تبیان، دستیار زندگی

دفاع کارگردان «کلمبوس» از فیلمش

علیمردانی: آمریکا پُر است از مهاجرهای سَرخورده

نقدمان درباره فیلم «کلمبوس» برجاست؛ این فیلم ایده‌ای ارزشمند دارد که در اجرا آن‌طور که باید قوام نیافته است و محل ایجاد سوءتفاهم شده. این مساله ای است که در گفت‌وگو با کارگردان مطرح کردیم و هاتف علیمردانی هم باحوصله شنید و پاسخ داد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کلمبوس
«کلمبوس» داستان خانواده‌ای متمول است که قصد مهاجرت از ایران را دارند. فرزند خانواده با همدستی برادرش که در آمریکا است، کلاهی گشاد بر سر دیگر اعضای خانواده می‌گذارند وزندگی مرفه آن‌ها در ایران را تبدیل به یک زندگی پَست در آمریکا می‌کنند. درباره «کلمبوس» اینجا بیشتر بخوانید.  هاتف علیمردانی می‌گوید هدفش از ساخت این فیلم نقد مهاجرت‌های فکر نشده است.

«کلمبوس» کجای دغدغه ذهنی‌تان است؟

این فیلم دغدغه ذهنی و فکری من است. دوست داشتم درباره مهاجرت‌های فکر نشده فیلمی بسازم. متاسفانه برخی از مردم بدون آن‌که بدانند مقصد چیست و در کشورهای دیگر چه خبر است ،دست به مهاجرت می زنند.

شروع فیلم کمدی است اما از یکجا به بعد لحن آن جدی می‌شود. تعمدی در این تغییر بوده؟

ببینید «کلمبوس» یک فیلم اجتماعی است بارگه‌های کمدی. دارد حرف مهمی درباره زندگی می‌زند و نمی‌خواهد با لمپنیزم و اداواطوار مردم را بخنداند. دارد از یک درد اجتماعی می‌گوید و در کنار آن گاهی مخاطب را می‌خنداند و گاهی متأثر می‌کند. حتماً وقتی فیلم رو به پایان می‌رود فضای آن غم‌انگیز می‌شود. زندگی هم مجموعه‌ای از خنده‌ها و گریه‌ها است.

نمی شد با همان لحن فیلم را پیش بُرد و حرف‌های مهم را هم زد؟

من می‌خواستم حرفم را بزنم نه این‌که مردم را بخندانم. دنبال ایجاد درنگ بودم تا مخاطبان ولو برای یک لحظه‌ به فکر فرو بروند. حالا مردم بافکر از سالن بیرون می‌روند و به دغدغه‌ای بزرگ به نام مهاجرت فکر می‌کنند؛ دغدغه‌ای که خیلی‌ها درگیرش بوده‌اند؛ این که بروم یا بمانم؟ این نکته مهمی برای من در فیلم «کلبموس» بوده است.

و برای همین بازی برخی بازیگران اغراق آمیز است؟

بله؛ این تمهیدی بود که از ابتدای برای آن فکر کرده بودم و همان‌طور که می‌بینید تا پایان فیلم، راکورد این تیپ‌ها (که اگزجره تر از فضای رئال است) حفظ می‌شود و از بین نمی‌رود. این مدل بازی منطبق بر فضای فیلمنامه بود.

اسم فیلم از اول همین بود؟

نه راستش. اسم فیلم بر اساس اتفاقاتی تغییر کرد. یک نام دیگر گذاشته بودیم اما رفت روی یک فیلم دیگر!

می‌گویید اسم اول چه بوده است؟

چون همکار دیگری از آن استفاده کرده است اجازه دهید اشاره نکنم. اصولاً توی ایران همه‌چیز پیچیده‌تر از آن است که فکر کنیم. من دو سال پیش می‌خواستم فیلمی در آمریکا بسازم. من در این کشور زندگی می‌کنم و فیلمی که داشتم می‌نوشتم در همان منطقه جغرافیایی تعریف‌شده است. فیلم درباره انتخابات آمریکا و دغدغه‌های همین منطقه است. الآن خیلی‌ها برای ساخت فیلم یک دوربین دست می‌گیرند و می‌روند خارج از کشور درحالی‌که درک درست و کاملی از شرایط ندارند. این‌ها مدام فضای سینما را چرک و چرک می‌کنند.

 

آمریکا پر است از خانواده‌هایی که با عشق و امید مهاجرت کرده‌اند اما در شرایطی گیر می‌افتند که با ایده آلشان فاصله دارد. بااین‌حال جرات برگشت ندارند. خیلی‌ها روی‌شان نمی‌شود بگویند شکست‌خورده‌اند، خیلی‌هایشان ترجیح می‌دهند مدل زندگی دیگری از خود به فامیلشان در ایران نشان دهند.


چرا اسم آمریکایی برای فیلم تان انتخاب کردید؟ واقعاً قصد سوءاستفاده نداشته‌اید؟!

اصلاً مگر کسی کلمبوس را می‌شناسد که بخواهیم از اسم آن سوءاستفاده کنیم؟! مگر مردم می‌دانند کلمبوس کجاست؟ من خودم که در امریکا زندگی می‌کنم اسم آن را کم شنیده بودم.

نقدی به تیزرها هم وارد شده است؛ به این دلیل که گویی نسبتی میان آن با فیلم وجود ندارد. میزان کمدی در تیزر بیشتر است!

راستش من خیلی به پروپاگانداهای تبلیغی اعتقاد ندارم و حتی اذیتم می‌کند. الآن فضای مجازی به‌قدری آلوده و لگدمال شده است که گاهی‌ شان فیلم را از بین می‌برد. یک‌زمان ماهواره را غیرقانونی اعلام کردند؛ حالا فضای مجازی که خیلی آلوده‌تر است. اینستاگرام را ببینید؛ فضای آن خیلی بدتر از فضای ماهواره شده است.  حداقل آن شبکه ماهواره‌ای یک‌ذره مراعات خانواده‌ها را می‌کرد ولی حالا هرکسی 10 پیج ایجاد کرده است و آن ها مدیریت می‌کند و برای تو خط‌ونشان می‌دهد. من از فضای حاکم بر سینمای ایران دل‌زده‌ام و در این فضا فیلم نخواهم ساخت و صبر می‌کنم در فضای آرام‌تری فیلم بسازم. این‌ها با اصالت فیلمسازی منافات دارد.

آقای علیمردانی، چون روحیه نقدپذیری دارید یکی دو نکته دیگر درباره فیلم هست که دوست دارم مطرح کنم.

بفرمایید؛ به‌هرحال هیچ فیلمی کامل نیست. ما فیلم می‌سازیم که نقد شود. (با خنده). اتفاقاً نظرات مردم و منتقدان را جویا شده‌ام که خوشبختانه مثبت بوده اند.

چرا دختر نازپرورده خانواده (شبنم مقدمی) وقتی شرایط سخت در آمریکا را می‌بیند و مجبور است کاری که مطلوبش نیست را انجام دهد، به ایران برنمی‌گردد؟

آمریکا پر است ازاین‌دست خانواده‌ها که با عشق و امید مهاجرت کرده‌اند اما در شرایطی گیر می‌افتند که با ایده آلشان فاصله دارد. بااین‌حال جرات برگشت ندارند. خیلی‌ها خجالت می کشند بگویند شکست‌خورده‌اند، خیلی‌ها ترجیح می‌دهند مدل زندگی دیگری از خود به فامیلشان در ایران نشان دهند. برخی هم با آن سبک زندگی خو گرفته‌اند و دوست ندارند رهایش کنند. این مساله میان مهاجران اپیدمی است.

و چرا همسر متمول او (فرهاد اصلانی) برایش پول نمی‌فرستد؟

آخر فیلم دیالوگی هست که می‌گوید:« ما که پول‌داریم برگرد بیا ایران». از آن‌طرف پول فرستادن به آمریکا که سخت شده (با خنده). بالاخره آن خانم باید کار کند تا در خانه افسردگی نگیرد. تخصص هم ندارد و باید تن به کارهایی بدهد که با شأن و شخصیتش در ایران هیچ نسبتی ندارد.

در آخر فیلم قطع درخت‌ها و ویران شدن خانه قدیمی که نمادی از اصالت و ریشه خانوادگی هستند را می بینیم. به نظر می‌رسد هدفتان این بوده است که مستقیم و بی‌پرده حرفتان را بزنید.

بله؛ چون حرف خیلی مهمی است و نباید با ایهام و اشاره گفته می‌شد. ما یک حرف مهم می‌زنیم و مطمئناً مردم آن را می‌فهمند و درکش می‌کنند. این تمام چیزی است که من از سینما بلدم.

توی کامنت ها زیاد این مورد را می‌بینیم که می‌گویند «کلمبوس» به‌زور می‌خواهد بگوید آمریکا بد است و ایران خوب. برای این دست ابهام‌ها چه پاسخی دارید؟

ما هیچ‌وقت این حرف را در فیلم نمی‌زنیم که فقط ایران خوب است و جاهای دیگر بد هستند. حرف مهم فیلم که خودم هم به آن پایند بوده‌ام این است: «آگاهانه مهاجرت کنید». قبل از رفتن با واقعیت‌ها روبرو باشید و دلایل خود از مهاجرت را بدانید. من خودم رفته‌ام و میگویم اگر قرار است هر کاری در آنجا بکنید بدانید برای چی می‌روید، کجا می‌روید و آنجا چه آینده‌ای دارید.