فوت فوت آتش...
رعنا خانوم پلو استامبولی پخت. بعد رفت ماست بخرد، اما یادش رفت زیر غذا را خاموش کند. تا این که...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1397/11/04 ساعت 07:54
شعله از زیر قابلمه بیرون زد. اول دم کنی آتش گرفت. بعد یک جرقه افتاد لب پنجره و پرده آتش گرفت.
گربه روی دیوار نشسته بود. آتش را دید. داد کشید: آتش!
مامان گنجشکه از لانه بیرون پرید و گفت: وای حالا چه کار گنیم؟
گربه گفت: باید فوتش کنیم تا خاموش شود. مثل شمع روی کیک که فوتش می کنند.
گربه لپ هایش را باد کرد و فوت کرد به پنجره. فوت فوت فوت! اما آتش خاموش نشد. حتی کم هم نشد.
مامان گنجشکه گفت: آتش را با آب خاموش کرد.
گربه گفت: آب نداریم.
جوجه گنجشک ها از لانه بیرون پریدند و گفتند: آب نداریم، آب دهن که داریم.
گربه گفت: راست می گویید.
آن وقت همه ایستادند سر دیوار و تف کردند به آتش و تُف تُف تُف.
کلاغ آن هار ا دید. پایین آمد و گفت: پرده آتش گرفته، شما دارید تف بازی می کنید؟
جوجه ها گفتند: نخیر، داریم آتش را خاموش می کنیم.
کلاغه گفت: این آتش با تُف خاموش نمی شود. باید با کف خاموشش کنیم. مثل: آتش نشان ها.
گربه گفت: کفمان کجا بود؟
کلاغه گفت: من یک تکه صابون دارم، می اندازم توی آتش. خودش کف می کند.
کلاغه صابون را انداخت توی آتش، اما صابون کف نکرد، فقط فِس فِس کرد.
آتش داشت زیادتر می شد. مامان گنجشکه فریاد زد: فایده ای ندارد. باید رعنا خانم را خبر کنیم.
همه پریدند و دویدند جلوی مغازه. گنجشک ها جیک جیک کردند و سرو صدا راه انداختند.
رعنا آمد بیرون تا ببینند چه خبر شده. گربه زنبیلش را گرفت و او را کشید طرف خانه. کلاغه نشست سر دیوار و بلند قار قار کرد. رعنا خانم بالا را نگاه کرد. دود را دید و دوید.
توی آشپزخانه، رعنا خانم پارچ آب یخ را پاشید روی قابلمه. پلو استامبلی پر از آب شده بود و بوی دود می داد. رعنا خانم آن را گذاشت توی ایوان.
گنجشک ها آمدند. پلوی خیس را خوردند و گفتند: به به! مزه تف گنجشک ها را می دهد.
رعنا خانوم هم ماست خالی را خورد و گفت: به به ! مزه آتش نشانی می دهد.
مطالب مرتبط:
ماشین آتش نشانی
آتش نشان
افسانه درست کردن آتش با مته چوبی
کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: رشد نو آموز
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. گربه روی دیوار نشسته بود. آتش را دید. داد کشید: آتش!
مامان گنجشکه از لانه بیرون پرید و گفت: وای حالا چه کار گنیم؟
گربه گفت: باید فوتش کنیم تا خاموش شود. مثل شمع روی کیک که فوتش می کنند.
گربه لپ هایش را باد کرد و فوت کرد به پنجره. فوت فوت فوت! اما آتش خاموش نشد. حتی کم هم نشد.
مامان گنجشکه گفت: آتش را با آب خاموش کرد.
گربه گفت: آب نداریم.
جوجه گنجشک ها از لانه بیرون پریدند و گفتند: آب نداریم، آب دهن که داریم.
گربه گفت: راست می گویید.
آن وقت همه ایستادند سر دیوار و تف کردند به آتش و تُف تُف تُف.
کلاغ آن هار ا دید. پایین آمد و گفت: پرده آتش گرفته، شما دارید تف بازی می کنید؟
جوجه ها گفتند: نخیر، داریم آتش را خاموش می کنیم.
کلاغه گفت: این آتش با تُف خاموش نمی شود. باید با کف خاموشش کنیم. مثل: آتش نشان ها.
گربه گفت: کفمان کجا بود؟
کلاغه گفت: من یک تکه صابون دارم، می اندازم توی آتش. خودش کف می کند.
کلاغه صابون را انداخت توی آتش، اما صابون کف نکرد، فقط فِس فِس کرد.
آتش داشت زیادتر می شد. مامان گنجشکه فریاد زد: فایده ای ندارد. باید رعنا خانم را خبر کنیم.
همه پریدند و دویدند جلوی مغازه. گنجشک ها جیک جیک کردند و سرو صدا راه انداختند.
رعنا آمد بیرون تا ببینند چه خبر شده. گربه زنبیلش را گرفت و او را کشید طرف خانه. کلاغه نشست سر دیوار و بلند قار قار کرد. رعنا خانم بالا را نگاه کرد. دود را دید و دوید.
توی آشپزخانه، رعنا خانم پارچ آب یخ را پاشید روی قابلمه. پلو استامبلی پر از آب شده بود و بوی دود می داد. رعنا خانم آن را گذاشت توی ایوان.
گنجشک ها آمدند. پلوی خیس را خوردند و گفتند: به به! مزه تف گنجشک ها را می دهد.
رعنا خانوم هم ماست خالی را خورد و گفت: به به ! مزه آتش نشانی می دهد.
مطالب مرتبط:
ماشین آتش نشانی
آتش نشان
افسانه درست کردن آتش با مته چوبی
کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: رشد نو آموز