شهید محدثیفر یازهرا گویان به غواصان شهید پیوست
شهادت بزرگترین آرمان و آرزوی جلیل بود. هر لحظه حضورش در جبهه را با این آرزو میگذراند و میگفت: «خدا نکند که جنگ تمام شود و من زنده بمانم». شهید محدثیفر در عملیاتهایی همچون «والفجر ۸»، «کربلای ۴»، «کربلای ۵» و «نصر ۴» شرکت داشت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1397/10/11 ساعت 09:22
اگر از کوچه پسکوچههای مشهد عبور کنید و سری به خانه رزمندگان مشهدی بزنید، هنوز با عشقی وصفنشدنی از فرماندهشان حرف میزنند. هنوز یاد و خاطره جلیل در ذهنشان نقش بسته و آنها با مرورش به گذشتههای دور سفر میکنند و یاد اخلاق نیک و منش درست استادشان میافتند. شهید جلیل محدثیفر برای غواصان گردان یاسین فراتر از یک فرمانده بود. جلیل برای همهشان دریایی از عشق و معرفت بود و آنها همچنان با یاد و خاطرهاش زندگی میکنند. درسهای زندگیاش را مرور میکنند و به خود میبالند که روزگاری را با چنین انسان بزرگواری سپری کردهاند.
زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد، جلیل جوان به همراه چند تن از دوستانش با دست خالی به نبرد دشمن رفتند. جلیل و همنسلیهایش جوانانی کمتوقع با ارادههایی بزرگ بودند که میخواستند کارهای بزرگ هم انجام دهند. از چیزی ترس نداشتند و با تمام وجود پا به میدان نبرد گذاشته بودند. شهید درباره نخستین روزهای جنگ میگوید: «در آن سال وقتی با چند تن از دوستانم به اهواز رسیدیم، فکر کردیم با چه وسیلهای با عراق بجنگیم که با اندک پولی که داشتیم هر کدام یک کارد غواصی خریدیم و به پایمان بستیم و راهی جبهه شدیم».
شهادت بزرگترین آرمان و آرزوی شهید بود. هر لحظه حضورش در جبهه را با این آرزو میگذراند و میگفت: «خدا نکند که جنگ تمام شود و من زنده بمانم». شهید محدثیفر در عملیاتهایی همچون «والفجر ۸»، «کربلای ۴»، «کربلای ۵» و «نصر ۴» شرکت داشت. بارها به شدت مجروح شد و یکی، دو ماه در بیمارستانهای شیراز و تهران بستری بود. هرچند سن و سال شهید کم بود و در اوج جوانی قرار داشت، ولی به لحاظ پختگی و مسئولیتپذیری کم از فرماندهان باتجربه دفاع مقدس نداشت. سیدمحمد انجوینژاد درباره فرماندهاش میگوید: «جلیل فرمانده ما در گردان غواصان یاسین بود؛ او جوانی کم سن و سال بود، اما ۵۰ ساله نشان میداد و رفتار و کردارش به گونهای نبود که ما وی را فقط یک جوان به حساب آوریم بلکه مقامش را از یک استاد دانشگاه یا رئیس حوزه بالاتر میدانستیم.»
صبوری و آرامش جلیل در جبهه مثالزدنی بود. هیچگاه دچار اضطراب نمیشد و برای انجام دادن کارها خیلی صبر میکرد. رزمندگان او را در جبهه (جلیل محدثیصبر) نامیده بودند. در برابر مشکلات عجیب صبر داشت. او همیشه با تأمل و فکر کار میکرد که خدای ناکرده از روی هوای نفس نباشد و همیشه ذکر خدا بر لب داشت.
عملیات والفجر ۸ یک بار دیگر شجاعت و رشادت جلیل را ثابت کرد. در این عملیات با این که پایش شکسته بود اصرار دوستان را برای آمدن به پشت خط نپذیرفت و به درون آب رفت و فرماندهی گردان خطشکن را به عهده گرفت و دوباره به سختی مجروح شد.
دو عملیات کربلای ۴ و ۵ شهید محدثیفر باز در وسط صحنه و کارزار نبرد حضور داشت و نقش مهم و تأثیرگذاری در هر دو عملیات ایفا کرد. او که از ابتدای جنگ با شهید چمران و در ادامه راه، دورههای گوناگون غواصی و تخریب را هم گذرانده بود و گروههای مختلفی را بارها آموزش داده بود، فرمانده گردانی به نام گردان غواصی یاسین شد.
یکی از مهمترین گردانها در این دو عملیات، گردان غواصی یاسین بود که غواصانش در سرمای سرد زمستان و در میان آبهای مواج نقش بسیار مهمی ایفا کرد و خیلیهایشان هم شهید شدند. عملیات کربلای ۴ تنها آتش بود که بر سر نیروها میبارید، اما غواصان با همان امکانات کم و شرایط سخت حماسهای بزرگ آفریدند. بعد از کربلای ۴ و شهادت مظلومانه تعداد زیادی از غواصان، فرمانده گردان دیگر آن آقاجلیل همیشگی نبود و کمتر لبخند میزد و خدا میداند چه غوغایی در دلش برپا بود. عملیات نصر ۴ در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۶۶ آخرین میعاد این فرمانده جسور بود. شهید محدثیفر در این عملیات به علت اصابت ترکش خمپاره ۶۰ میلیمتری به ناحیه سر و پای چپ، به شهادت رسید. همرزمان شهید میگویند ایشان در حالی که یا زهرا میگفته به شهادت رسیده است. شهید محدثیفر هنگام شهادت ۲۴ سال بیشتر نداشت و در اوج جوانی و پختگی به دوستان شهیدش پیوست.
منبع: روزنامه جوان