آقای خدمات خارجی!
هنری گریدی که پیش از هندرسون سفیر آمریکا در ایران بود، روابط گرمی با جبهه ملی و دکتر مصدق داشت که این روابط از دید انگلستان مخفی نبود. بر خلاف گریدی که متهم به متهم از ایران شده بود، هندرسون در جهت منافع انگلیس و بر ضد منافع نهضت ملی ایران عمل مینمود تا جایی که نصرالله شیفته او را "بیشرمترین و جاسوسترین سفیر خارجی در دوران حکومت مصدق "دانسته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1397/10/14
لوی هندرسون در زمان مطرح شدن موضوع ملی شدن نفت توسط دکتر مصدق سفیر آمریکا در ایران بود. او را بهسبب خدماتش در اروپا و خاورمیانه به آمریکا «آقای خدمات خارجی» مینامیدند. در زمان کودتای 28 مرداد از آنجا که روابطی بسیار نزدیک و صمیمی با دربار محمدرضا شاه داشت، نقش مهم و تأثیرگذاری در کودتا ایفا نمود.
هندرسون از جمله علل کودتا را خطر کمونیسم و جلوگیری از افتادن در دامان کمونیسم میدانست و معتقد بود که ادامه دولت دکتر مصدق پای شوروی کمونیست را به خلیج فارس با آن همه منابع غنی نفت میرساند.
در مرحلهای که آمریکا علیه جنبش نبود هنری گریدی سفیر آمریکا در ایران بود و چون منتقد سیاستهای آمریکا و انگلیس در مورد ایران بود و اعتقاد داشت که شرکت نفت باید به ایران سهم بیشتری بدهد از سفارت برکنار و هندرسون جانشین او شد. انتخاب هندرسون به عنوان سفیر جدید آمریکا در ایران نشانهای بود از بهوجود آمدن مشکل در روابط دولت مصدق با آمریکا چرا که در دوران سفارت گریدی سیاست آمریکا همراهی بیشتری با سیاستهای دکتر مصدق داشت. همچنین هنری گریدی روابط گرمی با جبهه ملی و دکتر مصدق داشت که این روابط از دید انگلستان مخفی نبود.
بر خلاف گریدی که متهم به حمایت از ایران شده بود، هندرسون در جهت منافع انگلیس و بر ضد منافع نهضت ملی ایران عمل مینمود تا جایی که نصرالله شیفته او را "بیشرمترین و جاسوسترین سفیر خارجی در دوران حکومت مصدق "دانسته است.
به طور کلی سیاست ابتدایی آمریکا در مقابل مصدق تعامل با او بود. این سیاست در دوره ریاست جمهوری ترومن و هنگامی که آچسن وزارت خارجه را بر عهده داشت دنبال میشد. سیاست آمریکا در ابتدای مناقشه نفتی بهگونهای بود که انگلیسیها را به این ادعا رسانده بود آمریکا از ایران حمایت میکند.
حزب دموکرات آمریکا در دوره ترومن آنچنان روی خوشی نسبت به سیاستهای رادیکال انگلستان در موضوع نفت نشان نمیداد چرا که خطر افتادن ایران در دامان کمونیسم باعث نگرانی آنها شده بود؛ به همین علت در جستجوی راهی برای توافق با دکتر مصدق بود اما روی کار آمدن آیزنهاور به عنوان رئیس جمهوری آمریکا که از حزب جمهوریخواه بود وضعیت را به نفع انگلستان و علیه نهضت ملی ایران برگرداند.
حمایتهای گسترده هندرسون از محمدرضاشاه در برابر دکتر مصدق باعث شده بود آیزنهاور در دیدار با آنتونی ایدن این موضوع را سبب لطمه خوردن به موقعیت هندرسون بداند. نزدیکی هندرسون به شاه ایران آنقدر بود که در روز 27 مرداد دکتر مصدق در دیداربا او از این موضوع انتقاد نمود اما هندرسون به صورت صریح و آشکار بر حمایت از شاه تأکید میکند و با لحنی تهدیدآمیز نسبت به مصدق، شاه را همهکارة ایران معرفی نمود
این تغییر وضعیت در سیاست اتخاذ شده از سوی هندرسون هم کاملاً آشکار بود به طوری که گزارشهای هندرسون از اوضاع ایران و نحوه رفتار دکتر مصدق سبب شد آمریکاییها به سرنگونی دولت ملی ایران بیندیشند. رویکرد هندرسون مبتنی بود بر حمایت از شاه در برابر مصدق و همچنین حمایت از منافع انگلستان که سبب میشد آنتونی ایدن انگلستان را در موضوع نفت مدیون تلاشهای هندرسون بداند؛ چرا که این تلاشها و سیاستهای اتخاذ شده از سوی هندرسون بود که بسبب نزدیکی و بهبود روابط انگلستان با آمریکا بهخصوص در مورد ایران و موضوع نفت شد.
حمایتهای گسترده هندرسون از محمدرضاشاه در برابر دکتر مصدق باعث شده بود آیزنهاور در دیدار با ایدن این موضوع را سبب لطمه خوردن به موقعیت هندرسون بداند و حتی به این موضوع فکر کند که او را با سفیر دیگری جابهجا نماید. البته کار به آنجا نکشید. نزدیکی هندرسون به شاه ایران آنقدر بود که در روز 27 مرداد دکتر مصدق در دیدار با او از این موضوع انتقاد نمود اما هندرسون به صورت صریح و آشکار بر حمایت از شاه تأکید میکند و با لحنی تهدیدآمیز نسبت به مصدق، شاه را همهکارة ایران معرفی نموده و دولت ایران را از رویارویی با آمریکا برحذر داشت.
همچنین در تیر 1331 که قوام برای چند روز بهجای دکتر مصدق، نخستوزیر شد برای اینکه شاه برنامههایش را بپذیرد، هندرسون را واسطه قرار داد. حزب توده و نشریات وابسته به آن هم از جمله نشریه به سوی آینده در مقالاتشان در آن دوره لوی هندرسون را سفیری میدانستند که در تمامی مسائل داخلی و خارجی ایران دخالت میکرد.
هندرسون در سقوط دولت ملی ایران نقشی تعیین کننده داشت. مقامات آمریکایی نیز بر این موضوع تاکید نموده و از او بهعنوان کلید اصلی کودتای 28 مرداد نام بردهاند. به دلیل این نقش بود که به گفته غلامرضا نجاتی از سوی حکومت پهلوی مبلغ یک میلیون دلار به او پاداش داده شد.
نگاهی به سیاستها و عملکرد دولت آمریکا که از سوی دولتمردانش از جمله هندرسون اعلام و اعمال شده است روشن مینماید که آنها تاکتیکهای متفاوتی برای رسیدن به یک هدف واحد اجرا مینمودند و آن هدف چیزی نبود جز منافع آمریکا در منطقه حساس و ثروتمند خاورمیانه و خلیج فارس.
از آنجا که هندرسون حفظ این منافع را با وجود حکومت کمونیستی شوروی در خطر میدید تمام تلاشش را انجام داد تا این اتفاق رخ ندهد. البته این همه ماجرا نبود زیرا زمانی که استعمار پیر به آمریکا قول اعطای سهمی از نفت ایران را داد و آنها در کنار انگلستان علیه دولت ملی ایران ایستادند، نشان دادند که حقوق بشر و دموکراسی و حتی خطر کمونیسم برای آمریکا فقط بهانهایست برای رسیدن به اهداف.
درواقع تلاشهای افرادی، مانند هندرسون در حمایت از شاه و علیه دولت ملی دو دستاورد مهم برای آمریکا به همراه داشت که در سالهای بعد از کودتا حتی این دستاوردهابسیار بیشتر از دستاوردهای انگلستان بود. این دو دستاورد مهم عبارت بود از سهیم شدن آمریکا در منابع نفتی ایران از طریق کنسرسیوم و دومین دستاورد این بود که آمریکا جای انگلستان را در پشت پرده سیاست ایران اشغال نمود و کارگردانی سیاست ایران را تا زمان انقلاب 57 از طریق محمدرضاشاه که قدرتش را مدیون آنها میدانست برعهده گرفت.
طبیعتاً رسیدن آمریکا به این دو دستاورد تا حدود بسیار زیادی نتیجه تلاشها، گزارشها و عملکرد هندرسون بود که از روابط بسیار گرم و صمیمی خود با دربار استفاده نمود و شرایط داخلی ایران را بهگونهای برای آمریکا مخابره نمود تا آنها را به سرنگونی دکتر مصدق متقاعد سازد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
هندرسون از جمله علل کودتا را خطر کمونیسم و جلوگیری از افتادن در دامان کمونیسم میدانست و معتقد بود که ادامه دولت دکتر مصدق پای شوروی کمونیست را به خلیج فارس با آن همه منابع غنی نفت میرساند.
چگونگی انتخاب هندرسون به عنوان سفیر در ایران
به طورکلی سیاست آمریکا در زمان ملی شدن نفت را میتوان به سه مرحله تقسیم نمود . عده ای براین اعتقادند که آمریکا ابتدا حامی جنبش ملی شدن نفت بود و در مرحله بعدی نقش میانجی را بین ایران وانگلیس ایفا نمود تا اینکه سرانجام به ضدیت علیه جنبش برخاست و در کنار انگلیس علیه آن کودتا نمود.این دو دستاورد مهم عبارت بود از سهیم شدن آمریکا در منابع نفتی ایران از طریق کنسرسیوم و دومین دستاورد این بود که آمریکا جای انگلستان را در پشت پرده سیاست ایران اشغال نمود و کارگردانی سیاست ایران را تا زمان انقلاب 57 از طریق محمدرضاشاه که قدرتش را مدیون آنها میدانست برعهده گرفت.
در مرحلهای که آمریکا علیه جنبش نبود هنری گریدی سفیر آمریکا در ایران بود و چون منتقد سیاستهای آمریکا و انگلیس در مورد ایران بود و اعتقاد داشت که شرکت نفت باید به ایران سهم بیشتری بدهد از سفارت برکنار و هندرسون جانشین او شد. انتخاب هندرسون به عنوان سفیر جدید آمریکا در ایران نشانهای بود از بهوجود آمدن مشکل در روابط دولت مصدق با آمریکا چرا که در دوران سفارت گریدی سیاست آمریکا همراهی بیشتری با سیاستهای دکتر مصدق داشت. همچنین هنری گریدی روابط گرمی با جبهه ملی و دکتر مصدق داشت که این روابط از دید انگلستان مخفی نبود.
بر خلاف گریدی که متهم به حمایت از ایران شده بود، هندرسون در جهت منافع انگلیس و بر ضد منافع نهضت ملی ایران عمل مینمود تا جایی که نصرالله شیفته او را "بیشرمترین و جاسوسترین سفیر خارجی در دوران حکومت مصدق "دانسته است.
نقش و عملکرد هندرسون در دوران سفارت
بر اساس اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا که در اوایل دولت دولت دکتر مصدق به سفارت آمریکا در ایران مخابره شده است آمریکاییها اگرچه موافق ملی کردن نفت نبودند اما حق ایران را به عنوان یک کشور مستقل بهرسمیت میشناختند بهعلاوه دولت آمریکا اعتقاد داشت که مخالفت با ملی کردن نفت ممکن بود به ضرر منافع آمریکا در ایران باشد و ایران را به سوی کمونیسم و شوروی سوق دهد؛ در همین مورد هندرسون در گزارشهای خود که از ایران به آمریکا مخابره میشد همیشه خطر افتادن ایران در دامان کمونیسم را گوشزد مینمود و تهدید دکتر مصدق را در یکی از گزارشهای خود نقل کرده است. به اعتقاد او اگر از سوی غرب و آمریکا به ایران کمک نشود ممکن است در ایران انقلاب کمونیستی رخ دهد.به طور کلی سیاست ابتدایی آمریکا در مقابل مصدق تعامل با او بود. این سیاست در دوره ریاست جمهوری ترومن و هنگامی که آچسن وزارت خارجه را بر عهده داشت دنبال میشد. سیاست آمریکا در ابتدای مناقشه نفتی بهگونهای بود که انگلیسیها را به این ادعا رسانده بود آمریکا از ایران حمایت میکند.
حزب دموکرات آمریکا در دوره ترومن آنچنان روی خوشی نسبت به سیاستهای رادیکال انگلستان در موضوع نفت نشان نمیداد چرا که خطر افتادن ایران در دامان کمونیسم باعث نگرانی آنها شده بود؛ به همین علت در جستجوی راهی برای توافق با دکتر مصدق بود اما روی کار آمدن آیزنهاور به عنوان رئیس جمهوری آمریکا که از حزب جمهوریخواه بود وضعیت را به نفع انگلستان و علیه نهضت ملی ایران برگرداند.
حمایتهای گسترده هندرسون از محمدرضاشاه در برابر دکتر مصدق باعث شده بود آیزنهاور در دیدار با آنتونی ایدن این موضوع را سبب لطمه خوردن به موقعیت هندرسون بداند. نزدیکی هندرسون به شاه ایران آنقدر بود که در روز 27 مرداد دکتر مصدق در دیداربا او از این موضوع انتقاد نمود اما هندرسون به صورت صریح و آشکار بر حمایت از شاه تأکید میکند و با لحنی تهدیدآمیز نسبت به مصدق، شاه را همهکارة ایران معرفی نمود
این تغییر وضعیت در سیاست اتخاذ شده از سوی هندرسون هم کاملاً آشکار بود به طوری که گزارشهای هندرسون از اوضاع ایران و نحوه رفتار دکتر مصدق سبب شد آمریکاییها به سرنگونی دولت ملی ایران بیندیشند. رویکرد هندرسون مبتنی بود بر حمایت از شاه در برابر مصدق و همچنین حمایت از منافع انگلستان که سبب میشد آنتونی ایدن انگلستان را در موضوع نفت مدیون تلاشهای هندرسون بداند؛ چرا که این تلاشها و سیاستهای اتخاذ شده از سوی هندرسون بود که بسبب نزدیکی و بهبود روابط انگلستان با آمریکا بهخصوص در مورد ایران و موضوع نفت شد.
حمایتهای گسترده هندرسون از محمدرضاشاه در برابر دکتر مصدق باعث شده بود آیزنهاور در دیدار با ایدن این موضوع را سبب لطمه خوردن به موقعیت هندرسون بداند و حتی به این موضوع فکر کند که او را با سفیر دیگری جابهجا نماید. البته کار به آنجا نکشید. نزدیکی هندرسون به شاه ایران آنقدر بود که در روز 27 مرداد دکتر مصدق در دیدار با او از این موضوع انتقاد نمود اما هندرسون به صورت صریح و آشکار بر حمایت از شاه تأکید میکند و با لحنی تهدیدآمیز نسبت به مصدق، شاه را همهکارة ایران معرفی نموده و دولت ایران را از رویارویی با آمریکا برحذر داشت.
همچنین در تیر 1331 که قوام برای چند روز بهجای دکتر مصدق، نخستوزیر شد برای اینکه شاه برنامههایش را بپذیرد، هندرسون را واسطه قرار داد. حزب توده و نشریات وابسته به آن هم از جمله نشریه به سوی آینده در مقالاتشان در آن دوره لوی هندرسون را سفیری میدانستند که در تمامی مسائل داخلی و خارجی ایران دخالت میکرد.
هندرسون در سقوط دولت ملی ایران نقشی تعیین کننده داشت. مقامات آمریکایی نیز بر این موضوع تاکید نموده و از او بهعنوان کلید اصلی کودتای 28 مرداد نام بردهاند. به دلیل این نقش بود که به گفته غلامرضا نجاتی از سوی حکومت پهلوی مبلغ یک میلیون دلار به او پاداش داده شد.
نگاهی به سیاستها و عملکرد دولت آمریکا که از سوی دولتمردانش از جمله هندرسون اعلام و اعمال شده است روشن مینماید که آنها تاکتیکهای متفاوتی برای رسیدن به یک هدف واحد اجرا مینمودند و آن هدف چیزی نبود جز منافع آمریکا در منطقه حساس و ثروتمند خاورمیانه و خلیج فارس.
از آنجا که هندرسون حفظ این منافع را با وجود حکومت کمونیستی شوروی در خطر میدید تمام تلاشش را انجام داد تا این اتفاق رخ ندهد. البته این همه ماجرا نبود زیرا زمانی که استعمار پیر به آمریکا قول اعطای سهمی از نفت ایران را داد و آنها در کنار انگلستان علیه دولت ملی ایران ایستادند، نشان دادند که حقوق بشر و دموکراسی و حتی خطر کمونیسم برای آمریکا فقط بهانهایست برای رسیدن به اهداف.
درواقع تلاشهای افرادی، مانند هندرسون در حمایت از شاه و علیه دولت ملی دو دستاورد مهم برای آمریکا به همراه داشت که در سالهای بعد از کودتا حتی این دستاوردهابسیار بیشتر از دستاوردهای انگلستان بود. این دو دستاورد مهم عبارت بود از سهیم شدن آمریکا در منابع نفتی ایران از طریق کنسرسیوم و دومین دستاورد این بود که آمریکا جای انگلستان را در پشت پرده سیاست ایران اشغال نمود و کارگردانی سیاست ایران را تا زمان انقلاب 57 از طریق محمدرضاشاه که قدرتش را مدیون آنها میدانست برعهده گرفت.
طبیعتاً رسیدن آمریکا به این دو دستاورد تا حدود بسیار زیادی نتیجه تلاشها، گزارشها و عملکرد هندرسون بود که از روابط بسیار گرم و صمیمی خود با دربار استفاده نمود و شرایط داخلی ایران را بهگونهای برای آمریکا مخابره نمود تا آنها را به سرنگونی دکتر مصدق متقاعد سازد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران