تبیان، دستیار زندگی

گفتگوی اختصاصی "تبیان" با تقی آزادارمکی؛ عضو هیأت علمی دانشگاه تهران

هنوز هم مردم ایران خود را دیندار می دانند چرا به اقتصاد مقاومتی اهمیت نمی‌دهند

امروز سوالات دینی مردم تغییر کرده، ولی ما هنوز همان مسائل گذشته را تکرار می‌کنیم و به مردم می‌گوییم خدا هست. کلاس می‌گذاریم و امتحان می‌گیریم که خدا هست. قبول کردیم که خدا هست، چیز دیگری به من آموزش بده. حوزه دین باید در امور دیگری وارد شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
دکتر آزاد ارمکی

جهان معاصر نسبت به گذشته تغییراتی اساسی در نحوه تفکر، سبک زندگی و اندیشه دینی داشته و همه جوامع کم و بیش تحت تأثیر این تغییرات قرار گرفته‌اند و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.

مسئله دین در ایران همیشه با نوساناتی همراه بوده، گاهی دین در جامعه کم‌رنگ می‌شده و گاهی نمود بیشتری پیدا می‌کرده، تا جایی که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، دین محور مبارزات بوده است.

اما وقتی نگاه ظاهری به جامعه پس از انقلاب تا امروز می‌کنیم، به نظر می‌رسد التزام به دین‌داری، به‌خصوص در بین جوانان کمتر شده و به همین دلیل برخی از کارشناسان معتقدند دین در جهان و در ایران روبه‌زوال است.

اما در مقابل برخی از پژوهشگران بر این باورند که دین‌داری در ایران نه تنها وضعیت وخیمی ندارد، بلکه مردم مانند گذشته و یا حتی بیشتر از گذشته ملتزم به دین هستند.

دکتر تقی آزاد ارمکی، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ازجمله افرادی است که ارزیابی مثبتی از دین و دین‌داری جامعه دینی دارد، اما مسئولین عالی‌رتبه کشور را در وضعیت نابسامان کنونی مقصر دانسته و اشتباهات مسئولین و نهادهای دینی را علت برخی از انتقادهای مردم می‌داند. در ادامه مشروح گفت‌وگوی تبیان با دکتر تقی آزادارمکی مولف کتاب "تغییرات اجتماعی در ایران" و "تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام از آغاز تا دوره معاصر" و بسیاری کتب دیگر در زمینه جامعه شناسی را می‌خوانید.

وقتی با مردم و به خصوص جوانان صحبت می‌کنیم، احساس می‌شود پایبندی آن ها به دین کم شده است. شما به عنوان یک جامعه‌شناس این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
به عقیده من چون دین در ایران یک پدیده تاریخی است، کارکرد خودش را حفظ کرده و به همین جهت منطق عمل خود را پیدا کرده است. لذا شما می‌بینید محرم همه مردم عاشورایی می‌شوند.

البته این دینی که من میگویم با آن مفهومی از دین که قرار باشد کسی آن را آموزش بدهد تا ما مطابق با آن عمل کنیم متفاوت است و چنین چیزی در ایران کمتر داریم.

شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» می‌گوید: برخلاف تصور مارکسیست‌ها درباره ایران و همه جهان که معتقدند یک زمانی جوامع بی‌دین بودند یا کم خدایی و چندخدایی در آن‌ها حاکم بوده و الان باخدا شده است، ما اگر به لحاظ تاریخی به این مسئله نگاه کنیم، می‌بینیم گذشتگان ما همیشه موحد بودند، بعضاً مشرک هم داشتیم ولی غالباً همیشه موحد بودند.

زرتشت قدیمی‌ترین آئین خداپرستی ایران است. درست است که دوگانه اهورامزدا دارد ولی دغدغه‌اش دغدغه خداپرستی است. اسلام هم که آخرین دینی است که در ایران می‌آید و شکل جدیدی از دین‌داری و خداپرستی را به همراه می‌آورد. به عقیده من هنوز هم مردم ایران خود را دین‌دار می‌دانند.

یعنی دین آن‌ها با تعریف عرفی و رسمی از دین متفاوت است؟
بله. جامعه خودش را مسلمان می‌داند ولی همه نمازخوان نیستند، همه‌روزه نمی‌گیرند، خیلی کم خمس می‌دهند. حرف روحانیت را همه گوش نمی‌کنند، همچنین قرائت متفاوتی از خدا، از امام حسین، پیامبر خدا و از بهشت و جهنم دارند.

روحانیت دیروز ما در محله مستقر بود و صبح تا شب آنجا حضور داشت. هم به وظیفه دینی‌اش عمل می‌کرد و هم کار فرهنگی و اخلاقی و هم کار مراقبتی و اجتماعی انجام می‌داد


عرض من این است که چون دین در ایران یک پدیده تاریخی است و در همه سطوح و در بین همه افراد نفوذ کرده است، لذا ما نیاز نداریم تا همه امور این دین و دین‌داری را مستقیماً گوشزد کنیم. به همین دلیل طلاب باید صرفاً به معضلات دینی مردم بپردازند و آن را حل کنند.

امروز سؤالات دینی مردم تغییر کرده، ولی ما هنوز همان مسائل گذشته را تکرار می‌کنیم و به مردم می‌گوییم خدا هست. کلاس می‌گذاریم و امتحان می‌گیریم که خدا هست. جوان می‌گوید: قبول کردم که خدا هست، چیز دیگری به من آموزش بده. دین باید در امور دیگری وارد شود.  

یکی دیگر از مشکلات ما این است که هیچ‌کس کار خودش را انجام نمی‌دهد. همه دکتر هستند، رئیس‌جمهور دکتر است. رئیس‌جمهور که نباید دکتر باشد، رئیس‌جمهور باید وقت خود را صرف سیاست می‌کرد. برخی روحانیون دکتر هستند، نظامی‌ها هم دکتر شدند. فلان فرمانده نظامی که دکترای اقتصاد دارد، باید یک کارشناس نظامی و یا یک استراتژیست نظامی می‌بود؛ چرا نمی‌تواند نظریه‌پردازی نظامی کند؟ به خاطر اینکه 20 سال از عمر خود را صرف خواندن نظریات کینز کرده است.

حوزوی‌ها هم مثلاً جامعه‌شناسی می‌خوانند، درحالی‌که باید فقه را عمیق بخوانند و مشکل قصاص یا مشکل روابط جنسی را حل کنند. جامعه‌شناسان ما هم فقه و اصول می‌خوانند و فکر می‌کنند باید همه‌چیز را بدانند.

قبل از انقلاب وضعیت متولیان دین چگونه بود؟
روحانیت دیروز ما در محله مستقر بود و صبح تا شب آنجا حضور داشت. هم به وظیفه دینی‌اش عمل می‌کرد و هم کار فرهنگی و اخلاقی و هم کار مراقبتی و اجتماعی انجام می‌داد، اما متاسفانه امروز مسجد را با اداره اشتباه گرفتیم، مسجد را با دانشگاه اشتباه گرفتیم.

البته خود روحانیت هم از این وضعیت خسته شده، چون یک‌جا درس می‌دهد، بعد به مسجد می‌رود، در یک اداره‌ای هم مشغول است، در حقیقت می‌بیند همه جا هست ولی هیچ کار شاخصی انجام نداده و این وضعیت برای حوزویان هم خسته‌کننده شده است.

نکته‌ای وجود دارد که اگر حوزه علمیه را به‌عنوان مصداق دین در نظر بگیریم بالاخره باید کارکردی داشته باشد کما این‌که در تمدن‌های اسلامی معمار اسلامی، طب اسلامی داشتیم.
اینها همه اشتباه است. ما معماری اسلامی نداشتیم. معماری ما محصول کنش دین‌داران و جامعه اسلامی بود، نه این که معماری اسلامی داشته باشیم. درواقع معمار ما با مسائل دینی آشنا بوده و خروجی عملکرد آن چنین اثری شده است.

 فلسفه اسلامی را هم می‌شود انکار کرد؟
 فلسفه هم همینطور است. فارابی و ابن سینا را ببینید، نظریات ارسطو را درس می‌دهند. به تعبیر آقای دکتر داوری نتیجه اش در فرآیند طولانی، فلسفه اسلامی می‌شود. نه این که فرد نشسته باشد و فلسفه اسلامی تولید کند. فارابی اصلا توانایی این را نداشت که فلسفه اسلامی تولید کند.

بنابراین شما اقتصاد اسلامی را هم نمی‌پذیرید؟
به هیچ وجه.

یعنی معتقدید دین ما پتانسیل این را هم ندارد؟
خیر من این را نگفتم، دروغ به من نسبت ندهید. من می‌گویم باباها باید بابایی کنند، چرا مادری را هم از بابا می‌خواهید؟  

یعنی دین کارکرد مشخصی دارد.
بله. اجازه دهید دین کارویژه خودش را انجام دهد. درست است که ما جمهوری اسلامی هستیم، نظام دینی داریم و باید دین حاکم باشد و سازوکارهای ولایی نیز باشد که البته همه این‌ها هم درست است، اما اینها باید شرایط را فراهم کنند.

بگذارید یک مثال بزنم. فرض کنید تیم فوتبال ما بازی داشته باشد و شما بگویید که دعا کنید تا ما پیروز شویم. اما راهکار درست این است که شرایط بازی را فراهم کنید، بازیکن خوب انتخاب کنید، خوب تمرین کنید، در این شرایط 60-50 درصد ممکن است تیم ما برنده شود. اگر شرایط بازی را فراهم کنیم احتمالاً می‌بریم کما اینکه رقیب هم شرایط بازی را برای بردن فراهم می‌کند.

اقتصاد اسلامی دست روی تولید می‌گذارد و آنجا را درست می‌کند و بدون این که احساس نزول‌خواری کنید، پول را به گردش درمی‌آورد

حالا درزمینه اقتصادی هم من معتقدم باید یک الگوی اقتصادی شکل بگیرد و به جای اینکه فقط به دنبال الگوهای ایده‌آل باشیم، امکان بازیگری و عمل مسلمانان را فراهم کنیم تا به آن هدف خودمان برسیم.

ولی ما چه‌کار می‌کنیم؟ ایده‌آل‌ها را مطرح می‌کنیم و در آن گیر می‌کنیم. ما باید کنش جدی انجام دهیم و محصول اگر خوب درآمد که حتماً خوب خواهد بود، آن را به نام بانکداری اسلامی یا روانشناسی اسلامی یا هر چیزی دیگری ارائه دهیم. ولی کاری که ما کردیم موفقیتی که نداشته هیچ، بلکه از آن بانکداری با سود 33 درصدی در می‌آید.

غرب هم که امروز به اینجا رسیده از اول اینطور نبود. غرب وحشی‌تر از آن است که ما فرض می‌کنیم. الان همه تصور می‌کنند غرب از قدیم متمدن بوده است.

در آمریکا تا 40-30 سال پیش زنان حق رأی نداشتند. آدم می‌کشتند. اوباما از تعارضات سیاه‌وسفید درآمده است، ولی اسمش را احترام گذاشتن به گروه‌های سیاسی و نژادهای متفاوت می‌گذارند و ما را متهم می‌کنند که چرا به همجنس‌بازان توجه نمی‌کنیم. یک عده نادان در ایران تصور می‌کنند غرب از ابتدا این چنین بوده است. منظور من این است که کشورهای غربی بیشتر عمل‌گرا هستند تا ایده‌آلیست، ولی ما در مرحله ایده گیر می‌کنیم.

به نظر شما این موسساتی که درباره اقتصاداسلامی فعالیت می‌کنند، موفق نبوده‌اند؟
کسانی که درزمینهٔ اقتصاد اسلامی فعالیت می‌کنند به‌جز دو گزاره کلی ایدئولوژی چه چیزی گفتند؟ هیچ‌چیزی!

فرض کنید من به یکی از این آقایان بگویم ده میلیون پول دارم و کار هم بلد نیستم، می‌خواهم با پولی که دارم کار کنم و پول دربیاورم، باید چه کنم؟ هیچ پاسخی ندارند. احتمالاً باید بگذارم فلان بانک و 30 درصد سود بگیرم.

تکلیف پول مردم را باید تعیین کرد. اقتصاد اسلامی دست روی تولید می‌گذارد و آنجا را درست می‌کند و بدون این که احساس نزول‌خواری کنید، پول را به گردش درمی‌آورد،. اما چرا پول ما به گردش درنمی‌آید و اقتصاد ما فشل شده است؟

تجار، فعالین اقتصادی، روسای بانک‌ها، صادرکنندگان ما اگر در کاری که انجام می‌دهند متخصص نباشند خائن هستند هرچند که خمس بدهند، ریش داشته باشند و نماز بخوانند.

موضوع کار در اقتصاد اسلامی که موضوعش کسب حلال است و در کتاب مکاسب هم مطرح شده پررنگ است. ما کار را رها کردیم و فقط یقه پول را گرفتیم. اینگونه نمی‌شود مشکل ربا را حل کرد، برای حل مشکل ربا، از پول باید پول درآورد تا نظام اقتصادی گردش داشته باشد.

لازمه کار کردن نظام اقتصادی مواردی است اعم از این که رابطه خود را باید با جهان معلوم کنیم، کار تولید کنیم، نیازهای مردم را تأمین کنیم. هرکسی نیازهای روزمره‌ای دارد که ما باید آن را تأمین کنیم، حالا اگر رفت از کالای خارجی استفاده کرد یعنی اقتصاد ما ضعف دارد.

صنعتی به نام رستوران مک‌دونالد در دنیا وجود دارد. من کتابی به نام مک‌دونالدی شدن نوشتم. مک‌دونالد را یک امریکایی در سال 1970 در نیویورک تأسیس کرد و آن را توسعه داد به‌طوری‌که در هر خیابان آمریکا یک مک‌دونالد هست. در همه دنیا هم هست، در ایران هم می‌خواست بیاید.

این فروشگاه برای خودش گاوداری دارد، گوشت ساندویچ‌هایش را خودش تأمین می‌کند، سبزی، سیب‌زمینی و حتی قهوه مورد نیاز شعبه‌هایش را خودش تهیه می‌کند. حتی اگر کسی بخواهد در یک کشور دیگری شعبه‌ای از مک‌دونالد تأسیس کند باید مواد اولیه را از شرکت اصلی وارد کند. با این وضعیت می‌دانید چه اقتصاد بزرگی درست شده است؟

اما در ایران وقتی کسی در کاری که شروع می‌کند به موفقیت می‌رسد، اداره مالیات برای آن مالیات‌های سنگین می‌بندد. ساختار نمی‌فهمد که اقتصاد ملی اینجا شکل می‌گیرد. نیازهای ما مشخص است و باید برای تأمین آن‌ها تلاش کرد، اگر این کار انجام شود مشکل بیکاری هم حل می‌شود.
 
نگاه انتقادی مقابل شما می‌گوید اجازه ندادند.
چه کسی اجازه نداد؟

ساختارها اجازه نداد.
ساختارها را چه کسی درست کرده است؟

وقتی ساختارها در نظام سرمایه‌داری تعریف شود...
نظام سرمایه‌داری چه کار به شما دارد؟ آیا نظام سرمایه‌داری می‌گوید نیاز های خودتان را رفع نکنید و از ما بخرید؟ بله نظام سرمایه‌داری می‌گوید اگر می‌خواهید سهم زیادی از اقتصاد جهانی بگیرید باید مراوداتی داشته باشید، ولی نمی‌گوید نان برای خانه خود نخرید. ما 80 میلیون هستیم و 3 کفش در سال استفاده می‌کنیم و در سال حدود 300 میلیون کفش نیاز داریم حالا اگر کارخانه کفش‌سازی در کشور نداشتیم، این دیگر ربطی به سرمایه‌داری در دنیا دارد؟

تجار، فعالین اقتصادی، روسای بانک‌ها، صادرکنندگان ما اگر در کاری که انجام می‌دهند متخصص نباشند خائن هستند هرچند که خمس بدهند، ریش داشته باشند و نماز بخوانند.

یعنی شما معتقدید ما باید به سمت اقتصاد آزاد برویم؟
من می‌گویم بر مبنای عقل و شعور حرکت کنیم. ما به یک اقدام ملی نیاز داریم. الان اقتصاد مقاومتی مگر مطرح نیست؟ چرا کسی به این حرف گوش نمی‌دهد؟ چرا اقدام نمی‌کنید و اقتصاد مقاومتی را سروسامان نمی‌دهید؟

100 کالای اصلی و اساسی در کشور نیاز است؛ کفش، جوراب، وسایل آرایش، ساعت، موبایل، عینک، کیف، بیسکویت، کاکائو، قهوه، چای، نهار و غیره نیاز داریم، چرا مسئولین مرد نیستند که این را سروسامان دهند؟

مردم خودشان دیندار هستند و به همان اندازه قدیم و یا حتی بیشتر دیندار هستند، اما برخی با پوشش دین بی‌دین شدند، مسئولین بی مسئولیت شدند.

نیازهای اصلی کشور مشخص است. همه مردم بالاخره به یک لباسی نیاز دارند، یک خوراکی نیاز دارند. درست کردن اینها کاری ندارد. مگر ترک‌ها نتوانستند چنین کاری کنند؟ در ایران زمانی که تحریم‌ها برداشته می‌شود دوباره می‌روند با پژو قرارداد می‌بندند. واقعاً تولید ماشین کاری دارد؟ ماشین تکنولوژی عجیب‌وغریبی دارد؟

یا مثلاً ساخت ماشین لباسشویی تکنولوژی خاصی دارد که از کارخانه امریکایی با سه برابر قیمت باید بگیریم؟

مسئولین کشور مقصر هستند، روحانیت هم مقصر هستند، ولی هیچ‌کس دیگری مقصر نیست. اشتباه می‌گوییم امریکا و استعمار مانع پیشرفت ما هستند. قبول دارم روزهای اول انقلاب آمریکا می‌خواست بگیرد و ببندد و کودتا کند. بعد مجاهدین اختلال به وجود آوردند و صد بار آمدند من را بزنند، پدر من را ترور کردند و این هم دیگر تمام شد. الان دیگر خود ما هستیم.

اما به عقیده من اینکه ما ضد سرمایه دار ملی هستیم از مارکسیسم وارد نظام اقتصادی ما شده و همچنان هم این مخالفت وجود دارد.

آقای احمدی‌نژاد یک نمونه از همین اندیشه است. گرچه او رفیق قدیمی من است و ما با هم زندگی کردیم ولی این یک واقعیت است که او حرف‌های مارکسیستی می‌زند. می‌خواهد جامعه بی‌توقع درست کند. به نظر من اینکه اقتصاد آزاد را از دستور کار خارج کردیم به‌جز تفکر مارکسیستی نیست.

به نظر می‌رسد مجموعه این اشتباه ها وضعیت دینداری مردم را تحت شعاع قرار داده است.
خیر. مردم عمل دینی خود را انجام می‌دهند و اصلاً در این زمینه مشکلی ندارند. مگر مردم کم به روحانیت احترام می‌گذارند؟ اگرچه نقدهایی دارند، اما احترام روحانیت و دین را حفظ می‌کنند.

شما اعتقاد دارید نهاد حوزه و روحانیت هنوز اقتدار خود را حفظ کرده است؟
تا حدودی این چنین است.

ولی حس می‌شود اشتباهات مسئولین مردم را نسبت به اصل دین بدبین می‌کند.
بازهم تأکید می کنم که مردم خودشان دیندار هستند و به همان اندازه قدیم و یا حتی بیشتر دیندار هستند، اما برخی با پوشش دین بی‌دین شدند، مسئولین بی مسئولیت شدند.یک زمانی همه ما نسبت به موضوعات مختلف حساسیت داشتیم و این حساسیت را امروز از دست دادیم.

مشکل بی اخلاقی مسئولین و متولیان فرهنگ است و این بی‌اخلاقی به من و شما هم ‌رسیده است. آن ها تعهد خود را از دست دادند، انقلابیون تعهد خود را از دست دادند، مسئولین کشور بی مسئولیت شدند، اما ما اصرار داریم که افراد نالایق تا آخر بمانند. هیچ کس را هم مجازات نمی‌کنیم، چرا وزیری که روز اول خظا می‌کند را کنار نمی‌گذارید؟ اگر مسئولی کارآمد نیست چرا او را بر کنار نمی‌کنید؟

مسئله دیگر اینکه ما اسیر سکولاریسم شده‌ایم. آقای مصباحی مقدم گفتند 90 و اندی درصد از دانشگاه‌ها سکولار هستند، من می‌گویم سکولاریسم در حوزه هم وجود دارد.

البته منظور آقای مصباحی مقدم از سکولار، بچه‌ مسلمان‌هایی هستند که منتقدند. یک زمان نگذاشتند من استاد راهنمای یکی از شاگردانم که پسر یکی از مسئولین دانشگاه امام صادق (ع) شوم، ولی یک کمونیست را به عنوان استاد راهنما انتخاب کردند. با افتخار کمونیست را گذاشتند، رساله‌اش موجود است و گفتند آزادارمکی نباید استاد شود.

وقتی تاریخ حوزه را می‌خوانیم نسبت به قبل انقلاب تفاوت چندانی، چه از لحاظ کتاب هایی که می‌‌خواندند و چه از لحاظ متد تحصیلی وجود ندارند. اما ظاهرا مردم به خودآگاهی رسیدند و توقعات دیگری دارند.
 سبک وظایف دینی و تبلیغی ما تغییر کرده است. یک زمانی وقتی می‌خواستید تاریخ اسلام بگویید باید توصیفاتی می‌کردید که یک جایی بود به نام کربلا و چنین و چنان بود، ولی امروز فیلم این‌ها ساخته می‌شود و مردم تاریخ را می‌بینند. در این شرایط یک چیزهایی از آموزه‌های دینی خارج شده است که زحمت روحانیت به یک معنا کم و به معنای دیگر سخت می‌شود.

یعنی شما می‌گویید مثلا حوزه علمیه و روحانیت به بحث سینما وارد شوند؟
بله وقتی می‌توان نشان داد چرا درباره آن حرف بزنیم. بخش اعظم آموزه‌های دینی امروز از طریق رسانه صورت می‌گیرد. وقتی نماز ظهر از تلویزیون پخش می‌شود، مردم می‌بینند و می‌فهمند چطور باید نماز بخوانند، دیگر لازم نیست دائم آموزش بدهیم که چطور بایستید و چه بگویید. امروز باید ابعاد دیگری از دین را مطرح کرد، جامعه دینی امروز انتظار مسائل اجتماعی و انسانی دارد.

دغدغه حوزه تا دیروز مسئله آموزش احکام دینی بود و به ما می‌گفتند چگونه وضو بگیرید یا حمد و سوره ما را درست می‌کردند. نمی‌گویم اینها از دستور کار آموزش‌های دینی خارج شود، نمی‌گویم روحانیت متعهد به این امور نباشد، ولی یک چیزهای دیگری است که باید اولویت پیدا کند.

از سینمای دینی گفتید. احتمالا منظور شما از ورود حوزه به سینما از نوع سینمای دینی مرسوم است که نیست؟
خیر. افرادی که سینماگر هستند و دغدغه دین‌داری دارند باید این کار را پیش ببرند.

مثلاً الان میرباقری در حوزه علمیه تحصیل نکرده، ولی دیندار است و حرف دینی می‌زند.
بله؛ خیلی از آدم‌هایی که از سینمای دینی حرف می‌زدند نتوانستند کاری کنند. میرباقری را با برخی دیگر مقایسه کنید، برخی فقط در ظاهر سینمای دینی را نمایندگی می‌کنند. سینمایی که علیرغم بودجه‌هایی که به آن اختصاص می‌دهند موفقیتی نداشته است؛ اما یکی مثل میرباقری حرف از سینمای دینی نمی‌زند، ولی نمایندگی پیدا می‌کند و کار جدی و موفق انجام می‌دهد.

در کل مسیر آینده کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم ما نه از سر انتخاب که به جهت اضطرار به سمت تغییر و اصلاح پیش می‌رویم و ضرورت‌ها ما را به سمتی می‌برند که چاره‌ای جز سامان دادن به اوضاع نداریم.

به خاطر همین ضرورت‌ها است که از من دعوت می‌شود در حوزه علمیه از آسیب‌شناسی روحانیت حرف بزنم. این نشان می‌دهد روحانیت و حوزه هم متوجه شده که باید تغییراتی انجام شود.

جامعه هم طالب بهبود وضع موجود است، البته منظورم لات و لوت‌های خارجی و براندازها نیست، آنهایی که رهبرشان رضا پهلوی است کاری نمی‌توانند بکنند.

به نظر من اقتضائات جمهوری اسلامی، منطق فردای عمل ما را تعیین می‌کند و به جایی می‌رسیم که جامعه اجازه نمی‌دهد کارهای تند و رادیکال انجام دهیم.

به‌هرحال غصه دین و دینداری را نخورید، دین سر جای خود است. جامعه بی‌دین نشده است. ما بیش‌ازاندازه از جامعه انتظار داریم انتظار ما این است که همه دینی شوند، ایدئولوژیک شوند، طبیعی است در این شرایط باید بگوییم جامعه بی‌دین شده است.
 


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.