تبیان، دستیار زندگی

روایتی خواندنی از فقیهی که معتقد به فلسفه اسلامی و عاشق ایران بود

رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم با بیان اینکه ایران دوستی و پافشاری بر برتری فلسفه اسلامی ویژگی بارز مهدی حائری یزدی بود، گفت: او ایمان به فلسفه اسلامی داشت، به غرب رفت و فلسفه غربی خواند اما تا آخر بر فلسفه اسلامی اعتقاد داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آیت الله سیدمصظفی محقق داماد

اولین نشست از سلسله نشست های یادبود استادان تاثیرگذار در اعتلای علمی-پژوهشی موسسه حکمت و فلسفه ایران، ویژه گرامیداشت استاد «مهدی حائری یزدی»، دوشنبه 3 دی ماه برگزار شد.
در این نشست که در سالن اجتماعات موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، علاوه بر خانواده مرحوم مهدی حائری یزدی، آیت الله محقق داماد، رضا داوری اردکانی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، غلامرضا اعوانی، عبدالحسین خسروپناه و جمعی دیگر از استادان و پژوهشگران حوزه فلسفه حضور داشتند.
در این نشست «آیت الله سیدمصظفی محقق داماد» آغاز سخنرانی خود را با غزلی از «امیرحسرو دهلوی» آغاز و این ابیات را به مناسبت عرض ارادت خود به مرحوم استاد مهدی حائری یزدی قرائت کرد:

ای چهرهٔ زیبای تو رشک بتان آذری/ هر چند وصفت می‌کنم در حسن از آن زیباتری

هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر/ حوری ندانم ای پسر فرزند آدم یا پری؟

آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام/ بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری

وی پس از قرائت این اشعار به برخی خصلت های حائری یزدی اشاره و اظهار کرد: آن مرحوم سال 1302 هجری شمسی دیده به جهان گشود. او چند ویژگی دارد که به سرعت به آنها اشاره می کنم، اولین خصوصیت اش این بود که یک شخصیت ایران دوست بود، این خصیصه را از پدر به ارث برده بود، ایران دوستی و وطن دوستی خمیره بیت و خانواده ماست. آن مرحوم عاشق ایران بود.

محقق داماد افزود: گاندی سال 1948 از دنیا رفت که به تاریخ ما مصادف با سال 1327 می شود، پدر مرحوم حائری یزدی یعنی موسس حوزه علمیه قم در سال 1316 فوت شد، هنوز گاندی این مساله را در مورد استفاده از تولیدات ملی مطرح نکرده بود که ایشان مقاومت ملی برای اجناس وطنی آغاز کرده بود، مادرم می گفت پدرم ما را جمع می کرد و می گفت: چای نخورید، پول چای تان را می دهم سکنجبین بخورید و پول چای را در قلک تان بریزید اما چیز خارجی نخورید، دایی من که استادم هم بودند تعریف می کردند که وقتی کودک بودیم با برادرم برای خرید لباس رفتیم، برادرم پارچه وطنی ساخت ایران انتخاب کردم، برای من هم از همان انتخاب کردند اما قبول نکردم ونیز لباس دیگری (گاواردین) انتخاب کردم،  آمدیم منزل و پدرم مرا به اتاق کشید و گفت چرا آن پارچه وطنی را انتخاب نکردی؟ آن گاواردین را کارگران خارجی دوختند و این پارچه وطنی را کارگران خودمان برای من و تو بافتند و به گونه ای مرا قانع کرد که پدرم به برادرم گفت: مرتضی باید مهدی را قانع کنی وقتی قانعش کردی قبول می کند.
وی تصریح کرد: مهدی حائری یزدی ایران دوست و فارسی دوست بود. یک جزوه ای دارد به نام «کودک اندلسی» که در سال 1317 نوشته شده است یعنی زمانی که 15 سال سن داشت. رمانی نوشته با این عنوان، وقتی که انسان این رمان را می خواند می بیند که روحیه وطن دوستی در درون این رمان موج می زند و نمی دانم چرا تجدید چاپ نشد، شاید تا آن زمان که ما جوان بودیم تا 30 بار تجدید چاپ شده بود.
استاد دانشگاه شهید بهشتی گفت: دومین قلم فارسی آن مرحوم مقالاتی بود که علیه رضا خان نوشته بود، ظاهرا رضا خان کنایه ای به قرآن زده بود و آن مرحوم بسیار ناراحت شده بود و سلسله مقالاتی در روزنامه آن وقت به نام «استوار» منتشر کرد و بسیار خوش قلم به به دفاع از قرآن و حجاب به رشته تحریر در آورد. شهربانی قم این مطالب را دسته کرد و به فروغی که آن زمان نخست وزیر بود نامه نوشت که مهدی حائری فرزند عبدالکریم این موارد را نوشته و ما چه کنیم و دست خط فروغی این بود که نوشته بود: هیچ اقدامی نکنید و هیچ عکس العملی نداشته باشید.

عضو فرهنگستان علوم ادامه داد: آن روز بنا نبود کسی فارسی بنویسد، آن هم به این روانی و زیبایی، کسی در حوزه نبود که بتواند فارسی بنویسد.کتاب «علم کلی» ایشان واقعا هنرمندانه بود. من استادان زیادی دیده ام، اما قلم او فریبنده و فریبا بود. او همه آثارش را به فارسی نوشت و اصرار داشت به فارسی بنویسد، اهل ادبیات و شعر بود. یک روز به آن مرحوم گفتم : آقا دایی فارسی خوب می نویسید. پاسخ داد: مگر ندیدی خطیبی(منظور حسین خطیبی نوری)  نوشته است:
ای زبان پارسی افسون‌گری/ هرچه گویم از تو، زان، افزون‌تری
این صدای توست کاندر گوش ماست/می شناسم من ، صدایی آشناست
بانگ او وابانگی از فرهنگ تست/این صدای پای پیش آهنگ تست
در تک آور پای و سر در پیش نِه/تک روان را در قفای خویش نه
یادم آمد كز زمان كودكی/می‌شنیدم از تو نام رودكی
آن‌كه می‌گفت: از گذشت روزگار/ رهنماتر نیست هیچ‌ آموزگار
رودكی آن پیش‌وای چامه‌ها/پارسی‌گوی بزرگ نامه‌ها
تا سرود او بوی جوی موریان/یاد یار غم‌گسار مهربان

وی تصریح کرد: هنر فارسی نویسی و عشق به زبان فارسی و دفاع از ایرانیت از اولین خصوصیات مرحوم مهدی حائری یزدی بود، برادر بزرگ آن مرحوم یک فقیه سنتی است که غرب هم نرفته است و دانشگاهی هم نبود، به خاطر می آورم که وقتی خدمت شان رفتم گفت: تا صبح گریستم، سوال کردم چرا؟ گفت: مگر ندیدی خرمشهر ما را گرفتند؟

این استاد دانشگاه در مورد ویژگی های دیگر مرحوم مهدی حائری یزدی گفت: او ایمان به فلسفه اسلامی داشت، به غرب رفت و فلسفه غربی را خواند اما تا آخر بر فلسفه اسلامی اعتقاد داشت و بر آن  پافشاری می کرد. تعصب به برتری فلسفه اسلامی داشت و می گفت: نظام فلسفی یک نظام خاص است که باید به هم پیوسته باشد.

وی افزود: او از قدیمی ترین شاگردان فلسفه امام خمینی(ره) است، در اینجا خاطره ای از رابطه دوستی و علاقه میان آن مرحوم و امام راحل مطرح کنم، تا آخر وقتی نام امام(ره) را می برد اشک می ریخت. یکبار با هم خدمت امام رفتیم و امام دستش را گرفت و اظهار مخبت های پدرانه داشت، اما یک مساله اینکه ایشان نامه مفصلی از آمریکا به نجف برای امام(ره) می نویسد و می گوید چه کار می خواهید کنید و طرح تان برای اداره کشور چیست و بفرمایید ما که شاگرد شما هستیم چه طور کمک کنیم. آن نامه را دیدم، به هرحال آن مرحوم در آن نامه تشقیق شقوق می کند و البته امام(ره) می دانست که او از نظر فکری و تئوری سیاسی چگونه است، روحانیت این افتخار را دارد که یک طرف اش امام خمینی(ره) در می آید و یک طرف آقا سید احمد خوانساری.

این پژوهشگر تصریح کرد: مهدی حائری در اندیشه سیاسی ادله نقلیه را نقد می کرد، همچنین برهان دیگر و تئوری که داشت مالکیت مشاع بود که از طریق آن به تئوری و نظریه دولت رسید. این از نظر حقوقی اهمیت دارد. جالب است من نقدی به ایشان داشتم و می گفتم مالکیت مشاع برای حقوق خصوصی است، شما از یک چیزی که در حقوق خصوصی است می خواهید به حقوق عمومی ببرید و نظریه دولت از آن در بیاورید؟ ایشان پاسخ داد و من امروز متوجه شدم که چه قدر آن حرف آن روزم بی ربط بود. ما بسیاری از مباحث مشترک داریم که در حقوق خصوصی و عمومی هست. امروز در قانون جزای عمومی ایران برای شخصیت های حقوقی مسئولیت کیفری قایل شدند که باید آن را توجیه فقهی کرد و چه اشکالی دارد نهادی که در حقوق خصوصی هست در حقوق عمومی استفاده کنیم. به هر صورت من اشکالم را پس گرفتم.

وی افزود: البته اگر ایشان اصرار به عقایدش نداشت، ما اساتید زیادی داریم که مبنایی دارند اما پایبند به مبنای خودشان نیستند اما آن بزرگوار به مبانی خودش ایمان داشت لذا انزوای خودساخته برای خود درست کرد، اگر حاضر بود که مبانی خودش را رها کند یقینا از بسیاری جلوتر بود اما انزوای خودساخته  راانتخاب کرد و در خانه نشست و تا آخر هم منزوی بود و جز برخی دوستان و شاگردان از جمله ابراهیمی دینانی نزد او می رفتند و هیچ ناراحت هم نبودند، یک روز منزل شان بودم و یک نفر زنگ زدند و معلوم شد که می خواهند مصاحبه و فیلم برداری کنند ایشان پاسخ دادند: من جای خوبی هستم در زباله دان تاریخم، جای خوبی است و آدم های محترمی هم هستند.

محقق داماد گفت: صفت دیگر او پرکاری اش بود. تا طلوع صبح بیدار بود و کار می کرد. این پرکاری اش تا آخر عمر که پارکینسون گرفته بود و دست اش می لرزید ادامه داشت.

وی در پایان با بغض این اشعار را در وصف مهدی حائری یزدی قرائت کرد:

دست از طلب ندارم تا کام دل بر آید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن بر آید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن بر آید

منبع: خبرگزاری شبستان
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.