سینمای ایران به هوای تازه نیاز دارد
کمدیهایی که لوس و لوث شدند
بارها و بارها در طی این سالها درباره ابتذال در سینمای کمدی حرفها زده شده، یادداشت و مقاله نوشته شده، اعتراض صورت گرفته و... اما هنوز در همان نقطهای هستیم که بودیم و گاه از آنهم عقبتر رفتهایم.
ابتذال نه لزوماً به معنای فیلمهای مستهجن و ضد اخلاقی است و نه البته قرار است هرگونه امر روزمره و پیشپاافتاده را مصداق ابتذال بدانیم. اگر ابتذال را به معنای لودگی و لوسبازی بدانیم رگههایی از آن در رفتار روزمره خیلیها وجود دارد. حتی گاهی شاید ذرهای لودگی برای رهایی از فشار زندگی لازم هم باشد اما ماجرا اکنون از لوس بودن صِرف گذشته است و دیگر دارد لوث میشود. دیگر وقتی میگویم کمدی سطحی و مبتذل لزوماً همان کمدیهای متعارف دهه 70 و 80 با حضور یکسری بازیگران گیشهای و کلیشهای منظور نیست؛ حالا با کمدیهای بینمکی مواجه هستیم که گاه کارگردان، فیلمنامه نویس و بازیگران قابلاعتنا، صاحبنام و معتبری هم دارد.
انگار سینما هم دچار یک روزمرگی، رخوت و عدم خلاقیت شده است و برای تولید اندیشه که جای خود، حتی برای تولید خنده و سرگرمی نیز چیزی در چنته ندارد و کفگیرش به ته دیگ خورده است. حالا ابتذال به معنای پیشپاافتادگی را باید در سطح فیلمنامه ها و حوصله تولیدکنندگان آثار سینمایی جستجو کرد.
فیلمهایی چون لازانیا، لسآنجلس- تهران، خانم یایا، وای آمپول، هشتگ و.... برخی از کمدیهای بیکیفیت هستند که اتفاقاً در بسیاری از آنها بازیگران شاخص هم حضورداشتهاند یا نامهای معتبری در مقام کارگردان و تهیهکننده! آنها را ساختهاند. به نظر میرسد که ساخت این آثار بیشتر باانگیزههای مالی و اقتصادی بوده و صرفاً برای رونق گیشه و تأمین نیازهای معیشتی عوامل ساختهشده است. قبلاً این فیلمها ممکن بود از سوی مخاطبان عام مورد اقبال و توجه قرار گیرد اما اکنون آنها نیز دچار نوعی احساس اشباعشدگی از تماشای کمدیهای سخیف هستند و توقع دارند با فیلمهای باکیفیتتری مواجه شوند.
واقعیت این است که تماشاگر و مخاطب عام سینمای ایران را نباید با معیار و ملاکهای دو دهه پیش تعریف کرد. طی این سالها آنها نیز با رشد درک سینمایی به نقطهای رسیدهاند که تفاوت کمدی خوب و بد را تشخیص میدهند و انتظارشان از تماشای چنین آثاری خنده صرف نیست! مسئله این است که کمدیهای کنونی توانایی و قابلیت ایجاد فضای کمیک و خنده گرفتن از مخاطب را هم ندارند و از ضعفهای ساختاری و درونمتنی رنج میبرند.
سینمای کمدی ما فارغ از بازشناسی عناصر درون سینمایی که به خلق یک متن خوب کمدی بیانجامد، نیازمند شناخت برون سینمایی یعنی ذائقه است. ذائقه و سلیقه سینمایی و زیباییشناسی مخاطب طی ادوار مختلف، فرق میکند و آن الگو و مدلی که مثلاً در دهه 70 میشد مخاطب را خنداند دیگر جواب نمیدهد. سینمای ما نیازمند مدلهای تازهای از ساخت فیلمهای کمدی است که متناسب با مخاطب مختصات امروزی باشد و روانشناسی او را در نظر بگیرد.
یکی از مشکلات جدی کمدیهای متأخر سینمای ایران تأثیرپذیری آن از فضای مجازی و جایگزین شدن جوک یا شوخیهای تلگرامی بهجای متن طنازانه و خلق موقعیتهای سینمایی است. مخاطبی که از طنازیهای مجازی اشباعشده در سینما به دنبال روایتی متفاوت از یک اثر کمدی است؛ اثری که مبتنی بر غنای متنی در فیلمنامه و جذابیتهای بصری در اجرا باشد. متأسفانه فیلمنامه هایی که نوشته میشود فاقد قابلیتهای متنی از حیث ویژگیهای ژانر کمدی است و غالباً به شوخیهای کلامی یا اروتیک برای خنداندن مخاطب متوسل میشود که در خیلی از مواقع بهجای جذب مخاطب، دافعه برانگیز است و توی ذوق تماشاگر میزند.
یکی دیگر از آسیبها، قالبهای تکراری و کلیشهای شده زبان کمدی است که در غالب فیلمها در حال بازتولید است. این روش هم راه بهجایی نمیبرد.
وانگهی، مشکل اساسی سینمای کمدی ما در وضعیت کنونی جایگزین شدن بازیگر کمیک بهجای متن کمدی است. خلأها و ضعفهای متنی را نمیتوان با طنازیهای فردی بازیگر جبران کرد. این تمهید بهتدریج به نمایشی شدن کنشهای طنازانه در آثار کمدی بدل میشود که مخاطب هوشمند امروز بهخوبی متوجه آن شده است و این شیوه خنداندن را هم پس میزند.
ما به آفرینش متنهای کمدی استخوانداری نیازمندیم که نخواهد ضعفهای خود را با تکیهبر توانمندیهای فردی بازیگرانش جبران کند. شاید یک بازیگر کمدی بهواسطه محبوبیت یا طنازیهای فردی و خلاقانهاش بتواند بخشی از بار کمیک فیلم را بر دوش بکشد اما اینیک تمهید موقت است و نمیتواند جایگزین خلق یک متن غنی و ارزشمند در بستر کمدی باشد. مشکل را باید در درونمتن جستجو کرد و از همانجا چارهای اندیشید.
انگار سینما هم دچار یک روزمرگی، رخوت و عدم خلاقیت شده است و برای تولید اندیشه که جای خود، حتی برای تولید خنده و سرگرمی نیز چیزی در چنته ندارد و کفگیرش به ته دیگ خورده است. حالا ابتذال به معنای پیشپاافتادگی را باید در سطح فیلمنامه ها و حوصله تولیدکنندگان آثار سینمایی جستجو کرد.
فیلمهایی چون لازانیا، لسآنجلس- تهران، خانم یایا، وای آمپول، هشتگ و.... برخی از کمدیهای بیکیفیت هستند که اتفاقاً در بسیاری از آنها بازیگران شاخص هم حضورداشتهاند یا نامهای معتبری در مقام کارگردان و تهیهکننده! آنها را ساختهاند. به نظر میرسد که ساخت این آثار بیشتر باانگیزههای مالی و اقتصادی بوده و صرفاً برای رونق گیشه و تأمین نیازهای معیشتی عوامل ساختهشده است. قبلاً این فیلمها ممکن بود از سوی مخاطبان عام مورد اقبال و توجه قرار گیرد اما اکنون آنها نیز دچار نوعی احساس اشباعشدگی از تماشای کمدیهای سخیف هستند و توقع دارند با فیلمهای باکیفیتتری مواجه شوند.
یکی از مشکلات جدی کمدیهای متأخر سینمای ایران تأثیرپذیری آن از فضای مجازی و جایگزین شدن جوک یا شوخیهای تلگرامی بهجای متن طنازانه و خلق موقعیتهای سینمایی است.
واقعیت این است که تماشاگر و مخاطب عام سینمای ایران را نباید با معیار و ملاکهای دو دهه پیش تعریف کرد. طی این سالها آنها نیز با رشد درک سینمایی به نقطهای رسیدهاند که تفاوت کمدی خوب و بد را تشخیص میدهند و انتظارشان از تماشای چنین آثاری خنده صرف نیست! مسئله این است که کمدیهای کنونی توانایی و قابلیت ایجاد فضای کمیک و خنده گرفتن از مخاطب را هم ندارند و از ضعفهای ساختاری و درونمتنی رنج میبرند.
سینمای کمدی ما فارغ از بازشناسی عناصر درون سینمایی که به خلق یک متن خوب کمدی بیانجامد، نیازمند شناخت برون سینمایی یعنی ذائقه است. ذائقه و سلیقه سینمایی و زیباییشناسی مخاطب طی ادوار مختلف، فرق میکند و آن الگو و مدلی که مثلاً در دهه 70 میشد مخاطب را خنداند دیگر جواب نمیدهد. سینمای ما نیازمند مدلهای تازهای از ساخت فیلمهای کمدی است که متناسب با مخاطب مختصات امروزی باشد و روانشناسی او را در نظر بگیرد.
یکی از مشکلات جدی کمدیهای متأخر سینمای ایران تأثیرپذیری آن از فضای مجازی و جایگزین شدن جوک یا شوخیهای تلگرامی بهجای متن طنازانه و خلق موقعیتهای سینمایی است. مخاطبی که از طنازیهای مجازی اشباعشده در سینما به دنبال روایتی متفاوت از یک اثر کمدی است؛ اثری که مبتنی بر غنای متنی در فیلمنامه و جذابیتهای بصری در اجرا باشد. متأسفانه فیلمنامه هایی که نوشته میشود فاقد قابلیتهای متنی از حیث ویژگیهای ژانر کمدی است و غالباً به شوخیهای کلامی یا اروتیک برای خنداندن مخاطب متوسل میشود که در خیلی از مواقع بهجای جذب مخاطب، دافعه برانگیز است و توی ذوق تماشاگر میزند.
یکی دیگر از آسیبها، قالبهای تکراری و کلیشهای شده زبان کمدی است که در غالب فیلمها در حال بازتولید است. این روش هم راه بهجایی نمیبرد.
وانگهی، مشکل اساسی سینمای کمدی ما در وضعیت کنونی جایگزین شدن بازیگر کمیک بهجای متن کمدی است. خلأها و ضعفهای متنی را نمیتوان با طنازیهای فردی بازیگر جبران کرد. این تمهید بهتدریج به نمایشی شدن کنشهای طنازانه در آثار کمدی بدل میشود که مخاطب هوشمند امروز بهخوبی متوجه آن شده است و این شیوه خنداندن را هم پس میزند.
ما به آفرینش متنهای کمدی استخوانداری نیازمندیم که نخواهد ضعفهای خود را با تکیهبر توانمندیهای فردی بازیگرانش جبران کند. شاید یک بازیگر کمدی بهواسطه محبوبیت یا طنازیهای فردی و خلاقانهاش بتواند بخشی از بار کمیک فیلم را بر دوش بکشد اما اینیک تمهید موقت است و نمیتواند جایگزین خلق یک متن غنی و ارزشمند در بستر کمدی باشد. مشکل را باید در درونمتن جستجو کرد و از همانجا چارهای اندیشید.