اردوگاه تکریت ۱۱ مولود کربلای ۴ بود
اردوگاه تکریت ۱۱ مولود کربلای ۴ بود. همانطور که لفظ اسرای مفقودالاثر نیز بعد از این عملیات به دیباچه جنگ اضافه شد. کربلای ۴ درسهایی دارد که باید در تاریخ به آن توجه بیشتری بشود. بخشی از همین درسها بود که پیروزی در کربلای ۵ را رقم زد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/10/08 ساعت 11:36
کربلای ۴ از معدود عملیاتهای جنگ است که بیشتر راویهایش از آزادگان دفاع مقدس هستند، چراکه اغلب نیروهای ورودکننده به این عملیات یا به شهادت رسیدند یا به اسارت درآمدند. صدها ایرانی در کربلای ۴ به اسارت درآمدند که تقریباً همه آنها جزو مفقودان قرار گرفتند. در این مجال نگاهی به سرنوشت اسرای کربلای ۴ در گفتوگو با محمد سلطانیمهد و علی شاهنظری دو آزاده این عملیات میاندازیم.
محمد سلطانی مهد از رزمندگان لشکر انصارالحسین بود که روز چهارم دی ماه ۱۳۶۵ به اسارت درمیآید. وی به «جوان» میگوید: منطقه عملیاتی (امالرصاص) طوری شده بود که رزمندهها در گروههای کوچک در سنگرها گیر افتاده بودند. وقتی گردان ما به آب زد، از بین ۱۷ قایق فقط یک قایق توانست به خط دشمن برسد. آنجا با چند نفر از بچههای لشکر المهدی در کانال دشمن بودیم. فکر میکردیم تا صبح گروههای دیگری به ما ملحق میشوند، اما اغلب قایقها به همان سرنوشت گردان ما دچار شده بودند. روز بعد وقتی آسمان روشن شد، دشمن با تسلط بیشتری به پاکسازی منطقه پرداخت.
در عملیات کربلای ۴ بیشتر اسرا از جزایر بووارین، ماهی،امالرصاص و بلجانیه جمع شدند. البته در سایر مناطق نیز اسرایی داده شد، ولی این چند جزیره که جزو گامهای اولیه عملیات بودند، بیشترین نیروهای خطشکن را پذیرا بود. علی شاهنظری از دیگر اسرای کربلای ۴ از لشکر ۱۴ امام حسین (ع) میگوید: ما باید از جزایرامالرصاص عبور میکردیم و بعد از جزیره ماهی خودمان را به بلجانیه میرساندیم. در دماغه جزیره ماهی یک مسلسلچی عراقی بود که هر قایقی به آنجا میرسید به رگبار میبست. محال بود از آنجا عبور کنی و قایقت گلوله نخورد. از فشار همین مسلسلها تعدادی از نیروها مجبور شدند بهامالرصاص بروند و فقط ۴۰ نفر توانستیم خودمان را به بلجانیه برسانیم.
آن طور که شاهنظری میگوید، با روشنایی هوا، نیروهایی که به بلجانیه رسیده بودند مانند سایر نیروهای بر جای مانده در منطقه، به محاصره دشمن میافتند و اسیر میشوند. در واقع قطع عملیات با روشنایی روز بعد باعث میشود نیروهای خطشکن، آنهایی که هنوز زنده بودند، به اسارت دربیایند. عملیات کربلای ۴ در آگاهی و آمادهباش کامل دشمن صورت گرفته بود و اگر تداوم پیدا میکرد، جان نیروهای بیشتری به خطر میافتاد.
سلطانی نیز در ادامه روایتش میگوید: وقتی اسیر شدیم نمیدانستیم قرار است جزو اولین گروه اسرای مفقودالاثر باشیم. بچههای اسیر را از این طرف و آن طرف جمع میکردند و ابتدا به مقر سپاه هفتم یا سوم میبردند. منطقه عملیاتی کربلای ۴ محل تلاقی دو سپاه هفتم و سوم عراق بود و هر کدام از این سپاهها سعی میکردند تعداد بیشتری از اسرا را به نام خودشان ثبت کنند. از آنجا ما را به تکریت بردند، جایی که قرار بود اردوگاه تکریت ۱۱ که مختص اسرای بینام و نشان بود، درست شود. یک نکته جالب توجه در خصوص اسرای کربلای ۴ این است که برخی از آنها وقتی به عقبه عراقیها منتقل شدند که کربلای ۵ شروع شده بود. شاهنظری میگوید: ما هنوز در ریف بصره بودیم که غرش توپخانههای ایرانی خبر از آغاز عملیات کربلای ۵ میداد. تا آن لحظه که حدود دوهفته از اسارتمان میگذشت، بعثیها میخواستند از وجود ما استفاده تبلیغاتی بکنند. در همان بصره شاهد جشن و پایکوبی دشمن بودیم. آنقدر از پیروزیشان مطمئن بودند که عجلهای برای انتقال اسرا نداشتند. بعد که کربلای ۵ شروع شد، با دستپاچگی ما را به عقب منتقل کردند.
مقصد بعدی اسرای کربلای ۴ اردوگاه تکریت ۱۱ بود. این اردوگاه چند سوله قدیمی و متروک بود که خود اسرا آن را تمیز و آماده اسکان میکنند. بعدها دو ساختمان دیگر توسط خود اسرا ساخته میشود و تکریت ۱۱ آماده پذیرایی از اسرای مفقودالاثر عملیات دیگر میشود. سلطانی میگوید: تکریت ۱۱ هیچ امکاناتی نداشت. فقط چند سوله بزرگ بود که از فرار اسرا جلوگیری میکرد. چون ما جزو آمار صلیب سرخ نبودیم، از کمترین امکانات محروممان میکردند. حالا که خاطرات اسرای اردوگاههای دیگر را میخوانیم، تازه متوجه میشویم که شرایط در تکریت ۱۱ واقعاً بدتر از اردوگاههای دیگر بود.
اردوگاه تکریت ۱۱ مولود کربلای ۴ بود. همانطور که لفظ اسرای مفقودالاثر نیز بعد از این عملیات به دیباچه جنگ اضافه شد. کربلای ۴ درسهایی دارد که باید در تاریخ به آن توجه بیشتری بشود. همین درسها بود که پیروزی در کربلای ۵ را رقم زد.
منبع: روزنامه جوان