از علم اقتصاد چه میدانید؟
وقتی هیچچیز از علم اقتصاد نمیدانستم، فکر میکردم اقتصاد در مورد نحوه پسانداز پول و کشف بهترین موقعیت سرمایهگذاری است و معمولا آن را با علم مالی اشتباه میگرفتم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1397/10/23
بعدها با این تعریف ساده مواجه شدم که «اقتصاد علم تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود است.» تعریفی که شاعرانه به نظر میآید و چندان به گفتوگوها و بحثهای اقتصادی شباهت ندارد.
برخی گفتهاند که علم اقتصاد، علم بررسی نحوه تولید، توزیع و مصرف کالا و خدمات است. برخی دیگر اما اقتصاد را علم مطالعه رفتارهای اقتصادی ملتها، دولتها و افراد با هدف ماکزیمم کردن مطلوبیت اقتصادی زندگی میدانند. و البته تعاریف به همینجا خلاصه نمیشوند.
یعنی درست زمانی که علم اقتصاد داشت شکل میگرفت و ریکاردو چند صد کیلومتر آنطرفتر داشت کتاب ثروت ملل ( نوشته آدام اسمیت) را میخواند.
جین آستین با دقت ساختار قانونی و وضعیت اقتصاد انگلستان در اواخر قرن هجدهم را توصیف میکند: آقای بینگلی از آن جهت مورد توجه دوشیزه جین بنِت قرار میگیرد که زمینهای فراوان دارد و از این محل عایدی زیادی کسب میکند. آقای دارسی با وجود خصوصیات اخلاقی بد، بهخاطر ۱۰ هزار لیر عایدی از اجاره املاکش مورد احترام است.
آقای کالینز زمینهای زیادی ندارد که برای آنها اجاره (Rent) بگیرد. اما با استفاده از رانت کلیسا توانسته به دارایی درخور و زندگی آسوده برسد. تا پیش از این تاریخ، علم اقتصاد یک علم مشخص و مدون نبود و در دانشکدههای دیگر مثل فلسفه، جامعهشناسی و اخلاق تدریس میشد.
آدام اسمیت (۱۷۲۳-۱۷۹۰) تمام یافتههای تا آن روز را یکجا جمع کرد و البته مطالب زیادی هم به آنها افزود. مالتوس، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل این حرکت را ادامه دادند.
وقتی آدام اسمیت را در روزگار آقایان بینگلی، دارسی و کالینز تصور کنیم، بیشتر به نبوغش پی میبریم: مادر دوشیزه جین فکر میکند تنها راه سعادت دخترهایش این است که با مردی که املاک فراوان دارد ازدواج کنند و به جریان رانت متصل شوند.
اما آدام اسمیت پایههای این نگاه عمومی به ثروت را لرزاند. از دید آدام اسمیت این زمین نبود که ثروت میآفرید.
زمین (سرمایه) از این جهت ارزش دارد که ابزار موردنیاز برای کار است. او برای کار اصالت بیشتری قائل بود.
اسمیت فکر میکرد اگر هر کس، آزادانه و بدون دخالت دولت بهدنبال نفع شخصی خود باشد، درنهایت وضع همه بهتر میشود.
اسمیت فکر میکرد اگر هر کس، آزادانه بهدنبال نفع شخصی خود باشد، درنهایت وضع همه بهتر میشود.
در این دیدگاه حالت ایدهآل این است که سرمایه (درست شبیه به یک کالا) در بازار عرضه شود و متقاضیان برای در اختیار گرفتن آن آزادانه رقابت کنند؛ تنها به این شرط که محصول کار (کشاورزی) هم در بازار آزاد و رقابتی به فروش برسد.
شاید خیلیها اسم ریکاردو و اسمیت را نشنیده باشند. اما پیدا کردن کسی که تا امروز نامی از کارل مارکس (۱۸۱۸ – ۱۸۸۳) نشنیده باشد، ساده نیست. از این منظر شاید او معروفترین اقتصاددان تاریخ باشد.
مارکس کشف بسیار بزرگی کرد که اقتصاد را برای همیشه تغییر داد. او فهمید که نظام اقتصادیِ موجود، تنها گزینه ممکن و نتیجه طبیعی کنش آزادانه نیست. بلکه یک نظام طراحیشده است که چون در این نظام بهدنیا آمدهایم و بزرگشدهایم، به آن عادت کردهایم و طبیعیاش میانگاریم.
او بهدرستی متوجه شد که میتوانیم نظامِ اقتصادی را بازطراحی کنیم و به نتیجهای مطلوبتر و کاراتر برسیم. هرچند نتیجهای که خود مارکس به آن رسید مطلوب و کارا نبود. اما نشان داد که امکان طراحی یک نظام جایگزین وجود دارد.
درحالی که آدام اسمیت آرزوی یک اقتصاد آزاد را در سر داشت، در سوی دیگر طیف، کارل مارکس هم میخواست انسانها آزاد باشند. اما نه آزادی در مالکیت و رقابت. به باور او مالکیت موروثی داراییهای سرمایهای هیچ اصالتی ندارد و رانت حاصل از آنها موتور اقتصاد را از حرکت باز میدارد.
مارکس متوجه شد که میتوانیم نظامِ اقتصادی را بازطراحی کنیم و به نتیجهای مطلوبتر و کاراتر برسیم.
ایدهآل او جهانی بود که امثال دارسی و بینگلی بجای آنکه در مجالس رقص حاضر شوند و برای خود همسر انتخاب کنند و به کارگرانی که به سختی در تلاشاند که اجاره زمین را بپردازند، به دید تحقیر نگاه کنند، همه در تولید و کار نقش داشته باشند: کارِ کارگر ارزش زمین را بالا میبرد و همین موضوع اجاره زمین را بیشتر میکند!
او (درست در نقطه مقابل هایِک) فکر میکرد که سرمایه، ابزاری مدرن برای بردهداری است. چه بسیار مردان و زنان مستعدی که به خاطر نداشتن املاک موروثی و ارتباط با کلیسا، با عایدی اندک به استخدام افرادی درمیآیند که تنها مزیت آنها آشنایی با اربابان و قدرتمندان است.
شما پشت یک میز مینشینید و منتظرید که جلسه شما آغاز شود. پیشخدمت یک فنجان چای را در لیوانی از جنس طلا روی میز میگذارد. از کدام بهره بیشتری میبرید؟ از طلای گرانبها یا از چای؟ طبیعتا چای برای شما مفیدتر و مطبوعتر است.
در این تحلیلها جایی برای زبان، مدرسه، دین، خانواده، قومیت، برند، همسایگی، جنسیت و هزاران نهاد اجتماعی دیگر در نظر گرفته نشده بود.
تورستن وبلن، بنیانگذار مکتب نهادگرایی (۱۸۵۷- ۱۹۲۹)، به تصمیمها و رفتارهای زیادی اشاره میکند که نه در راستای کمکردن هزینهها است و نه برای افزایش فایدهها. اینطور نیست که همیشه انسانها تصمیمهایی را بگیرند که درنهایت بیشترین فایده را ببرند و مطلوبیت نهایی خود را حداکثر کنند.
بلکه برخی رفتارها صرفا در نهادهای اجتماعی ریشه دارند. مثل خرید ماهی قرمز برای سفره عید نوروز که هزینه فردی را کم نمیکند و منفعت مادی روشنی را افزایش نمیدهد.
اقتصاد موجود پیچیدهای است. اما امیدوارم بعد از خواندن این مقاله دریافته باشید که علم اقتصاد در مورد چیست.
منبع: تجارت نیوز
برخی گفتهاند که علم اقتصاد، علم بررسی نحوه تولید، توزیع و مصرف کالا و خدمات است. برخی دیگر اما اقتصاد را علم مطالعه رفتارهای اقتصادی ملتها، دولتها و افراد با هدف ماکزیمم کردن مطلوبیت اقتصادی زندگی میدانند. و البته تعاریف به همینجا خلاصه نمیشوند.
اقتصاد کلاسیک و رانت
ماجرای رمان غرور و تعصب برای من جذابیت چندانی ندارد. اما یک نکته باعث میشود که بارها به این کتاب مراجعه کنم: غرور و تعصب در سال ۱۷۹۶ نگاشته شده.یعنی درست زمانی که علم اقتصاد داشت شکل میگرفت و ریکاردو چند صد کیلومتر آنطرفتر داشت کتاب ثروت ملل ( نوشته آدام اسمیت) را میخواند.
جین آستین با دقت ساختار قانونی و وضعیت اقتصاد انگلستان در اواخر قرن هجدهم را توصیف میکند: آقای بینگلی از آن جهت مورد توجه دوشیزه جین بنِت قرار میگیرد که زمینهای فراوان دارد و از این محل عایدی زیادی کسب میکند. آقای دارسی با وجود خصوصیات اخلاقی بد، بهخاطر ۱۰ هزار لیر عایدی از اجاره املاکش مورد احترام است.
آقای کالینز زمینهای زیادی ندارد که برای آنها اجاره (Rent) بگیرد. اما با استفاده از رانت کلیسا توانسته به دارایی درخور و زندگی آسوده برسد. تا پیش از این تاریخ، علم اقتصاد یک علم مشخص و مدون نبود و در دانشکدههای دیگر مثل فلسفه، جامعهشناسی و اخلاق تدریس میشد.
آدام اسمیت (۱۷۲۳-۱۷۹۰) تمام یافتههای تا آن روز را یکجا جمع کرد و البته مطالب زیادی هم به آنها افزود. مالتوس، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل این حرکت را ادامه دادند.
اقتصاد در ابتدای قرن نوزده
برخی رفتارها صرفا در نهادهای اجتماعی ریشه دارند. مثل خرید ماهی قرمز برای سفره عید نوروز که هزینه فردی را کم نمیکند و منفعت مادی روشنی را افزایش نمیدهد.
اما آدام اسمیت پایههای این نگاه عمومی به ثروت را لرزاند. از دید آدام اسمیت این زمین نبود که ثروت میآفرید.
زمین (سرمایه) از این جهت ارزش دارد که ابزار موردنیاز برای کار است. او برای کار اصالت بیشتری قائل بود.
آدام اسمیت- پدر علم اقتصاد
آدام اسمیت باور داشت که هر فرد همواره به دنبال نفع خویش است: نانوا نان میپزد، نه برای آنکه شکم ما را سیر کند، بلکه این کار را برای سیر کردن شکم خود و بچههای خود انجام میدهد. ما هم نان میخریم تا سیر شویم، نه برای اینکه به نانوا خیر برسانیم.اسمیت فکر میکرد اگر هر کس، آزادانه و بدون دخالت دولت بهدنبال نفع شخصی خود باشد، درنهایت وضع همه بهتر میشود.
اسمیت فکر میکرد اگر هر کس، آزادانه بهدنبال نفع شخصی خود باشد، درنهایت وضع همه بهتر میشود.
در این دیدگاه حالت ایدهآل این است که سرمایه (درست شبیه به یک کالا) در بازار عرضه شود و متقاضیان برای در اختیار گرفتن آن آزادانه رقابت کنند؛ تنها به این شرط که محصول کار (کشاورزی) هم در بازار آزاد و رقابتی به فروش برسد.
مردی به نام مارکس
شاید خیلیها اسم ریکاردو و اسمیت را نشنیده باشند. اما پیدا کردن کسی که تا امروز نامی از کارل مارکس (۱۸۱۸ – ۱۸۸۳) نشنیده باشد، ساده نیست. از این منظر شاید او معروفترین اقتصاددان تاریخ باشد.مارکس کشف بسیار بزرگی کرد که اقتصاد را برای همیشه تغییر داد. او فهمید که نظام اقتصادیِ موجود، تنها گزینه ممکن و نتیجه طبیعی کنش آزادانه نیست. بلکه یک نظام طراحیشده است که چون در این نظام بهدنیا آمدهایم و بزرگشدهایم، به آن عادت کردهایم و طبیعیاش میانگاریم.
کارل مارکس- بنیانگذار مارکسیسم
او بهدرستی متوجه شد که میتوانیم نظامِ اقتصادی را بازطراحی کنیم و به نتیجهای مطلوبتر و کاراتر برسیم. هرچند نتیجهای که خود مارکس به آن رسید مطلوب و کارا نبود. اما نشان داد که امکان طراحی یک نظام جایگزین وجود دارد.درحالی که آدام اسمیت آرزوی یک اقتصاد آزاد را در سر داشت، در سوی دیگر طیف، کارل مارکس هم میخواست انسانها آزاد باشند. اما نه آزادی در مالکیت و رقابت. به باور او مالکیت موروثی داراییهای سرمایهای هیچ اصالتی ندارد و رانت حاصل از آنها موتور اقتصاد را از حرکت باز میدارد.
مارکس متوجه شد که میتوانیم نظامِ اقتصادی را بازطراحی کنیم و به نتیجهای مطلوبتر و کاراتر برسیم.
ایدهآل او جهانی بود که امثال دارسی و بینگلی بجای آنکه در مجالس رقص حاضر شوند و برای خود همسر انتخاب کنند و به کارگرانی که به سختی در تلاشاند که اجاره زمین را بپردازند، به دید تحقیر نگاه کنند، همه در تولید و کار نقش داشته باشند: کارِ کارگر ارزش زمین را بالا میبرد و همین موضوع اجاره زمین را بیشتر میکند!
او (درست در نقطه مقابل هایِک) فکر میکرد که سرمایه، ابزاری مدرن برای بردهداری است. چه بسیار مردان و زنان مستعدی که به خاطر نداشتن املاک موروثی و ارتباط با کلیسا، با عایدی اندک به استخدام افرادی درمیآیند که تنها مزیت آنها آشنایی با اربابان و قدرتمندان است.
مارشال در کمبریج
آلفرد مارشال (۱۸۴۲ – ۱۹۲۴) بنیانگذار مکتب کمبریج، تلاش کرد مصالحهای بین تمام مکاتب اقتصادی موجود، از مارکس تا منگر بهوجود بیاورد و نکات خوب آنها را در قالب اصول علم اقتصاد یکجا جمع کند.شما پشت یک میز مینشینید و منتظرید که جلسه شما آغاز شود. پیشخدمت یک فنجان چای را در لیوانی از جنس طلا روی میز میگذارد. از کدام بهره بیشتری میبرید؟ از طلای گرانبها یا از چای؟ طبیعتا چای برای شما مفیدتر و مطبوعتر است.
نهادگرایی و انسان اجتماعی
در تمام بحثهایی که تا اینجا داشتیم، انسان موجودی تنها و منفرد بود که (با ذهنی ساده یا پیچیده) تنها به خود و در بهترین حالت به خانواده خودش اهمیت میدهد.در این تحلیلها جایی برای زبان، مدرسه، دین، خانواده، قومیت، برند، همسایگی، جنسیت و هزاران نهاد اجتماعی دیگر در نظر گرفته نشده بود.
تورستن وبلن، بنیانگذار مکتب نهادگرایی (۱۸۵۷- ۱۹۲۹)، به تصمیمها و رفتارهای زیادی اشاره میکند که نه در راستای کمکردن هزینهها است و نه برای افزایش فایدهها. اینطور نیست که همیشه انسانها تصمیمهایی را بگیرند که درنهایت بیشترین فایده را ببرند و مطلوبیت نهایی خود را حداکثر کنند.
بلکه برخی رفتارها صرفا در نهادهای اجتماعی ریشه دارند. مثل خرید ماهی قرمز برای سفره عید نوروز که هزینه فردی را کم نمیکند و منفعت مادی روشنی را افزایش نمیدهد.
اقتصاد موجود پیچیدهای است. اما امیدوارم بعد از خواندن این مقاله دریافته باشید که علم اقتصاد در مورد چیست.
منبع: تجارت نیوز