تبیان، دستیار زندگی

غول گنده و کوچه تنگ

غولی بود که می خواست از یک کوچه تنگ بگذرد. غول گنده بود و کوچه تنگ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
غول گنده و کوچه تنگ
 غول، کمی که جلوتر رفت توی کوچه گیر کرد. غول که نمی توانست جلو برود و نه عقب. داد زد: های وای..

مردم سرهایشان را از پنجره خانه ها بیرون آوردند و غول را دیدند که توی کوچه گیر کرده بود.

مردم گفتند: خوودت را بکش بالا. خودت را بکش بالا.

غول دست و پایی زد و خودش را بالا کشید اما یک دفعه... تررررررق.....

کوچه از جا کنده شد و غول با کوچه و با خانه ها و آدم هایش به هوا رفت. و تالاپی افتاد وسط میدان.

سووووت.......... پلیس سوت زد: کوچه... این جا چیکار می کنی؟ میدان که جای کوچه نیست.

غول دوباره خودش را بالا کشید و دوباره غول با کوچه ها و با خانه ها و با آدم هایش  از جا بلند شد و به هوا پرید و افتاد توی خیابان پشتی.

کوچه راه را بست. خیابان بن بست شد. ماشین ها بوق زدند.

بوق... بوق... کوچه برو کنار...

غول شروع کرد به دویدن. دوید و دوید دوید و کوچه را با خودش برد و از شهر بیرون رفت و رسید به یک کوه بلند.

غول که هنوز توی کوچه گیر کرده بود از کوه بالا رفت. کوچه و خانه ها سر بالایی بودند. آدم ها کجکی شدند و داد زدند: وای... ی...ی....

غول ازآن طرف کوه پایین آمد وداد: وووووووووو

پشت کوه، غول به بیشه ای رسید که جویباری از وسط آن می گذشت.

مردم گفتند: صدای آبشار میاد.

یکی گفت: بوی یاس میاد.

یکی گفت: از پنجره می توانم کوه ها را ببینم.

مردم از خانه ها بیرون آمدند و گفتند: وای ... چه منظره قشنگی.

غول گفت: منظره را ول کنید. من را از این کوچه تنگ خلاص کنید.

مردم کمر غول را با طناب بستند و او را کشیدند. گومپ... غول از کوچه تنگ بیرون آمد.

مردم به دور و بر خود نگاه کرد. منظره کوه... بوی گل... صدای قورباغه...

کوچه تنگ همان جا تا آخر دنیا همان جا توی بیشه باقی ماند.

غول هم کنار همان کوچه برای خودش یک کوچه پهن درست کرد. کوچه ای که وقتی ازآ ن می گذشت توی آن گیر نمی کرد.

مطالب مرتبط:
غول های دریایی
غول جادویی
صنوبر غول پیکر

کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: رشد نو آموز
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.