تبیان، دستیار زندگی

فقدان قصه‌گویی در ادبیات ما موج می‌زند

سعید تشکری گفت: ما با فقدان قصه‌گویی مواجه‌ایم. قصه‌هایی که در این زمانه نوشته می‌شوند، پر از حکمت و انسان‌های حکیم‌اند که قصه را جمع‌بندی می‌کنند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 
عصرانه داستان نویسان رضوی

پنجاهمین نشست «عصرانه داستان نویسان رضوی در سه شنبه‌های به‌نشر» در قالب سلسله نشست‌های تبلیغی-ترویجی «در پناه کلمات» با حضور سید علیرضا مهرداد نویسنده مشهدی و جمعی از اساتید عرصه نویسندگی و نویسندگان نوقلم در فروشگاه مرکزی کتاب و محصولات فرهنگی انتشارات آستان قدس رضوی در مشهد برگزار شد.

سعید تشکری نویسنده و مدرس ادیبات داستانی که دبیری این سلسله نشست‌ها را بر عهده دارد در ابتدای این جلسه گفت: اینکه نویسنده قلم خوبی داشته باشد و بتواند احساسات خود را بیان کند و کلمات میلی‌متری را کنار هم بچیند تا حزن‌انگیزی و شورانگیزی به سیر داستان بدهد، کارکرد خوبی دارد اما باید کشش در داستان ایجاد کند.

مولف رمان «رژیسور» اهمیت وجود کشش و درگیری در داستان را جزء مهم ترین ارکان برقراری ارتباط با مخاطب دانست و گفت: اگر داستان تنها مکانی برای بیان احساسات در قالب کلمات باشد، فقدان کشش سبب می‌شود داستان از عمق به سطح آورده شود.

این نویسنده ادامه داد: داستان‌نویس با شور و شعور داستانی خود، داستانی را می‌نویسد که ما با آن درگیر می‌شویم. داستان نباید فقط شرح لغات عارفانه و عاشقانه باشد، لذا براساس کنشی که در داستان شکل می‌گیرد، مخاطب با درگیر می‌شود، یکی از کنتراست‌های داستان، نثر آن و زبان گفتگوی افراد با یکدیگر است که باعث می‌شود ما داستان را بخوانیم و به آن علاقه داشته باشیم و صرف اینکه جملات زیبا و یا عاشقانه بنویسیم، کمکی به ما نمی‌کند. در بیرون تحولات تکنیکی که در ادبیات صورت می گیرد، نمی‌توانیم عنصر کهنسالی را به آن ورود دهیم و قطعا با ورود به داستان نویسی کوتاه به قوانین جدیدتری می رسیم و ما را به سمتی می برد که به داستان نو و گاهی عمیق تری می‌رسیم.

تشکری با نقد داستان یکی از نویسندگان نوقلم حاضر در این نشست و با گریزی به داستان‌های نادر ابراهیمی گفت: بعید می‌دانم کسی رغبت کند و داستان‌های دهه ۴۰ نادر ابراهیمی را بخواند در حالی‌که آن داستان‌ها را بسیار درست تر از داستان «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» می‌دانم چون به شکل داستان به این اثر نگاه نمی‌کنم بلکه برداشتی ضعیف از مائده‌های زمینی اثر آندره ژید است.

وی ادامه داد: در این شکل از داستان نویسی که روحیه شاعرانه را در داستان می بینیم با این که قابل احترام است و نویسندگان زیادی را پرورانده و هنوز هم قابلیت پرورندان دارد اما یک جایی در یک نقطه می ایستد و سوژه های آنها تبدیل به انتزاعی نویسی می شود و مدام با یکی مالیخولیایی عاطفی رو به رو هستیم که به یک خودشیفتگی ختم می شود در صورتی که اصل ذات داستان بر ارتباط است و به واقع اگر بپذیریم ما در هر داستان ایجاد رسانه و گفتمان می کنیم، باید تکنیک های آن رسانه را نسبت به روزآمد شدن آن بپذیریم.


با فقدان قصه گویی مواجه هستیم


نویسنده «کافه داش آقا» با گریزی به بحران نثرزدگی، گفت: در این بحران شیفته می شویم و در نهایت این شیفتگی را ادامه می‌دهیم. داستان‌های بی‌اکت، فقدان دینامیک دارند و در آن مخاطب احساس زندگی نمی‌کند. پس باید ببینیم این بذری که کاشته می‌شود، ادامه‌اش به کجا می‌رسد، داستان‌نویسان جوان قرار است فردای داستان‌نویسی کشور را ادامه دهند و این داستان‌نویسی محکوم به این است که بعد از مدتی خود را روزآمد کند.

دبیر سلسله نشست‌های عصرانه داستان نویسان رضوی گفت: گاهی در داستان به سمت موضوعاتی می‌رویم که نسبت به آن شناختی نداریم. به همین دلیل داستان ما بوی شعار می‌گیرد، اینکه در نگارش یک داستان فقط کلیات دیده می‌شود و با جزئیات مسائل درگیر نمی‌شویم، سبب عدم جذب مخاطب می شود. پس وظیفه نسل ما انتقال تجربه به نویسندگان نوقلم است.

تشکری در پایان گفت: ما با فقدان قصه‌گویی مواجه‌ایم. قصه‌هایی که در این زمانه نوشته می‌شوند، پر از حکمت و انسان‌های حکیم‌اند که قصه را جمع‌بندی می‌کنند و درباره آن حکم می‌دهند در حالی‌که آن کشف‌هایی که در طول داستان به آن می‌رسیم، سبب می‌شود داستان‌نویسی ما به چشم بیاید. پس باید کنش در داستان نویسی به این نسل برگردد.

در ادامه مهرداد با طرح مبحث ادبیات شهری و پیوند آن با معنویت گفت: آنچه سبب شد «شهید مرتضی آوینی» بعد از دفاع مقدس که همگان اسلحه و قلم زدن در این زمینه را کنار گذاشتند، اما او دوربین را بردارد و به فکه و طلائیه رفته و روایت فتح را بسازد سبب شد هنرمندان ما هنوز آن شیوه را تقلید و تکرار کنند.

وی با نقل جمله ای از «بهروز افخمی» درباره «شهید مرتضی آوینی» ادامه داد: «شهید آوینی طفولیت خود را حفظ کرده بود و از حوادث پیرامون خود دچار شگفتی میشد»، اما این نگاه جدید و متفاوت را در بعضی از داستان های امروزی نمی بینیم. چگونگی انعکاس نگاه زیبا در داستان که مطلب را به مخاطب منتقل می‌کند فرآیند بعدی است که در ادبیات شهری بسیار مهم است. مکان‌ها به شخصه ارزشی ندارند و این انسان‌ها هستند که وقتی وارد مکانی شده باعث می‌شوند آن مکان تبدیل به نقطه‌ای با اهمیت شود.

نویسنده کتاب«عصر روز سوم» گفت: از هنگامی که مهاجرت از روستا به شهر صورت گرفته است، ادبیات نیز به دو دسته ادبیات شهری و روستایی تقسیم شده است، آپارتمان، ترافیک، فضایی بدون باغ و درخت را جزئی از شهر تصور می کنیم و هر آن چه در باغ و بوستان و فضاهای دلچسب وجود دارد را در ذهن خود روستا تصور می کنیم که ردپای این عوامل در نوشته های نویسندگان نیز مشخص است و باعث شده «ادبیات شهری پلید» جای خود را در نوشته ها پیدا کند.

این داستان‌نویس در بخشی از سخنانش گفت: با مطالعه آثار نویسندگان هنوز نتوانسته‌ام چهره‌ای روشن و سرشار از معنویت از ادبیات شهری پیدا کنم. وقتی پای قلم به میان می‌آید، معنویت از ادبیات شهری رخت بر می‌بندد در حالی که در آثار همین نویسندگان ادبیات شهری باز هم متاسفانه آن صفا و صمیمت روستا در داستان‌هایشان وجود ندارد. باید برای نگارش یک قصه جزئیات پیرامون خود را به دقت تماشا کنیم و از همین پیرامون خود به دنبال کشف باشیم، در همین کوچه خیابان ها، آپارتمان ها و.. آدم های زیادی هستند که اگر با ذره‌بین نگاه کنیم، می‌توانیم داستان‌های جذابی خلق کنیم.

وی در پایان گفت: کار نویسنده، برجسته‌سازی و کشف است و اگر نگاهی با همان نگاه طفولیت و برجسته‌سازی داشته باشید، از همین آدم‌ها آن‌قدر هستند که می‌توانید بزرگ کرده و به عنوان شخصیت پرکنش از آنها استفاده کنید.

منبع:مهر