تبیان، دستیار زندگی

جنگ فروغ و پروین برنده ندارد

امروز 8دی زادروز فروغ فرخزاد شاعر معاصر است. دعوای همیشگی میان طرفداران فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی، ادبیات و شعر زنان را به حاشیه برده است و باعث شده تا در این سال‌ها شاعران زن آنچنان که باید و شاید دیده نشوند. دعوایی که نه تنها به هیچ کدام از این دو شاعر کمک نکرده، بلکه سد راهی برای بررسی دقیق و شناخت نقاط ضعف و قوت این دو شاعر نیز شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فروغ فرخزاد ، پروین اعتصامی
زمین بازی در هر حوزه‌ای وجود دارد و عده‌ای هستند که در یک سمت این زمین می‌ایستند و عده‌ای دیگر نیز در طرف مقابل. متاسفانه‌ یا خوشبختانه عده‌ای دیگر نیز همیشه پیدا می‌شوند که دور این زمین می‌ایستند و شروع به تشویق گروهی می‌کنند و به این شکل افراد ایستاده در زمین نیز به ناچار مجبور به مبارزه می‌شوند؛ مبارزه‌ای که گاه مبارزانی دارد که خودشان در مبارزه نقشی ندارند!

خوب به خاطر دارم که در دوران مدرسه همیشه افرادی بودند که بین بقیه دعوا راه می‌انداختند و بعد یک گوشه‌ای می‌ایستادند و ساندویج گاز می‌زدند و از این زدوخورد لذت می‌بردند. ادبیات ما نیز این روزها دچار چنین وضعیتی شده است. عده‌ای بین افراد، دعوا راه می‌اندازند و بعد در گوشه‌ای می‌ایستند و به ریش گلادیاتورهای بازی می‌خندند! خنده هم دارد وقتی که می‌بینیم گاهی این دعوا بین دو شاعر و نویسنده‌ای اتفاق می‌افتد که نه از نظر ادبی و نه از نظر زمانی با هم در ارتباط هستند.

گاهی روی سوژه برخی از این دعواها متمرکز می‌شوم و از خودم می‌پرسم که دعوای دو شاعر می‌تواند برای چه عده‌ای لذتبخش باشد؛ اما به نتیجه‌ مطلوبی نمی‌رسم. در حال حاضر چند دهه از دعوای میان طرفداران پروین و فروغ می‌گذرد و من مثل همیشه از خودم سوال می‌کنم که آیا این دعوا برنده هم دارد؟ بدون شک پاسخ به این سوال چیزی جز «خیر» نمی‌تواند باشد. اصلا مگر می‌شود میان این دو دعوا انداخت و به نتیجه مطلوبی رسید؟

پروین اعتصامی در سال 1320 فوت کرده و آن زمان فروغ هنوز به مدرسه هم نرفته بوده است؛ پس داستان چیست؟ برای آسان‌تر شدن موضوع به سراغ مثالی ورزشی می‌روم. بدون شک علت معروفیت غلامرضا تختی مدال‌های رنگارنگ او نیست، بلکه اهمیت ماجرا به جوانمردی‌های او برمی‌گردد که شاید شاخص‌ترین آنها کمک به مردم زلزله زده بوئین‌زهرا باشد. کمی جلوتر می‌آییم و به علی دایی می‌رسیم. فردی که بیشترین افتخار را در رشته فوتبال برای ما کسب کرده است و در زلزله کرمانشاه نیز جوانمردی خودش را به همه ثابت کرد. حال سوال من این است که آیا می‌شود، دعوایی بین دو این ورزشکار راه انداخت و گفت که کدام یک از این دو نفر در ورزش بهتر بوده‌اند؟ من همان‌ قدر که متوجه دعوا راه انداختن بین تختی و علی دایی نمی‌شوم، به همان اندازه نیز نسبت به مقایسه فروغ و پروین بیگانه هستم؛ چراکه بدون شک چیزی از این دعوا بیرون نخواهد آمد.

سال‌هاست که نشست‌های مختلفی برای بررسی و ارزشیابی شعر فروغ در جریان‌های روشنفکری برگزار می‌شود که در انتها دوستان به ناچار به پروین نیز می‌پردازند؛ از طرف مقابل جریان‌های دولتی و انقلابی نیز در نشست‌هایی که برای نقد و بررسی شعر پروین برگزار می‌کنند، در پایان فروغ را بی‌نصیب نمی‌گذارند و تا بتوانند وصله‌های جور و ناجور به او می‌چسبانند.

واقعیت این است که جنس فروغ با پروین کاملا متفاوت است و نمی‌توان این دو را در یک کفه ترازو سنجید. شعر فروغ سرشار از نکات ظریف زنانه است و مهم‌تر از آن او در شعرش دست به تابوشکنی زده است. او نخستین زنی است که در ظرف شعرش مسائلی را مطرح می‌کند که شاید تا آن زمان بسیاری از مردم در بیان این موارد شرم داشتند؛ اما او این گونه نگاه‌ها را کنار می‌زند و به همین دلیل چه او شاعر خوبی باشد و چه نباشد نامش به دلیل تابوشکنی‌هایی که انجام داد در تاریخ ادبیات ایران ماندگار خواهد شد. البته در کنار این حواشی و شیوه زندگی فروغ نباید از نقاط قوت ادبی او غافل شویم؛ چراکه او در آخرین آثار خود یعنی «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» به عنوان یک شاعر آوانگارد مطرح می‌شود.

از طرف دیگر عده‌ای در جریان روشنفکری معتقدند که پروین اصلا شاعر نبوده و شعرها متعلق به پدرش و ملک‌الشعرای بهار است و برای آنکه به او اعتمادبه‌نفس بدهند، او را شاعر معرفی کرده‌اند. گروهی دیگر نیز می‌گویند که در شعرهای او ظرافت زنانه دیده نمی‌شود و سوال من از دسته دوم این است که اگر ظرافت‌های زنانه نباشد، آیا یک شاعر می‌تواند میان نخ و سوزان مناظره برگزار کند و از این مجادله و دیالوگ‌ها لذت ببرد و باعث لذت بردن دیگران نیز شود؟

به راستی که هم فروغ و هم پروین در حوزه‌هایی بسیار قوی و در جایی ضعیف عمل کرده‌اند که این بسیار طبیعی و سیر تکاملی هر شاعری است؛ اما مهم‌تر از این حواشی این است که این دعوا باعث شده تا چشم‌ها به روی شاعران زن بسته شود و این خلاء دقیقا همان دریچه‌ای است که کمتر ادیبی پشت آن ایستاده و از آن زاویه به ادبیات نگاه کرده است.

اگر شما نیز به اسامی شاعران دقت کنید، متوجه می‌شوید که بعد از نسل طلایی شعر معاصر اسم‌های زیادی در جامعه شاعران مرد مانند منزوی و سایه و حتی افرادی مثل قیصر امین‌پور و محمدعلی بهمنی مطرح شدند اما شاعران زن آن طور که باید و شاید مطرح نشدند. البته عبارت بهتر برای بیان این موضوع دیده نشدن است؛ حتی شاعری مثل سیمین بهبهانی با آن همه ابداع در اوزان شعر فارسی، سرودن شعرهای سیاسی، شعرهای اجتماعی، شعرهای زنانه و شخصیت کاریزمای خود نتوانست آن طور که باید و شاید دیده شود.

من این دعوا را یک بازی می‌دانم که شاید ادبیات در آن نقشی نداشته باشد؛ اما متاسفانه در حال حاضر بازیکنان آن شخصیت‌های ادبی هستند. شاید این صحبت‌ها کمی مبهم باشد؛ با این حال چند دهه است که اهالی ادبیات به این بازی اعتیاد پیدا کرده‌اند و همین باعث شده تا شعر زنان آن طور که باید و شاید مطرح و دیده نشود؛ به همین دلیل من دائما با خودم فکر می‌کنم که شاعر زن امروز از چه دریچه باید وارد شود تا بتواند نام خودش را از زیر سایه فروغ و پروین بیرون بکشد. کسانی که در سنگر فروغ خودشان را به در و دیوار می‌زنند، شعر امروز را یا ندیده‌اند یا نمی‌خواهند ببینند و از آن طرف کسانی که تلاش دارند از پروین چهره‌ای اسطوره‌ای بسازنند بدون شک پروین را و شعرهایش را خوب نخوانده و نمی‌شناسند؛ همان‌هایی که جلال را خوب نشناختند و فکر کردند می‌توانند چهره‌ واقعی او را از مردم پنهان کنند...

به هر حال بررسی شعر چند دهه گذشته شاعران پارسی‌زبان این نکته را به ما یادآور می‌شود که شاعران زن در چند دهه گذشته رشد بسیار خوب و محسوسی هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ کمی داشته‌اند؛ اما به دلیل چنین مسائلی هرگز دیده نشده‌اند. به هر حال تصور من این است که بعد از گذشت 52 سال از مرگ فروغ و 77 سال از مرگ پروین دیگر وقت‌اش رسیده تا این دو گزینه و دعوایی را که هیچ کدام از این دو شاعر در آن نقشی نداشته‌اند، کنار بگذاریم و با نگاهی تازه به ادبیات و شعر زنان نگاه کنیم. 

منبع: ایبنا