نسبتهای مالی مهم در سرمایهگذاری
وضع مالی شرکت خوب است یا نه؟ آیا میتواند از پس بدهیهایش بر بیاید؟ آیا از منابع مالیاش حداکثر استفاده را میکند؟ آیا دستمزدی که شرکت میپردازد در مقابل درآمدی که تولید میکند، توجیه دارد؟ در یک کلمه، آیا حال شرکت خوب است؟ نسبتهای مالی به این سوالها پاسخ میدهند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1397/10/09
همانطور که دمای بدن، فشار خون و ضربان قلب میتوانند خوشی یا ناخوشی بدن را گزارش کنند، نسبتهای مالی معیاری استاندارد برای سنجش حال خوب بنگاههای اقتصادی هستند. اگر میخواهید روی یک شرکت سرمایهگذاری کنید یا سهام آن را بخرید، میتوانید از این نسبتها استفاده کنید.
اگر میخواهید برای شرکت خود سرمایهگذار جلب کنید، با قرار دادن این نسبتهای مالی در طرح کسبوکار به سرمایهگذاران نشان میدهید که حال شرکت خوب است!
تعداد نسبتهای مالی خیلی زیاد است و مدیران مالی از آنها برای تشخیص مشکلات سازمان استفاده میکنند. اما برای درک عمومی بررسی ۱۵ تا ۲۰ نسبت کافی است. این نسبتها را در چهاردسته معرفی میکنیم:
نسبتهای مالی نقدشوندگی
نسبتهای مالی کارایی
نسبتهای مالی سودآوری
نسبتهای مالی قدرت بازپرداخت
نسبتهای مالی نقدشوندگی
پرکاربردترین و معروفترین نسبتهای مالی، همین نسبتهای نقدشوندگی هستند. این نسبتهای مالی به صورت مستقیم نشان میدهند که سازمان چهقدر توانایی تولید پول نقد دارد. ما به دو نسبت بسنده میکنیم:
نسبت جاری
نسبت آنی
نسبت جاری
محاسبه نسبت جاری کار بسیار سادهای است. تمام داراییهای جاری تقسیمبر تمام بدهیهای جاری برابر است با نسبت جاری.
برای درمان این مشکل یا باید دارایی جاری خود را افزایش دهید یا بدهی جاری را کم کنید. مثلا میشود با فروش بخشی از داراییهای غیرجاری (مثل ملک) دارایی جاری تولید کرد.
اما یکی از مرسومترین راهها گرفتن وام است. فرض کنید یک وام ۵ میلیارد ریالی بگیریم که هر ماه ۱۰۰ میلیون ریال قسط دارد. در سال اول باید ۱٫۲ میلیارد ریال قسط بدهیم. اقساط ۱۲ ماه اول در بدهی جاری است، مابقی در بدهی غیر جاری. این ۱٫۲ میلیارد ریال با یک میلیارد ریال بدهی قبلی، ۲٫۲ میلیارد ریال بدهی جاری ایجاد میکند.
یک و نیم میلیارد ریال دارایی جاری قبلی به علاوه ۵ میلیارد ریال دارایی نقدی وام به ۶٫۵ میلیارد ریال دارایی جاری منتهی میشود. نسبت جاری در وضعیت جدید به نسبت جاری ۲٫۹۵ منتهی میشود که از ۲ بزرگتر است.
پس با یک وام که بیش از ۱۲ قسط دارد میشود وضعیت نسبت جاری را بهتر کرد.
اگر بخواهیم این شرایط را با زندگی واقعی بسنیجیم، برای نسبت آنی، اجناس داخل مغازه (یا حقوق ماهانه) خود را حساب نمیکنم: چقدر بدهی دارم و چقدر پول نقد برای پرداخت این بدهیها.
اگر نسبت جاری خوب باشد اما نسبت آنی نه، متوجه میشویم که کالاهای زیادی در انبار دپو شده و فروش نمیرود. نسبت آنی حداقل باید برابر یک باشد: معادل تمام بدهیهای جاری، دارایی جاری خارج از انبار وجود داشته باشد.
دو نفر دارند کاری مشابه انجام میدهند و به نتایج مشابهی هم میرسند. اما یکی از آنها برای رسیدن به این هدف ۵ برابر دیگری هزینه میکند. واضح است که این دو نفر به یک اندازه کارایی ندارند. نسبتهایی وجود دارند که با آنها میشود کارایی را سنجید.
گردش انبار
گردش حسابهای دریافتنی
گردش حسابهای پرداختنی
گردش داراییهای ثابت
گردش کل داراییها
نسبت گردش انبار
چه مدت طول میکشد تا تمام کالاهای تولید شده در انبار به فروش برسد و تولیدات جدید جای آنها را بگیرد؟ هرقدر این عدد کوچکتر باشد متوجه میشویم که کسبوکار شرکت رونق بیشتری دارد. ممکن است فاصله تولید تا فروش چنددقیقه یا چند سال باشد.
ممکن است چند ثانیه بعد از خرید مبلغ پرداخته شود (فروش نقدی) یا ۵ سال طول بکشد تا مبلغ فروش بهطور کامل وصول شود (فروش اقساطی).
دو شرکت که فروش برابر دارند، اما یکی فروش نقدی دارد و دیگری اقساطی، مشابه همدیگر نیستند.
دو شرکت که فروش برابر دارند، اما یکی فروش نقدی دارد و دیگری اقساطی، مشابه همدیگر نیستند. برای محاسبه این نسبت، اول از ترازنامه (بخش داراییهای جاری) حسابهای دریافتنی را میخوانیم، بعد این عدد را به درآمد (از صورت سودوزیان) تقسیم میکنیم. اگر این نسبت را در ۳۶۵ ضرب کنیم به نسبت گردش حسابهای دریافتنی میرسیم.
مثلا تصور کنید که درآمد شرکت ۳۶ میلیارد ریال در سال است. اگر این شرکت ۳ میلیون ریال حساب دریافتنی دارد، یعنی تسویه حسابهای دریافتنی بهطور متوسط حدود یک ماه زمان میگیرد.
مثلا فرض کنید سالانه ۲۰ میلیارد بهای تمام شده کالای فروش رفته باشد. اگر ۴ میلیارد حساب پرداختنی داشته باشیم، وصول مطالبات بهطور متوسط ۷۳ روز زمان میبرد.
این نسبت بهتر است کوچک باشد. در این صورت میدانیم که شرکت هنوز اعتبار دارد، با قدرت میتواند برای افزایش زمان پرداختها چانه بزند و مهمتر از همه، به سادگی از عهده حسابهای پرداختنی خود بر میآید.
مهمتر از همه، کسی که به پسدادن منظم پول عادت ندارد، به احتمال زیاد در بازگرداندن مبلغ سرمایهگذاری یا سود تقسیمی شما هم منظم عمل نخواهد کرد.
محاسبه این نسبت خیلی راحت است. کافی است درآمد ناخالص شرکت (فروش کل) بر جمع داراییهای غیرجاری تقسیم شود.
این نسبت نشان میدهد که شرکت چقدر خوب میتواند از داراییهای ثابت خود (زمین، ملک، برند و…) در راستای فروش استفاده کند. آیا تمام داراییهای ثابت در خدمت فروش هستند، یا داراییهای غیرمولدی هم وجود دارند؟
آیا شرکت از داراییهایش به بهترین شکل استفاده میکند؟
این نسبت باید تا جای ممکن بزرگ باشد. نسبت بزرگ نشان میدهد که مدیریت از داراییها به کاراترین شکل ممکن استفاده میکند.
برای محاسبه این نسبت فقط به صورت سودوزیان نیاز داریم. از تقسیم سودناخالص به درآمد کل (فروش) نسبت حاشیه سود ناخالص بدست میآید.
این نسبت معمولا به صورت درصد گزارش میشود. مثلا اگر سود خالص ۲۰ میلیارد ریال است و فروش کل ۱۰۰ میلیارد ریال، حاشیه سود خالص ۲۰% خواهد بود.
از تقسیم سود عملیاتی به فروش کل، به نسبت حاشیه سود عملیاتی میرسیم. سودهای غیرعملیاتی معمولا تداوم ندارند.
حقوق صاحبان سهام برابر است با تمام داراییها منهای تمام بدهیها. این نسبت درواقع ثروت شرکت و چیزی که از سرمایهگذاری عاید شما میشود است. نسبت ROE از تقسیم سود خالص به جمع حقوق صاحبان سهام بدست میآید.
این نسبت درواقع ثروت شرکت و چیزی که از سرمایهگذاری عاید شما میشود است.
فرض کنید سود خالص شرکت ۱۰ میلیارد ریال باشد. شرکت ۲۰۰ میلیارد دارایی و ۱۰۰ میلیارد بدهی دارد. حقوق شما میشود ۱۰۰ میلیارد ریال یعنی ROE=10%. این نسبت در ایران کم است. چون بدون دردسرهای شرکتی میتوانید سودی به مراتب بیشتر از این را از بانک بگیرید!
گاهی به این نسبت، نسبت اهرمی میگویند. نسبت اهرمی قدرت چانهزنی شرکت (بهخصوص برای عملیات تامین مالی) را نیز مشخص خواهد کرد.
برای سرمایهگذاران این نکته که چند درصد دارایی شرکت توسط سهامداران تامین شده، اهمیت دارد. مثلا اگر نسبت دارایی به حقوق برابر ۲ باشد، یعنی ۵ درصد دارایی، آورده است. نسبت ۴ یعنی ۲۵ درصد دارایی در بدهیها نیست.
برای سرمایهگذاران عدد بین ۲ تا ۴ معقول است. نسبت بزرگتر از ۴ نشاندهنده وجود بدهی زیاد است. در حالی که نسبت کمتر از ۲ نشانه بدهی کم، درنتیجه هزینه بالای تامین مالی است.
توجه کنید که «بدهیهای غیرجاری بهعلاوه حقوق صاحبان سهام» برابر است با «بدهیهای جاری منهای دارایی کل». به این ترتیب نسبت تامین سرمایه نشان میدهد که تمام بدهیهای بلندمدت چند درصد از تمام داراییها بعد از پرداخت بدهیهای کوتاهمدت است. جالب نیست؟
با این نسبت میتوانیم ساختار سرمایهای شرکت، سازمان یا حتی حساب شخصی افراد را ببینیم. اگر پرداختیهای جاری (۱۲ ماه پیشِ رو) را بهطورکامل تسویه کنیم، چه نسبتی بین بدهی و دارایی برقرار میشود؟
بسیاری از سازمانهای بهظاهر ثروتمند نمیتوانند از این آزمون سربلند بیرون بیایند.
از تقسیم بهره پرداخت شده به سود عملیاتی، مشخص میشود که:
سود عملیاتی چندبار میتواند نرخ بهره را پوشش دهد؟
وام گرفته شده چقدر در خدمت تولید است؟
اگر این عدد بزرگتر از یک باشد، یعنی بهرهای که شرکت پرداخت میکند، از سودی که میسازد بزرگتر است. در این وضعیت کارنکردن شرکت بهتر خواهد بود.
بخش مهمی از تحلیل بنیادی شامل محاسبه نسبتهای مالی و سنجش اوضاع مالی شرکت میشود. طبیعتا پول خود را به شرکتی میبریم که حالش بهتر باشد.
منبع: تجارت نیوز
اگر میخواهید برای شرکت خود سرمایهگذار جلب کنید، با قرار دادن این نسبتهای مالی در طرح کسبوکار به سرمایهگذاران نشان میدهید که حال شرکت خوب است!
مهمترین نسبتهای مالی
نسبتهای مالی از صورتهای مالی استخراج میشوند. وقتی برای کسبوکار خود برنامهریزی مالی میکنید، با استفاده از صورت سودوزیان و ترازنامه میتوانید این نسبتها را هم به سادگی محاسبه کنید.تعداد نسبتهای مالی خیلی زیاد است و مدیران مالی از آنها برای تشخیص مشکلات سازمان استفاده میکنند. اما برای درک عمومی بررسی ۱۵ تا ۲۰ نسبت کافی است. این نسبتها را در چهاردسته معرفی میکنیم:
نسبتهای مالی نقدشوندگی
نسبتهای مالی کارایی
نسبتهای مالی سودآوری
نسبتهای مالی قدرت بازپرداخت
نسبتهای مالی نقدشوندگی
پرکاربردترین و معروفترین نسبتهای مالی، همین نسبتهای نقدشوندگی هستند. این نسبتهای مالی به صورت مستقیم نشان میدهند که سازمان چهقدر توانایی تولید پول نقد دارد. ما به دو نسبت بسنده میکنیم:
نسبت جاری
نسبت آنی
نسبت جاری
محاسبه نسبت جاری کار بسیار سادهای است. تمام داراییهای جاری تقسیمبر تمام بدهیهای جاری برابر است با نسبت جاری.
راه درمان نسبت جاری
برای محاسبه این نسبت فقط به صورت سودوزیان نیاز داریم. از تقسیم سودناخالص به درآمد کل (فروش) نسبت حاشیه سود ناخالص بدست میآید.
فرض کنید یک و نیم میلیارد ریال دارایی جاری و یک میلیارد ریال بدهی جاری دارید. نسبت جاری شما ۱٫۵ است که خوب نیست.برای درمان این مشکل یا باید دارایی جاری خود را افزایش دهید یا بدهی جاری را کم کنید. مثلا میشود با فروش بخشی از داراییهای غیرجاری (مثل ملک) دارایی جاری تولید کرد.
اما یکی از مرسومترین راهها گرفتن وام است. فرض کنید یک وام ۵ میلیارد ریالی بگیریم که هر ماه ۱۰۰ میلیون ریال قسط دارد. در سال اول باید ۱٫۲ میلیارد ریال قسط بدهیم. اقساط ۱۲ ماه اول در بدهی جاری است، مابقی در بدهی غیر جاری. این ۱٫۲ میلیارد ریال با یک میلیارد ریال بدهی قبلی، ۲٫۲ میلیارد ریال بدهی جاری ایجاد میکند.
یک و نیم میلیارد ریال دارایی جاری قبلی به علاوه ۵ میلیارد ریال دارایی نقدی وام به ۶٫۵ میلیارد ریال دارایی جاری منتهی میشود. نسبت جاری در وضعیت جدید به نسبت جاری ۲٫۹۵ منتهی میشود که از ۲ بزرگتر است.
پس با یک وام که بیش از ۱۲ قسط دارد میشود وضعیت نسبت جاری را بهتر کرد.
نسبت آنی
نسبت آنی خیلی شبیه نسبت جاری است. با این تفاوت که دارایی انبار (مواد اولیه و محصولات تولیدشده) از داراییهای جاری کسر میشود. به این ترتیب نسبت آنی مستقل از موجودی انبار (که فعالیت عملیاتی شرکت را پیش میبرد) سنجیده خواهد شد.اگر بخواهیم این شرایط را با زندگی واقعی بسنیجیم، برای نسبت آنی، اجناس داخل مغازه (یا حقوق ماهانه) خود را حساب نمیکنم: چقدر بدهی دارم و چقدر پول نقد برای پرداخت این بدهیها.
اگر نسبت جاری خوب باشد اما نسبت آنی نه، متوجه میشویم که کالاهای زیادی در انبار دپو شده و فروش نمیرود. نسبت آنی حداقل باید برابر یک باشد: معادل تمام بدهیهای جاری، دارایی جاری خارج از انبار وجود داشته باشد.
نسبتهای مالی کارایی
دو نفر دارند کاری مشابه انجام میدهند و به نتایج مشابهی هم میرسند. اما یکی از آنها برای رسیدن به این هدف ۵ برابر دیگری هزینه میکند. واضح است که این دو نفر به یک اندازه کارایی ندارند. نسبتهایی وجود دارند که با آنها میشود کارایی را سنجید.گردش انبار
گردش حسابهای دریافتنی
گردش حسابهای پرداختنی
گردش داراییهای ثابت
گردش کل داراییها
نسبت گردش انبار
چه مدت طول میکشد تا تمام کالاهای تولید شده در انبار به فروش برسد و تولیدات جدید جای آنها را بگیرد؟ هرقدر این عدد کوچکتر باشد متوجه میشویم که کسبوکار شرکت رونق بیشتری دارد. ممکن است فاصله تولید تا فروش چنددقیقه یا چند سال باشد.
نسبت گردش حسابهای دریافتنی
مبلغ هر کالایی که فروخته میشود، در حسابهای دریافتنی به ثبت میرسد. وقتی مبلغ فروش نقد شد، این عدد از حسابهای دریافتنی کم شده و به درآمد کل (فروش) وارد میشود.ممکن است چند ثانیه بعد از خرید مبلغ پرداخته شود (فروش نقدی) یا ۵ سال طول بکشد تا مبلغ فروش بهطور کامل وصول شود (فروش اقساطی).
دو شرکت که فروش برابر دارند، اما یکی فروش نقدی دارد و دیگری اقساطی، مشابه همدیگر نیستند.
دو شرکت که فروش برابر دارند، اما یکی فروش نقدی دارد و دیگری اقساطی، مشابه همدیگر نیستند. برای محاسبه این نسبت، اول از ترازنامه (بخش داراییهای جاری) حسابهای دریافتنی را میخوانیم، بعد این عدد را به درآمد (از صورت سودوزیان) تقسیم میکنیم. اگر این نسبت را در ۳۶۵ ضرب کنیم به نسبت گردش حسابهای دریافتنی میرسیم.
مثلا تصور کنید که درآمد شرکت ۳۶ میلیارد ریال در سال است. اگر این شرکت ۳ میلیون ریال حساب دریافتنی دارد، یعنی تسویه حسابهای دریافتنی بهطور متوسط حدود یک ماه زمان میگیرد.
نسبت گردش حسابهای پرداختنی
نسبت گردش حسابهای پرداختنی درست برعکس نسبت قبلی است. بار دیگر از ترازنامه (بخش بدهیهای جاری) حسابهای پرداختنی را میخوانیم. این عدد را به بهای تمام شده کالای فروش رفته (صورت سودوزیان) تقسیم میکنیم. حاصل ضرب در ۳۶۵ مساوی است با نسبت مورد نظر.مثلا فرض کنید سالانه ۲۰ میلیارد بهای تمام شده کالای فروش رفته باشد. اگر ۴ میلیارد حساب پرداختنی داشته باشیم، وصول مطالبات بهطور متوسط ۷۳ روز زمان میبرد.
این نسبت بهتر است کوچک باشد. در این صورت میدانیم که شرکت هنوز اعتبار دارد، با قدرت میتواند برای افزایش زمان پرداختها چانه بزند و مهمتر از همه، به سادگی از عهده حسابهای پرداختنی خود بر میآید.
مهمتر از همه، کسی که به پسدادن منظم پول عادت ندارد، به احتمال زیاد در بازگرداندن مبلغ سرمایهگذاری یا سود تقسیمی شما هم منظم عمل نخواهد کرد.
نسبت گردش داراییهای ثابت
محاسبه این نسبت خیلی راحت است. کافی است درآمد ناخالص شرکت (فروش کل) بر جمع داراییهای غیرجاری تقسیم شود.این نسبت نشان میدهد که شرکت چقدر خوب میتواند از داراییهای ثابت خود (زمین، ملک، برند و…) در راستای فروش استفاده کند. آیا تمام داراییهای ثابت در خدمت فروش هستند، یا داراییهای غیرمولدی هم وجود دارند؟
آیا شرکت از داراییهایش به بهترین شکل استفاده میکند؟
این نسبت باید تا جای ممکن بزرگ باشد. نسبت بزرگ نشان میدهد که مدیریت از داراییها به کاراترین شکل ممکن استفاده میکند.
نسبت گردش داراییهای کل
این نسبت، درست مثل نسبت قبلی است. با این تفاوت که برای محاسبه آن از جمع تمام داراییهای جاری و غیرجاری استفاده میشود. این نسبت به ما میگوید که شرکت برای فروش، از تمام داراییهای خود چطور استفاده میکند.نسبتهای مالی سودآوری
این نسبتهای مالی قرار است سودآوری شرکت را مشخص کنند و از این نظر مهمترین نسبتهای مالی در بررسی سلامت شرکت هستند.حاشیه سود ناخالص
شاید شما هم شنیده باشید که فلان کسبوکار حاشیه سود بالایی دارد یا حاشیه سود یک شرکت چندان بالا نیست. این نسبتهای مالی معمولا درک کلی مردم از سلامت کسبوکار را تشکیل میدهند.برای محاسبه این نسبت فقط به صورت سودوزیان نیاز داریم. از تقسیم سودناخالص به درآمد کل (فروش) نسبت حاشیه سود ناخالص بدست میآید.
حاشیه سود خالص
این نسبت درست مثل نسبت قبلی است، با این تفاوت که در آن سود (زیاد) خالص را به فروش کل تقسیم میکنیم.این نسبت معمولا به صورت درصد گزارش میشود. مثلا اگر سود خالص ۲۰ میلیارد ریال است و فروش کل ۱۰۰ میلیارد ریال، حاشیه سود خالص ۲۰% خواهد بود.
حاشیه سود عملیاتی
تمام سود یک شرکت ناشی از فعالیت عملیاتی نیست. مثلا ممکن است یک شرکت تولید خودرو از فروش فولاد موجود در انبار یا از سپرده بانکی هم سود کند. این سود، سود عملیاتی (مرتبط با تولید خودرو) نیست.از تقسیم سود عملیاتی به فروش کل، به نسبت حاشیه سود عملیاتی میرسیم. سودهای غیرعملیاتی معمولا تداوم ندارند.
نسبت بازده دارایی ROA
با استفاده از تمام داراییهای خود چقدر میتوانیم سود خالص بسازیم؟ برای محاسبه ROA یا Return On Assets کافی است سود (زیان) خالص را به جمع تمام داراییها (جاری و غیرجاری) تقسیم کنیم.نسبت بازده حقوق صاحبان سهام ROE
برای سرمایهگذارها Return On Equity از بقیه نسبتهای مالی مهمتر است، چون به طور مستقیم با حقوق صاحبان سهام سروکار دارد.حقوق صاحبان سهام برابر است با تمام داراییها منهای تمام بدهیها. این نسبت درواقع ثروت شرکت و چیزی که از سرمایهگذاری عاید شما میشود است. نسبت ROE از تقسیم سود خالص به جمع حقوق صاحبان سهام بدست میآید.
این نسبت درواقع ثروت شرکت و چیزی که از سرمایهگذاری عاید شما میشود است.
فرض کنید سود خالص شرکت ۱۰ میلیارد ریال باشد. شرکت ۲۰۰ میلیارد دارایی و ۱۰۰ میلیارد بدهی دارد. حقوق شما میشود ۱۰۰ میلیارد ریال یعنی ROE=10%. این نسبت در ایران کم است. چون بدون دردسرهای شرکتی میتوانید سودی به مراتب بیشتر از این را از بانک بگیرید!
نسبت پرداخت سود
برخی از سرمایهگذاران برای دریافت سود مجمع است که سهم میخرند. ممکن است آنها سهمی که سود مناسب و منظم پرداخت میکند را برای مدت پنج سال نگه دارند. با P-E برابر ۵، در زمانی کمتر از این اصل پول سرمایهگذاری باز میگردد.نسبتهای مالی قدرت بازپرداخت
این دسته از نسبتهای مالی قرار است ریسک کسبوکار را مشخص کنند. توجه کنید که کسبوکار بدون ریسک وجود ندارد. اما این که شما از ریسک کسبوکار خود آگاه باشید و برای مدیریت آن برنامهریزی کنید، سرمایهگذاری را سادهتر میکند.نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
میدانیم که دارایی برابر است با «بدهی + حقوق صاحبان سهام». مثلا اگر من ۱ میلیون تومان پول و ۶۰۰ هزار تومان بدهی دارم، ۴۰۰ هزار تومان حق خودم از موجودی است. هرقدر نسبت حقوق صاحبان سهام به بدهی کوچکتر باشد، قدرت شرکت در بازپرداخت بدهی بیشتر خواهد بود.گاهی به این نسبت، نسبت اهرمی میگویند. نسبت اهرمی قدرت چانهزنی شرکت (بهخصوص برای عملیات تامین مالی) را نیز مشخص خواهد کرد.
نسبت دارایی به حقوق صاحبان سهام
دارایی شرکت یا از بدهی میآید، یا از آورده سهامداران (عام، خاص یا تعاونی) تامین میشود. سودی که شرکت میسازد هم به بخش حقوق صاحبان سهام میرود.برای سرمایهگذاران این نکته که چند درصد دارایی شرکت توسط سهامداران تامین شده، اهمیت دارد. مثلا اگر نسبت دارایی به حقوق برابر ۲ باشد، یعنی ۵ درصد دارایی، آورده است. نسبت ۴ یعنی ۲۵ درصد دارایی در بدهیها نیست.
برای سرمایهگذاران عدد بین ۲ تا ۴ معقول است. نسبت بزرگتر از ۴ نشاندهنده وجود بدهی زیاد است. در حالی که نسبت کمتر از ۲ نشانه بدهی کم، درنتیجه هزینه بالای تامین مالی است.
نسبت دارایی کل به بدهی کل
معنای این نسبت واضح است. تمام داراییها (اعم از جاری و غیرجاری) چند برابر بزرگتر از تمام بدهیها است؟ معمولا این نسبت باید بالای یک باشد، در غیر این صورت حقوق صاحبان سهام منفی میشود.نسبت تامین سرمایه
این نسبت یکی از جالبترین نسبتهای مالی است. برای محاسبه آن ابتدا بدهیهای غیرجاری را از ترازنامه میخوانیم. بعد این عدد را به جمع «بدهیهای غیرجاری بهعلاوه حقوق صاحبان سهام» تقسیم میکنیم.توجه کنید که «بدهیهای غیرجاری بهعلاوه حقوق صاحبان سهام» برابر است با «بدهیهای جاری منهای دارایی کل». به این ترتیب نسبت تامین سرمایه نشان میدهد که تمام بدهیهای بلندمدت چند درصد از تمام داراییها بعد از پرداخت بدهیهای کوتاهمدت است. جالب نیست؟
با این نسبت میتوانیم ساختار سرمایهای شرکت، سازمان یا حتی حساب شخصی افراد را ببینیم. اگر پرداختیهای جاری (۱۲ ماه پیشِ رو) را بهطورکامل تسویه کنیم، چه نسبتی بین بدهی و دارایی برقرار میشود؟
بسیاری از سازمانهای بهظاهر ثروتمند نمیتوانند از این آزمون سربلند بیرون بیایند.
نسبت پوشش نرخ بهره
شرکتی که وام میگیرد باید بهره پرداخت کند. این هزینه در صورت سودوزیان وارد میشود. این پول باید خرج فعالیت عملیاتی (تولید) شود. تولیدی که به سود ختم نشود معنایی ندارد. پس در نهایت بهرهای که پرداخته میشود باید سود ناشی از فعالیتهای عملیاتی را پوشش دهد.از تقسیم بهره پرداخت شده به سود عملیاتی، مشخص میشود که:
سود عملیاتی چندبار میتواند نرخ بهره را پوشش دهد؟
وام گرفته شده چقدر در خدمت تولید است؟
اگر این عدد بزرگتر از یک باشد، یعنی بهرهای که شرکت پرداخت میکند، از سودی که میسازد بزرگتر است. در این وضعیت کارنکردن شرکت بهتر خواهد بود.
بخش مهمی از تحلیل بنیادی شامل محاسبه نسبتهای مالی و سنجش اوضاع مالی شرکت میشود. طبیعتا پول خود را به شرکتی میبریم که حالش بهتر باشد.
منبع: تجارت نیوز