طبیعی در دشت سیستان است که در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی شهر زابل قرار دارد. اوشیدا در زبان پارسی میانه به معنی ابدی است. این کوه ذوزنقه‌ای شکل که نزد سه دین اسلام، مسیحیت و زرتشت مقدس است، از سنگ‌های بازالت سیاه رنگ تشکیل شده و با ارتفاع ۶۰۹ متر از سطح دریا، مانند جزیره‌ای در میان دریاچه هامون قرار دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 کوه خواجه سیستان

در اطراف این کوه تعداد زیادی آثارباستانی از دوران ساسانیان، اشکانیان و بقایای اماکن اسلامی و معبد بودایی باقی مانده‌است که شامل مجموعه ی کاخها، قلعه کهک کهزاد، قلعه چهل دختر، قلعه سرسنگ، آرامگاه خواجه غلطان، ساختمان پیر گندم بریان، خانه شیطان، بناهای منفرد آرامگاهی و قبور اسلامی است. آثار تاریخی پیش از اسلام محوطه ی تاریخی کوه خواجه شامل مجموعه ی کاخها، قلعه کهک کهزادو قلعه چهل دختر می‌باشد.ارنست هرتسفلد در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۹ میلادی با بررسی این مجموعه عنوان تخت جمشید خشتی را برای مجموعه ی کاخها برگزید.

این کوه ذوزنقه‌اى شکل از سنگ‌هاى بازالت سیاه رنگ تشکیل شده و با ارتفاع تقریبی ‪ ۶۰۹‬ متر از سطح دریا، در هنگام پرآبی، جزیره کوچکی در میان دریاچه هامون تشکیل می‌دهد. این کوه نام خود را از آرامگاه خواجه مهدی یکی از دوستداران خاندان علوی که مزارش بر فراز این کوه قرار دارد، گرفته و خواجه غلطان، کوه نور، کوه موعود و کوه باطنی از دیگر نام‌های آن است.

روى این کوه مى‌توان آثار بناهاى باستانى مربوط به دوره‌هاى تاریخى متفاوت را مشاهده کرد. یکى از مهم‌ترین و شاخص‌ترین بناهاى تاریخى این محل، آتشکده‌اى است قدیمى که زمان ساخت آن به سده یکم پس از میلاد باز مى‌گردد. آتشکده مذکور داراى یک تالار مرکزى در وسط و راهروهایى در اطراف است که در نهایت به ورودى اصلى آن در جلو ختم مى‌گردد و مطابق با سبک چهارتاقى‌هاى آن دوره ساخته شده است.

ویرانه‌هایى نیز در اطراف آن وجود دارد که مربوط به دوره‌هاى اشکانى و ساسانى است. کوه خواجه قلعه‌اى عظیم و دژ شهرى منحصر به فرد از دوره اشکانیان و ساسانیان است. این اثر بزرگ به تخت جمشید خشت و گل شهرت دارد و تنها نمونه دژ شهرهاى اشکانى باقى مانده در ایران است.

یکى دیگر از بناهاى تاریخى شاخص در کوه خواجه، کاخى است مربوط به دوره ساسانیان که جلوه‌هاى معمارى بدیعى را مى‌توان در آن مشاهده کرد. این کاخ شامل عمارتى است که در جلوى آن حیاطى با منظره‌اى بسیار بدیع و زیبا که چشم هر بیننده‌اى را خیره مى‌کند، قرار گرفته است.

همچنین در بخش جنوبى این تپه معبدى خشتى مربوط به دوره‌هاى قبل از اسلام قرار گرفته است. این معبد که کرچک چهل گنجه نام دارد بنابر عقیده برخى، همردیف بناهاى قلعه دختر شمرده مى‌شود.
 کوه خواجه سیستان

این مجموعه در سال ۱۹۱۶ توسط اورل اشتین شناسایى شد. هرتسفلد در سال‌هاى ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۵ م در آنجا اندکى حفارى نمود. سپس در ۱۹۷۵ میلادى هیئت ایتالیایى ایزمئو روى آن کارها مرمتى انجام داده و پس از آن هیئت‌هاى علمى باستان‌شناسى سازمان میراث فرهنگى کشور در سال‌هاى ۱۳۷۲-۱۳۷۰ به بررسى روى آثار و نقشه‌بردارى مربوطه پرداخته‌اند و بخشى از حیاط مرکزى کاخ را مرمت نموده‌اند.

خرابه‌هاى سرآشیبى جنوبى را مى‌توان یک قلعه بزرگ یا شهر کوچک نامید.

این قلعه دوبار محل اقامت بوده است و آثار مرمت مکرر در همه جاى آن نمودار است … . قدیمى‌ترین مرمت قلعه، به زمان اشکانیان و حکمرانى ساکاها تعلق دارد. سپس در قرن سوم میلادی، اوایل دوره ساسانی، قلعه مجدداً مورد استفاده و مرمت قرار مى‌گیرد. این قلعه مشتمل است بر یک قصر و یک معبد که مى‌توان آن را به زمان پادشاه گندوفار مربوط دانست. اهالى آن را قلعه رستم مى‌نامند. و به نظر هرتسفلد این مکان به قلعه سه مجوس معروف بوده است. اما در عصر حاضر این محل به قلعه کافران مشهور است. بناى قصر در قسمت مرتفع قرار دارد و با حیاط مرکزى وسیع و یک دروازه و چهارطاقى در بخش جنوبى آن و در دو ضلع غربى و شرقى آن، ایوان‌هاى مسقف وسیعى قرار داشته که به طرف حیاط باز مى‌شوند. فضاهاى اصلى در ضلع شمالى حیاط واقع شده است.

هنگام ورود به ارگ داخلى قلعه در بخش شمالى حیاط مرکزى -به نظر سر بالایى کوه مى‌رسد- بر یک دهلیز و تالار وسیع با پلکان که به صفه فوقانى منتهى مى‌شود، به چشم مى‌خورد. این صفه که معبد در آن قرار دارد -مرتفع‌ترین نقطه قلعه است. معبد داراى یک راهرو تنگ و سربسته است که دورتادور اتاق داخلى را با سقف گنبدى و محراب آتش، احاطه کرده است. قسمتى از این مکان در سال ۱۳۷۶ توسط سازمان میراث فرهنگى کشور، مورد بررسى مجدد قرار گرفته است.

تزئینات معمارى به کار رفته در این مکان، شباهت به شیوه یونانى دارد، سرستون‌هاى به سبک دوریک با پیچ‌هاى طومارى است. تزئینات دیگر مانند گل کوچک پُرپَر، به صورت طرح نیلوفرى (لوتوس)، از هنر دوره هخامنشى اقتباس شده است و بعضى از آنها به هنر بین‌النهرین نیز شباهت دارد. هرتسفلد با توجه به پنج نمونه نقاشى که در زمان او دیده شده بود، مى‌گوید در این نقاشى‌ها، هنر یونان باخترى تأثیر به‌سزایى داشته است. در میان این تصویرها، نقش دو سوار وجود دارد. یکى از آنها پیک اُروس به شیوه یوناى با بال، و سوار بر اسب است. تصویرهاى دیگرى را نیز او کشف و بررسى نمود. از جمله صحنه‌هاى جشن، رقص و موسیقی، بندبازی، پادشاه و ملکه که شباهت به شیوه یونانى داشته است. چهره انسان‌ها بیشتر به صورت نیم‌رخ کشیده مى‌شد.

با انقراض سلطنت یونان باختری، هیچ عنصر جدیدى به این بنا افزون نشد. شیوه هنرى نقاشى‌هاى این مجموعه ترکیبى از شیوه‌هاى مختلف است که نمونه آن در عصر هخامنشى دیده شده است و تمم آنها را مى‌توان مربوط به طرح و اسلوب ثالثى پنداشت که نه به استیل یونانى مانند صور حیوانات و نه به اسلوب تکامل یافته هنر یونان باختر است. با توجه به معمارى و نقاشى و تزئینات معمارى موجود در کوه خواجه، قدمت آن به قرن اول میلادى برمى‌گردد. مصالح به کار رفته در معمارى آن، خشت خام و چینه و کاه‌گل است. نقاشى‌ها از آبرنگ و تزئینات اندودى از گچ و یا سنگ گچ است. این ماده در هنرهاى عصر ساسانى و دوره اسلامى نیز استفاده شده است. نمونه این تزئینات در هنر بابل و آشور نیز دیده شده است، نمونه این تزئینات در هنر بابل و آشور نیز دیده شده است. ولى نمونه‌هاى شرقى ایران ظریف‌تر است.

پس از هرتسفلد، در سال ۱۹۷۵ هیئت باستان‌شناسى ایتالیایى ایزمئو، در بررسى‌هایشان در کوه خواجه مشخص نمودند که در اثر ریزش باران و عوامل جوى دیگر، خرابى‌هایى در کاخ به وقوع پیوسته است و به دنبال آن تکه‌اى بسیار جالب و زیبا از دیوارنگاره آبرنگى منقوش بر روى خشت خام (فِرسک) کشف شد. قسمتى از رنگ تزئینات به دست آمده خاکسترى و سبز است و با بررسى دقیق‌تر مشخص شد که نقاشى آبرنگ بر روى کاه‌گل صورت گرفته است.
 کوه خواجه سیستان

زمینه و ترکیب نقاشی، از چند چهره و سر انسانى و بعضاً با گونه‌اى از کلاه و روسرى مخصوص و ردیفى جان‌پناه مضرس و کنگره‌دار در متن، شکل مى‌گیرد. بر این اساس مى‌توان استباط کرد که نقاش یا نقاشان، بر آن بودند تا حصار و باروى یک شهر را، با برج‌هاى مرتفعى که داراى سه کنگره است، به تصویر بکشند. از کل تصویرها چنین برمى‌آید که گویا بخشى از این مراسم مصور، در میان و پشت دیوارهاى یک مجموعه شهر تصویر شده است. ظاهراً اشخاص با توجه به موقعیت اجتماعی، در پوشاک و ظرافت و لطافت نیم‌رخ‌هاى متغیّر خویش، به اقشار و طبعات متمایز و مختلفى تعلق دارند. در نخستین تصورى شخصى را با تمایل اندکى به طرف چپ، از پشت دیوار نشان مى‌دهد که ملبس به کلاهى نوک‌تیز و دانه‌بندى سفید است و توسط شش نفر دیگر همراهى مى‌شود. آنها سربندهاى مختلف و گردنبندهاى سرخ‌رنگى با دانه‌هاى به هم فشرده، به گردن دارند.

عدم تناسب بارز میان سرهاى تصویر و معمارى کنگره‌دار نباید مایه شگفتى شود، زیرا تا آنجا که معلوم و مشخص است، احتمالاً دیوارها تنها به طور تمثیل و به شکل نمادین شهر یا کاخى را به تماشا مى‌گذارند. هرتسفلد، در دالان‌ها و طاق‌هاى ضربى (بیضى شکل) جبهه شمالى در مجموعه کاخ بزرگ نیز، دیوارنگاره‌هاى منقوش کشف نمود که صحنه نبردى بس دهشتناک را به تصویر کشیده بود. در بالاى کوه خواجه، در سطح وسیعی، آثار دوره اسلامى به چشم مى‌خورد. بعضى از این آثار تنها از جنبه مردم‌شناسى حائز اهمیت است، مانند قدمگاه حضرت ابوالفضل (ع) و قدمگاه پیرگندم بریان در کنار این آثار، قبرستان دوره میانه اسلامى قرار دارد. اثر قابل توجه این مجموعه، آرامگاه خواجه مهدى و به عبارتى خواجه غلطان است که نسبتش به محمد حنیفه مى‌رسد. مصالح به کار رفته در این آرامگاه خشت خام، کاه‌گل و گچ و داراى سقف گنبدى است. از مشخصات بارز این آرامگاه طویل بودن قبر آن است.


منبع: سایت کویرها و بیابان های ایران